باغ گلها/ خِپِل (James the Cat)
جیمزِ لوسیفر
خِپِل، گربه سیاه و سفیدِ لوس و تنبل قصه، توی یک باغ پر از گل جا خوش کرده بود. گویا صاحب پولدارش موقع نقل مکان از خانه کنار باغ، او را جا گذاشته و با خود نبرده بود. گربه نازپرورده که لابد تا آن موقع پایش را از خانه بیرون نگذاشته بود و مرتب بهاش میرسیدند، باید از آن به بعد یکجوری اموراتش را در باغ میگذراند. این گربه که به قول سید بَرت در ترانه «:Lucifer Sam یه جوریه که نمیتونم وصفش کنم»، کمکم دوستانی پیدا کرد و دیگر به راحتی میتوانست با طرح نقشههایی از زیر کارها دربرود و به یللیتللیهایش برسد. دوستان خپل عبارت بودند از: فریدا، کانگورویی که پاپیون قرمز و بنفش داشت؛ خانم لاوِندر، حلزون ایرلندیتباری که شنل بنفش و کلاهِ قرمز رنگی داشت و ماتیک و سرخاب میزد(!)؛ راکی، خرگوش چابک و خاکستریرنگ؛ قورباغه فرانسوی به اسم سیترون؛ و اژدهای صورتیرنگی با لهجه ولزی که اسمش جورج بود. خپل خیلی زود فهمید که اصولا باغ هم چندان جای بدی برای زندگی نیست و مثلا میتواند ساعتها کنار گلِ همیشه بهار لم بدهد و فوقش در مواقع بیکاری دنبال پروانهها و زنبورها (با آن وِزوِزهای به یادماندنیشان) بیفتد یا با گلهای باغ وربرود. خپل گاهی هم نُنُر میشد. مثلا دوست داشت قَدش از همه گلها، حتی آفتابگردانها، بلندتر شود. طراحی زیبا و ساده کارتون و استفاده از رنگهای متنوع و شاد، تصویرهای خوش آب و رنگی ایجاد کرده بود و جذاب به نظر میرسید. سری کوتاه مدت (هر قسمت پنج دقیقه) خپل، سال 1984 و در Grampian TV پخش شده و کِیت کَنینگ آن را کارگردانی کرده است. اما کارتون «باغ گلها/ خپل»، طور دیگری هم برای ما خاطرهانگیز شده. قصهگوی نسخه دوبله به فارسی، هوشنگ لطیفپور است. صدای گرم و مخملی استاد، فضای رمزآلود اما ساده قصههای هر قسمت را بیشتر نمایان میکرد. صدایش همان صدای آشنای راوی سریال «داییجان ناپلئون» است.