کارتون الفی اتکینز


درباره خالق الفی اتکینز

واقعیت، همان افسانه است

فاطمه عبدلی

per_smatting

فکر می‌کنید یک آدم کارتونی که تو یک فضای رئال زندگی می‌کند و همه مشخصات یک آدم واقعی را هم دارد، می‌تواند یک موجود خیالی به حساب بیاید؟ سوئدی‌ها معتقدند که بله می‌تواند. می‌توانید دستتان را بگیرید جلوی شکمتان و قاه قاه بخندید یا شاخ در بیاورید از تعجب، ولی الفی اتکینز هنوز هم معروف‌ترین شخصیت خیالی سوئد به حساب می‌آید. البته این اسم انگلیسی‌اش است و اسم سوئدی آن Alfons Aberg است که یک خانم به اسم گونیلا برکستروم آن را در 1972 خلق کرده. این خانم عقاید جالبی دارد. مثلا می‌گوید واقعیت به اندازه کافی مثل قصه‌های جن و پری و افسانه‌هاست و نیازی نیست که شاهزاده‌ها و سوپرمن‌ها را داخل داستان‌ها بیاوریم و دروغ و چاخان سرهم کنیم. «من دوست دارم داستان‌های حقیقی درباره آدم‌های واقعی بگویم. آن هم همان‌جور که ما توی زندگی روزانه‌مان رفتار می‌کنیم.» نمونه عینی حرف‌هایش هم همین الفی اتکینز خودمان است.

ماجراهای الفی کلی کمیک بوک و کارتون دارد که از این کلی، ما شاید سرجمع بیست‌تایش را هم ندیده باشیم. الفی 6 سالش است و با دختری به اسم مالا و پسری به اسم ویکتور دوست است. که این دو نفر را هم ما سرجمع نیم‌بار ندیدیم. بقیه آدم‌ها هم اسمشان «یابا الفی» «مادربزرگ الفی» و «یک چیزی الفی» است.

شب، سکوت، سکوت

چی باعث می‌شود که آدم بزرگ‌ها فکر کنند همچنین سوژه‌ای (یک بچه با موهای تیغ تیغی و صورت پت و پهن و یا ذاتا دپرس) می‌تواند برای بچه‌ها هیجان‌انگیز شود؟ آن‌وقت باعث می‌شود که چنین سوژه‌ای (بچه‌ای که دغدغه‌هایش ترس از تاریکی، یا دندان‌پزشکی ـ البته از نوع ابزورد آن ـ است) واقعا برای بچه‌ها جالب و دیدنی باشد؟

فضای کسالت‌بار و سکوت و سکوت و مکث طولانی تصاویر روی چرخش عقربه‌های ساعت بدون این که واقعا اتفاقی بیفتد. و وصله پاره شلوار الفی و لبخند تلخ پدرش سر میز صبحانه و همه این‌ها که دلیل می‌شود همان لحظه‌های نایاب خنده‌‌دار یا ذوق کودکانه باز هم افسرده به نظر بیاید. پدر لم داده روی مبل (که در کنار یک تابلو یا یک تلویزیون تنها وسیله‌های خانه هستند.) یا پیپ می‌کشد یا روزنامه می‌خواند. گاهی هم تلویزیون نگاه می‌کند. و الفی است و صدای ژاله علو (که تنها قسمت رنگی و نارنجی و گرم کارتون است) که با او حرف می‌زند و الفی که پلیور دون دون تنش است، از صدای او حساب می‌برد و حرفش را گوش می‌کند یا به خاطر گوش نکردن حرف او خجالت می‌کشد. و الفی است و یک دنیای خاکستری و سرد توی کمد دیواری تاریک (اروپاست دیگر پس مثل روز روشن است که مادری هم در کار نیست.) و الفی است و لبخند بازش با لپ‌های گلی و دهان باز و چهره مشتاق تو که می‌خواهی کارتن را قورت بدهی.

 دانلود تیتراژ شروع:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *