بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات

شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف م

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن         منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن حافظ   موی سپید را فلکم آسان نداد        این رشته را به نقد جوانی داده ام رهی معیری   می رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست آن زمان، هر دل فقط یک بار عاشق می شود خلیل ذکاوت   می رود عمر عزیز ما، دریغا چاره چیست دی برفت و میرود امروز و فردا، چاره چیست   می روی و گریه می آید مرا      ساعتی بنشین که باران بگذرد امیر خسرو دهلوی   می یابم از خود حسرتی باز از فراق کیست این آماده ی صد گریه ام از اشتیاق کیست این وحشی بافقی   من اگر نیکم و گر بد تو برو خود …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف ل

لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور      ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست لذت اندر ترک لذت بود، ای آزادگان      ما گدایان ترک این لذت نمی دانسته ایم لطف حق با تو مدارا ها کند        چون که از حد بگذزد رسوا کند   لوتی تو برو لقمه ی خود گاز بزن          کم پشت سر خلق خدا ساز بزن لب میالای به شعری که ندارد شوری              شاعری قدرتو داند که شعوری دارد. لبخند تو خلاصه خوبیهاست                           لختی بخند خنده گل زیباست لبت نه میگوید و انگار میگوید دلت اری که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف گ

گر مرد رهی میان خون باید رفت         از پای فتاده سرنگون باید رفت عطار نیشابوری گر نمی کوشی به درمانم به آزارم مکوش      مرهم دل نیستی، بر سینه پیکانی چرا؟ حمید سبزواری گر تو خواهی عزت دنیا و دین       عُزلتی از مردم دنیا گزین سهایی گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع      سخت می گیرد جهان با مردمان سخت کوش حافظ گفتم از دل برود چون ز مقابل برود       غافل از اینکه چو رفت از پی او دل برود امید اصفهانی گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود      گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود حافظ گفتن بسیار نه از نَغزی است      ولوله ی طبل ز بی مغزی است جامی گفته بودم چو بیایی غم …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف ک

کربلا به خون خود تپیدن است       جرعه جرعه مرگ را چشیدن است مرتضی امیری کار با جذبه ی عشق است عزیزان ور نه            بوی پیراهن یوسف گرهی بر باد است صائب تبریزی کار پاکان را قیاس از خود مگیر         گر چه ماند در نبشتن شیر شیر مولوی کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش       تا دریغ از چشم خود می داشتی دیدار خویش صائب تبریزی کاش می شد که پریشان تو باشم           یا نباشم یا از آن تو باشم سلمان هراتی کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست         چرا به دانه ی انسانیت این گمان باشد مولوی کرد روزی که قضا شادی و غم را قسمت        چشم خونبار من شد، لب خندان از تو حزین لاهیجانی کردم سفر …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر بازی – راهنمای اشعار برای مشاعره – شروع بیت با حرف ق

قطره ای کز جویباری می رود      از پی انجام کاری می رود قدر و بهای مرد نه از جسم فربه است       بل قدر مردم از سخن و علم پر بهاست ناصر خسرو قرض است کارهای بدت نزد روزگار        یک روز اگر ز عمر تو ماند ادا کند شفایی کاشانی قضا رفت و قلم بنوشت فرمان         تو را جز صبر کردن چیست درمان ویس و رامین قطره ی اشکیم اما در درون دل نهان          گر به سوی دیده ره یابیم دریا می شویم مسکین بخارایی قفس تنگ فلک، جای پرافشانی نیست         یوسفی نیست در این مصر که زندانی نیست صائب تبربزی قلب هر خاکی که بشکافد، نشانش عاشقی ست        هر گلی که غنچه زد، نامش شقایق می شود خلیل ذکاوت قناعت …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...