انسان ـ طبیعت ـ معماری- قسمت پنجم
انسان و معماری:
در واقع دلیل اصلی بروز بحث معماری شخص انسان است. از بدو خلقت یکی از دغدغههای بشر داشتن سر پناهی بوده که در زیر آن آرامش را تجربه کند. آرامش و آرام بودن کلماتی است که در بحثهای روانشناسانه با آن بسیار بر میخوریم و کما اینکه تمامی حالات انسانی را میتوان به تعبیری از وجود و عدم وجود آرامش نسبت داد. در بخش پیش آموختیم عوامل متعددی در طبیعت میتواند به ایجاد آرامش فیزیکی در انسان بیانجامد. حال خواهیم دید که خارج از نیازهای فیزیکی هر انسان دارای خواسته هایی است که در کنار مفاهیم قابل لمس میتوان به آنها پرداخت. طبق نظر استاد دکتر مطهری هر انسان دارای سه دسته نیاز میباشد:
الف – نیازهای طبیعی: که وجوه مشترک انسان و جمادات است که عبارتست از اینکه انسان دارای کالبدی است که دارای وزن و حجم و فرم میباشد. پس از سالها تحقیق و بررسی رفتارهای اندامهای انسان در نهایت به تهیه استاندارد هایی منتهی شده است که بصورت جزوات و کتابها در دسترس است. در همه نقاط دنیا در امور ساخت تعدادی از استاندارد ها لازم الاجراست و رعایت پاره ای از آنها نیز توصیه شده است.
ب – نیازهای غریزی انسان:این نوع نیاز ها مشترک بین حیوان و انسان میباشد که عبارتند از خوردن و آشامیدن و تولید مثل و رشد و نمو و….. برای پاسخ به این نیازها نیز معماری به تناسب انسان این پاسخ را میدهد که اولا فضاهای متناسب میبایست برای هر قسمت در نظر گرفته شود. بعنوان مثال فضاهای اقامتی انسان میبایست دارای حداقل 3 متر مکعب هوا در ساعت جهت تنفس باشند همچنین سرویسهای بهداشتی بر حسب سنین مختلف میبایست قابل استفاده گردند.
ج – نیازهای فطری یا انسانی: این نوع گرایشات که خاص انسان است هویت انسانی او را تشکیل میدهد و به سایر کششهای انسان جهت و استعلا میبخشد و عبارتست از:
1- حق خواهی 2- علم خواهی 3- زیبایی جویی 4- خیر خواهی
اما معماری و شهر سازی به هر کدام از این نیازها چگونه میتواند پاسخ دهد ؟
1-حق خواهی:
الف – مساوات: امکانات شهر میبایست بصورت یکسان در شهر و در فضاهای معماری توزیع شود و تقسیم شهر به دو منطقه بالا شهر و پایین شهر بر خلاف فطرت است.
ب- عدالت: در عین حال هر فضایی میبایست به قدر استعداد و عملکرد خود از مواهب و امکانات شهری برخوردار باشد و در موقعیت مناسب جانمایی گردد. همچنین در معماری اولویت بعضی فضا ها به نسبت فضای دیگر در برخورداری از امکانات (مثلا جای تجمع خانواده در مقابل محل خواب فرد) قابل ذکر میباشد. همچنین میتوان به رعایت حقوق والدین و سایر افراد مسکن و حقوق همسایگی و….. اشاره کرد.
2-علم خواهی: بروز علم خواهی در معماری و شهر سازی در برخورداری از عالی ترین فرآوردههای علمی و تکنولوژی ساخت، استفاده از مصالح برتر و بهداشت بیشتر و…. جلوه مینماید. بنابر این تلاش برای توسعه و بهره برداری از تکنولوژی برتر از شاخصههای معماری انسانی است که پاسخ به قسمتی از نیازهای فطری میباشد.
3-خیر خواهی: عبارتست از اینکه فقط خوبی ها و مواهب را برای خود نخواهد و بلکه دیگران را نیز از این مواهب بهره مند نماید و در شهر سازی این موضوع در طراحی فضاهای مناسب شهری که در آن تعامل انسانی بخوبی صورت پذیرد و تدوین قوانینی که حداقل مزاحمتهای همجواری را ایجاد نماید و…. و در معماری نیز روابط مناسب و حسنه فضا ها میتواند پاسخی به این نیازها باشد.
4-زیبایی خواهی: این شاخصه هم از کششهای فطری انسان است و بر مبنای اینکه انسان در نهایت حسن و زیبایی خلق شده و فطرت او تجلی جلوه حق است قابل طرح میباشد. لذا معماری انسان کامل میبایست در نهایت زیبایی و جمال باشد. البته منظور از زیبایی ظاهری نیست. زیبایی واقعی ما را به حقیقت نزدیک میکند و تا انسان روح خود را خالص نکند به زیبایی حقیقی دست نخواهد یافت. زشتی و نازیبایی: تعبیر زیبایی با مفهوم گسترده خود در بحث ما نمیگنجد اما میتوان زیبایی را به معقوله ای از جنس وجود و در مقابل زشتی را معادل عدم زیبایی و از مقوله نیستی و عدم در نظر گرفت با چنین تعبیری زشتی نسبتی بین زیبا و کمتر زیبا نیز تعبیر میشود که این موجودیت کمتر خود زشتی قلمداد میگردد.
ابزارهای شناخت:
در این شک نیست که موجودیت انسان در طی سی هزار سال بر روی کره زمین جز تغییرات کوچک ژنتیکی فرم دیگری نداشته است. در طول سالیان انسان با ابزارهای طبیعی موجود در خود به شناخت حوادث و اتفاقاتی پرداخته که در اطراف و یا درون خود افتاده و از استنتاج آنها سعی در ساخت زندگی بهتری برای خود داشته است. اما ابزارهای شناخت بشر در مورد حوادث مختلف کاملا متفاوت میباشد. همچنین بکار گیری این ابزار ها نیاز به مهارتهای ویژه ای دارد.
بعنوان مثال میتوان به ساده ترین این ابزار ها یعنی حواس پنجگانه پرداخت. فعل دیدن از مهمترین اتفاقات یک انسان است و همه ما میدانیم که چشم دارای توانایی خاصی در شناخت و تفکیک حجم ها و رنگ ها و همچنین تشخیص تاریکی و روشنی در اطراف خود است. اما همین چشم ها به نسبت چشمان یک عقاب که از ارتفاعات بالا به شکار خود مینگرد دارای ناتوانیهای خاص خود است و همچنین محدودیت بر دید طی زاویه خاصی باعث میشود که ما نتوانیم کل موضوعاتی که در اطرافمان اتفاق میافتد را ببینیم چراکه دید انسان در دو جهت بالا و پایین به 60 درجه تمرکز محدود شده است. تنها همین محدودیت باعث میشود که وقتی شما در خیابان در حال گذر هستید تقریبا از طبقه دوم ساختمانی که از کنار آن میگذرید برای شما قابل دیدن نباشد.
جالب است وقتی که ما از مفهومی مثل خوبی در یک خودرو صحبت میکنیم استنتاج عقلی خود را در مورد خوبی بعنوان ابزار شناخت بکار میبریم چرا که خوبی یک اتومبیل به فاکتور هایی مربوط میشود که شامل راهوار بودن، امکانات، مصرف سوخت و…. هستند و این فاکتور ها درست است که با ابزارهای شناخت ساده تری چون حواس پنجگانه درک شده اند اما در مفهوم بالاتری چون خوبی مطرح شده اند که مفهومی عقلانی است. لذا عقل نیز خود یکی از ابزارهای شناخت انسان میباشد.
و در نهایت واژه هایی چون عشق و دوستی و محبت و نفرت و… نه تنها با معیارهای عقلانی مورد تحلیل قرار میگیرند (چون مفهوم خوبی) بلکه از احساسات و عواطف انسانی نشات میگیرند که جزئی از روح انسان هستن و در صورت تربیت و پرورش صحیح میتوان از آن بعنوان مهمترین ابزار شناخت نام برد.
جدول زیر استعدهای بالقوه انسان در معرفت شناخت و همچنین چگونگی روش استفاده و تقویت ابزارهای شناخت را نشان میدهد:
نتایج علمی و عملی جدول استعدادهای بالقوه انسان در معرفت شناخت:
۱-ابزار و وسایل شناخت انسان یک بعدی و یگانه نیست
۲- روش هر استعداد انسان در شناخت و معرفت متفاوت است و متد آزمایشگاهی منحصر به حواس پنجگانه میباشد
3-علوم تجربی بدون جمع بندی عقلانی و نتیجه گیری که توسط عقل انجام میشود جنبه علمی پیدا نمیکند.
4-غیر آزمایشگاهی بودن علوم انسانی دلیل بی اهمیت بودن آنها نیست بلکه برعکس اینگونه علوم از مسیر انسان در زندگی خود سخن میگویند.
5-اختلاف نظر در علوم الهی و عرفانی امری طبیعی است که خداوند با ارسال پیامبران و کتب الهی آنرا جبران نموده است.
6-زیبایی شناسی انسان نیز از یک نوع نیست و هر وسیله و ابزار انسان زیباییهای خاص خود را کشف میکند. لذا هنر مند در خلق اثر هنری میبایست به کلیه عناصر پدید آورنده زیبایی توجه نشان دهد.
هنر:
هنر بعنوان عالیترین بروز احساس جایگاه ویژه ای داراست و مبتنی بر بیان احساس انسانی است. هنرمند آنچه را که حوادث انسانی و محیط اطراف خویش در میابد در قالب فرمها، شکلها ؛ نماد ها، صدا ها و رنگها و…. بیان مینماید. معماری نیز ضمن دارا بودن ابعاد انسانی و فناوری دارای هویت هنری است. به هر میزان که مبنای بروز احساس هنری به حقیقت انسانی نزدیکتر باشد تاثیر بیشتری بر انسان خواهد داشت. لذا عمده مکاتب هنری بر اساس تعریف آن مکاتب از انسان و حقیقت وجود او بنا گذاشته شده است بنابر این میبینیم که مابین هنر و فلسفه همواره رابطه تنگاتنگی برقرار بوده است.
هنرهای شناخته شده به 7 دسته تقسیم میشوند و بر مبنای انتزاعی بودن و کاربردی بودن آن عبارتند از:
موسیقی – شعر و ادب – تئاتر – سینما – نقاشی – مجسمه سازی – معماری
بنابر این انتزاعی ترین هنر موسیقی است که برای انتقال احساس نیازی به نمایش در آوردن عناصر مادی نداشته و معماری کاربردی ترین هنر است که علاوه بر اینکه یک اثر هنری است ؛ فضایی محاط بر زندگی انسان بوده و بسیاری از نیازهای او را مرتفع میسازد.
هنرهای مجسمه سازی، نقاشی، و معماری دارای شاخصه هایی هستند که با آن شاخصه ها با مخاطب خود ارتباط برقرار میکنند. برخی از این شاخصه ها عبارتند از:
رنگ: یکی از عوامل مهم در تاثیر یک اثر هنری در انسان است که بر اساس تاثیراتی که بر انسان میگذارد قابل بررسی است:
رنگهای هماهنگ: رنگهایی هستند که بطور خیلی نزدیک به هم وابسته بوده و بنابر این ترکیب آنها احساس یکپارچگی و هماهنگی و در احساسات روانی ؛ اطمینان و آرامش ایجاد میکند.
رنگهای متضاد: که تاثیر یکدیگر را تشدید میکنند و برای جلب توجه و مشخص کردن و اهمیت دادن به عنصر ویژه بکار میروند.
تاثیرات روانی رنگ:
آبی: تسکین دهنده و در سطح وسیع ملال انگیز
سبز: با شکوه و آرامش بخش.
زرد: بشاش و محرک. جذب کننده و در سطح زیاد خسته کننده
قرمز: هیجان انگیز. اشتها آور و ترکیبش با سفید احساس دوستانه دارد
بنفش: در سطح کوچک غنی و پر اهمیت جلوه میکند
قهوه ای: راحت و استراحت دهنده.
طلایی: با شکوه و جلوه گر
برای اطلاعات بیشتر در این خصوص به کتاب رنگ ایتن میتوان مراجعه کرد
بافت:
بافت را میتوان تصور بصری از آنچه که میتوان لمس گردد تعبیر نمود. بافت میتواند طبیعی و یا مصنوعی باشد و یا بصورت آبکاری شده بر سطح دیگر قرار گرفته شده باشد.
تصویر: دو سطح یک رنگ با دو بافت متفاوت
فرم:
تصور کلی از یک فضای معماری را بدون در نظر گرفتن کیفیت فضا فرم میگوییم. بعنوان مثال وقتی از مسجد یاد میکینم فرمی با گنبد و مناره در حافظه ما نقش میبندد. بنابر این تصور فرم تصوری سه بعدی است که با اشکال دیگر شاخصه ها متفاوت است.
شکل:
معمولا بصورت دو بعدی مطرح میشود و در شکل میتوان تصور سطحی از در و پنجره و یا نما را در نظر گرفت.
شکلها دارای تاثیرات روانی متفاوتی میباشند. بعنوان مثال مستطیل کشیده در صورتی که بر یک پایه خود سوار باشد شکل ناپایداری بنظر میآید ولیکن مثلث قرار گرفته بر قاعده٬ برعکس شکل کاملا پایداری است.
لازم بذکر است بنظر فیثاغورث سه شکل مربع و دایره و مثلث اشکال اصلی نامیده میباشند و سایر اشکال از ترکیبات و تناسبات مختلف آنها بدست میآید.
تصویر- تاثیر اشکال مختلف بر روی یک موضوع ثابت
هارمونی:
تکرار هماهنگ و موزون یک فرم را هارمونی میگویند. البته فرمها با تغییرات اندکی که دارند از یکنواختی ملال آور میکاهند و البته میزان اختلافات بسته به ناظر و درک مفهوم هارمونی نیاز تمرین زیاد دارد.
ترکیب (کمپوزیسیون):
ترکیب از تلفیق و کنار هم گذاشتن اشکال و اشیاء به طرق خاصی بدست میآید به نوعی که هر جزء از فرم کلی نقش یک ارگان (اندام) را داشته باشد.
گرچه ایجاد کمپوزیسون مناسب از اهداف اصلی یک معمار است اما یک تابلو نقاشی هم بدون ترکیب بندی صحیح ناقص و خالی مینماید.
تصویر: کمپوزیسیون – اثرپیت موندریان
تناسب و مقیاس:
تناسب و مقیاس از عناصر اصلی یک ترکیب میباشند در یک اثر معماری تناسب اثر با انسان و عملکردی که در حال انجام است از نکات مهم میباشد.
بنابراین مقیاس یک انسان تعیین کننده مقیاس یک ساختمان است و تناسبات انسانی در یک بنای معماری متجلی میشود.
ایهام و ایجاز:
ایهام یعنی به وهم آوردن و ایجاز یعنی خلاصه آوردن. هر دو از ویژگیهای هنر اسلامی هستند. اشاره کردن مستقیم به کلیه مطالبی که عنوان شد برخوردی ساده و در نهایت خسته کننده با یک اثر هنری را پدید میاورد لذا در هنر اسلامی اول ناظر جذب شده و بصورت مرحله به مرحله با پیام و جزئیات آن اثر هنری آشنا میشود.
ایهام و ایجاز در مقایل هنر مدرن هم توسط عده ای از هنرمندان پست مدرن استفاده شده است اما از آنجایی که قصد فقط متفاوت بودن با هنر مدرن مطرح است از هر گونه مفهومی تهی میباشد.