بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات

مجوسان از ویلیام باتلر ییتس

هان تا ابد به چشم دل می‌توانم ببینم: اختران، در لاجوردی بی کران سپهر پیدا و نا پیدا می شوند، مردمان ناخرسند رنگ رخ باخته در جامه های رنگین شق و رقشان، با همه ی رخساره های چروکیده‌ی شان که چونان خرسنگ‌های باران خورده است، و دیدگان همگی شان وامانده و به امید دوباره پیدا کردن چیزی‌اند. گیتی،سوگند به غوغای جولجوتای ناخرسند… این آیین رمزین مهارناشدنیی است، بر زمین ددمنش. ویلیام باتلر ییتس ترجمه از رضا رضوانی بروجنی ۱-طبق متن انجیل متا، زرتشتیان از مشرق زمین تولد عیسی را تشخیص داده و از پی آن به اورشلیم رفتند. در انجیل متا چنین آمده‌است: … پس از تولّد او مجوسانی(the magi) از مشرق زمین به اورشلیم آمده پرسیدند: «کجاست آن نوزاد که …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر”زندگی‌ام از تو آغاز می‌شود” از لویی آراگون

کافی‌ست که از در درآیی با گیسوان بسته‌ات تا قلبم را به لرزه در آوری تا دوباره متولد شوم و خود را بازشناسم دنیایی لبریز از سرود السا عشق و جوانی من! آه لطیف و مردافکن چون شراب همچو خورشید پشت پنجره‌ها هستی‌ام را نوازش می‌کنی وگرسنه و تشنه برجا می‌گذاری‌ام تشنه‌ی بازهم زیستن و دانستن داستانمان تا پایان معجزه است که باهمیم که نور بر گونه‌هایت می‌افتد و در اطرافت باد بازیگوشانه می‌وزد هر بار که می‌بینمت قلبم می‌لرزد همچون نخستین ملاقات مرد جوانی که شبیه من است برای نخستین بار، لب‌هایت برای نخستین بار، صدایت همچون درختی که از اعماق می‌لرزد، از نوازشِ شاخسارانش با بال پرنده‌ای، همیشه گویی نخستین بار است آن‌گاه که می‌گذری و پره‌ی پیراهنت …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

زندگينامه ي نيما يوشيج شاعر معاطر ایران زمین

زندگينامه ي نيما يوشيج                       يوش؛ روستاي كوچكي در دامنه‌هاي سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستي سلطنت را چسبيده‌اند. اگر چه تكانه‌هاي شديدي در جريان است و عنقريب است كه از دور خارج شوند. انقلاب مشروطيت در راه است. پاييز، آن قدر رنگ در طبيعت ريخته است كه نخستين نگاه‌هاي «نوزاد» به جاي گريه با حيرت همراه است. اسمش را علي مي‌گذارند؛ اولين پسر مردي شجاع و عصباني و زني اهل شعر و ادبيات. پدر تار مي‌زند و به شكار مي‌رود و گاهي پسر خردش را جلوي خودش، بر اسب مي‌نشاند و به كوه مي‌زند: «زندگي بدوي من در بين شبانان و ايلخي‌بانان گذشت كه به هواي چراگاه به نقاط دور ييلاق – قشلاق مي‌كنند و شب بالاي …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر “حلقه ی رقص” ساموئل بکت

در امتداد ساحل در پایان روز گام تنها صدا مدتی فقط صدا تا به میل خود ایستادن بعد هیچ صدا در امتداد ساحل مدتی هیچ صدا بعد به میل خود رفتن گام تنها صدا مدتی فقط صدا در امتداد ساحل در پایان روز ساموئل بکت ترجمه از محمود داوودی

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

نام ترا می‌نویسم

بر دفترهای دبستانی‌ام بر میز مشقم و بر درختان بر شن بر برف نام ترا می‌نویسم. بر همۀ صفحات خوانده شده بر همۀ صفحات سپید بر سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر نام ترا می‌نویسم. بر تصویرهای زرین بر سلاح جنگاوران بر تاج شهریاران نام ترا می‌نویسم. بر جنگل و بر صحرا بر آشیانه و بر گُل طاووسی بر پژواک کودکی‌ام نام ترا می‌نویسم. بر شگفتی شب‌ها بر نان سپیدِ روزها بر فصل‌های نامزد نام ترا می‌نویسم. برکهنه لته‌های کبودم بر برکه خورشید کپک زده بر دریاچه ماهِ زنده نام ترا می‌نویسم. بر کشتزارها بر افق بر بال پرندگان بر آسیابِ سایه‌ها نام ترا می‌نویسم. بر هر نفس پِگاهی بر دریا و بر کشتی بر کوهِ شوریده سر نام ترا می‌نویسم. …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...