کاشمر و نام مکانهای اصلی
نام اصلی این شهر ترشیز است و جغرافیانویسان اسلامی به صورت طرتبت و بعد ها ، ترتیش و ترشیس نگاشته اند . در گذشته ، این شهر جزو ولایتی بود به نام بوشت و یا یوشت که غیر از ترشیز ، شهر معروف دیگر آن کندر بوده است.
در سال 520 ه.ق این شهر توسط سلطان سنجر سلجوقی محاصره و غارت شد و پس از تاریخ ، یکی از مراکز مهم فرقه اسماعیلیه گردید. پس از آنکه فرقه اسماعیلیه توسط هولاکوخان از بین رفت ، این شهر دوباره رونق یافت ، لیکن در قرن هجری ، بار دیگر این شهر توسط امیر تیمور گورکانی ویران شد. آثار بجامانده در این شهر متعلق به قرن هفتم و هشتم هجری است . سرو افسانه ای کاشمر در این شهر قرار دارد.
تاریخ کاشمر
واژه شناسی
به نظر میرسد که در میان شهر های خراسان ، این ترشیز است که بیش از هر شهر دیگری دچار تطور و تنوع و تغییر نام شده است. در مطاوی متون بازمانده از صاحبان دواوین و تواریخ و مسالک و ممالک ، تقریباً هر کسی آن را به نامی و به صورتی از بسیار نامهایش نوشته است.
کشمر
، کشمیر
، بست
، بشت
، بشت العرب
، پشت نیشابور ، ترشیز
، ترتسز
، ترشیش
، ترشش
، ترشاش
، ترسیس ، طرثیث ، طریثیث
، طریشت
، سلطان آباد
،
ملاحضه می فرمایید که بالغ بر بیست و پنج صورت ، کلمه هایی به دست آمده است اما با یک جمع بندی می توان کل این صورتها را در چهار واژه کاشمر ، ترشیز ، بست ، و سلطان آباد خلاصه کرد. بدین گونه واژه کشمر که می تواند به معنی آغوش مادر گرفته شود با گذشتن از شکلهای کیشمر و کشمیر و کشمار سرانجام به صورت کاشمر در آمده و در همین صورت باقی مانده است.
رجوع تاریخ
اسپیتمان زردشت پیغمبر ایرانی و فرزند پور و شسب و دغدویه در دوره ای از تاریخ می زیسته است که دست کم تا ظهور مسیح شش قرن فاصله داشته است . این که می گوییم دست کم به معنی این است که بعضی از روایات ، عهد او را تا شش هزار سال پیش از مسیح جلو می برند . مولد و منشای زردشت را نیز به اختلاف ، فلسطین، پارس ، آذربایجان ، ری ، دماوند و بلخ دانسته اند. اما در هر کدام از این نواحی که به دنیا آمده باشد قدر مسلم این است که وی دین خود را بر گشتاسب پور لهراسب عرضه کرد و تختگاه گشتاسب ، شمال شرق ایران بود ، پس زردشت از نواحی شمال غرب ایران آهنگ این سوی کرد یا به عبارت بهتر از شیز به ترشیز روی آورد. گفته اند در آن زمان که زردشت بر ترشیز فرود آمد نام این منطقه به اعتبار بنای آن به دست گشتاسب بشت خوانده می شد و بعضی گفته اند اصلاً ترشیز تختگاه گشتاسب و دیگر پادشاهان آن سلسله بود. حتی پیش از این سلسله پادشاهان ایران و توران در این ناحیه بعضاً قرارگاه و اقامتگاه داشته اند . جنگ منوچهر و افراسیاب در همین ناحیه واقع شده و این دو پادشاه ، پس از جنگ مدتها در محل حاضر بوده و اقامت طولانی داشته اند.
بنای ترشیز را به بهمن پسر اسفندیار و نوه گشتاسب نیز نسبت داده اند. به هر حال در همین ناحیه از ترشیز که اکنون (( کشمر )) خوانده می شود بین گشتاسب کیانی و زرتشت نبی ، اتفاق ملاقات افتاد و چون پادشاه ، دین بهی را پذیرفت ، زرتشت نخستین آتشگاه خود را در قلمرو کیانی پی ریخت و در جلو در این آتشگاه سروی را که تبار بهشتی داشت هم با دست خویش کاشت تا همین سرو را برایمان شاه گواه بگیرد. بر هر برگ این سرو نام گشتاسب نقش بسته بود و چون درخت بالا گرفت شاه نیز بر گرد سرو مینوی ، تالار بزرگی ساخت تا حافظ حریم حرمت سرو باشد.
می بینید که تاریخ ترشیز با زردشت و سرو و گشتاسب پیوند خورده است یعنی که در مطالعه تاریخ این ناحیه پیوسته در مربع زردشت ، گشتاسب کشمر و سرو قرار داریم و هر کدام از این چهار آن دیگری را تداعی می کند.
سرو کاشمر
درخت شاداب و سرسبزی که خزان و پژمردگی و برگریزان و افسردگی ندارد و در دل شاعران ذوقی و برابر معشوقان قامتی و پیش عاشقان قیامتی می انگیزد و ما نامش را سرو نهاده ایم . یکی از زیباترین و برازنده ترین رستنی های جهان است و هموست که نمونه ای از خرمی و سرسبزی مدام و معیار و مقیاسی برازا هنگام توصیف بالای آخته زیبایان و نقش و نگاری بدیع و دلنشین در صنایع قرار می گیرد . غالباً منبت اصلی این درخت را سرزمین خاوری ایران و مشرق خراسان می دانند ، به دیگر جاهای دنیا نیز از خراسان رفته است. سروهای مشهور دیگری هم داریم از جمله سرو فریومد و سرو مراغه در ابرقو و سرو منجیل در ملتقای قزل اوزن و شاهرود . لیکن مشهور ترین سرو تاریخ همین است که در کاشمر داشته ایم .
نقشه جابجایی شهر
بسیاری از شهر ها چندین بار در طول حیات خود جا عوض کرده اند نیشابور و زاوه و قوچان در همین خراسان از شهر هایی هستند که هنوز خرابه های شهر های باستانی خود را در کنار دارند ، ترشیز نیز از این قاعده مستثنی نیست النها یه نقاط جابجایی این شهر بسیار دورتر از دیگر جاهاست. به کروکی وضع فعلی نقاط صاحب نام نگاه کنید .
دیده می شود که در کروکی 1 0کندر و کشمر و فیروز آباد هر سه در قسمتهای غربی شهر فعلی قرار دارند اما در کروکی 2 که از نقشه های موجود در سرزمینهای خلافت شرقی گرفته شده است و در آ” موقعیت شهر های قهستان نشان داده می شود ، ملاحضه می کنید که ترشیز در جنوب غربی کندر قرار گرفته است ، جایی که اکنون تقریباً (( فیروز آباد )) در همان جا واقع شده است. شاید دایره المعارف مصاحب هم که نوشته است (( این شهر ها که خرابه های آن احتمالا نزدیک آبادی فیروز آباد قرار دارد . در قدیم مرکز ناحیه بست از ولایت نیشابور در ناحیه قهستان بود )) به همین نقشه استان قهستان نظر داشته است و شاید هم منبع دیگری در اختیار داشته است . البته با توجه به اشاره ای که شخص لسترنج ذیل ولایت بشت دارد می توان به مقداری از این جابجایی ها وقوف حاصل کرد. او می نویسد (( امروز یعنی اوایل قرن بیستم میلادی )) ولایتی به نام ترشیز وجود دارد ولی شهری به این اسم نیست . نام شهر کوچک کندر هنوز در نقشه دیده می شود و به استناد گفته اصطخری که شهر ترشیز را در یک منزلی باختر کندر دانسته باید محل ترشیز در همان خرابه های فیروز آباد نزدیک دهکده کنونی عبدل آباد باشد. به هر حال شهر ترشیز قرون وسطی با سلطان آباد امروز که کرسی ولایت ترشیز است مطابق نیست زیرا سلطان آباد در خاور کندر است ملاحضه میشود که این تردید نظر لسترنج را هم جلب کرده است.
در شرحی که ابن حوقل از راههای خراسان دارد آمده است که از نیشابور تا ترشیز چهر منزل و از آن جا تا کندر یک روز و از آن جا تا ینابذ دو روز است. او در این عبارت منازل را به طریقی ردیف کرده است که در نقشه قهستان هم وجود دارد ( نگاه کنید به کروکی …) به هر حال به نظر می رسد در طول تاریخ ، جابجایی هایی در مرکزیت شهر وجود داشته است . نقاط احتمالی مرکزیت ناحیه یکی همین محل فعلی است که در بیست کیلومتری شرق کندر قرار دارد دیگری که مرکزیت باستانی را داشته است محل فعلی قریه کشمر بوده است که در فاصله کیلومتری شمال غرب کندر واقع است و سومی محل ، جایی است که اکنون یک اثر تاریخی هم در آن داریم یعنی فیروز آباد در 20 کیلومتری جنوب غرب کندر . البته تعیین ادوار تاریخی این تغییرات دشوار است چه اولاً آثار موجود در نواحی سه گانه یاد شده کمکی به حدسهای تاریخی نمی کنند و ثانیاً گمانه های مورخین هم در خصوص محل پیدایش شهر ها چنان نیست که تغییرات را برساند اما آنچه مسلم است این است که ترشیز در طول بیست و پنج قرن تاریخ خود بارها دستخوش دگرگونی و تحول بوده است ، افول در جایی و طلوع از دیگر جای .
آثار باستانی و دیدنی
مقبره یا برج علی آباد
برج علی آباد
در روستای علی آباد در 42 کیلومتری کاشمر ، بنایی بر روی قلعه ای به نام کوشک ساخته شده است. معماری این مناره آجری به شیوه برج رادکان قوچان می باشد. شکل مناره مانند برجی است که منظره خارجی آن از چهل و هشت ترک آجری تشکیل شده است و دوازده قاب آجری مزین به اشکال لوزی نیز دارد.
در حد فاصل ستونهای بدنه برج و گنبد آن ، تزئینات قطار سازی با کاشی هایی به رنگ فیروزه ای تعبیه شده است. گنبد آجری آن مخروطی شکل و دو پوشه است. پوشش اول دارایروزنی است که نور را به داخل هدایت می کند، پوشش دوم بسیار بلندتر از پوشش نخستین است . در بالای گوشواره مقرنس کاری زیر گنبد ، شیار های باریک و با انتهایی پهن تر وجود دارد . این شیارها بیست و چهار عدد می باشند. ارتفاع گنبد بنا 18 متر است ، و شکل داخلی آن ، هشت گوش است . محیط داخلی آن 22 متر و محیط خارجی آن 42 متر است. زمان ساخت این مناره را در مقایسه با میل رادکان، در حدود قرن هفتم هجری قمری می دانند. سر در برج به شکل ایوان تاق داری است که در اصل دارای کتیبه ای بوده است . در سطح فوقانی میان حجره هایی طبقه دوم ، آثار گچ بری وجود دارد و اکنون قسمت مختصری از آن باقی مانده است. این اثر تحت شماره 127 ، در زمره آثار تاریخی به ثبت رسیده است.
فشار خانه های روستایی بر گرده بنا چنان است که عرصه را بر جلوه های هنری باستانی این ساختمان تنگ گرفته است . دیدار کنده این بنای فاخر برای این که خود را به ساختمان برساند باید از کوچه های تنگ و گل آلود و از کنار دیوار های پست و گلی روستا بگذرد. یعنی بنایی که از محور جاده خلیل آباد – بردسکن چشم عابر را می گیرد و شکوه خود را از چند فرسخی هم به نمایش می گذارد . در چند قدمی داخل ده چیزی از آن دیده نمی شود. جای یک راه مستقیم و آسفالته که از جاده اصلی به پای برج کشیده شده باشد ، خالی است.
مناره فیروزه آباد
فیروز آباد به فاصله کمی از مجتمع اردوگاهی شهر آباد قرار گرفته است و تا مرکز بخش – بردسکن – نزدیک به 17 کیلو متر و تا کاشمر – از طریق جاده بردسکن – متجاوز از 60 کیلومتر راه دارد.
روستای فیروز آباد در محلی واقع شده است که می تواند احتمالاً بر روی ویرانه های شهر بست بنا شده باشد.
اما اهل محل عقیده دارند که فیروز شاه ساسانی در این شهر زندگی می کرده است و روستا نام خود را از شهر قدیم دارد.
آثار قلعه ای بسیار کهن و باستانی در حاشیه ده هنوز هم به چشم می خورد اما آشکارترین اثر قدیمی باقیمانده از روزگاران پیشین مناره آجری است که هم اکنون با ارتفاع 18 متر بر سر پاست البته گفته می شود ارتفاع اصلی مناره 25 متر بوده است که به مرور دهور و در نتیجه زمین لرزه و باران و مسامحه در نگهداری از بلنداری آن کاسته شده است. بین دو مناره فیروز آباد و برج باستانی کشمر این یکی در شمال و آن دیگری در جنوب جلگه ترشیز نوعی ارتباط استراتژیک وجود داشته است که دشت همواره و بی عارضه است. بومی ها می گویند. از این دو مناره به عنوان دیده بانی استفاده می شده است و دیده بانان ارتباط خود را با یکدیگر به نحوی حفظ می کرده اند مثلاً با افروختن آتش یا علائمی مانند آن. به هر حال مناره فیروز آباد که به شماره 91 آثار باستانی ثبت شده است دارای کتیبه ای است به خط مکوفی ( و در ارتفاع 6 متری از سطح زمین ) که می رساند این بنا متعلق به اواخر قرن هفتم هجری است. قسمت اصلی بدنه برج یا آجرهای ساده و به شگل زیبایی که به اصطلاح معماری 7 و 8 نامیده می شود زینت یافته است.
در روی مناره روزنه ای ساخته شده است و در داخل مناره آثار پلکانی دیده می شود که صعو بر مناره را امکان پذیر می ساخته است . در راس مناره نیز روکشی با تزئینات آجری نصب شده است . البته سقف آن اینک در حال ریزش است و پلکان داخل ، دیری است که فرو ریخته است . تنها قاعده استوانه که پله ها بر حول آن می چرخیده است ، باقی است .
جمعیت فارسی زبان و شیعی فیروز آباد اکنون یکصد و هفتاد خانوار برآورد می شود.
قلعه آتشگاه
این قلعه در دوازده کیلومتری شمال غربی کاشمر واقع شده است و از حجاری ها و تصاویر مختلف موجود در آن چنین بر می آید که سابقاً بنای بااهمیتی بوده است . در جوار آتشکده ، غاری بزرگ وجود دارد که نزدیک در ورودی آن پیکره یک سرباز سواره با نیزه : حجاری شده است و از آثار دوره ساسانی می باشد.
مسجد جامع کاشمر
ترشیز قدیم به داشتن جامع های معتبر و معمور ، زبانزد و مشهور بوده است، مقدسی آورده است که شهر طریثیث مرکز بشت جامعی دارد که پس از جامع دمشق ثروتمندتر از آن جامعی نیست زیبا و پاکیزه است.
ترکیب اصلی مسجد از آجر ساخته شده است. بی هیچ زینتی و زیوری. مقداری از ایوان و محراب را با کاشی معرق آراسته اند کتیبه ها به خط استاد محمد اصفهانی و کاشیها عمل استاد اسماعیل اذانی است. در قسمت بالای محراب مقرنس کاریهایی از گچ سفید و الوان به چشم می خورد و تاریخ 1213 در بیشترین قسمتهای محراب و ایوان جا به جا دیده می شود.
تنها ایوان مسجد که به صحن شمالی گشوده می شود پانزده متر ارتفاع گرفته و دهنه آن بیش از ده متر است. در طرفین این ایوان دو شبستان وجود دارد که با معماری قدیمی ایران ساخته شده است ، پوششها ضربی و ستونها اغلب حجیم و جاگیر است قطر ستونها بیش از پنج متر و ارتفاع آنها کمتر از سه متر است .
از فلکه مرکزی شهر دری به صحن گشوده اند ، صحنی لخت و پتی و بی روح که 12-13 غرفه آجری را بر گرد خویش دارد اما از خیابان تا به این صحن بر سی ، هشتی کوچکی را پشت سر می گذاری و در همین هشتی است که ماده تاریخ مسجد را بر قطعه سنگی حک شده می بینی ، در کمر کش دیوار :
به امر واجب الاذعان خان والاشان
که جز به چنبر فرمان او نبود سری
شپهر کوکبه عیدالعلی که از خانان
ندیده ثانی او چون سپهر دیده وری
تا آنجا که :
سوال می بنمودم زعقل ، عابد گفت :
بگو (( بروی دل از کعبه شد گشاده دری )).
باغمزار و امام زاده سید حمزه
بقعه و بارگاهی که در باغمزار ترشیز بنا شده است به حضرت حمزه فرزند موسی بن جعفر ( ع) منسوب است. سلاطین صفویه که خود را اعقاب حمزه بن موسی ( ع) می دانسته اند در آبادانی مجموعه مزار اهتمام خاصی داشته اند.
اکنون مزار سید حمزه به عنوان یکی از زیارتگاههای قدر اول خراسان به حساب می آید و بسیاری از مردم خراسان به این امام زاده اعتقاد تام و تمام دارند. از سویی موقوفات معتبر و پر درآمد این امام زاده باعث شده است که چراغ امام زاده پیوسته روشن باشد و از صحن و بارگاه مزار در نهایت احترام همواره مراقبت به عمل آید و اسباب راحت زوار مزار نیز آماده باشد که این خود یکی از جاذبههای زیارتی این مزار شمرده می شود مضافاً به اینکه به تحقیق می توان ادعا کرد که باغ مزار سید حمزه یکی از زیباترین باغات ایران است که عنواناً باغمزار خوانده می شود .
باغمزار کاشمر در حالی که در یکی از خیابانهای شمال شهر بر سکویی بلندتر از قاعده شهر قرار گرفته است، از زیبایی چشمگیر سروهای باستانی نیز برخوردار است ، گفته می شود این سروها کم از هشتصد سال عمر ندارند و اگر چنین باشد شاهدان عینی بسیاری از وقایع تاریخی خراسان را ما هم اکنون در کنار داریم.
در محوطه وسیع باغمزار سرو بسیار داریم اما فقط چهار تا از آنها رنگ باستانی بر چهره دارند ، از این چهار متاسفانه فقط دو تا را می بینیم که از علایم حیات بهره کمی دارند و آن دو سرو دیگر رنگ باخته و محتضر و رفتنی به نظر می آیند و این در حالی است که سروهای به اصطلاح زنده هم ، آفتاب عمرشان بر لب بام است تمام تنه سروها و پوست ساقه شان مثل برف سفید شده است و بر سر شاخی کاکل کمر نگی از سبزینه برگها افشان و نزار معطل مانده است.
در کنار سروهای کهن البته کاجها و سروچه های دیگری هم حضور دارند که به نوبه خود لابد نسل بعدی سروها را ادامه خواهند داد .
باغ بزرگ مزار از دیگر درختها هم خالی نیست ، انار و دیگر درختها را هم می بینی که هر کدام قطعه خاص خود را دارند و درختهای انگور با چندین قطعه بزرگ یکبار ذهن ترا به متن کتاب مسالک و ممالک پرت می کنند که در همه این کتابها ترشیز را به داشتن باغهای بزرگ انگور ستوده اند . وسعت عرصه باغ باید چیزی باشد در حدود پنجاه هزار متر و بارگاه حضرت سید حمزه در وسط این مجموعه سر سبز قرار دارد. مجموعه بیوتات ، مربعی را تشکیل می دهد که از هر طرف 35 متر طول دارد ، از این قرار کل زیر بنای حرم و بیوتات متصله به آن هزار و دویست متر مربع را به خود اختصاص داده است و این در حالی است که غرفه های صحن را که به مقابر خانوادگی اختصاص یافته از این مجموعه به حساب نیآوریم .
از تاریخهایی که جابه جا بر بدنه گلدسته ها و گنبد و درهای ورودی به چشم می خورد معلوم می شود که بنای حاضر یکسره از پرداخته های زمان ماست و آخرینش به سال 1399 . ه . ق بر می گردد. که مهندس فتحی از باشندگان ترشیز با همتی عجیب و اعتقادی غریب این امام زاده و امام زاده سید مرتضی را با سرمایه و سرپرستی خود بسیار آبرومندانه نوسازی کرده است.
در اصلی حرم به صحن جنوبی باز می شود و ایوانی اینه کاری شده این در را از درهای کوچکتر جانبی ممتاز و مشخص می سازد در های جانبی اکنون با داشتن کفشکنهای مردانه و زنانه عملاً ورودیهای اصلی شمرده می شوند. از همین صحن جنوبی گنبد بزرگ مزار با قطر ساقه ای نزدیک به 60 متر و در وسط دو گلدسته رفیع که از تازگی کاشیها برق می زند دیده می شود. زمینه اصلی گنبد از سرامیک سبز فراهم آمده و بر ساقه گنبد سوره مبارکه یسبح را کتیبه کرده اند و بر گلدسته ها کلمه لاالله الا الله به تکرار نقش گردیده است .
فضای تحت قبه سراسر اینه کاری است ، از ازاره تا زیر تاج گنبد. و کف حرم و از اره ها تا ارتفاع شانه آدمی از سنگ مرمر لیموئی زینت یافته اند .
ضریح را به زیبایی آراسته اند . با خط و با نور . با شعر و با حضور اطلسهای سبز بر پوشش گهواره ای آن .
امام زاده سید مرتضی
یک جاده مستقیم و مشجر که به طول 5 کیلومتر به سوی شمال کاشمر کشیده شده است ، شهر را به مجموعه ییلاقی و زیبای (( سید مرتضی )) پیوند می دهد و این محل جدای از جاذبه های زیارتی خاصی که برای اهل خراسان دارد اصولاً همچون یکی از متنزهات شهر ، توجه عامه را به خود جلب کرده است .
تاسیسات مزار در میانه آب نماها و جنگلهای مصنوعی و فضاهای سبز جدید الاحداث واقع شده است و کل بیوتات در سطحی بلندتر از عرصه پیرامون قرار دارد آنگونه که حدود 9 پله را باید زیر پا بگذاری تا به صحن امام زاده بررسی ، در همین آغاز و بلافاطله بعد از آخرین پله دروازه مانندی حریم صحن را از فضای خارج جدا می کند، و کنبد و گلدسته های امام زاده تازه ساز و تمیز و براق در وسط محوطه قرار دارد. طاق نمایی که در ابتدای صحن ساخته اند تاریخ 1399 ه.ق را دارد و گلدسته ها تاریخ 1396 را . کاشی هایی که گلدسته ها را پوشانده اند یکسره اسماء الله را می نمایند. یا رافع یا بدیع ، یا رقیب و یا طبیب . و گنبد نیز با کاشی سبز و آبی زینت یافته است .مجموعه ساختمانهای متعلق به حرم مربعی است به ابعاد 25 در 38 متر و از هر چهار سو درهای چوبی زیبایی ارتباط حرم و فضای بیرون را تامین می کنند.
از اره اطراف حرم تا ارتفاع یک متر سنگ کاری است و سپس آینه کاری یکسره تا اوج همه فضا را دربر گرفته است و چهار نور گیر در چهار جهت فضای تحت قبه را روشن می کند. ارتفاع گنبد بیش ار 12 متر است و ضریح نوساز و شکیلی که از یک چلچراغ بزرگ نور می گیرد در زیر گنبد بر روی صندوق قبر قرار گرفته است.
مشخصات ضریح از نوع فلز و تزئینات و خط و رنگ همان است که در مزار حمزه بن موسی نیز دیده می شود. زمان ساخت و سازنده هردو ضریح یک نفر است.
در مجموعه ییلاقی سید مرتضی زایر سرا و فروشگاهها و تاسیسات رفاهی دیگری وجود دارد که نیاز انبوه زائران دائمی مزار را بر می آورند مردم از همه جای کشور با اعتقاد راهی این مزار می شوند و اداره اوقاف که هر سه ماه یکبار نذورات را جمع آوری می کند از این طریق سالانه حدود چهار پنج میلیون تومان به دست میآورد که بیشترین رقم آنرا به توسعه و تجهیز مجموعه مزار اختصاص می دهد.
مقبره مدرس
آیت الله سید حسن مدرس مبارز نستوه عصر رضا شاهی و شجاع ترین فرزند آزاده و آزاده طلب ایران از نژاد رسول اکرم است.
ایشان اهل خواف نیست ولی در اوائل قرن چهاردهم هجری شمسی مدت نه سال شهر خواف افتخار میزبانی او را داشته است.
شهید شاهد و آیت الله با هر سید حسن مدرس فرزند سید اسماعیل امیر عبد الباقی طباطبائی قمشه یکی از علما و مجتهدین معروف و از رجال سیاسی و دیندار مملکت ایران در اوایل قرن چهاردهم هجری است.
مدرس در سال 1287 هجری قمری در قریه سرابه کجور از توابع اردستان متولد شده پدر و جدش که اهل منبر بوده اند اصلاً اهل زواره می باشند و به قمشه ( شهر رضا ) مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شده اند. مدرس در سن شش سالگی در همین شهر به تحصیلات ابتدایی مشغول گردید و تا سن چهارده سالگی در شهر رضا و در سن شانزده سالگی برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و مدت 13 سال در اصفهان تحصیلاتش را در نزد ملاعبدالعلی هرندی متوفی ( 1306 قمری ) و جهانگیر خان قشقائی ( متوفی 1328 هجری قمری ) و آخوند ملا محمد کاشی ( متوفی 1333 قمری ) گذراند و سپس در سال 1309 هجری قمری برای تکمیل تحصیلات خود به عتبات عالیات رفت و قریب الاجتهاد بود که از کرسی درس میرزای بزرگ در سامرا استفاده کرد و سپس در نجف اشرف از محضر درس آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و سید محمد کاظم یزدی دانش اجتهاد آموخت و خود در علوم عقلی و نقلی مهارت یافت. در سال 1316 هجری قمری از عراق به اصفهان مهاجرت مراجعت نمود و در مدرسه جده کوچک به تدریس فقه و اصول مشغول گردید و چون تدریس می کرد بدین جهت به نام و عنوان مدرس مشهور شد. در ایامی که در اصفهان می زیست مخالفین و معاندینش در صدد کشتن او بر آمدند و در مدرسه جده بزرگ چهار تیر به طرف او شلیک شد ولی جان سالم به در برد . همانطور در اصفهان بود ، که تغییراتی در وضع حکومت پدید آمد و استبداد به مشروطیت تبدیل شد.
مدرس در سال 1328 هجری قمری در دوره دوم مجلس شورای ملی اط طرف هیات علمای نجف برای نظارت به قوانین مجلس بر حسب یکی از مواد قانون اساسی نامزد و وارد تهران گردید. جزء هیات علمیه که یکی از هیئتهای مجلس بود در آمد. در سال 1332 هجری قمری از طرف اهالی تهران انتخاب شد و پنج دوره متوالی نماینده مجلس بود.
در محرم سال 1334 قمری در ایام جنگ بین المللی اول بهمراه عده ای از رجال و نمایندگان مجلس به مدت دو سال در عراق ، سوریه و ترکیه ، در مهاجرت بود و در همین سال ( 1334 قمری ) در هیئت دولتی که در مهاجرت تحت ریاست رضا قلی خان مافی نظام السطنه تشکیل یافت وزیر دادگستری شد. بعد با سایر مهاجرین به ایران بازگشت و در ادوار مختلف نماینده مجلس بود.
مرحوم مدرس در دوره پنجم جداً با انقراض سلسله قاجار یه مخالف بود و در جلسه شنبه نهم آبان 1304 ه. ش مطابق با 13 ربیع الثانی 1344 ه . ق راجع طرح پیشنهادی عده ای از نمایندگان مجلس دایر به انقراض سلسله قاجار یه سخت مخالفت کرد و گفت اخطار قانونی دارد. نائب رئیس مجلس ( سید محمد تدین ) پرسید ماده اش را بفرمائید مدرس جواب داد ماده اش اینست که خلاف قانون اساسی است چون تدین نگذاشت مدرس صحبت کند ، مدرس هم از جای خود بلند شد و در حال خروج گفت : اخطار قانونی است که خلاف قانون اساسی است و نمی شود آن را در اینجا طرح کرد صد هزار رای هم که بدهید خلاف قانون اساسی است.
مرحوم مدرس به واسطه مخالفت سخت خود با هیات حاکمه وقت بخصوص رضاخان در هفتم آبان 1305 خورشیدی مورد حمله عده ای که مامور کشتن او بودند قرار گرفت و چند گلوله به وی اصابت کرد لیکن از این ترور به هر نحوی که بود جان سالم بدر و باز هم از میدان به در نرفت و بر اساس مخالفت خود کاملاً استوار بود تا اینکه چندی بعد به سال 1307 شمسی او را شبانه تحت الحفظ به خواف واقع در مرز افغانستان تبعید کردند و در ارگی که امروزه دیوارهای ضخیمی بیشتر از آن باقی نمانده و خانه مسکونی شهید مدرس تا چند سال قبل بدون سقف پا بر جا بود و بعداً به مدرسه و مجتمع ورزشی تبدیل گردید تحت نظر قرار گرفت. در این شهر مرزی تعداد حدود 20 نفر سرباز ساخلو و اداره نظمیه ( شهربانی ) از او به مراقبت پرداختند . مرحوم مدرس در مدت اقامت خویش لباسش را از جنس کرباس بافت خواف تهیه می کرد و می پوشید مردم تا مدتی از وجود او در خواف بی اطلاع بودند ولی به محض اینکه مطلع شدند با وجود اینکه ارتباطی با وی نداشتند غالباً به وی ارادت پیدا کرده بودند به طوری که از مرحوم جناب حاجی خواجه محی الدین احراری یکی از پیشوایان مذهبی اهل تسنن شنیدم از افرادی که در خواف با وی گهگاهی ارتباط داشتند جناب آخوند ملا احمد قهستانی پیشوای جامعه اهل تسنن خواف و خودش و نیز مرحوم حاجی عبدالحکیم عید خانی و مرحوم حاجی صالح سلمانی بوده است.
کسانی که در خواف او را ملاقات کرده اند عبارتند از اول پسرش که با لباس روحانیت بوده دوم جان محمد خان فرمانده اشکر شرق خراسان سوم وزیر داخله آن زمان که با وزیر دیگری که این سه نفر به منظور مذاکره و جلب عقیده او نسبت به رضا شاه و حرکتش به تهران آمده بودند که تن به قبول پیشنهادات آنها نداده بود.
کسانی که به منظور ملاقات با وی به خواف آمده بودند و آنان را نپذیرفته بود عبارتند از :
-
دو نفر آمریکائی
-
پسرش که با کلاه پهلوی می خواست به حضورش برسد .
چون رضا شاه از تغییر عقیده سیاسی مدرس نسبت به خود مأیوس شده بود و نیز سرهنگ نوائی رئیس نظمیه خراسان در باره واقعه مسجد گوهر شاد را نوشته بود که اسدی در این شورش قصد داشته است مدرس را وارد خراسان نماید. باز بر غضب و خشم رضا خان افزوده شد و دستور به قتل او در خواف داد . اما رئیس شهربانی خواف که گویا در آن زمان ( سروان عالمی ) مرد خدا شناس و سلیمی بوده تن به زیر بار چنین ننگی نمی دهد. و به مرکز گزارش می دهد که موقع مقتضی نیست و به علاوه در سر حد کشور اسلامی افغانستان واقع هستیم. مبادا کشتن سید بی گناه که مردم خواف به او ارادت خاصی دارند اسباب شورش را فراهم نماید و به مصلحت نمی دانم . ناچار از تهران دستور می رسد که مدرس را به کاشمر حرکت دهند و به میزبانی خواف خاتمه دهند.
به موجب این فرمان رئیس شهربانی کاشمر به خواف می آید و او را به اتفاق تنی چند در صبح یکی از روزهای آبان ماه سال 1316 خورشیدی به کاشمر می برند و در خانه شخص نجاری تحت مراقبت شدید قرار می گیرد و بیش از یک ماه نمی کذرد از خراسان یک نفر صاحب منصب که سه سال بعد از آن در قم رئیس شهربانی بوده بنام کاظم جهانسوز با دو نفر از اجزاء تامینات داوطلبانه مامور به قتل مدرس می شوند و به کاشمر می روند.
مرحوم مدرس عصر روز 26 ماه مبارک رمضان مطابق با دهم آذر 1316 خورشیدی روزه بود و آنها چای دم می کنند و به مرحوم مدرس می دهند. آیت الله مدرس می گوید هنوز که افطار نشده صبر کنید افطار خواهم خورد. می گویند باید بخورید و چاره ندارید . بعد که قضیه را ملتفت می شود اجازه دو رکعت نماز می خواهد. اجازه می دهند . سید می ایستد رو به قبله مثل جدش موسی بن جعفر و متوجه مبداء می شود تا مقارن مغرب می فرماید بدهید بخورم. استکان چایی مسموم را لاجرعه سر می کشد و باز دنباله راز و نیاز خود را به درگاه خداوند متعال شروع می کند . سه نفر قاتل نشسته و منتظر اثر سم می باشند. ساعتها می گذرد اثری از سم نمی بینند و به علاوه مرحوم را با بشاشت و چهره باز متوجه بخالق یکتا می بینند اما این پس فطرتان به جای سم وی را خفه کردند و به زندگی یکی از فرزندان شجاع پیغمبر خاتمه می دهند و اکنون مزارش در کاشمر که در سالهای اخیر به سرمایه آستان قدس رضوی تجدید بنا شده است زیارتگاه مردم است.
چون نوشته اند که حرکت ایت الله مدرس به کاشمر در آبانماه 1316 صورت گرفته و در دهم آذر 1316 بشهادت رسیده است لذا اگر هجرتش نیمه دوم آبان بوده باشد مدت اقامت ایشان را در شهر کاشمر کمتر از یک ماه نشان می دهد و حتی مولف کتاب نطقها و مکتوبات مدرس در صفحه 327 می نویسد که همان سه نفر قاتل ابتدا به خواف و همراه او به کاشمر رفته اند و پس از مدت کوتاهی او را به شهادت رسانده اند. در هر صورت به نظر نگارنده هر اطلاعی که مدت توقف این شخص را کمتر اعلام کرده باشد صحیح تر به نظر می رسد. زیرا غرض از تسریع در شهادت مدرس در کاشمر این بوده است که تا مردم متوجه از حضور ایشان نشده و پی به هویت این شخص مذهبی سیاسی نبرده اند و ارادتی به وی پیدا نکرده اند بقتل برساند نا واهمه و وحشتی که در خواف از کشتن او بوده است در محل جدید پیش نیاید.
دیگر آثار و مزارات
در واقع آثار تاریخی ترشیز به معنای تام و تمام کلمه نه اینهاست که بر شمردیم ، این آثار به دوران متاخر تاریخ تعلق دارند النها یه چون اکنون از نما و نمودی ظاهری برخوردارند و به اصطلاح بی رونق نیستند ذکر آنها را با آثار باستان مقدم داشتم لیکن در تمامی گوشه و کنارهای خاک ترشیز این جا و آن جا بسیارند . یادگارهای عزیزی که غبار فراموشی بر آنها نشسته و در زیر چرخهای سنگین گذر زمان بکلی از هم پاشیده اند ، قلعه ها ، بند ها ، تپه ها ، آسیاها ، و از این قبیل در همه جا دیده می شوند . دره دوره و دراز کوه سرخ و دانه های جنوبی آن ، دشت گسترده درونه و ارتفاعات کوه درونه هر کدام بخشی از این آثار را در دامن مهر خود نگه می دارند.
بقایای تپه باستانی کندر در داخل قصبه کندر سد قدیمی منتسب به عضدالوله در شمال قریه کشمر. و آثار پراکنده درونه از این جمله اند به علاوه در بخشی از کوه سرخ و ریوش آثار باقیمانده از سد شاهی و قلعه دختر و قلعه پسر در حوالی همان سد و چند آسیا و آثار موجود کمر باغدشت نیز در خور یادآوری است. و بر تمامی اینها اضافه می کنیم بقایای گورستانهای گبرها را در قراچه گوهسرخ . و بیشتر این آثار ارجمند در پیچ و خم های صعب العبور کوهستانها چنان از نظر دور مانده اند که کمتر کسی بخت آن را دارد که از نزدیک ببیندشان.
آدرس مکانها
غار آتشکده : خلیل آباد کاشمر
غار یسر : بردسکن کاشمر
برج علی آباد : 22 کیلومتری کاشمر
مناره فیروز آباد : فیروز آباد کاشمر
قلعه آتشگاه : 12 کیلومتری شمال غرب کاشمر
آرامگاه شهید مدرس : کاشمر
امام زاده سید حمزه : شمال کاشمر
امام زاده سید مرتضی : 5 کیلومتری کاشمر
بجز مزار سید مرتضی و مزار حمزه بن موسی که از مزارهای معروف و صاحب نان ترشیز به حساب می آیند و ما به تفاصیل از آن دو یاد کردیم مزارهای دیگری هم در سطح شهرستان هستند که ذیلاً و فهرست وار آنها را شمار می کنیم.
مزار رویین در روستای نامق واقع در 40 کیلومتری شهر .
مزار بی بی حور و بی بی نور در روستای جابوز از دهستان شش طراز بخش خلیل آباد واقع در 35 کیلومتری شهر .
مزار امام زاده سید محمد در روستای زنده جان از دهستان بالا ولایت ، بخش مرکزی کاشمر واقع در سه کیلومتری شهر .
مزار پیر اسحاق در اسحاق آباد از دهستان بالا ولایت بخش مرکزی کاشمر واقع در 7 کیلومتری شهر.
مزار آقا سید ابوالحسن در روستای میر آباد از دهستان رستاق بخش خلیل آباد واقع در 13 کیلومتری شهر .
مزار امام هادی در روستای شوراب از دهستان برکال بخش خلیل آباد ، واقع در 50 کیلومتری شهر .
مزار امام زاده سید الحسینی در جنوب غربی روستای سر نخواب از بخش بردسکن واقع در 45 کیلومتری غرب بردسکن .
مزار امام زاده سید هاشم در قریه انابد و در حاشیه باغات پسته آستان قدس در بخش مرکزی.
مزار کوشه در سمت جنوبی نوار آسفالت بردسکن به شهر آباد در بخش بردسکن.
مزار امام زاده سید ابراهیم در روستای محمد آباد شمال جاده بردسکن به شهر آباد در بخش بردسکن و در کنار همین مزار، مزار دیگری است به نام بی بی حوا.
مزار امام زاده قاسم در بیرون روستای ارغا واقع در 24 کیلومتری شهر.
مزار فرشه در روستای فرشه واقع در 25 کیلومتری شهر.
قدمگاه حضرت علی در روستای دهنو واقع در 18 کیلومتری شهر.
کاشمر
تبعد مدینه کاشمر 926 کیلومتر عن العاصمه طهران و یمر نهر ( شش طراز ) بالقرب منها و قد اقیم علی النهر السدالاثری الذی یعرف ( بند شاهی ) والمناخ معتدل فی المناطق الشمالیه من قضاء کاشمر و حار فی المناطق الجنوبیه السهلیه منه م التی تتجه نحو الصحراء جنوباً .
و کان اسمها القدیم ( ترشیز ) و قد حاصر ها السلطان سنجر السلجوقی عام 520 للهجره فتعرضت للنهب. و قد اصبحت بعد ئذ من المعاقل المهمه اللطائفه الاسماعیلیه و استعادت نموها و ازدهارها بعد هزیمه الطائفه الاسماعیلیه و زوالها. و تعرضت المدینه اللدمار مره اخری علی ید الامیر تیمور لنگ فی القرن الثامن الهجری.
برج علی آباد
غار آتشگاه
ماذته فیروز آباد
قلعه آتشگاه
مرقد آیته الله المدرس و هو من ابرز اعضاء مجلس الشوری الوطنی الایرانی و الذی عرف بنصد یه لسلطه رضا پهلوی .
مرقد امام زاده سید حمزه و امام زاده سید مرتضی .
Kashmar
Kashmar is 926 km. Far from Tehran. Sheshtaraz river, across which Shahi historical dam is constructed , flowing its vicinity. Its weather is temperate in northern areas and warm in southern and plain areas due to closeness to desert.
The old name of this city is (( Torshiz )) . In the year 1151 AD.it was surrounded and plundered by sultan Sanjar Salgjooghi. After that it became one of the most important centers of Esmailieh faction. After the defeat and disappearance of Esmailieh faction, this city flourished again. But in 14th century was ruined by amir taymour Goorkani. The historical sites of this city are :
Atashgah cave
Ali-abad tower
Firooz-Abad minaret, Atashgah castle,
Shahid Moddares tomb
Seyed Hamzeh an Seyed Morteza Imamzadeh
بزرگان و دانشمندان و شاعران :
اهلی ترشیزی
اهلی از شاعران قرن دهم هجری است که تصادفاً با اهلی شیرازی هم عصر بوده است. اهلی را عموماً از ترشیز خراسان دانسته اند و او را به حلاوت گفتار و شیرینی اشعار ستوده اند ، به هر حال اهلی از جمله شعرایی است که در دربار سلطان حسین میرزا و در دستگاه امیر علیشیر نوایی در هرات گرد آمده بودند از این روی وی از حیث طرز فکر و مشرب مقلد شاعران این دربار بوده است وفات اهلی را در سال 934 ه . ق نوشته اند . از وست:
چو آیم جانب کوی تو صد منزل یکی سازم
وگر بیرون روم در هر قدم صد جا کنم منزل
شهاب ترشیزی
میرزا عبدالله شهاب ترشیزی پسر میرزا حبیب الله ، شاعر بسیار معروفی است که در عصر حکومت زندیه می زیسته و در اوایل عهد قاجار در اوج شهرت به سر می برده است ، تذکره نویسان وی را شیرین کلام ، خوش طبع ، استاد ، فصیح ، بلیغ ، آگاه به کمالات صوری و معنوی معرفی کرده اند ، او همچنین از پیشروان تجدید سبک و از پیشقدمان بازگشت ادبی بوده است. در باره شهاب گفته اند که وی مقدمه الجیش طرز و شیوه متقدمان بازگشت ادبی بوده است. در باره شهاب گفته اند که وی مقدمه الجیش طرزو شیوه متقدمان سخن بوده و هم از شیوه خشک صائب دست برداشته و غزل و قصیده را بار دیگر به سبک خراسانیان و عراقیان گفته و فارسی را از نو زنده کرده است. یعنی که در قطعه و قصیده انوری و خاقانی را و در هجو سوزنی و انوری و خاقانی را و در هجو سوزنی و انوری را مانند بوده است .
اصل شهاب از ترشیز و اجداد وی از حاکمان آن دیار بوده اند و شهاب احتمالاً در حدود سالهای 1160 در همین شهر به دنیا آمده اند .
مرا مسکن اصل ترشیز بود در آن جایگه عزتی نیز بود
پدر بر پدر جمله از دیرگاه همه صاحب منصب و عزوجاه
شاعر بر اثر بدرفتاری حاکم ترشیز -مصطفی قلی خان عرب ترشیز – ظاهراً در سال 1189 ه.ق ترشیز را به قصد شیراز ترک می گوید و سپس چند سالی در سلطان آباد -اراک به سر برده است و آنگاه در سال 1197 و اندکی بعد از در گذشت کریمخان زند، از راه اصفهان به خراسان مراجعت و به ترشیز بر می گردد . قاعدهً می بایست محمود شاه درانی در همین زمانها از شهاب برای رفتن به هرات دعوت کرده باشد چه از مطاهری اشعار او معلوم می شود که شهاب در سالهای 1203 تا 1212 در دربار محمود شاه می بوده و این از دوران های خوش زندگی شاعر به حساب می اید. القاب و عناوین خانی و منجم باشی گری و ملک الشعرایی شهاب مربوط به همین دوره است.
یکی دو سال آخر زندگی شهاب در دستگاه اسحاق خان قرایی حاکم تربت و پسران وی گذشته است و سرانجام شاعر در سال 1216 ه . ق در می گذرد.
شعر شهاب بسیار محکم و روان و زیباست او در انواع قصیده ، غزل ، قطعه و مثنوی به جد و هزل کار کرده است . جز این شهاب در ریاضی ، نجوم و نقاشی نیز دستی داشته است. ازوست :
ای دوست اگر هزار بارم بکشی زان به که به درد انتظام بکشی
جرمم چه بود که در فراق رخ خویش در هر نفسی هزار بارم بکشی
ظهوری ترشیزی
ظهوری از شاعران اوایل قرن یازدهم است که در هند اقامت داشته و طرف توجه خاص ابراهیم عادلشاه بوده است.
نوشته اند که ظهوری مدتها در خراسان و عراق و فارس به سر برده و در شهر های این نواحی با بزرگان و امرا و شعرا مصاحبتها داشته و آنگاه از طریق مکه در سال 980 ه.ق عزم هند می کند . عاداشاه در همین اوقات والی بیجارپور بوده است ، پس به خدمت او روی می آورد ، تازه طرزیهای ظهوری سخت مورد علاقه ممدوح واقع می شود و اکثر اهل فضل نیز به استادی او اعتراف می کنند. ظهوری در سال 999 تعدادی از قصاید خود را برای تقی کاشی صاحب تذکره خلاصه الاشعار می فرستد که عیناًدر آن تذکره باقیمانده است. از این شاعر غیر از دیوان شعر ، آثار دیگری هم به نظم و نثر باقیمانده است که گلزارابراهیم ، خوان خلیل ، پنج رقعه ، مینا زار و ساقی نامه از آن جمله است. سرانجام ظهوری و شاعر همعصر وی ملک قمی که پدر زن وی بوده است در جریان شورشهای دکن به سال 1025 ه. ق به قتل می رسند ، از ظهوری است :
یا فکر دل فکار می باید کرد یا کشتنم اختیار می باید کرد
القصه ازین بیش ندارم طاقت یک کار ازین دو کار می باید کرد
محبی الدین طریثیثی
ابوسعید محمد بن یحیی معروف به محیی الدین در سال 476 ه.ق در طریثیث به دنیا آمد و پس از گذراندن ایام طفولیت و اشنا شدن با بسیاری از علوم و اداب زمان خود برای تکمیل تحصیل فقه به خدمت امام محمد غزالی ( 450-505) شتافت و طولی نکشید که از بزرکترین شاگردان او شمرده شد. بعد ها ریاست شافعی در نیشابور به محمد بن یحیی رسید در همان حال به موجب فرمانی که از سوی سلطان سنجر سلجوقی صادر شده بود تدریس نظامیه نیشابور به او تفویض گردید. از آثار این دانشمند ترشیزی چیزی در دست نیست اما از اهم تالیفات او به دو کتاب الانتصاف فی مسائل الخلاف و المحیط فی شرح الوسیط اشاره شده است.
محیی الدین در جریان حمله غزها به نیشابور به سال 548 ه.ق به قتل رسید و علت قتل وی فتوای معروفی بود که از جانب او علیه غزها صدور یافته بود خاقانی شاعر معروف که از کشته شدن محیی الدین به شدت متاثر شده بود در بیش از شش قصیده خود از این واقعه اظهار تاسف کرده است و از جمله در قصیده ای با مطلع :
آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد
گفته است :
گردون سر محمد یحیی به باد داد محنت رقیب سنجر مالک رقاب شد
ای مشتری ردا بنه از سر که طیلسان در گردن محمد یحیی، طناب شد
محمد بن یحیی با این که مردی فقیه و زاهد بود ، با شعر و ادب نیز سر و کار داشته است و از او اشعاری لطیف به عربی و فارسی بازمانده است.
هر که احوال ظاهرش نیکوست دان که احوال باطنش تبه است
مرد صورت مباش کز صورت تا به معنی هزار سال ره است
لاله را سرخ روی بینی دل لاله نگر که چون سیه است
عمید الملک کندری
طغرل بیک سلجوقی که در سال 439 ه.ق با جلوس خود ، سلطنت آل سلجوقی را اغاز کرد، مدت بیست سال از بیست و شش سال سلطنت خود را بر کفایت و کاردانی وزیری دانشمند تکیه داشت که عمید الملک خوانده می شد.
عمید الملک در وزارت طغرل همان شهرت و موقعیتی را دارا بود که بعد ها نظام الملک در سلطنت بقیه آل سلجوق مانند الب ارسلان و ملکشاه. ایت دو وزیر بزرگ هر دو از روستازادگان خراسان بودند عمیدالملک از کندر ترشیز و نظام الملک از نوغان توس النهایه از جهت اعتقادی و سیاسی تجانسی با هم نداشتند ، عمید الملک در مذهب حنفی تعصب می ورزید و نظام الملک در مذهب شافعی ، نظام الملک در خدمت شاخه شرقی و عمید الملک ، نخست در خدمت شاخه غربی سلاجقه آغاز به کار کردند.
عمید الملک اگر چه به عمر ، کم زیست و در هنگامی که به قتل رسید چهل و چند سال بیشتر نداشت لیکن نیمی از همین عمر کوتاه را وزارت داشت و هم در طول دوران وزارت خود از خدمت به زبان و ادب فارسی باز نایستاد . عمید الملک خود البته از دانشمندان و شاعران زمان خود بود و سبب راه یافتنش را به دربار سلاجقه نیز به علت فضلی که داشت است ، ذکر کرده اند بدین معنی که وقتی طغرل وارد نیشابور شد خواستار مردی شد که عربی را خوب بنویسد و بداند. موفق ، عمید الملک را معرفی کرد و او که در آن حال مردی بود فاضل و فصیح و شاعر . این وزیر دانشمند ترشیزی علاقه وافری به زبان فارسی داشت چندانکه نقل کرده اند که تا هنگام سلطنت محمود غزنوی ، قانون و دفاتر و امثله و مناشیر از درگاه سلاطین به زبان عربی نوشته می شد چون وقت وزارت به عمید رسید دستور داد این قاعده را برطف سازند ، شاید به دلیل همین علایق وی به زبان فارسی بوده است که شاعران نامبرداری همچون لامعی گرگانی-و ، 414 ه .ق و ابوالحسن باخرزی صاحب دمیه القصر او را مدح گفته اند.
عمید الملک سرانجام با سیاست رقیب سیاسی وی نظام الملک به قتل می رسد آن گونه قتلی که اعضای بدن در پنج شهر مختلف دفن گردید ، خونش در مرو به زمین ریخت ، سرش به نیشابور برده شد و پوست سرش را به کرمان منتقل کردند و بعضی از اعضای بدنش را در خوارزم . اما به هر حال عمده جسد او به زادگاهش کندر، برده شد و در کنار مدفن پدرش ابوصالح منصور به خاک سپرده شد و این به سال 456 ه.ق بود .
آورده اند که عمیدالملک ، جلاد را گفت : وزیر را بگو بد رسمی که نهادی و وزیر کشتن در سلاطین آموختی ، عجب اگر بر خود و نسل خود این معنی باز نبینی.
منابع
- خسروی ، محمد رضا – تاریخ کاشمر مو.سسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی ، 1372
- زنده دل ، حسن -مجموعه راهنمای جامع جهان گردی ( 9 ) استان خراسان.
زنگنه قاسم آبادی ، ابراهیم – تاریخ رجال شهر خراسان جلد2 خواف