نقش نظام آموزشی در کاهش ناهنجاری‌ها


نقش نظام آموزشی در کاهش ناهنجاری‌ها

نقش نظام آموزشی در کاهش ناهنجاری‌ها

امروزه در تمام جوامع شاهد تغییر و تحولات لحظه به لحظه‌ای هستیم که تمام نهادهای مختلف اجتماعی را تحت‌تأثیر خود قرار داده است. از میان همه آنها نهاد آموزش و پرورش به‌عنوان یک پدیده فراگیر اجتماعی دارای ساخت، کنش و ویژگی‌های متفاوتی است که در جوامع مختلف بسیار متغیر است…

ولی با وجود اختلاف در میان نظام‌های مختلف آموزشی، پیدایش و پیشرفت و توسعه نظام‌های آموزشی و پرورش در همه جوامع نشانگر آن است که القای الگوهای فرهنگی، حفظ ارزش‌های اجتماعی، گسترش و ترویج دانش، مهارت و فنون، انتقال و حفظ میراث فرهنگی و آداب و رسوم، برای هر جامعه‌ای از اهمیت و ضرورت خاصی برخوردار است. اما با توجه به اهداف و وظایفی که در نظام آموزش و پرورش تمام جوامع دنبال می‌شود این سؤال مطرح است که آیا آموزش و پرورش در کشور ما به‌عنوان یک نهاد رسمی که از پیشینه تاریخی قابل توجهی برخوردار است تاکنون توانسته است به اهداف مورد نظر برسد؟ و این نهاد چقدر در کاهش میزان آسیب‌های اجتماعی و ناهنجاری‌ها و همچنین جرائم دانش‌آموزی، که یکی از زیرمجموعه‌های اهداف تربیتی به شمار می‌رود نقش داشته است؟ جرائم و اتفاقاتی که هر کدام در جای خود نیاز به بررسی دارد. البته در جامعه کنونی ما به‌دلیل دگرگونی‌های اجتماعی که با توسعه و گسترش زندگی شهرنشینی و پیشرفت‌های صنعتی، اقتصادی و علمی همراه است هدف و برنامه‌های جدیدی برای نظام آموزش و پرورش احساس می‌شود چرا که خانواده با توجه به اینگونه دگرگونی‌ها همانند گذشته که بار سنگین تعهدات تربیتی را بر گردن داشت دیگر خاصیت و نفوذ خود را در زمینه آموزش و پرورش تا اندازه‌ای از دست داده و آن کشش و قدرت را ندارد که مثل گذشته عمل کند زیرا از دانش، مهارت و اطلاعات لازم که فرزندانشان در جامعه روبه رشد بدان نیاز دارند بی‌بهره‌اند. پس با توجه به چنین تنگناهائی آموزش و پرورش به‌عنوان یک نهاد مستقل اجتماعی باید بتواند کارکرد جامعه‌پذیری را بدون هیچ وقفه و خللی به شکل مطلوب به انجام رساند. در حالی‌که وقوع بعضی از جرائم نشان از آن دارد که تاکنون مدارس ما قبل از آنکه به شیوه‌های تربیتی و پیشگیری و بررسی زیربنائی اینگونه مشکلات بپردازند بیشتر بر آموزشی کلیشه‌ای که صرفاً بر مبنای حفظ کردن و نمره گرفتن مبتنی بوده است توجه دارند. در حالی‌که روزانه شاهد اتفاقاتی هستیم که دور از انتظار است. به‌عنوان مثال مصرف و خرید و فروش قرص‌های اکستازی (توهم‌زا، انرژی‌زا و شادی‌آفرین) در بین دانش‌آموزان مدرسه‌ای و ردوبدل کردن آنها در راه مدرسه.
ـ مصرف و خرید و فروش موادمخدر بالاخص حشیش در بین دانش‌آموزان پسر دبیرستانی.
ـ بروز رفتارهای پرخاشگرانه و بیماری‌های عصبی در بین دانش‌آموزان دختر و بسیاری دیگر از رفتارهای ناخوشایند اجتماعی، اینها نمونه‌های از رفتارها و اتفاقاتی است که امروزه گروهی از دانش‌آموزان با آن مواجهند. دکتر الهه موسوی روانشناس تربیتی در این‌باره می‌گوید: ”به‌طور کلی برای هر کودک و دانش‌آموزی که به مدرسه می‌رود و تحت تعلیمات رسمی قرار می‌گیرد باید دو هدف اساسی را در نظر داشت. نخست آموزش که با استفاده از کتاب و کلاس و دیگر امکانات آموزشی انجام می‌شود و دوم پرورش و هدایت کودکان که همواره در کنار آموزش و نیز مقدم بر آن است. به شکلی که حتی تغییر و ایجاد دگرگونی بنیادی در مدارس برای تأمین بیشتر و بهتر نیازهای تربیتی و پرورش ضروری به‌نظر می‌رسد. زیرا در مدارس کشور ما هم، همانند تمامی نقاط دنیا دانش‌آموزانی وجود دارند که اگر به‌موقع به آنان رسیدگی نشود و به حال خود رها شوند، رفتارهای ضداجتماعی و عدم علاقه به درس و آموزش، آنان را از مسیر طبیعی زندگی خارج می‌سازد. در حال حاضر از مهمترین مسائلی که عده‌ای از دانش‌آموزان با آن مواجهند اختلالات رفتاری، خلقی و حتی جنسی و نیز اشکالات آموزشی است که به شکل عقب‌ماندگی درسی و ناتوانی در تمرکز حواس، بی‌دقتی، بی‌اعتنائی و بی‌توجهی به اطراف بروز می‌کند و به شکل سرپیچی و نافرمانی، قانون‌شکنی، گستاخی و نیز دروغ‌گوئی، فرار، سرگردانی و دیر به خانه آمدن نمایان می‌شود.“
دکتر موسوی در ادامه می‌گوید: ”اگر مدرسه به‌عنوان یک محیط آموزشی نتواند وظایف تربیتی خود را به‌نحو احسن انجام دهد و بدون توجه به وظایف علمی و اجتماعی خود و بی‌علاقگی نسبت به درک نیازهای روحی نوجوان، فقط به آموزش صرف بپردازد قطعاً به پایگاهی برای کج‌روی و انحراف دانش‌آموزان تبدیل خواهد شد. از این‌رو مسئولان آموزشی باید در تشخیص علل نابسامانی‌ها فعالیت لازم را داشته باشند و به شکل منطقی در جهت رفع مشکلات برآیند.“
متأسفانه آنچه ما امروزه در بیشتر مدارس شاهد آن هستیم حضور دبیران و معلمانی است که به‌جای توجه به رفتار و عکس‌العمل‌های عاطفی و روانی دانش‌آموزان، فقط به نمره و معدل آنان نظر دارند در حالی‌که توجه به رشد روانی کودکان و نوجوانان باید در درجه اول اهمیت قرار گیرد اما در بسیاری از مواقع بدون توجه به این مسئله با شدت عمل و سخت‌گیری‌های بی‌مورد باعث عکس‌العمل‌های پرخاشگرانه از سوی دانش‌آموزان می‌شوند. البته براساس آمار و ارقام موجود و گزارش‌های به‌دست آمده بیشتر کودکان و نوجوانانی‌که ناسازگار و در جریان انحرافات اجتماعی قرار می‌گیرند بیشتر متعلق به خانواده‌هائی هستند که والدین نیز با رفتارهای پرخاشگرانه و ایجاد محیط نامناسب و پرتنش و غیرصمیمی در خانه، زمینه‌های بروز یک‌سری آسیب‌های اجتماعی را برای فرزندانشان به‌وجود می‌آورند که این مسئله آنان را با مشکلات جدی‌تری روبرو خواهد کرد.
عاطفه غفاری مدیر یکی از مدارس دخترانه در این‌باره می‌گوید: ”به‌طور کلی مراحل رشد و پرورش دانش‌آموزان در هر مقطعی با کمک خانه و مدرسه میسر است و نه می‌توان نقش خانه را در این امر نادیده گرفت و نه اینکه تمام مسئولیت را به‌عهده مدرسه گذاشت اما از آنجائی‌که آموزش امروز شیوه‌های جدیدی را می‌طلبد از جهاتی رسالت مدرسه نسبت به گذشته سنگین‌تر شده است زیرا در هر جامعه‌ای ابتدا باید از سلامت و کارائی آموزش و پرورش آن که به نوعی تعلیم و تربیت را به‌عهده دارد اطمینان حاصل کرد و بعد به سراغ بخش‌های دیگر فرهنگی رفت. تا زمانی‌که سازندگی و اصلاح از مدرسه آغاز نشود احتمال هرز رفتن سرمایه‌ها و اتلاف منابع مالی و انسانی بالا است و خطر بحران هویت و انحطاط فرهنگی، جامعه را تهدید خواهد کرد. به همین دلیل از اهداف مهم این سازمان رساندن دانش‌آموزان به رشد اجتماعی و قدرت تعقل و تفکر مناسب است و به موازاتش به‌دست آوردن مهارت‌های زندگی و شغلی است. به شکلی که شخص بتواند به‌عنوان یک شهروند، وظایف فردی و اجتماعی خود را بشناسد و متناسب با فن‌آوری رایج، از مهارت و توانائی‌های لازم برخوردار شود. البته با نگاهی به رخدادهای جامعه امروزی ممکن است این سؤال از جانب عده‌ای مطرح شود که آیا مدارس رسالت اجتماعی خود را به‌طور کامل به انجام رسانده‌اند یا نه؟ چرا که با دیدن ناهنجاری‌ها و جرائم موجود در جامعه تردیدهائی در ذهن به‌وجود می‌آید که چه چیزی باعث نادیده گرفتن یک‌سری از ارزش‌ها شده است. البته این مشکلات تنها برخاسته از نظام تعلیم و تربیت نیست بلکه باید به شکل اصولی و ریشه‌ای و با کمک سایر نهادهای اجتماعی در جامعه به آن پرداخت.البته این بر کسی پوشیده نیست که در دنیای امروزی بدون راهنمائی دقیق و آموزش و پرورش آگاهانه و سنجیده، انسان دیگر قادر نیست صرفاً و فقط به تبعیت از خواست‌ها امیال خویش با محیط زندگی خود سازگاری‌های لازم را پیدا کند چرا که در حال حاضر آموزش و پرورش و به تعبیری مدارس ما باید در شرایطی که جامعه در حال تغییر و تحول است از لحاظ سازگار کردن دانش‌آموزان در مقاطع سنی مختلف با فرهنگ و جامعه نو، خود را متحول سازند و از طریق برنامه‌های منظم و از پیش تعیین شده به پرورش عقلی، عاطفی، اجتماعی و مذهبی کودکان و نوجوانان بپردازند زیرا عدم توجه به وظایف خود در ارتباط با رفتار دانش‌آموزان و سهل انگاشتن مسائل آنان نه تنها آنها را با مشکلات شخصیتی روبرو می‌کند بلکه مدرسه را به پایگاهی برای اعتراف و کج‌روی دانش‌آموزان تبدیل خواهد کرد. مرضیه اسدی مشاور تربیتی در این زمینه می‌گوید: تقویت ارزش‌های معنوی و پرورش خلاقیت و نبوغ کودکان و نوجوانان و ایجاد فضای سالم برای بحث و انتقاد و تبدیل محیط آموزشی انعطاف‌ناپذیر به محیطی صمیمانه و دلپذیر که بتواند نوجوانان را به‌خود جلب کند بسیار موثر خواهد بود. آموزش‌هائی درباره خصوصیات جسمی و جنسی و مسائل دوران بلوغ و آموزش مهارت‌های عاطفی جهت پیشگیری از انحرافات و اضطراب‌های درونی آنان بسیار ضروری و ایجاد گروه‌های ورزشی و علمی به سبب بالا بردن روحیه همکاری در آن برای دوری از عضویت در گروه‌های نامناسب و کجرو بسیار مفید است. از این‌رو مسئولان آموزشی بایستی در تشخیص علل نابسامانی‌ها فعالیت لازم را داشته و به نوجوانان آموزش دهند که چگونه با واقعیت‌ها روبرو شود و مسائل را به چه شکلی حل کند چرا که توجه به بهداشت روانی دانش‌آموزان تأثیرات مثبتی بر رشد شخصیت آنان خواهد داشت.
در حال حاضر با توجه به اینکه آموزش و پرورش و کارکرد مدرسه هم، مانند سایر پدیده‌ها دستخوش تغییر و دگرگونی شده و حتی انتقال شیوه‌های زندگی در جامعه از نسلی به نسل به دیگر نیز تغییر شکل پیدا کرده است، اما آنچه که در این میان بیشتر از هر چیز خود را نشان می‌دهد نابرابری و عدم تعادل فرصت‌های تربیتی در نظام آموزشی است. زیرا در حال حاضر شاهد تفاوت‌های موجود میان طبقات مختلف اجتماعی در نظام آموزش و پرورش هستیم. به شکلی که هم‌اکنون وضع اقتصادی و اجتماعی خانواده‌ها تعیین کننده انتخاب مدارس است و این در حالی است که تعدادی از مدارس از امکانات و تجهیزات خوبی برخوردارند اما دسته‌ای دیگر نیز در شرایطی کاملاً نامساعد به‌سر می‌برند و می‌توان گفت که دقیقاً همان مدارسی که از امکانات اندکی برخوردارند در مناطقی وجود دارند که دانش‌آموزانشان بیشتر در جریان ناهنجاری‌ها و کجروی‌های اجتماعی قرار می‌گیرند یعنی به تعبیری زندگی در مناطق جرم‌خیز امکان دستیابی به یک آموزش همه‌جانبه، دقیق و درازمدت را به حداقل می‌رساند. زیرا اختلاف، تبعیض و ناهماهنگی در نظام آموزشی می‌تواند به‌عنوان یکی از مهمترین عوامل خارج ساختن دانش‌آموزان از نظام آموزشی باشد. شیرین گرامی مددکار اجتماعی در این زمینه می‌گوید: یکی از اهداف آموزش و پرورش ایجاد برابری در نظام آموزشی است. اما متأسفانه در حال حاضر نابرابری فرصت‌های تربیتی و تفاوت‌های موجود میان طبقات مختلف اجتماعی شرایطی را به‌وجود آورده تا مدارسی که به لحاظ امکانات و تجهیزات آموزشی در سطح بالائی هستند دانش‌آموزانی را پذیرش کنند که از نظر اقتصادی وضعیت بهتری دارند در حالی‌که عده‌ای از دانش‌آموزان در شرایط کاملاً نامساعد آموزشی به‌سر می‌برند. ساختمان‌های نامناسب، کلاس‌های پرجمعیت و نبود امکانات کافی در امر آموزش مشکلاتی را برای این گروه به‌وجود آورده است. در صورتی‌که نظام آموزشی با تشخیص به موقع این عوامل می‌تواند برنامه‌های متعددی برای آموزش گروه‌های محروم تدوین کند و با برنامه‌ریزی‌های مناسب و اختصاص دادن بودجه، برای یکپارچگی مدارس از نظر امکانات و تسهیلات، شرایط بهتری را در امر آموزش برای گروه‌های مختلف ایجاد کند زیرا تفاوت و تأثیرات منفی تبعیض می‌تواند یکی از مهمترین عوامل خارج ساختن دانش‌آموزان از نظام آموزشی و به عضویت درآمدن آنان در گروه‌های جرم‌خیز باشد.
البته نباید نقش مشاوران مدارس را در این زمینه نادیده گرفت. زیرا دانش‌آموزانی که در محیط نشانه‌هائی از ضعف سازگاری یا رفتارهای ضداجتماعی از خود نشان می‌دهند نیازمند استفاده از یک سیستم حمایت‌کننده هستند. بنابراین آموزش به معلمان، مشاوران تربیتی و همچنین اولیاء جزء مواردی است که نباید از نظر دور داشت و علاوه بر مشاور حرفه‌ای، ارتقاء سطح آگاهی معلمان در جلوگیری از تداوم الگوهای نامطلوب رفتاری و نحوه برخورد مناسب با دانش‌آموزان جزء اصولی است که باید به آن توجه کرد. زیرا اگر محیط آموزشی احساس تحقیر و طردشدگی را به حداقل برساند و احساس تعلق و احترام که موجب شکوفائی می‌شود را رشد دهد قطعاً فرصت‌های کمتری برای موقعیت‌های جرم‌زا ایجاد می‌شود. پس اگر بپذیریم که شخصیت، استعداد و قابلیت انسان‌ها به‌خودی خود رشد نمی‌کند پس باید این را هم بپذیریم که حتی عالی‌ترین نبوغ اگر کوششی در جهت بیداری‌شان صورت نگیرد قطعاً به هدر خواهد رفت که برای جلوگیری از هدر رفتن سرمایه‌های موجود باید شرایطی را مهیا کرد که امکانات آموزشی به‌طور یکسان و در جهت درست به‌کار گرفته شود بدون اینکه تفاوت و تبعیضی در آن دیده شود.
روانشناسان معتقدند که محیط زندگی افراد (خانوادگی، آموزشی، محلی)، اشخاصی‌که در اطراف او هستند، طرز رفتار بزرگتر‌ها اعم از والدین، معلمان، مربیان، وضع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی هر یک به‌نوبه خود اثراتی را در روحیه کودکان و نوجوانان بر جای می‌گذارد. به همین دلیل تمام کسانی که به‌نوعی با آنان در ارتباطند موظفند که به نقش خود در کشف علل به‌وجود آورنده اختلالات رفتاری و رفع این علل و به‌طور کلی سالم‌سازی محیط واقف باشند، چرا که عدم علاقه و توجه نسبت به کودکان و نوجوانان، بی‌اعتنائی به احتیاجات خاص آنان، عدم راهنمائی صحیح، رفتار تحقیرآمیز، تنبیه، تمجید و تحسین بیش از حد، تبعیض و بدقولی، سرزنش و ملامت و اعمالی نظیر آن باعث وحشت، احساس ناراحتی، بی‌اعتمادی، پناه بردن به افراد ناشناس و کسب محبت از این افراد می‌شود، تزلزل روحی، تشویش و اضطراب دائمی را در کودکان و نوجوانان تشدید می‌کند و پایه و اساس بسیاری از حالات، رفتارها و تمایلات عصبی را تشکیل می‌دهد. به همین دلیل اگر از همکاری و همفکری اولیاء کودکان و نوجوانان و مسئولان و مربیان مشترکاً استفاده شود و در هر واحد آموزشی یک شورا یا تشکلی برای بررسی مسائل تربیتی و فکری دانش‌آموزان ایجاد شود می‌تواند به‌موقع پیشگیری‌های لازم را به‌عمل آورد.
به هر حال در دنیای پیچیده امروز مدرسه مؤسسه‌ای است که در چارچوب نظام آموزش و پرورش و به منظور آماده‌سازی کودکان و نوجوانان، ایفای نقش می‌کند و هر جامعه‌ای با توجه به ارزش‌ها، اعتقادات، آداب و رسوم، شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود، مدرسه را از ویژگی‌های خاصی به لحاظ هدف، عملکرد و وظایف برخوردار ساخته است. اما آنچه در این میان تأثیر شگرفی بر رفتار و اجتماعی کردن افراد دارد تربیت و آموزش صحیح، سازگاری فرد با محیط و شناخت صحیح دانش‌آموزان از محیط اطرافشان خواهد بود که باید از طریق آموزش و پرورش با نیازهای دانش‌آموزان و بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی آنان نه تنها گره‌ای از مشکلات آموزشی باز نمی‌کند بلکه مشکلات و ناهنجاری‌های رفتاری را چندبرابر خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *