مقدمه:
به هم ادیان می توان هم از برون و هم از درون نگریست. وقتی که انسان از درون به مسیحیت می نگرد، از منظر یک شخص مومن به آن نگاه می کند و آن را تنها دین و تنها واقعیت ممکن تلقی می کند. اگر کسی از بیرون به مسیحیت بنگرد از منظر شخص غیر مومن به ان نگاه می کند و آن را یک دین و برداشتی از واقعیت در میان واقعیات دیگری می بیند. گزینش واضح و مشخص بین این دو دهیافت از همان آغاز به انحراف منهنی می انجامد. در مطالب پیش رو سعی بر این بوده که هر دو منظم با هم ادغام شوند.
مسیحیت آموزه ای درباره خدا دارد که شامل اعقاد به زندگی، مرگ و رستاخیز عیسی است و روشی برای تقرب به خدا عرضه می کند که مستلزم ارتباط با عیسی است. مسیحیان معتقدند که شناختن یا ایمان داشتن یا تجربه کردن عیسی اهمیت دارد. امناء در باره اینکه این امر چگونه محقق می شود اتفاق نظر ندارند. بر این اساس عقاید و اعمال بسیار متنوعی در میام مسیحیان وجود دارد که بیشتر آنها منعکس کننده اختلافات در تفسیر کتاب مقدس است و تجربه تاریخی و خود شناسی مسیحی.
رویکرد ما به کتاب مقدس متأثر از تحقیق انتقادی و تاریخی است و بر پایه درک عمیقی از روش های کتاب مقدس است که جوامع مومنان مسیحی از آن استفاده می کنند. گروه های مسیحی متون معینی را به گونه متفاوتی قرائت می کنند و ما سعی کرده ایم که این واقعیت را درک کنیم و در صدد حل آن برآییم.
فصل اول: پیشنه تاریخی وکتاب مقدس، مسحیت
در این فصل پیش زمینه ای که بر مبنای آن نوع مسیحیت آشکار شده است معرفی می شود، مسیحیت دینی وحیانی است مسیحیان معتقدند که خدا با آن ارتباط داشته و خود را در عبادات و در تاریخی از اعمال نجات بخش آشکار ساخته است از نظر مسیحیان مهم ترین ارتباط خود خدا عیسی مسیح است که زندگی مرگ و رستاخیز او بنیان مسیحیت را تشکیل می دهد.
فصل اول ه کار خدا، حیات عیسی و حضور روح القدس در کلیسا می پردازد بیشتر مسیحیان معتقدندکه خدا خالق و منهی مردم است. عیسی مسیح مهم ترین تجلی خداست، و روح القدس قدرت خداست که در اجتماع مسیحی عمل می کند مسیحیان ریشه های خود را از طریق یهودیت به مفهوم خلقت باز می گردانند، بنابراین ما با مفاهیم کلی درباره خدای خالق، خدایی که به موقع در عالم و تاریخ قومی خاص، یعنی قوم یهود مداخله می کند، مواجه می شویم. مسیحیت به آسانی یا به آرامی رشد نکرد، بحث های جدی در میان مسیحیان و بین یهودیان درباره شخص و رسالت عیسی مطرح بود. مسیحیت دین پیچیده ای است که از آغاز دچار تغییر و تحول بوده است که به برخی از جنبه های آن می پردازیم.
خدا در کتاب مقدس:
هدف ادیان غربی این است که مومنان را درباره اطاعت از خواست و اراده خدا یاری دهند اگر پیروان ادیان وحیانی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) بپرسیم که چگونه خواست و اراده خدا را می شناسد؟ می گویند که خدا با مردم سخن گفته! خود را آشکار ساخته و با آنان ارتباط داشته است. این امر، همان ادعای Revelation (وحی) است، کلمه ای که از ریشه لاتینی Revelare به معنای پرده برداری یا آشکار سازی است. وقتی مردم از یک پیراهن یا یک مایو که خیلی بدن نما است ایراد می گیرند مقصودشان این است که آن لباس ساتر و پوشش چندان خوبی نیست، وقتی که این کلمه به خدا نسبت داده می شود بدین معناست که خدا پرده برداری می کند، البته نه با درآورن لباس– بلکه با آشکار کردن خواست و شخصیت الهی در قالب عبادات و اعمال، بنابراین – مومنان خواست و اراده خدا را می شناسند، چون برای آنان ظاهر و آشکار شده است.
وحی و تجربه دینی:
وحی یکی از ارکان ایمان مومنان و مسئله پیچیده ای برای عالمان الهیات است، چون روش واحدی در تبعین ان وجود ندارد متعلمان روش های گوناگونی برای فهم آن دارند. بعلاوه چون وحی با موضوعات دشوار و گاهی عاطفی مانند الهام ارتباط دارد غالباً پیش زمینه دینی افراد است که یک تفسیر خاص را بهتر یا مناسب تر سایر تفسیر می دانند. بر حسب عقاید شخصی، نظر مذکور کاملاً درست است، یعنی بعضی از تبعین ها قانع کننده ترند.
چون مسیحیت فهمی را از خود دارد از طرق یهودیت به آغاز تاریخ برمی گرداند، ابتدا باید سعی کنیم یهودیت را به عنوان دین وحیانی بشناسیم. یهودیت با این اعتقاد که خدا واقعاً به نحوی ظاهر شده است یا کاری را انجام داده است، آغاز شد. یعنی خدا دیده شده یا صدای او شنیره شده است، بنابراین «تجربه» اولین فهم ولی است. در نظریه هایی که در باره وحی است، این نکته بیان می شود که تجربه کردن خدا غالباً خوف آور و پر زحمت است، یعنی انسان خود را مقید به واکنش و پاسخ به این واقعه و زنده نگه داشتن آن برای خود و جامعه اش می بیند. در یهودیت و مسیحیت معنای رایجی از وحی وجود دارد، یعنی خدا پیوسته الوهیت خدا را آشکار می کند و مومنان را به فهم مشارکت و عمیق تری فرا می خواند.
وحی عبارت است از ارتباط خود خدا و در ظاهر به طرق چندی ظاهر می شود، اما این الگو در هر زمان تکرار می شود:
ارتباط مستقیم خدا از یک طرف و واکنش و پاسخ مردم از طرف دیگر، وحی، آن چنان که آن را در یهودیت و مسیحیت می شناسیم، عبارت است از ارتباط مسقیم خدا «که متوجه گروهی از مردم است» اساساً ممکن است که فرد واحدی از آن را تجربه کرده باشد، اما محتوای آن به همه مردم مربوط می شود و پاسخ و اعتقاد کل گروه را می طلبد.
کتاب مقدس:
تَنَخ کتاب مقدس یهودیان است که شامل تورات، نبییم (کتاب های انبیاء) وکتورییم (رساله ها) است، بنابراین کتاب مقدس آنها به سه بخش تقسیم می شود، تورات، کتب انبیاء و رساله ها. مسیحیان کتاب مقدس یهودیان را دوباره تنظیم کردندو عهد قدیم نامیدند. از نظر آنان، کتاب مقدس از دو بخش تشکیل می شود: عهد قدیم و عهد جدید.
چون کاتولیک ها و پروتستان ها از نسخه های مختلف کتاب مقدس عبری استفاده می کنند، لذا درباره تعداد کتاب های عهد قدیم اتفاق نظر ندارد. معتبر ترین چاپ محققانه کتاب مقدس، یعنی: «نسخه متعارف اصلاح شده جدید» با توجه به آرای مختلف نسخه های متفاوتی دارد. کتاب مقدس بیش از هر کتاب دیگر به زبان های دیگر ترجمه شده است و نسخه های متنوعی از آن موجود است و (مومنان) پیوسته آن را می خوانند از آن نقل قول می کنند و گرامی اش می دارند. اما با وجود این، مشکل می توان افراد زیادی را یافت که کل کتاب مقدس مخصوصاً عهد قدیم را فهمیده باشند. بخش هایی از آن مبهم و عجیب به نظر می آید و خواندن بعضی از قسمت های آن مشکل است و بعضی قسمت ها (مانند: فهرست نسب نامه های باستانی) برای زندگی امروزی نامناسب به نظر می آید.
یهودیان و مسیحیان اتفاق نظر دارند که عهد قدیم الهام شده است و خدا در آن آشکار شده است، اما این بدین معنا نیست که مضمون و معنای الهی مستقیماً برای خواننده آشکار و واضح است. لازم است که خواننده کتاب مقدس از رشته گسترده ای از تاریخ و ادبیات موجود در ان آگاهی داشته باشد. امری که در فهم یک کتاب یبا یک متن خاص به انسان کمک می کند، پی بردن به قصد نویسنده آن است. در بین مسیحیان اختلاف نظر زیادی هست درباره اینکه چگونه باید کتاب مقدس را خواند. بعضی ها معتقدند که لازم است کتاب مقدس را که سخن خداست فقط به وطر ساده و تحت اللقطی خواند و فهمید، برخی دیگر معتقدند. که کتاب مقدس برای افراد خاصی و به دست افراد خاصی نوشته شده و لازم است این متن تاریخی را قبل از این که پیام واقعی آن دریافت شود فهمید.
یک موضوع اساسی در کتاب مقدس عبارت است از: پیمان؛ خدا با انسانها پیمان می بندد که به پاس توکل و اطاعت آنان حمایت الهی را برایشان تظمین می کند، بنابراین تعلق داشتن به قوم خدا مستلزم وفاداری به شرایط این پیمان است. تنوع زیاد نوشته ها در کتاب مقدس، بیانگر روش های متعددی است که افراد وابسته به کتاب مقدس خدا با آنها تجربه کرده اند و نیز روش هایی که نویسندگان کتاب مقدس با آنها خدا را ادراک کرده اند. ممکن است محققان همه زندگی خود را در فهم نوع خاصی از نوشته های کتاب مقدس مصروف دارند کتاب مقدس با داستان خلقت جهان آغاز می شود که به لحاظ تقویم حوادث، اوضاع و احوال را مشخص می کند – همه داستان های خوب با عبارت «یکی بود یکی نبود» آغاز می شود اما شاید واقعیت دینی آن را منعکس نکند.
فصل دوم: زندگی عیسی و زمینه آن
عیسی در اوضاع سیاسی متزلزل و در محیط دینی متولد شد. یهودیان در سال587 ق م. بعد از این که پادشاهی جنوبی (یهودیه) را بابلی ها نابودکردند، به بابل تبعید شدند و تا سال 537 ق م بودند، وقتی یهودیان از بابل به فلسطین بازگشتند با مسائلی درباره بقا و تفسیر معنای تبعید مواجه بودند. تلاش های آنان در حل این مسائل بستگی به چگونگی تلقی آنان از زندگی و تعالیم عیسی داشت. چون تفاسیر آنان از تبعید و عکس العمشان به شرایط تاریخی جدیدشان به اهمیت مجدد شریعت ارتباط تنگاتنگی داشت. لذا رابطه عیسی با شریعت نیز برای ایشان بسیار مهم بود. آرای یهودی درباره سلطنت خدا ( Kingdom Of God، این عبارت در ترجمه های فارسی کتاب مقدس به «ملکوت خدا» ترجمه شده است. اما چون مواد از آن برقراری حکومت خدایی بر زمین و غلبه نیروی الهی بر نیروی شیطانی است، معادل «سلطنت خدا» بهتر است) که با اوضاع سیاسی متشتی در خود یهودیت همراه بود، پذیرش هر مُبلغ قدرتمندی را دچار مشکل کرده بود، دیگر مهم نبود که این مُبلغ چه چیز را تبلیغ کند، معمولاً یک تفسیر مشخص و معتبر وجود داشت. بنابراین زندگی عیسی تعالیم او را باید در این پیش زمینه پیچیده فهمید. همچنین نوشته های درباره عیسی و مسیحیان اولیه را باید در پرتو اوضاع سیاسی و دینی آن زمان مطالعه کرد، یکی از پرسش های نخستین مفسران مسیحی این بود که عیسی تا چه حد با انتظارات یهودی متناسب است؟ در این فصل خواهیم دید که این انتظارات چه بودند و از کجاآمده بودند و نخستین نویسندگان مسیحی چگونه آنها را متناسب با زندگی و پیام عیسی تفسیر کردند.
تفسیر یهودیان از تبعید:
یهودیان دارای بینشی بودند که با آن تاریخ خویش را تفسیر کردند هر اتفاقی که برای آنان پیش می آید می توانستند به پیمان و رابطه خویش با خدا بازگردانند و راهی برای تبعیین آن بیابند. یهودیان در باره تبعید چه می اندیشند؟
می پندارید کسانی که آنان را به اسارت برده بودند درباره آنان و دینشان چه می اندیشند؟
درباره این عقیده که آنان یک خدای واقعی را می پرستیدند و قوم خدا بودند با توجه به شکست و تبعیدشان چه می اندیشند؟
تصور اینکه مردمان بسیاری درباره آن چه اتفاق افتاده بود متحیر باشند مشکل نیست: آیا خدا آنان را رها کرده؟
آیا دیگر خداوند به آنان علاقه ندارد؟ مزامیر، باب 137 احسان خود یهودیان را بیان می کند «کنار نهرهای بابل نشسنیم و هرگاه صهیون را به یاد آوردیم گریه کردیم»
حتی برای یهودیان این گمان بود که خدا به ایشان علاقه ای ندارد. اما به دلیل پیمان و تجربه طولانی آنان از وفا و لطف خدا واقعه تبعید را نشانه ای بر این امر ندانستند که خدا ایشان را ترک کرده است. درواقع آنان این حادثه را دقیقاً در جهت عکس تفسیر کردند. در واقع خدا با آنان ارتباط نزدیک داشت و مکرراً به آنان هشدار می داد و شرایط پیمان را به آنها یادآوری می کرد. خدا پیوسته پیامبران و انبیاء را می فرستاد تا بازگشت به رعایت شریعت و بازگشت به ارتباطی بهتر را به ایشان یادآوری کنند. فقط چون ایشان به سخن پیامبران گوش نمی دادند و راه دیگری را پیش می گرفتند. لذا خدا ناچار بود آنان را مجازات کند و دوباره مستقرشان کند. گناهکار بودن و «گمراه شدن» آنان به این معنا بود که باید دوباره هدایت شوند. تبعید وسیله ای تلقی می شد که خدا برای پاک کردن قدم به کار می برد و آنان را وا می داشت که بینش خالص تری درباره ارتباط خدا و بنی اسرائیل در خود بپرورانند. رویداد بازگشت از بابل (در سال 537 ق م) تغییر مجددی از تعهد به وفاداری و پای بندی به ده فرمان بود. وقتی یهودیان در سال 537 ق م به فلسطین بازگشتند تحت سلطه ی قدرت های مختلف بیگانه درآمدند. اما جدی ترین تهدید بر ضد تصمیم آنان مبتنی بر اطاعت کامل از شریعت دوره یونانی پیش آمد.
جریان یونانی شدن و یهودیان:
با فتوحات اسکندر، اندیشه ها و فرهنگ یونانی در شرق نزدیک و تا حد زیادی در آسیا منتشر شد، تأثیر یونانیان بعد از مرگ اسکندر (به سال 323 ق م) نیز ادامه یافت. معمولاً عقیده بر این است که دوره یونانی با فتح اسکندر به دست رومیان در قرن اول ق م به لحاظ سیاسی پایان یافت. در طول دوره یونانی، اختلاف فرماندهان اسکندر در آرزوی استحکام بخشیدن به امپراتوری خویش بودند و می خواستند زبان، آداب و رسوم، قانون و فلسفه آن را متحد کنند. آنان با ترویج فرهنگ و آداب خود در سرزمین های فتح شده و با تبعیت از سیاست ازدواج متقابل با مردمی که بر آنان حاکم شده بودند، می خواستند این امر را محقق سازند. بنابراین سیاست آنان با تصمیم یهودیان بر انزوا و جدایی تقابل مستقیم بود. می توان تصور کرد که لابد بعضی از اندیشه ها و فلسفه یونانی ها به نظر بعضی از یهودیان خویشاوند بوده است. جنب و جوش یونانی گرایی همراه با قدرت و زیبایی فرهنگ یونانی در اسرائیل نیز مانند جاهای دیگر احساس شد. یهودیان به سیاست دوری گزیدن از بعضی پیامدهای آن ادامه دادند، اما در عین حال درباره اینکه تا کجا می توانند با این تأثیر فرهنگی جدید هماهنگ باشند اتفاق نظر نداشتند. آیا یک یهودی می تواند به شریعت پای بند باشد و در عین حال فلسفه یونانی را مطالعه کند؟ آیا یهودیان می توانند بعضی از مجسمه های خدایان یونانی را در شهرهای خود نصب کنند؟ موضوعاتی نظیر اینها، یهودیان را نه تنها در نظر بلکه در عمل نیز دچار تنش و تفرقه می کرد. بعضی از آنها احساس می کردند که می توانند وارد روح فرهنگ یونانی شوند و در عین حال هویت یهودی خود را حفظ کنید، برخی دیگر معتقد بودند که هر نوع مشارکت در تمدن یونانی باعث نقض پیمان و باعث خشم خدا می شود. یک حزب مخالف قوی، یعنی اسلاف فریسیان، در نقابل جریان یونانی مآبی و در مقابل یهودیانی که آن را خویشاوند می دانستند به وجود آمد. آنان استدلال می کردند که آداب و رسوم یونانی، بیگانه و بت پرستانه است و هیچ یهودی شرعاً حق شرکت در آنها را ندارد.
در جریان این حوادث سخت، حتی یهودیانی که به یونانی مآبی تمایل داشتند سیاست های آنتیوخس را بقیع کردند. مخالفت با او بعد از رهبری یهودای مکابی و چهار برادرش که در مقابل سلطه بیگانه قیام کردند، قوی تر شد. قیام و پیروزی آنان که در کتاب اول مکابیان آمده است. همه ساله در جشن حئوکه یهودیان گرامی داشته می شود مبارزه برای آزادی دینی منجر به جنگ و نزاع برای آزادی سیاسی شده از سال 143 تا 63 ق م یهودیان کنترل سیاسی اسرائیل را حفظ کردند. غلبه یهودیان بر یونانیان منجر به هشتاد سال آزادی سیاسی شد، اما به سلطه بیگانه پایان نداد. در سال 63 ق م، پامپی، افسر رومی، اورشلیم را تصرف کرد و سلطه رومیان بر یهودیان آغاز شد.
فرقه های یهودیان:
یهودیت در زمان تولد عیسی یکپارچه نبود، بلکه متفرق بود، مخصوصاً در تلقی آنان از سلطه رومیان و انتظارات پیرامون مسیحا، در زمان تولد عیسی مسیح حدود پانصد هزار یهودی در فلسطین زندگی می کردند که به گروه های متعددی و مختلفی تقسیم می شدند با توضیحاتی درباره چهار گروه از آنان، تصوری از این اوضاع و احوال بدست می آید که در فهم موقعیت مردم عادی یهود موثر است. (توضیح به اختصار)
صدوقیان:
طبقه کوچک اشرافی حاکم بودند که طبق اصطلاحات امروزی به آنان می توان حاکم گفت. آنان محافظه کاران ثروتمندی بودند که به تورات بسیار پای بند و مخالف نوآوری اعتقادی بودند و با معبد ارتباط داشتند. مقام کاهنان بزرگ را در دست داشتند و معتقد بودند که فقط تورات متن مهم دینی است.
فریسیان:
تقریباً (شش هزار نفر) متشکل از صنعت گران و بازرگانان و از اخلاف انجمنی بودند که مخالف اندیشه های یونانی زمان آنتیوخس بود. آنان از این حیث که پیوسته تورات را در اوضاع و احوال جدید به کار می برند و سنت تفسیری کاملاً جدیدی تأسیس کردند آزاد اندیش بودند. آنها با کاهنان رابطه خوبی نداشتند و بیشتر با مردم عادی محققان و معلمان انس و الفت داشتند و معتقد بودند که تورات باید بر هر تصمیمی درباره زندگی حاکم باشد و نظام تفسیری دقیقی به وجود آوردند که بعدها به میشنا و تامود تبدیل شد.
اسنی ها:
تقریباً (چهار هزار نفر) زاهدان سرخورده و رویابینان آپوکالیپتیک بودند که از جامعه عمومی دوری می جستند و در بیابان تشکیل اجتماعاتی می داند و منتظر مسیحا و نابودی رومیان بودند. انتظار آنان آپوکالیپتیک بود و معتقد بودند که پایان جهان نزدیک است و زندگی انان در زمان کوتاه باقی مانده باید در اطاعت کامل از خدای سپری شود. و معتقد بودند که خدا آنان را به بیابان فرا خوانده تا با آنها پیمان جدید ببندد بنابراین، خود را مجمع اهل پیمان جدید می نامیدند که بنی اسرائیل واقعی اند.
زیلوت ها
گروه کوچکی از فعال بودند که ممکن است ریشه آنان به شورشیان مکابی در قرن دوم ق م برگردد. آنان پیروان جدی تورات بودند و از کفار متنفر بودند. آنان منتظر بودند تا شورش مسلحانه ای را بر ضد رومیان رهبر ی کنند آنان رومیان را دشمنانی می دانستند که باید نابود می شدند و انتظار داشتند که مسیحا پادشاهی جنگجو باشد که آنان را در جنگ ضد رومیان رهبری کند. زیلوت ها در جنگ های یهودی سال هفتاد میلادی نابود شدند.
زندگی عیسی:
عیسی در اوضاع و احوالی که در قسمت های قبل بیان شد متولد گردید هر چند محققان عموماً اتفاق نظر دارند که او در سال چهارم ق م به دنیا آمد، درباره تاریخ وفات او اتفاق نظر ندارند برخی تاریخ وفات او را سال 30 م و بعضی دیگر سال 33 م می دانند. تا پایان قرن اول م در هیچ نوشته ای غیر مسیحی ذکری از او نیست و آنجا هم که ذکری از او به میان آمده با ابهاماتی همراه است. بیشتر آنچه از او در دست است از نوشته ای مسیحیان است و بیشتر مطالب عهد جدید دست کم تا 35 سال بعد از وفات او نوشته نشده است.
هر یک از اناجیل نظر متفاوتی درباره او دارند اما با مطالعه همه اناجیل چهارگانه به داستان واحدی می توان رسید اینکه عیسی در دوران حکومت هیرودس بزرگ در بیت لحم متولد شد. تولد او در هاله ای از ابهام است، در بعضی از سنت ها بیان می شود که مادرش از روح القدس حامله شده است، یعنی حاملگی مادرش کار مستقیم خدا و معجزه بود او از مادری باکره، به نام مریم متولد شد، وی قبل از حاملگی هر گز با شوهرش یوسف هم بستر نشده بود. عیسی که پسر یک نجار بود و در شهر کوچک ناصره پرورش یافت. ما نمی دانیم آیا او نوعی تربیت دینی یافته بود یا خیر و آیا جزو گروه دینی خاصی در یهودیت بود یا خیر چند سالی قبل از وفاتش. شاید بین سال های 27و29 م جذب موعظه های یحیی تعمید دهنده شد. این واعظ یهودی مردم را به توبه و ایمان به نزدیکی سلطنت خدا فرا می خواند.یحیی تعمید دهنده بعضی از آرزوهای آپوکالیپیک و مسیحایی را بیان می کرد و بر طبق انجیل لوقا، پسر خاله عیسی بود. نویسندگان اناجیل یحیی را کسی می دانند که برای مهیا کردن راه عیسی و برای جذب کسانی که آرزوهای مسیحایی داشتند و سپس توجه دادن آنان به عیسی فرستاده شده بود. یحیی عیسی را رودخانه اردن تعمید داد و این برای نویسندگان اناجیل اهمیت زیادی داشت. آنان تعمید عیسی را به مثابه زمانی که به او به عنوان مسیحا تدهین شده بود، تفسیر کردند: ا زنظر آنان آسمان گشود شد و روح القدوس بر عیسی نازل شد و خدا گفت «این محبوب من است» د رعهد قدیم، حضور روح القدوس فراخوان یا رسالت ویژه ای را نشان می دهداز اناجیل این نکته روشن می شود که عیسی زمانی را در سلک ومشی خاصی اطراف جلیل و فلسطین شمالی سپری کرد وی در آن جا به سبب تعالیم و شفا بخشیهایش معروف شده بود. فریسیان و صدوقیان به دنبال او بودند تا سوالاتی از او بپرسند. و از عمق جوابه ای او مبهوت می شدند، او ظاهراً تهدیدی بر ضد هر دو گروه محسوب می شدو مایه نا امیدی زیلوت ها بود از رابطه او با انسی ها چیزی در دست نیست معنای سخنان و اعمال او معمولاً واضح نبود حتی دوستان نزدیک و پیروانش رسالت او را درک نمی کردند، با این حال مردم زیادی جذب او شده بودند.
بنابر دلایلی که خودش می دانست مجبور بود که به اورشلیم برود و در آنجا تبلیغ کند. امّا دوستانش او را از این کار بر حذر داشتند چون مورد تأیید مقامات آنجا نبود او نپذیرفت بود که رسالتش او را به آنجا می خواند مردم اورشلیم او را گرامی داشتند و بعضی از آنها حتی به عنوان مسیحا به او غلاقمند شده بودند امّا در طول یک هفتهای که در آن جا بود دستگیر و به کفر و نفاق متهم شد و محاکمه و اعدام شد.
بعد از مرگش جسدش را در قبر گذاشتند و سنگ بزرگی در جلو آن نهادند. پیرانش مبهوت و ترسان بودند. اما نویسندگان اناجیل بیان می دارند که سه روز بعد از مرگش قبر خالی بود. بعضی گفتند پیروانش جسد را دزدیدنده اند و ادعا می کنند عیسی از میان مردگان برخاسته است.
برخی دیگر معتقدند که چون بنی اسرائیل از دعای عذاب عیسی در حق آنان ترسید. پس جمع شدند به قتل او نظر دادند عیسی با آنان مناظره کرد و گفت« شما به یقین می دانید که حق تعالی شما را دشمن می دارد» آنها از این گفته عیسی ناراحت شدند و قصد جان او کردند عیسی در خانه ای پنهان شد، یکی از حواریان عیسی منافق بود او را یهودای اسخریوطی می نامیدند پیش دشمنان عیسی رفت سی درهم گرفت تا جای عیسی را لو دهد ایشان را به نزدیکی آن خانه برد و خود داخل شد و گفت« آمدند تو را بکشند» خدای تعالی جبرئیل را فرستاد تا میان آنها با عیسی دوری افکند در این هنگام زمین تاریک شد و جبرئیل بر عیسی نازل شد و او را از روزنهای که در سقف خانه بود به آسمان برد و شبیه ورت عیسی را بر یهودا انداخت، سربازان بر او حمله کردند. یهودا هر می گفت «من عیسی نیستم، همانم که شما را به این خانه آوردم» باور نکردند و بر درختی بر دار کردند جماعتی که آنجا بودند به اختلاف افتادند که اگر او یهودا است پس عیسی کو؟ و اگر عیسی است پس یهودا کو؟ و معلوم نیست ما عیسی را بر دار کردیم یا یهودا.
* یادکن: قیامت را، زمانی که عزرائیل بر دروازه قیامت منتظر عیسی نشسته است، نزدیک قبر محمد مصطفی(ص) و در برابر او، عیسی را در گور کنند، چرا که هر نفسی باید طعم مرگ را بچشد.
گزارش از عیسی در عهد یهود
عهد جدید، کتاب مقدس مسیحیان و شامل 27 کتاب است. که معضی از آنها شامل زندگی عیسی و بعضی دیگر درباره برنامه ها و مسائل علمی جامعه جوان مسیحی است. این کتاب با یک مکاشفه و رویای آپوکالیتپیک به پایان می رسد که تفسیر مسیحی از پایان جهان است. این کتابها مجموعاً نوشته های معتبر مسیحیت اند و الهام خداوند تلقی می شوند. بیشتر آن چه درباره عیسی می دانیم از طریق اناجیل است و بیشتر آن چه درباره مسیحیان اولیه می دانیم از طریق«رسالهها» است. مکاشفه یوحنا در نوع خود بی همتا است. این کتاب معرف نوعی وجدان و آگاهی آپوکالیپتیک است و محتملاً درد