Tag Archives: کارتون

کارتون نانوک

نانوک، شکارچی بزرگ (به زبان فرانسوی: La Grande Chasse de Nanook) سریال انیمیشن دو بعدی و محصول سال ١٩٩۶ کانادا و فرانسه است.این مجموعه انیمیشن ٢۶ قسمتی در دهه ٧٠٠ شمسی با عنوان «نانوک و سرزمین پنج خورشید» از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد و محبوبیت فراوانی در بین مخاطبان کودک پیدا کرد. نانوک پسر قطب است. او برای اینکه به همه ثابت کند که شکارچی ماهری است باید یک خرس شکار کند.  

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

کارتون شاهزاده خانمی از ماه (1981) Yuki

ببین باز می‌بارد آرام برف احسان رضایی این از آن کارتون‌هایی بود که حقشان ادا نشد. خیلی کم پخش شد و بد موقعی پخش شد و کم دیده شد و خیلی‌ها نتوانستند در لذت تماشای آن شریک بشوند. حالا که دارم دنبال اطلاعات کارتون توی اینترنت می‌گردم، می‌بینم که حتی در کل دنیا هم خیلی کم به این کارتون توجه شده و این، برای کارتونی که اوساموتزوکا و هایائو میازاکی دو تا شخصیت اول انیمیشن ژاپن طراح کاراکترش بوده‌اند، خیلی عجیب است. خود داستان فیلم هم عجیب بود. دختری که همراه با برف از بهشت آمد و با کمک یک مشت بچه فقیر و یتیم، دهقان‌ها را علیه ظلم ارباب‌ها متحد کرد و جنگ دهقان‌ها با ارباب‌ها را رهبری کرد …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

کارتون میشکا و موشکا

میان عشق و وظیفه! احسان رضایی میشکا بود و موشکا بود و خواهر کوچکشان ماشکا. پدرشان «موی دانا» مجروح شده بود و قرار بود این دو تا پسربچه یا توله بروند کار او را انجام بدهند. یعنی بهار را بیاورند. حالا بچه‌ها از یک طرف باید می‌رفتند خونِ «سیل» می‌خوردند تا قوی و شجاع بشوند و بتوانند مأموریت‌شان را انجام بدهند و از یک طرف، با یک بچه سیل به سن و سال خودشان که اول با حرکات رزمی می‌خواست بترساندشان، دوست شده بودند. مأموریت یا رفاقت؟ وظیفه یا احساس؟ این، سؤال اصلی کارتونی بود که اسم شخصیت‌هایش از اسم اوساموتزوکای افسانه‌ای گرفته شده بود. موشکا و میشکا آن روز موفق شدند و سوت آغاز بهار را زدند. اما الان …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

توهم در کودکی

توهم در کودکی فاطمه عبدلی خدایا خودت شاهدی. ببین از بچگی چه مزخرفات کافکایی به خورد ما طفل معصوم‌ها دادند. تازه کلی هم شاخ درآوردند که چرا این نسل افسرده یا معتاد از آب درآمدند. آخر این هم شد کارتون برای روح لطیف بچگانه. یک قوطی نالوطی سر راه یک موش بیست سانتی، تو یک جای دور و سرسبز رؤیایی، سبز می‌شود. موش هم هر چی تو قوطی هست را هورت می‌کشد، می‌شود اندازه خرس. حالا هم وسط یک شهر خفن، کنار یک اسکله تو یک آلونک وسط آدم‌ها زندگی می‌کند. پالتو می‌پوشد و کلاه شاپو سر می‌گذارد و با آن صدای کلفت زنانه‌اش و افسردگی که از هیکلش می‌بارد قرار است بشود برنامه بچه‌ها. ما هم که حالیمان نبود. …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

کارتون برتا

ماشین دوست‌داشتنی نوید غضنفری کل ماجرا توی یک کارخانه تولیدی جمع و جور می‌گذشت و کارکنانش، شخصیت‌های داستان بودند. ماشین مکانیکی بزرگ و هوشمند و سبزرنگ کارخانه، برتا، نقش اصلی و در واقع همه کاره کارخانه اسپاتیزوود بود؛ یک روبوتِ تا حدودی شبیه به انسان که برنامه‌ریزی می‌شد تا هر چیزی تولید کند. مثلا تد ترنر، اپراتورِ برتا که همیشه روپوش سفیدی می‌پوشید، قطعه عکسی را از یک طرف ماشین وارد می‌کرد و برتا به طور اتوماتیک آن‌ها را تبدیل به پازل می‌کرد. پازل‌ها روی نقاله‌ای که حکم دهان برتا را داشت، بیرون می‌آمدند تا رُی، دستیارِ نه‌چندان باهوشِ تِد، اگر یادش می‌ماند برشان دارد و برای بسته‌بندی به نِل و فلو تحویل بدهد. «برتا»، شخصیت‌های زیادی داشت مثل آقای اسپرات، …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...