مقدمه
از آنجايي كه عصر حاضر را دوران اضطراب و استرس ناميده اند و پيچيدگي هاي جاري جامعه بشري سرعت تغييرات و بي توجهي نسبت به زمينه هاي مذهبي و ايدولوژيك ونظام اجتماعي و عاطفي خانواده براي افراد و اجتماع بشري تضاد ها و تعارض ها و اضطراب هاي جديدي به وجود امده است .استفاده از شيوه هاي درماني مؤثر و كار امد ضروري مي باشد پيچيده شدن تمدن بشري و ارتباطاعات اجتماعي استرس هاي تازه اي را نيز پديد آورده است كه مقابله با آنها براي هر فردي لازم و ضروري است از طرفي نيز همه ما استعدادهاي عظيم و كشف شده اي براي رشد و تكامل و دگرگوني توانايي يافتن معنايي ژرفتر و دست يافتن به توفيق بيشتر در زندگي بهره منديم بنابر اين استفاده از اين توانايي هاو استعدادها براي مقابله با انواع اضطراب ها و استرس هايي كه در زندگي روزمره براي ما پديد مي آيد امكان پذير است .
اضطراب :
اضطراب اغلب نشاندهنده وجود انگيزه اي غير قابل قبول است كه بيمار سعي در رد آن دارد نظير خشم و …
ريشه اضطراب اغلب ترس پيش بيني شده فقدان در زمينه هاي كار پول ، روابط يا حساسيت جسمي است همه انسانها اضطراب را در زندگي خود تجربه كرده اند اضطراب شامل احساس عدم اطمينان ،درماندگي و بر انگيختگي فيزيولوژيكي است به طور كلي اضطراب يك احساس بسيار ناخوشايند و اغلب مبهم دلواپسي است كه بايك يك يا چند حس جسمي مانند خالي شدن سر دل،تنگي قفسه سينه ، طپش قلب و … همراه است ..
استرس و اضطراب تا حدي طبيعي و ضروري است .
در انجام هر كاري به طور مطلوب اضطراب تا اندازه اي طبيعي و ضروري است با اين وجود اضطراب بسيار شديد يا خيلي كم هميشه به روي هر كاري اثر زيان آوري دارد علي رقم اين حقيقت كه اضطراب و استرس تا اندازه اي براي انجام دادن هر كاري ضروري و طبيعي است در هنگام مواجه با مشكلات اضطراب و استرس را معمولا با سطوحي از اضطراب و استرس سر و كار داريم كه از نظر باليني خيلي بالا مي باشد صرف نظر از اينكه چه كسي هستيم يا در زندگي احتمالا چه كاري انجام مي دهيم همه ما بدنمان ظرفيت مشخصي براي استرس دارند كه بيش از ان انرا نمي تواند تحمل كند .
همان طور كه سطح استرس در دستگاه بدن ما بالا مي رود اين احتمال افزايش مي يابد كه بدن علائم جسمي ذهني و فشاري يا هر گونه تركيبي از اين علائم را در پاسخ به استرس ايجاد خواهد كرد .
استرس و اضطراب چگونه شروع مي شود ؟
پاسخ ساده به اين سوال اين است كه ممكن است اضظراب به طريق گوناگون شروع شده بروز كند . پيش از اين اشاره كرديم كه تجربه نشا نه هاي اضطراب ناشي از استرس است .ممكن است ناشي از استرس مزمن باشد يا ممكن است ناشي از استرس ناگهاني باشد يعني هنگامي كه با يك ترس خاص ، مشكل يا رويداد مهمي در زندگي مواجه مي شويم كه سبب مي شود ظرفيت استرس مان لبريز شود . ماهيت خاص استرس از فردي به فرد ديگر تفاوت زيادي دارد همان طور كه پاسخ نشانگر ويژه آنها نيز متفاوت است .
در دوران كودكي انواع خاصي از ترس ها بسيار شايع هستند . در حدود 92درصد كودكان 5 تا12 سال معمولا دچار ترس هاي خاص مي شوند همچون ترس از حيوانات ، ترس از موقعيت هاي خطر ناك ، ترس از صدا و ترس از تاريكي .
همان طور كه رشد مي يابيم اين ترس ها از بين مي روند اما گاهي اوقات تا دوران بزرگسالي پايدار مي مانند ساير ترسها ممكن است با مشاهد ه چيزهاي نا خوشايندي كه براي ديگران اتفاق مي افتد شروع مي شود يا ممكن است از افراد ديگر مانند والدين آموخته شود همچنين هر رويداد عمده در زندگي موجب استرس مي شود و اين تجربه ممكن است نشا نه هاي اوليه اضطراب را آشكار سازد بعضي از افرا د ممكن است از اضطرابي عمومي را نشان دهند .
اين افراد آنهايي هستند كه هميشه مضطرب به نظر مي رسند و نوعي نگراني در آنها وجود دارد . برخي ديگر ممكن است سالهاي زندگيشان توام با استرس باشد در كارها يشان عجول باشند و مدام يكي پس از ديگري دست بر كار هاي نا ممكن بزنند.
يك نكته مهم كه در آغاز بايد مد نظر داشت اين است كه ضرورتي ندارد به دنبال تشخيص علت شروع ترس با مشكل خاص باشيم بلكه همه كوششمان را معطوف اين كنيم كه آن را از بين ببريم .
چه عواملي موجب تداوم اضطراب مي شود؟
اگر چه ممكن است مشخص نمودن آن چه كه بر انگيزاننده اولين تجربه اضطراب ما بوده است خيلي مشكل باشد اما درباره اينكه چه عواملي موجب تداوم اضطراب مي شوند و از طرف شدن خود به خودي اضطراب جلوگيري مي كند اطلاعات زيادي را در اختيار داريم اساسا يك سري عوامل عمومي وجود دارد كه به ابقاي اضطراب كمك مي كنند .
1-شيوه زندگي ممكن است اضطراب را تداوم بخشد .
2- اجتناب اضطراب را ابقا ءمي كند .
3- فقدان اعتماد به نفس اضطراب را تداوم مي بخشد .
4- تفكراتمان اضطراب را ابقاءمي كند .
اضطراب به علت گوناگوني و به شكلهاي گوناگون به وجود مي آيد برخي از اضطراب ها عامل خاص وشخصي ندارند و برخي از آنها علل واضح ندارند وبرخي بسيار شديد هستند و برخي خفيف تر بروز مي كند .
روش هايي كه باعث كاهش اضطراب مي شوند عبارتند از :
آرامش ورزي كاهش دهنده اضطراب:
آرامش ورزي كه با معدل انگليسي YELAXATION معروفيت بيشتري داردروش بسيار عالي براي كنترل اضطراب است . از اين روش معمولا كه جريان روان درماني انواع اضطرابها ، وسواس ها و … استفاده مي شود.
افراد مي توانند با يادگيري اين روش بدون قرار گرفتن در جلسات روان درماني آرامش روزمره خود را تامين كنند استفادع طولاني مدت از اين روش حفظ آرامش روزمره را در زندگي فرد ايجاد مي كند و موجب مي شود فرد كنترل بيشتري روي علائم اضطرابي خود داشته باشد در اين روش بر فرد آموزش داده مي شود به انبساط و شل كردن عضلات خود بپر دازد انقباض عضلات يكي از علائم اساسي اضطراب اس و اساس چنين علائمي متقا بلا شدت اضطراب فرد را افزايش مي دهد
2- از بين بردن افكار منفي براي كاهش اضطراب :
اغلب در جريان اضطراب يك سري افكار منفي در ذهن فرد راه اندازي مي شود كه نقش مخربي روي ذهن فرد و آرامش او دارند براي كاهش اضطراب بهتر است فرد بر اين دسته از افكار خود توجه كند و آنها را شناسايي كند و افكار مناسبي را بر جاي آنها جايگزين كند .
3- انجام فعاليت براي كاهش اضطراب :
هر زماني كه احساس نگراني و اضطراب داريد بهتر است به كار و فعاليتي مشغول شويد . ذهن انسان در يك لحظه نمي تواند به چند موضوع متفاوت فكر كنيد . كاري پيدا كنيد كه برايتان سر گرم كننده باشد و مشغول شويد اين عمل باعث خواهد شد راحت تر با افكار اضطراب مبارزه كنيد
- عزت نفس و اعتماد به نفس خود را بالا ببريد .
- به موفقيت هاي خود فكر كنيد به توانايي ها ي كه داريد و تلاش هاي كه مي كنيد در خود احساس ارزشمندي بوجود بياورييد اگر چنين احساسي نداشته باشيد اعتماد به نفس كافي نخواهيد داشت و اين موجب اضطراب شما خواهد بود .
5- انجام فعاليت هاي ورزشي براي اضطراب :
ورزش كردن باعث خواهد شد كه شما درمواجه شدن با شرايط اضطراب زا خونسردي وآرمش بيشتري داشته باشيد ورزش تا ثيرات فيزيو لوژيكي دارد كه اين تاثيرات فيز يو لوژيك فراهم كننده آرامش در افراد است .
- الگو بر داري از افراد آرام :
برخي افراد خيلي آرام و راحت به نظر مي رسند كارها و فعا ليتهاي خود را با آرامش با آرامش بيشتري انجام مي دهند و كنترل خوبي روي رفتار خود در شرايط اضطراب زا دارند الگو ها ي رفتاري اين افراد با افراد اضطرابي متفاوت است مي توان براي كاهش اضطراب رفتار چنين افرادي را به عنوان يك الگو تمرين كرد .
آنها چطور حرف مي زنند ؟ چطور راه مي روند ، در شرايط اضطراب زا چه عكس العملي را دارند ؟ ميتوان با بازي نقش اين فرد رفتارهاي اضطرابي خود را كاهش داد .
- دارو درماني براي كاهش اضطراب :
- برخي اضطراب ها نياز به دارو درماني دارند و لازم است فرددر كنار روش هاي ديگر مثل روان درماني و دارو درماني نيز استفاده كند برخي از اين دارو ها براي كاهش مستقيم اضطراب فرد هستند و برخي براي رفع عللي كه موجب اضطراب شده اند به اين دليل كه برخي افراد وجود مشكلات جسمي ديگر مثل مشكلات تيروئيد كم خوني و ….. موجب اضطراب مي شود.
نظري هاي روان كاوي اضطراب :
نظريه فرايدي
فرويد در آخرين نوشته هاي خود بين سه نوع اضطراب تماييز قائل شده است اضطراب عيني يا اضطرب واقعي كه هر شخصي آن را دارد و همان پاسخ به خطر واقعي كه در همان خارج اتفاق مي افتد .
فرويد مي گويد اين اضطراب نسبت به محركهاي ترس آور منطقي و متناسب با آنهاست و روش انطباقي و سريع براي تغيير و آماده سازي شخصي در مواجه با خطر است .
دونوع ديگر اضطراب آنهايي هستند كه موجب ناراحتي هاي رواني مي شوند و به عنوان اضطراب روحي و اضطراب روان شناخته شده اند به منظور شناخت كامل ماهيت اضطراب ما ابتدا لازم است نكات عمده بنيادي نظريه فرويد را بيان كرد .
فرويدمعتقد است كه شخصيت انسان ممكن است بر مبناي ه بخش اساسي نهاد ، خود و فرا خود مفهوم سازي مي شود نهاد از ابتداي تولد و جود دارد و منبع تمام انرژي رواني كه ليبرو ناميده مي شود .
اين انرژي براي ارضاء صائق هاي زيستي اوليه شامل سائق جنسي پر خاشگري ، گرسنگي، تشنگي ، تخليه مثانه و نيازهاي حسي نظير گرما و سرما صرف مي شوند .
نهاد به طور كلي ماهيت لذت جويانه دارد .
خود از نهاد نشات مي گيرد و به عنوان يك نيروي مهار كننده عمل كرده و عملكردش با توجه به نياز ها ي عالم واقع سامان مي يابد كه از پاداش گرفتن ها و تنبيه شدن هاي دوران كودكي و ارزش ها ي اخلاقي والدين ناشي مي شود . بنابر اين رفتار تمام انسانها از عمل متقابل پيچيده تر اين سه نيروي رواني كه براي بر آورد كردن خواسته هاي خود در رقابت هستند سرچشمه مي گيرد .
فرويد معتقد است كه اولين تجربه اضطراب در بدو تولد اتفاق مي افتد بنا براين اين اضطراب اوليه الگويي براي اضطراب هاي ديگر مي شود به نوع دوم از سه نوع اضطرابي كه فرويد بيان نموده است اضطراب روحي همان ترس ازتنبيه به وسيله فرا خود است كه به دنبال تاب نياوردن در برار معيارهاي طبيعي ناشي از رفتار واقعي يا با لقوه كه نهاد فرمان به آن مي دهد به وجود مي آيد . اين نوع اضطراب به فقرت احساس كناه و شر مساري بروز مي كند .
نوع سوم اضطرابروان رنجوري ودر نتيجه تهديد نهاد به تحت فشار قرار دادن خود و به دنبال آن ابراز رفتار پر خاشگرانه يا لذت جويانه كه از نظر اجتماعي غير قابل قبول با شد به وجود مي آيد .
نظريه هاي رفتاري اضطراب :
واتسون وارنير – پيشگامان تحقيق در باره هراس بر پايه نظريه رفتاري بودند آنها اثبات كردند كه هراس مي تواند از طريق فرايند شر طي سازي كلاسيك شود ماورر ( 1947 ) با پيشنهاد نظريه اي دو عامل براي رشد و بقاي هراس دامنه اين مطا لعه را بسط داده است
ترس از طريق شر طي سازي كلاسيك به وجود مي آيد و شخص از طريق اجتناب به طور متناوب اين ترس را كاهش مي دهد .
اين نوع دوم ياد گيري شرطي شدن وسيله اي ناميده مي شود و علت اين است كه شخص پاسخ اجتناب را فرا مي گير د و آنرا ابقا ء مي كند اين است كه اين پاسخ اضطراب را كاهش داده و تقويت كننده آن محسوب مي شود .
نظريه آمادگيسليگمن نيز در شناخت نحوي شرطي شدن ترس به ما كمك مي كندزيرا نشان داده شده كه محركهايي كه از لحا ظ زيستي در برابر شان آمادگي داريم از محركهايي كه در برابرشان چنين آمادگي را نداريم شر طي مي شوند تصور مي شود كه اختلال هاي اضطراب فرا گير به شيوه مشابه با هراس ها بوجود مي آيند .
محرك خنثي با يك تجربه نا خوشايند همراه شده و سپس شخص واكنش هيجان شرطي شده اي را نشان مي دهد .
هراس را مي توان به عنوان يك پاسخ اجتنابي شرطي تصور كرد در حالي كه اختلال اضطراب فرا گير G A Q) ) يك پاسخ هيجاني شرطي شده است .
نظريه هاي شناختي اضطراب :
نظريه پردازان شناختي اعتقاد دارند كه رو ي داد ها ومشكلات عامل بروز اضطراب واسترس نيستند بلكه تعبير فرد از اين رويدادهاست كه ممكن است منجربه اين مشكلات شود .
نظريه هاي شناختي بشتر درزمينه اضطراب به كار برده شده اند زيرا در درمان اضطراب نيز موثرند.
به طور كلي اضطراب در پي ارزيابي غلط يا درست موقعيتي كه موجب احساس خطر در شخص مي شود تداوم ميابد .
بك ، 1976 معتقد است كه اضطراب بيمار گون از احساس خطر بيجا و مكرر دريكي يا بيشتر از يكي از چهار بعد زير ناشي مي شود .
- بر آورد بيش از اندازه احتمال وقوع رويدادترسناك
- بر آورد بيش از اندازه شدت رويداد ترسناك
- دست كم گرفتن توانايهاي شخصي براي كنارآمدن با مشكل
- نا چيز گرفتن احتمال كمك از سوي شخص ديگر
بك معتقد است كه اشتغال ذهني شخص مضطرب به خطر به وسيله افكارنا هوشيارانه غير ارادي مداوم به صورت تصورات بينايي يا اظهارات شخصي كلامي كه محتواي آنها شامل آسيب با لقوه جسمي و رواني است .. اشكار مي گردد.
اين رفتار به قدري سريع اتفاق مي افتد كه شخص از وقوع آنها آگاهي ندارد و صر فا اضطراب شديد را در خود احساس مي كند
بك معتقد است كه افكار اضطراب آور با يكي از چهار نوع خطري كلي زير يا تركيبي از آنها به وقوع مي پيوندد
1- فاجعه آميز نكردن – شخص به محض احساس خطر يا مواجه با مشكل آن را مصيبت بار مي خواند
2- اغراق آميز كردن – اشتبا هات به عنوان شكست مطلق در نظر گرفته مي شود .
3- تعميم بيش از اندازه – يك تجربه دشوار به كل قانون حاكنم بر زندگي شخص تبديل مي شود
4- بي توچهي به نقاط مثبت – چشم پوشي از تمام موفقيتها توانايهاي شخصي و نقاط قوت گذشته بكه همچنين گرايش شخصي به پيگيري انتخابي در جريان لحضات اضطرابي را مطرح نموده است .
و اين مسئله را به عنوان عدم تصديق و تاييد تفسير كرده و در نتيجه اضطرابش افزايش يابد بك همچنين به آمادگي افراد مضطرب براي تصور ذهني دوباره رويدادهاي ناخوشايند اشاره مي كند اين تصورات .آنقدر زنده در ذهن احيا مي شود كه همچون واقعي براي شخص اضطراب اور است هر چه چيز هايي كه آسيب يا تجربه منفي اوليه را تداعي مي كند بيشتر شود محركهاي اضطراب آور با لقوه در نظر شخص نيز بيشتر مي شود بك معتقد است كه ادراك شخص از آسيب پذيري خودش كه با بر آوردي از خطرات داخلي و خارجي كه فرد كنترل روي انها ندارد و يا امنيت فرد را تهديد مي كند مشخص مي شود نيز از جمله عوامل اضطراب آور هستند .
اليس (1976 تا 1962 ) با پيشنهاد اين كه علل اوليه پريشاني انسان باورهاي زير بنايي غير منطقي مشخصي هستند نظريه شناختي رابط مي دهد .
اشخاص هنگامي كه قادر به رسيدن به اهداف و آرزوهاي مهم زند گي بوده و فعالانه در جستجوي آنها باشد. شاد و خوشحال هستند باورهاي غير منطقي به عنوان باورهايي كه مانع شخص در رسيدن به اين اهداف مي شوند تعريف شده اند اين باورها مطلق هستند و به صورت حتما ، بايد و بهتر است در گفتار فرد مشاهده مي شوند همين ها به شكل معيارها و اهداف غير ممكن در مي آيند كه مانع از موفقيت آتي فرد مي شوند