انسان ـ طبیعت ـ معماری-قسمت ششم
معماری و طبیعت
معماری با الهام از طبیعت
معماری طبیعی نوعی معماری آمیخته با رنگ است که در اوایل قرن بیستم به عرصه ظهور رسید. معمارانی چون فرانک لوید رایت، آنتونی گادی و رادولف استینر که هر کدام با الهام از طبیعت شیوه ای از این معماری را بنیان گذاشتند. این شیوه معماری به معنای تقلید صرف از طبیعت نیست بلکه در آن خواستههای بشر بعنوان موجودی خلاق و زنده در نظر گرفته میشود، به انسان فردیت میبخشد و به سازگاری انسان با طبیعت پیرامون و مشخصههای فرهنگی وی کمک میکند.
اصل و مبدا معماری طبیعی:
مدرنیسم
در دنیای امروزکه عصری، مملو از اطلاعات گوناگون وهمچنین تبادل شدیدی از افکار و عقاید است، سبکها و عقاید زود به دنیا می آیند و و زود از افکار طرد میشوند، اما در دنیای معاصراولین سبک یا تفکر که به ذهن همه رسوخ میکند مدرنیسم است که در قرن حاضر پیشگام تحولاتی جدی در دنیا گردیده هر چند از نظر تعدادی از نظریه پردازان مرگ مدرنیسم اعلام گردیده است و برای آن مجلس ختمی گرفته شده اما تاثیرات محسوس آن هنوز بر جوامع بشری مشهود میباشد، اماحال مدرنیسم چیست ؟و چه تاثیراتی از طبیعت گرفته و یا چه تغییراتی نسبت به استفاده ازطبیعت در معماری نسبت به دوران گذشته ایجاد کرده ؟
همان طور که معماران بزرگ تاریخ زده اند باید به مانند برونسکی، میکل آنجلو، شینکل یا فرانک لوید رایت، لوکوربوزیه و میسن وان دروهه و امروزه نیز به مانند ایسوزاکی، آندو یا هنرمندانی مانند گهری، کوپ هیل بلاو و یا کولهاس، خطر را پذیرا شده اند. و تعدادی از این معماران با خلق شیوههای نوین معماری بسیاری از معماران بر آن شدند که با تلفیق تکنیکهای ساختمان سازی و الهام از طبیعت زندگی بشر امروز، معماری طبیعی را بنیان گذاری کنندکه در شرایط خاص همان مناطق باشد اما بر اساس مفاهیم معماری مدرن.که چهار نفر از پیشگامان این شیوه عبارتنداز:
1-لوئیس سالیوان (1856_1924): اولین فردی که به تجزیه و تحلیل مفاهیم معماری طبیعی پرداخت. وی در مورد طبیعت تحقیقات بسیاری انجام داد که نتیجه آن اصول نقشه کشی این شیوه معماری بود. او همچنین معمار بنای هندسی (شکل صفحه بعد) است.
2-فرانک لوید رایت (1869_1956): وی مفاهیم را در جهت تصریح روابط میان طبیعت و معماری گسترش داد و به وضع دستور العمل هایی در خصوص چگونگی ساخت فضاهای داخلی و خارجی بنا و استفاده از مصالح ساختمانی سازگار با طبیعت پیرامون پرداخت.
–آنتونی گادی (1852_1926): اولین فردی که طرح این شیوه ساخت و ساز را با ارائه صورت ساخته شده بنا بیان کرد و بر چگونگی ساختمان سازی بدین شیوه تاکید داشت. وی در اواخر عمرش معماری هندسی طبیعی را با ساخت دو فضای قوس دار در کلیسای “سگرادا فامیلی” متحول ساخت.
4-رادولف استینر (1861_1925): وی اصول این سبک متحول شده معماری را بیان کرد. این اصول شامل طبیعت، فرهنگ و شعور بشر است.
آنچه که مدرنیسم در واقع بر اساسا الهام طبیعت گرفته همانطور که از دیدگاه این چهار معمار دید بر خلاف دوران رنساس و کلاسیک می باشد یعنی در دوران مدرن دیگر از مصالح بومی مناطق به عنوان مصالح استفاده نمیشود و حتی فرم های رایج طبیعی که الهام گرفته از طبیعت باشد دیگر مورد استفاده قرار نمی گیرد و دیگر خبر از فرمهایی مانند:گنبد منازل کویری که از فرم طبیعت تپه ماهور کویر الهام گرفته شده است و یا سقفهای شیب داری که از طبیعت گیاهان مناطق گرم مرطوب گرفته شده باشد نیست در این دوران معمار بسوی الهام از طبیعت برای استفاده در طراحی پلانها می رود ولوکوربوزیه و همکارانش و کسانی که از او پیروی می کنند دست به ایجاد ساختمانهایی می زنند که بر اساس مقیاسهایی انسانی باشد و از این مقیاسها خارج نشود و با پرداختن به تاثیر عناصر طبیعت سعی بر آن داشتن که به ایجاد فضایی پرداخته که در ارتباط با طبیعت پیرامون خود باشد و یا میس ون دروهه و پیروانش که با استفاده از عناصر شفاف در ساختمان سعی بر آن داشتن که با استفاده ازاین مسئله دید منظر را افزایش داده و به نوعی باعث این شوند که فضای درونی با طبیعت پیرامون خود ارتباط یابد یا از لحاظ بصری تداخل یابد. و یا رایت و پیروانش که که با استفاده از معماری ارگانیک سعی بر آن داشتن که به ایجاد معماری، که سازگار با محیط پیرامون خود باشد و از مسائل پیرامون بنا الهام گرفته و در ایجاد اثر تاثیر داشته باشد و بنا به نوعی در بطن طبیعت پیرامون خود هضم گردد.
همانطور که در بالا گفته شد معماری مدرن بیشتر تاثیر عوامل طبیعی را در خود پذیرا بود که در این میان آثاری همچون کلیسای نور تادئو آندو،کلیسای رونشان و ویلا ساوا لوکوربوزیه، خانه آبشار رایتو یا خانه شیشه ای فیلیپ جانسون از نمونه آثاری هستند که بز این اصل طراحی گردیده و تا به امروز هم به عنوان آثاری ماندگار باقی مانده اند
پست مدرنیسم
اما آنچه که به نظر می رسد این معماران بر خلاف مدرنیسمها که بر سادگی، افراط می ورزیدند بر پیچیدگی و گوناگونی افراط دارند در واقع همچون طبیعت یک منطقه جنگلی بکر که در آن میتوان هر نوع سلیقه زیبا شناسانه را ارضاء نمود می خواهند با این گونه کارها دست به ارضاء کاربران بزنند در این گرایش فکری بر خلاف مدرن دیگر از استفاده عناصر طبیعی همچون دوره رنسانس و کلاسیک دوری نمی گزینند اما از این فرمها و اشکال که در طبیعت پیرامون هست استفاده کرده اما در واقع نوعی تبلیغ برای سوژه موردنظرشان است مثلا آقای جیمز استرلینگ در پروژه اشتاتسگالزی در اشتوتگارت در نمای آن با استفاده از دو نوع رنگ و تر کیب افقی آن به نو.عی یاد آور کوهستانها و تپه های رسوبی است که در طبیعت وجود دارد که در صورتی م برشی عمدی از این کو های رسوبی بزنیم خواهیم دید از لایه هایی تقریبا مواری با دو یا چند والر رنگی تشکیل شده اند. که در واقع این نما یادآور آن چهره طبیعت است اما با کاری نمادین که نوعی تبلیغات نیز محسوب میشود دست به این کار میزند.
ساختمان اشتاتسگالری،کاری از جیمز استرلین
ساختمان پروژه برای برلین،پیتر آیزنم
از نمونههای این سبک میباشند.
بوتا
معماری اثری است که در خلاء به وجود نیامده و نیازمند فعل و انفعال و عملکردهای متقابل (برهمکنش) با محیط خود است. معماری و هنر باید در جهت ارتقاء کیفیت محیطی باشند نه در جهت لکهدار کردن محیط.
بوتا بر این عقیده است که خلق یک سازه معماری به معنای تصرف زمین است. و به معنای تغییر طبیعت به فرهنگ در خلال ارتباطات مردمی.
طراحی و ساختن راهی است برای خلق زیبایی و برای پیروزی بر فشارها، اندیشهها تضادهای زندگی.
میتوان گواهی داد که معماری راهی نیست برای تغییر مکان بلکه روشی است برای خلق مکان.
معماری ارگانیک: معماران ارگانیک معتقد بودند که طبیعت جزئی از خود انسان است و بین انسان و طبیعت جدائی نمی تواند باشد. آنان که به دنبال زیبایی مدرن بودند، طبیعت تنها فلسفه صحیح تلقی میشد. معماران بایستی ترکیبی میساختند که به موازات طبیعت باشد و پروسه حیات، رشد و توسعه را به صورت انتزاعی نشان دادند.
معماران ارگانیک، معماران را برای یافتن رابطه بین فرم و عملکرد در طبیعت هدایت میکردند، به گفته آنها: طبیعت سیستمی، از فرم ها و روشهای به وجود آوردن را خلق میکند که مستقیماً قابل تطبیق در هنر است.
هوراتیو گرینو مجسمه ساز و هنرمند آمریکایی، نظریه زیبایی پیشنهاد میکرد که بر اساس مطالعا دقیق در طبیعت بود، او میگفت: قانون تطبیق پذیری، قانون زیر بنایی طبیعت در تمام ساختارها است.
سالیوان در مورد مصالح میگوید: سنگ و ملات در ساختمان ارگانیک زنده میشوند. موضوعی که فرانک لوئید رایت شاگرد وی بهتر از هر معمار معاصر دیگر آن را در ساختمانهایش نشان داده است.
به طور کلی اصول کار معماران مدرن متعالی و معماران ارگانیک عبارت بودند از:
طبیعت باید داخل بنا، اجزا و مصالح نیز بشود، ارگانیک به معنای همگونی و تلفیق اجزا نسبت به کل و کل نسبت به اجزا است.
عملکرد صرف صحیح نمی باشد، بلکه تلفیق فرم و عملکرد و استفاده و استفاده از ابداع و قدرت تفکر انسان در رابطه با عملکرد ضروری است. فرم و عملکرد یکی هستند.
احترام به محیط طبیعی، تلفیق حجم و فرم با محیط طبیعی به کونه ای که هر یک مکمل همدیگر باشند.
احترام به فطرت و ذات مصالح، به همان گونه ای که هستند، چه سنگ باشد چه چوب و یا آجر.
استمرار نمایش مصالح از داخل به خارج بنا.
به کار بردن عنصر خط برای بیان بهتر، استفاده از خطوط ساده و مستقیم به جای خطوط منحنی و شکسته.
. چارلز جنکس
چارلز جنکس بر اساس ارزیابی خاص خود از آثار معماری جهان، پاردایمها (Paradigm) یا الگووارههای مطرح معماری (از ابتدا تا دوران معاصر) را در هفت پارادایم به شرح زیر طبقهبندی میکند:
این معماری بر پایه اندیشه نزدیکی بین معماری و محیط زیست شکل گرفته است. این معماری نوعی فناوری الهام گرفته از طبیعت است که الگوهای طبیعی عیناً در آن تکرار میشود:
. معماری حبابگونه
این پارادایم که بر نظریات آیزنمن استوار میباشد، در واقع تلفیقی است از طرح لایههای مختلف زمین. این شیوه به سطوح تاشونده متداخل متکی است که معماری قرون وسطایی را با نوعی تزیین که وجه عقلی و ذهنی دارد، به نمایش میگذارد.
. معماری مبتنی بر اشکال زمین
این معماری موجیشکل بر وامگیری تقریبی از شکلهای طبیعی موجود بر سطح زمین استوار است. در این پارادایم نیز از تکرار المانهای خاص استفاده میشود، اما این تکرار با تفاوتهای جزیی همراه است. اضافه شدن عناصر جدید باعث گسترش و تغییر سازمان اولیه میگردد. در واقع سازمان اولیه با این تغییرات خود را سازماندهی میکند و به این ترتیب در این تکرار در عین همانندی تمایز نیز وجود دارد و تکرار معنای واقعی خود را از دست میدهد. این پارادایم بر شعار بیشتر متفاوت است (More is Different) دلالت دارد. این الگوی معماری در کارهایی مثل بندر یوکوهاما کار دفتر معماری F.O.A (فرشید موسوی و آلخاندرو زائراپولو) به کار گرفته شده است. این بندر در واقع منظر مصنوعی (Artificial Landscape) ساخته شده از چوب و فلز میباشد.
. معماری کیهانشناختی
این پارادایم بر بحث سیارات، انرژی و کیهانشناسی استوار است. در تمام طول تاریخ، معماری از هستی وام گرفته است، بطوری که با شکلگیری ادراکهای نو درباره هستی، معماری جدید نیز بوجود آمد. این معماری بر گسست تقارن تأکید دارد و دیگر از دیدگاههای قدیمی معماری استفاده نمیکند.
. الگوواره دال معماگونه
این پارادایم از نظریات برگرفته از معماری پستمدرن است. بر اساس این الگوواره، برخورد با یک اثر معماری نگاه کردن به یک مجسمه سوررئالیستی است که معانی رازآمیز مستقر در آن بر پایه دهنیت بیننده شکل میگیرد. این نوع معماری با درک نظم عمومی طبیعت و با استفاده از خطوط سطوح و فضاهای طبیعی شکل میگیرد. معانی این رویکرد از معماری به طبیعت و تداعی آن در ذهن ناظر وابسته است. الگوواره دال معماگونه این پرسش را مطرح میکند که در دنیای معاصر که سیاست، مذهب، اجتماع و فلسفه یکسانی وجود ندارد، آثار معماری را چگونه طراحی و اجرا کنیم؟
آشنایی با معماری بیونیک
بیونیک، به معنای زیستارشناختی یا به کارگیری اندامهای ساختگی طبیعت، اولین بار توسط دانشمند امریکایی جک.ای.استیل در سال 1959 بکار برده شد.
او امروز هرجا سخن از تکنولوژی به میان میآید، تصویر همان دستاوردهای مهم تکنولوژی که پاسخگوی نیازهای اساسی برای انسان امروز و آینده است، به ذهن میآیند، اما اگر کمی به مسیر تکنولوژی دقت کنیم کم و بیش به منشاء برخی پدیدهها پی میبریم، به اینکه مثلاً هر پدیده صنعتی یا ساختمانی از کدام الگوی زنده طبیعت الهام گرفته است.
چارلی لوکستون از پیشگامان عرصه معماری بیونیک نقطه تمرکز معماران بیونیک را استفاده به جا از مواردی در طبیعت میداند که موجب استحکام ساختمان و ایجاد تنوع و آرامش در فضا میشود.
یکی از بهترین طرحهای شناخته شده از علم بیونیک اثر لئوناردو داوینچی نقاش معروف است که ماشین پرنده را براساس ساختمان بدن یک خفاش طراحی کرد. استدلال او این بود که خفاش دارای بال کاملا پوشیدهای است که هوا را از خود عبور نمیدهد و دارای پوستی پرده مانند است که آن را تقویت میکند.
حدود 400 سال بعد از طرح داوینچی، ماشین پرنده توسط کلمنت آدر با الهام از خفاش ساخته شد و در سال 1890 تا ارتفاع 15 متری پرواز کرد.
در ساخت زیردریاییها نیز از بدن دلفین الهام گرفته شده است. این جانور با نیروی عضلانی کم میتواند به سرعت در آب حرکت کند و راز این حرکت در پوست دو لایه بدنش است. لایه پوست بیرونی قابل ارتجاع و لایه پوست درونی شبیه یک رشته لوله پر شده از ماده اسفنجی است.
این ویژگی باعث میشود تلاطم ناشی از جریان پرفشار آب چندان محسوس نباشد، زیرا پوست قابل ارتجاع بیرونی، فشار را به لایه اسفنجی و تراکمپذیر درونی که مانند فنر عمل میکند منتقل میکند، به طوری که جریان پرتلاطم پیش از آن که فرصتی برای پیشروی پیدا کند از بین میرود و به همین دلیل است که در طراحی زیردریایی، جدار آن را مانند پوست دلفین میسازند.
بناها در معماری بیونیک یا معماری طبیعی یا با استفاده از مواد شکننده و نا پایدار ساخته میشدند یا در دل یک حفره طبیعی که در زمین یا صخره شکل گرفته. یکی از این مکانهای طبیعی، غارها بودند.
معماری غاری که به طور عمده در قالب معماری مقابر جلوه کرده، از عصر باستان وجود داشته و به عنوان بارزترین نمونههای آن میتوان به مقبره کاتوکومب رم و ناپل و مقبرههای لبنان اشاره کرد.
کلیساهای سنگی در ارمنستان و نیز غارهای بسیار بزرگ مسکونی مکشوف در گورمه ترکیه و ماترا در جنوب ایتالیا نیز از دیگر نمونههای این سبک معماری هستند. این بناها احتمالا چیزی شبیه به لانههای بزرگ موریانهها که هزاران موریانه را در خود جای میدهند، بودهاند.
علاوه بر این معماری گلی یا خاکی را نیز میتوان یکی از شاخههای معماری طبیعی در نظر گرفت. شهرهای قدیمی و تاریخی همچون صنعا در یمن یا ساختمانهای گلی دو گون در مالی نمونههایی از این سبک هستند.
در عصر حاضر…
از گرمترین نقطه دنیا تا سردترین نقطه، سعی در الهامگیری از طبیعت دیده میشود. در کلبههای برگ و چوب بومیان آمازون، بناهای کاهی اقوام مختلف آفریقایی یا در کلبههای اسکیموهای بومی آلاسکا و گریلند نیز الهام از طبیعت به وضوح دیده میشود، به عنوان نمونههای غیربومی نیز میتوان به طراحی ساختمان مرکزتحقیقات لندن اشاره کرد که از گیاهی به نام لوتوس الهام گرفته شده است.
از لحاظ ساختار و شکل کلی نیز، بنای استادیوم المپیک مونیخ قابل توجه است. همچنین بانک کارمرز در فرانکفورت آلمان، ساختمان اینونیک در کمبریج و پروژه همزیگری صنعتی kalundborg در دانمارک از مشهورترین نمونههایی هستند که در آنها از سبک بیونیک برای طراحی و ساخت بنا استفاده شده است.
تقلید از طبیعت مزایای بسیاری دارد. فرض کنیم هر جاندار کنونی محصول چندین میلیون سال تکامل است، در این فاصله زمانی طبیعت هر چه را که با هدف ویژهاش سازگاری نداشته از بین برده است و این امیدواری را بوجود آورده که بشر بتواند با مطالعه فرآیند تکامل، مکانیسمهای جدید فناوری را از روی موجودات زنده نسخهبرداری کند.
ساخت هواپیماهای تیزپرواز با الهام از بال پرستو و بادقپک و ساخت رایانه با الهام از مغز و فکر انسان نمونههای بارز دیگری از کاربرد علم بیونیکی برای ساخت فناوریهای جدید است.
تادو آندو
* اهمیت فوق العاده به طبیعت
* معماری خلق فضایی برای زیستن و به تفکر واداشتن
* فرم از تاثیر فضایی میکاهد و در نتیجه جذابیت معماری را محدود میکند.
* اهمیت به نور در فضای معماری
* نور به زیبایی نمود میبخشد، و باد و باران با تاثیری که بر بدن انسان میگذارند به زندگی رنگ و رو میدهند. معماری واسطه ای است که انسان را قادر میسازد تا حضور طبیعت را حس کند.
* من با نشاندن طبیعت و نور متغیر در درون فرمهای هندسی ای که از زمینه شهری شان بریده شده اند، فضاهایی پیچیده میآفرینم.
آسمان قاب شده، نور و سایه ایجاد میکند و به شخص القا میکند تا از معنای طبیعت بپرسد و به او کمک میکند تا عناصر ترکیبی فضا را درک کند.
* به باور من سه عنصر برای تبلور معماری مورد نیاز است: مصالح واقعی مانند بتن اکسپوز و یا چوب رنگ نشده، هندسه ناب، طبیعت ؛ طبیعتی که از طریق انسان نظم داده شده و در تضاد با طبیعت آشفته است.
* من میخواهم بناهای قوی و در عین حال آرامی بیافرینم که صدای آفریننده شان را بتوان شنید
الگوهای معماری و طبیعت
بدن انسان:
شکل بدن انسان،منحصر به فرد بودن آن و هویت تشکیل یافته آن از بخشهای متمایز،به انسان اولین قانون ترکیب را آموخته است:وحدت در عین گوناگونی.استفاده از بدن انسان در طراحی چه آگاهانه باشد یا نه،بخشی اساسی از تمام تمدنهای معماری،بدون توجه به دوره و زمان آنها را تشکیل می دهد.
استخوان بندی:
ایده اسکلت به عنوان سازه باربر بدن،حتی در ابتدایی ترین کلبه های ساخت بشر مشاهده می شود،که با استفاده از شاخه های درختان ساخته و سپس با پوششی از پوست حیوانات و بوته های کوچک پوشانیده می شدند.نه تنها سازه چوبی قابلیت ایجاد این رابطه بین کالبد باربر و پوسته خارجی را دارد،بلکه این رابطه دوگانه از زمانی که شروع به استفاده از فولاد و بتن مسلح در مصالح ساختمانی شد معنی تازه ای یافته است.
حیوانات:
استفاده از خصوصیات بدن حیوانات در بسیاری از تمدنهای بشری،این قابلیت را برای معماران ایجاد کرده است تا از تقلیدی سمبلیک برای ایجاد ارتباط بین ایده های خود و ایجاد ارزشهای جامع استفاده کنند.صفات مشخصه هر حیوان و هر کدام از اعضای بدن آنها(بال،پنجه،منقار و…) در ساخت بناها به منظور دستیابی به قدرت جادویی استفاده می شده است. از نمونه های استفاده شده فرمهای بدن حیوانات در معماری می توان از فرم دفاعی بدن لاکپشت،فرم سیال و آزاد بدن پرندگان و فرمهای محاطی حلزون نام برد.
کوهها:
گفته می شود” برای آنها که رویاهایشان برخاسته از طبیعت است،حتی کوچکترین تپه منبعی از الهام است” ستایش کوهها به عنوان نقاط عطف جهان،الهام بخش تمایل سرکوب ناپذیر انسان برای ساخت کوههای نمادین همانند زیگوراتها،هرمها و معابد و به همان شیوه در عصر امروز،آسمان خراشها و سازه ساختمانهای مسکونی که از منظر اطراف خود تبعیت می کنند،شمرده می شود.
کریستال:
در آشوب سنگهای بی فرم،زمین گنج خود(کریستالها) را پنهان کرده است.اینجاست که طبیعت آشکارا قصد دارد به انسان نظم،وضوح و اطاعت از قوانین آفرینش و تکامل را بیاموزد.
شاخه:
انشعاب جزیی از طبیعت درخت است که به انسان ایده رشد و تکثیر را می آموزد.انشعاب مظهر ایجاد است، تولید مثلی که در مقطع زمانی خاص از رشد خود در طبیعت دو برابر می شود،دقیقا عکس آنچه در مورد جریان آب اتفاق می افتد مادامی که حرکت رو به جلوی آن،شاخه های جدا شده از سرچشمه را به هم پیوند می دهد.انشعاب به انسان قدرت تکرار را می آموزد.دنباله ای از تنه،شاخه ها،سربرگها،برگها و… قانونی مشابه نظم حاکم بر معماری را به نمایش می گذارد.
درخت:
درخت در بسیاری از فرهنگها سمبلی از کل عالم،پیدایش و تکامل آن است.همینطور رشد عمودی آن،درخت را به مظهری انسانی تبدیل می کند،سنبلی از آنچه آن را مقیاسی از کل جهان می دانیم.اولین بار قانون “treeness”توسط رایت در یکی از سخنرانیهای اولیه اش مطرح شده است.
گل آذین(inflorscene):
گل آذین نحوه استقرار گلها بر روی شاخه به عنوان محوری عمودی است. گل آذین سیستمی انشعابی دارد. در طول تاریخ،تقریبا تمام سیستمهای استقرار گل آذین،معادلی در معماری بناها و به همان میزان در تزیینات یافته اند.
گلها:
مدلهای مرکزگرای گلها نه تنها به معماران ایده های بی پایانی از فرمهای تزیینی را می دهد،بلکه اصول توزیعی و ارگانیسم های طبیعی شکل گرفته براساس محوری عمودی و با فرمهای متنوعی از ساختارهای لایه ای هم پوشاننده،آرایشی از چیدمان گلبرگها حول یک محور مرکزی و گسترش عمودی آن از یک نقطه را به نمایش می گذارد.
و در آخرآنکه ما باید درک و آگاهی خود از طبیعت را با توجهی محتاطانه و از طریق تحقیقات و مطالعات دقیق برای دستیابی به بالاترین درجه کارایی،اندیشمندانه سازیم.تا کنون بیشتر توجه انسان به طبیعت رویکردی احسلسی و شهودی بوده است اما در حال حاضر روش و شیوه ای متفاوت در نگاه به طبیعت باید اتخاذ کرد.