فيلم وسترن رو دوست دارم…در فيلمهاي وسترن يه نوعي جوان مردي رو مي بينم! البته جوان مردي به معني جنگ هاي تن به تن و نبردهايي كه در اون با اسلحه دوئل ميكنند و اين يعني جوان مردي…اي كاش كه يك بار ديگه اين جور فيلمها،اين جور كارگرداني ها،اين جور بازيگري ها و از همه مهمتر اين جور دوبله ها يك بار ديگه تكرار بشن…
هفت دلاور فيلمى در ژانر وسترن است كه يول براينر؛ ايلاى والاك؛ استيو مك كوئين؛ هورست بوخهولز؛ چارلز برانسون و جيمز كابرن و… در آن بازى دارند.محصول سال 1960 آمريكا. از روى فيلمنامه هفت سامورايى اثر آكيرا كوروساوا اقتباسات زيادى انجام گرفته ولى نزديك ترين اقتباس به اصل فيلم؛ همين فيلم وسترن هفت دلاور است…. جان استرجس يكى از بهترين كارگردانان حرفه اى سينماى آمريكا در دهه هاى ۴۰ تا ۶۰ است. استرجس در مقام كارگردان ۴۴ فيلم ساخته كه در ژانرهاى گوناگون هركدام آثار قابل توجهى محسوب مى شوند. اما معروفترين فيلم هاى استرجس فيلم هاى وسترن او هستند كه از لحاظ قوت شخصيت ها و استحكام ساختار سينمايى چه در گيشه و چه از لحاظ انتقادى با موفقيت روبه رو شده اند. روز بدى در بلاك راك (۱۹۵۴)، جدال در اوكى كورال (۱۹۵۷)، هفت دلاور (۱۹۶۰) از مهم ترين فيلم هاى اين كارگردان است كه نشان از توانايى هاى او در ژانر وسترن مى دهد. اغلب آثار اين كارگردان آمريكايى به لحاظ تجارى از موفقيت زيادى برخوردار شده اند. اين فيلم براساس فيلم مشهور ژاپنى «آكيرا كوروساوا» ساخته شد و به روايتى جان استرجس با زيبايى، هفت سامورايى را به زبان وسترن بازسازى و روايت كرد. هفت دلاور همچنان يكى از صد فيلم پرفروش تاريخ سينماست و از كلاسيك هاى سينماى وسترن محسوب مى شود. اين فيلم ريتمى سريع و پرهيجان دارد و در مجموع اثرى پر كشش است./روزنامه شرق
داستان گروهي جوانمرد و هفت تيركش است كه مدافع حقوق مردم ستمديده روستايي مي شوند تا برابر دزدان باج گير از آنها حمايت و محافظت كنند.
+ سکانسی در این فیلم هست که طیّ اون، هر هفت تا هفت تیرکش، به سرکردگی < يول برينر >، توسّط راهزن ها غافلگیر و دستگیر می شن. شرط زنده موندن شون هم اين می شه که سلاح خودشون رو به سردسته ی راهزن ها تحويل بدن و دهکده ای رو که برای حفاظت از اون استخدام شده بودن، ترک کنن. هفت تیرکش ها هم اين شرط رو می پذيرن و با خواری و خفّت، از اون دهکده می رن. ولی فردای اون روز، صبح خیلی زود برمی گردن و انتقام می گيرن و ترتیب همه ی راهزن ها رو می دن. توی همون سکانس تحويل اسلحه، سر دسته ی راهزن ها، از هفت تیر کش ها مي پرسه:
خیلی برام عجیبه که آدم های شجاعی مثل شما چطور حاضر می شن به همین راحتی، اسلحه شون رو تحویل بدن و فرار كنن.
< استيو مک کوئين > که نقش يکی دیگه از هفت تیرکش ها رو بازی می کرد، در پاسخ به این سوال،خاطره ی جالبی رو برای سردسته ی راهزن ها تعريف می کنه که اون رو حسابی به فکر فرو می بره. تعريف می کنه:
– يه روز، توی شهر ما، يه يارو خودش رو از بالکن طبقه ی دوّم هتل، پرت می کنه پايين و صاف می افته روی یه کاکتوس و حسابی لت و پار می شه. وقتی دلیل اين کار رو ازش می پرسن جواب می ده:
< چون در اين شرایط و در این لحظه، فکر خيلی خوبي بود … > … ؟!؟!