ماشین دوستداشتنی
نوید غضنفری
کل ماجرا توی یک کارخانه تولیدی جمع و جور میگذشت و کارکنانش، شخصیتهای داستان بودند. ماشین مکانیکی بزرگ و هوشمند و سبزرنگ کارخانه، برتا، نقش اصلی و در واقع همه کاره کارخانه اسپاتیزوود بود؛ یک روبوتِ تا حدودی شبیه به انسان که برنامهریزی میشد تا هر چیزی تولید کند. مثلا تد ترنر، اپراتورِ برتا که همیشه روپوش سفیدی میپوشید، قطعه عکسی را از یک طرف ماشین وارد میکرد و برتا به طور اتوماتیک آنها را تبدیل به پازل میکرد. پازلها روی نقالهای که حکم دهان برتا را داشت، بیرون میآمدند تا رُی، دستیارِ نهچندان باهوشِ تِد، اگر یادش میماند برشان دارد و برای بستهبندی به نِل و فلو تحویل بدهد. «برتا»، شخصیتهای زیادی داشت مثل آقای اسپرات، طراح برتا، که همیشه سرش توی نقشههای مهندسیاش بود و تریسی، دختری که دستیار اسپرات بود و تام روبوت (T.O.M) را طراحی کرد یا آقای دانکنِ سرکارگر که سبیل پرپشتی داشت و دائم به همه تأکید میکرد: «همه کارها باید خوب انجام بشه!» و پنجید (نکته جالب داستان) پسرک سبزه هندیتباری که مسؤول «لیفتراک» و حمل و نقل کالاها بود. سری «برتا»، توسط اریک چارلز، نویسنده تلویزیونی، در سیزده قسمت نوشته شد و ایور وود آن را برای Woodland Animations ساخت و از اول آوریل 1985 از کانال بیبیسی 1 پخش شد. رُی کینیر، نریتور کارتون بود و همراه شیلا واکر به جای شخصیتهای مختلف حرف میزدند. «برتا»، تیتراژ بامزهای داشت، اسامی عوامل سازنده کارتون روی نقاط مختلف بدنه برتا ظاهر میشدند و دست آخر روی بستهبندی نهایی کالا نام کارگردان میآمد. ما که آن موقع این چیزها حالیمان نمیشد! بعد از موفقیت کارتون، کتاب داستانهای مصور «برتا» به قلم اریک چارلز و با نقاشیهای استیو اوگارد، در سال 1986 چاپ شد و بسیار هم خریدار داشت.