سبک های شهرسازی در ایران – سبک رازی


سبک های شهرسازی در ایران

سبک رازی (قرن چهارم تا قرن هفتم ه.ق )

سبک رازی با توجه به تغییر شرایط اجتماعی در قرن چهارم وقرن پنجم و ششم قابل بررسی است. قرن چهارم با اوج دگرگونیها وتجدید حیات علمی و ادبی در ایران مقارن بود و آزادیهای متعدد در زمینه هایی چون دین و اندیشه و رجوع به مفهوم برادری و برابری سازمان فضایی-کالبدی شار این دوران را نیز تحت تاثیر قرار داد. در این دوران شهرهای بزرگی چون سیراف، ری، اصفهان، نیشابور، طوس، جرجان و شیراز (فناگرد خسرو) نام خود را در تاریخ ثبت کردند.

دو نکته قابل توجه شکوفایی انجمنهای صنفی و خودنمایی مدرسه، به عنوان یکی از عناصر پایه ای شار، متاثر از توجه به آزاداندیشی و اموزش، می باشد. کالبد شهر کماکان بر میدان میانی پی افکنده شد که در اطراف آن دیوانها، بازارها و جامع قرار داشتند. اما در قرون پنجم و ششم، تجدید حیات علمی و ادبی با به قدرت رسیدن ترکان سلجوقی در ماوراالنهر و خراسان افول پیدا کردند.

در این دوران، آزادیهای اجتماعی از میان رفت و شریعت اسلامی به مقیاسی وسیع، با اوضاع و احوال جدید سیاسی وفق داده شد. دولت مالکیت آب و زمین را به دست گرفت و نظام اقطاع و تیولداری زمان ساسانیان به روی کار آمد. دولت در هر جا حاضر بود و امنیت لازم برای تولید و مبادله فراهم شد، در نتیجه شهر نشینی و شهرسازی رشد نمود و شار بزرگ و گسترده، و دولت سلجوقی و سپس دولت خوارزمشاهی، متولد شد.

شار دولتهای سلجوقی و خوارزمشاهی، بر مبنای سازمان اجتماعی- عقیدتی حاکم بنیان نهاده شد و محلات در ستیز با یکدیگر، مانند دروان ساسانی رشد می یافت البته مبنای این ستیز تفاوتهای دینی، مذهبی قومی و نژادی بود. سازمان فضایی شهر در این دوره عبارت بود از میدان اصلی و بزرگ(اعلب درمیانه شهر) که در پیرامون آن کاخها، دیوانها، جامع و گاه بیمارستان قرار داشت.

دهانه اصلی بازار به این میدان باز می شد و شاخه های خود را در شهر می گستراند و در اصراف آن محلات شکل گرفتند. مدارس و مساجد در مسیر معابر و گذرهای اصلی واقع شدند، هر محله برای خود مسجد، مدرسه، حمام، بازارچه، گورستان و امثال آن داشت و کل مجموعه شهری درون باروزهای مستحکم واقع می شد.

 

سبک آذری (قرن هفتم تا قرن یازدهم هـ.ق.

مفولان بنیانهای سازمان شهری کشور را از هم گسستند و شهرگرایی را نزدیک به یک قرن بی معنا ساختند. کلبه شهرهای بزرگ همچون مرو، بخارا، سمرقند، نیشابور، ری و امثال آنها ویران شد و به علت ارتباط زیاد شهر و روستا، با تخریب و سقوط شهر، روستاهای تابعه نیز از میان رفت و بدین ترتیب دفتر حدود چهارصد ساله نهضت علمی، ادبی، هنری بسته شد.

اولین حرکت برای ساماندهی دولت در زمان هولاکوخان و توسط خواجه نصیر الدین طوسی انجام گرفت و مراغه به پایتختی انتخاب شد. دومین حرکت نیز توسط رشدی الدین فضل الله و در زمان غازان خان صورت گرفت. فقدان شبکه شهری، یکی از مهمترین حصیصه های شهرسازی ایران در عهد مغول بود. نبود دولت و ناامنیهای موجود باعث می شد هرکجا که خان مغول سکنی میگزید مردم همه به آن شهر روی آورند. به همین دلیل در سبک آذری، تکم شهریهایی چون تبریز رشد کرند. شهر شام غازانی ربع رشیدی وسلطانیه از جمله شهرهای جدیدی بودند که در عهد مغول ساخته شدند. ربع رشیدی و سلطانیه از جمله شهرهای جدیدی بودند که در عهد مغول ساخته شدند. ربع رشیدی شهریی بود که در کنار شرقی تبریز احداث شد و هزار خانه در آن جای گرفت. این شهر دارای محلات متفاوت، عمارات و کتابخانه ای بزرگ و طرحی شطرنجی بود. علاوه بر ربع رشیدی دو شهر دیگر یعنی شنب غازان و سلطانیه نیز دارای طرح شطرنجی بودند. در خصوص کالبد شهری در این دوران منابع اندکی در دست است.

اما به طور کلی می توان گفت که رشد تک شهرها، طرح شطرنجی و جدا بودن محلات از یکدیگر از ویژگیهای سبک آذری می باشند.

 

 

مکتب اصفهان (قرن یازدهم تا شروع قرن سیزدهم هـ.ق)

با انقراض حکومت مغولان رشد مذهب شیعه نخست با نهضت سربداران شروع شد و سپس با استقرار دولت صفوی با بار نشست. حکومت صوفی با تکیه بر مفاهیم عرفانی از سویی، و تکیه بر تعابیر و تفاسیر شریعت از نقطه نظر مذهب شیعه از سویی دیگر، موافق شد تا پایگاه اجتماعی بسیار گسترده ای را در پهنه ای وسیع به دست آورد و بدین سان متمرکز ترین دولت ایرانی دروه اسلامی را بعد از دولت قاهر ساسانی شکل دهد. دولت صفوی بنا به سنتهای کهن، سازماندهی، راه اندازی و ایجاد تأسیسات و تجهیزات زیر ساختی را بر عهده گرفت و رشد این تأسیسات رونق شهر گرایی و شهر نشینی را نیز به دنبال داشت. در این دوره مفهوم شهر مجددا ابداع شد و شهر ترکیبی بود از فعالیتهای کشاورزی، صنعتی و بازرگانی و در عین حال مقر دیوانی و حضور دولت نیز به شما می آمد.

در این دوره، جمع بندی ماهرانه از هنر، معماری و شهرسازی روزگاران کهن به گونه ای بود که خود سبک جدیدی را در این عرصه ها سبب گردید(حبیبی، 1374) سبک اصفهان، تحقق آرمانشهر دولت صفوی، شهر-قدرت، شهر-نمایش، شهر-بازار، شهر-سرمایه  و شهر-ایوان بود. علاوه بر اینها، شهر در مکتب اصفهان با منطقه تحت نفوذ ارتباط مستقیم و دو سویه داشت، لذا شهر- منطقه نیز بود.

ویژگیهای کالبدی شهرهای مکتب اصفهان را می توان به اختصار به صورت زیر بیان کرد:

  • یک محور جدید و وسیع شهری(چهارباغ) که تا این زمان در شهرسازی و شهر ایرانی سابقه نداشت طراحی شد.
  • میدانی وسیع و گسترده با تعریفی روشن و صریح در شهرها ایجاد شد که در اطراف گرمابه، مسجد و مدرسه، خانقال و مسجد، آب انبار و بازارچه و امثال آن، وجود داشت.
  • برای اولین بار منطقه بندی شهری معنا پیدا کرد.
  • مجموعه های شهری جدید در کنار شهرهای کهن به عنوان یک دستور العمل در همه جا به کار گرفته شد و بدین طریق مهر و نشان مکتب اصفهان را بر شهرهای موجود وارد کرد.
  • هر مجموعه زیستی (شهر و یا روستا) از این پس دارای یک میدان و یا مرکز ثقل شد و عناصر اصلی حکومتی و دیوانی. دینی و اقتصادی در کنار آن قرار گرفتند.
  • طراحی مجموعه شهری و نه بنای منفرد معماری بنیان نهاده شد.

 

شهرسازی مکتب اصفهان ویژگیهای دیگری را نیز همچون سلسله مراتب فضایی، تعادل و توازن، فضای انسانی و مردم وار، فقدان نقطه گریز، وحدت و در عین کثرت و کثرت در عین وحدت و ویژگیهایی از این قبیل را دارا بود.(حبیبی 1374)

 

سبک تهران (اوایل قرن سیزدهم تا سال 1299 هـ.ش)

دو دسته از عوامل درونی و برونی موجب ظهور سبک و یا نهضت بازگشت در دوران قاجار شد. مهمترین عامل درونی، تمایل دولت قاجار برای منسوب کردن خد به حکومت مقتدر صفوی و حکومتهای پیش از آن بود. عامل بیرونی نیز مواردی، چون تمایل دولت قاجار برای تعریف هویتی تازه از ایران در رابطه با جهان جدید، تلاش افرادی همچون قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیر کبیر برای ایجاد سازمان دیوانی جدید و آموزش افراد دگراندیش را شامل می شد.

 

 

سبک های شهرسازی در ایران

این گونه تعریف هویت سبب گردید که تحولی کلی و شاید محتوایی از نیمه های قرن سیزدهم ه.ق آغاز شود .

نهضت بازگشت جای خود را آرام آرام به ساده گویی و بی پیرایه نوشتن داد واین تحول به سایر عرصه ها نیز سرایت کرد . دولت قاحار بر آن بود که آرمانشهر خود را طوری بر پا دارد که به دو دسته عوامل درونی وبیرونی مؤثر در نهضت بازگشت پاسخ مناسب دهد.شهر جدید تاویلی با مفاهیم زمانی ومکانی جدید در مکتب اصفهان بود . (حبیبی ، 1378)

نطفه سبک تهران در زمان تشکیل دولت قاجار بسته شد ولی برای دستیابی به مفهوم وافعی نیازمند دو واقعه مهم تاریخی بوووود ، یکی اقدامات اصلاح طلبانه میرزاتقی خان امیر کبیر در زمینه ایجاد سازمان دیوانی جدید ، ودیگری حضور معلمین و مهندسین اروپایی در مدرسه دارالفنون به عنوان اولین مدرسه عالی .

سبک تهران ، همچون مکتب اصفهان ، از مداخلات سنگین دریافت کهن شهری خودداری می ورزید و  از طریق جابجایی شهر، جابجاییهای اجتماعی را سبب شد . مرکز شهر از سبزه میدان و میدان ارگ به مبدان توپخانه انتقال یافت .

محله در سبک تهران مانند مکتب اصفهان، محل تظاهرات قومی- قبیله ای نبود و از این پس نماد تمایز اجتماعی (محله فرادسان و فرودستان) به شمار می آمد.

میدان نیز در مفهوم، ساخت، سازمان و عملکرد، به گونه ای دیگر سامان یافت. میادین توپخانه، ارگ، بهارستان و امین السلطان، هر کدام تبلور کالبدی و نشانه ای از این دگرگونی بودند. در این میادین، برخلاف میادین سبک اصفهان ب،  به جای مسجد و مدرسه، کاخ حکومتی و بازار، عناصری چون عمارات تلگرافی، پستخانه، بانک، عمارت بلدیه و نظمیه استقرار پیدا کرد.

بازار با یک رقیق جدی مواجه شد و عملکرد های جدیدی چون تماشاخانه، سینما و هتل، چهره شهر را دگرگون کرد و مفهوم شهر اروپایی را به گونه ای صوری جایگزین آن نمود.

خیابان، نه مانند خیابان مکتب اصفهان، صرفا نقش تفرجگاهی، و نه مانند دوره های بعد از خود صرفا جنبه ترافیکی داشت، بلکه به عنوان فضای شره زنده و پویا خود را یافت.

در این سبک، تقابل دو مفهوم جدید و کهن، نو و سنتی، فرنگی و بومی، اولین تاثیرات فضایی-کالبدی خود را بروز داد و خیابانها و میادین با عناصر جدید اطرافشان محل اقشار اجتماعی متجدد و به اصطلاح فرنگی مآب و بازار، بازارچه و مراکز محلات محل تردد اکثریت جامعه که هنوز بر مبنای روابط کهن ریست و تولید، زندگی می کردند، بود. سبک تهران بر خلاف مکتب اصفهان، بنا به دلایل متعدد نتوانست دامنه دگرگونیهای خود را به همه شهرهای ایران بگستراند. سبک تهران نه در انقطاع بلکه در تداوم مکتب اصفهان محسوب می شد و سبکی بود که جامعه کهن شهر را از نو آراست(حبیبی 1378)

 

الگوی تهران (1300 هـ.ش تا 1357 هـ.ش)

دولت پهلوی بر پایه یک سازمان متشکل دیوانسالار و نیروی نظامی مستقل از تقسیم بندیهای اجتماعی – عشیره ای کهن تشکیل شد و استیلای خود را بر هر سه جامعه پا به عرصه وجود گذاشت.

از نظر کالبدی. در آغاز این دوره، مجموعه شهری تهران در داخل حصار ناصری قرار داشت. در پی گسترش شهر به خارج از این حصار که از سال 1309 شروع شده بود، در سال 1311 تخریب باروی شهر آغازگردید و در سال 1316 بارو به طور کامل از میان برداشته شد (شهرداری تهران 1376)

در این دوره توسعه شهر عمدتا به سمت شمال و شمال غرب اتفاق اتفاد و در جهت جنوب به دلایلی چون چاله های کوره پز خانه ها، وجود اراضی کشاورزی، گورستان قدیمی و دیوارهای مخروبه ناصری توسعه به کندی صورت می گرفت.

از مهمترین اقدامات این دوره تعریض خیابانها و احداث اماکن دولتی بوده است. با پر کردن خندق در جهات چهارگانه، چهار خیابان عریض ( از شمال شاهرضا، از جنوب شوش، از غرب سی متری و از شرق شهباز) شکل گرفت و علاوه بر اینها خیابانهای قدیمی به بولوارهای جدید و با اشکال هندسی و منظم تبدیل شد و به تبغیت از الگوی شهرهای غربی بسیاری از خیابانها تعریض شد و خیابانها با الگوی شطرنجی شکل گرفت. میدانها در مسیر خیابانها تعریض شد و خیابانها با الگوی شطرنجی شکل گرفت. میدانها در مسیر خیابانها عمده شهر و یا در تقاطع آنها اخداث شد واطرفا آن قرینه سازی گردید. تلاشهای زیادی بع عمل آمد تا شهر از حالت تک مرکزی (میدان توپخانه) در اید و هر یک از میادین از اهمیت خاص خود برخوردار شوند. میادینی چون حسن آباد، مخبرالدوله، اعدام، راه آهن و منطقه سر در باغ ملی، نمونه های قابل توجهی در این دوره بودند. یکی از نکات قابل توجه در شهرسازی این دوره، ایجاد «وحدت شکلی» در طراحی خیابانهایی چون امیریه و چراغ گاز بود(شهرداری تهران 1376)

به طور کلی، می توان گفت شهر تهران در دوره پهلوی اول، تحت تاثیر جریان بین المللی جنبش مدرنیس قرار گرفت. در واقع انتظام بخشی کالبد شهر به سبک «هوسمانظ شهردار پاریس در قرن نوزدهم، الهام بخش شهرهای ایران شد.

الگوی تهران را در دوره پهلوی دوم در سه مقطع تاریخی می توان بررسی کرد:

دوره اول: 1332-1320، دوره دوم: 1345-1332 و دروه سوم 1357-1345.

در دوره اول، توسعه مبتنی بر رشد موزون مهاجرت روستایی بود که به طور سنتی و تاریخی نیز وجود داشت.

توسعه شهر آرام آرام و با حضور مهندسی و معماران فارغ التحصیل از دانشکده هنرهای زیبا و به شکل شطرنجی در خارج از بافت قدیم اتفاق افتاد.

با توجه به شرایط سیاسی زمان، دولت پهلوی در این دوره تلاش می کرد شهر را بر بنای چارچوبی مردم سالارانه شکل دهد. از آثار آن واگذاری اختیاراتی به مردم برای اداره شهر بود.

اقداماتی توسط دانش آموختگان مدارس فنی. که از فرهنگ قدرتمند سبک بین الملل بهره جسته بودند، انجام شد که به سرعت به عنوان الگوی نوین توسعه شهری بازتاب وسیعی یافت و الگوی تهران تعریفی جدید از شهر و گسترش آن را مطرح نمود.

در دوره دوم، سیاست دروازه های باز (واردات کالاهای صنعتی و کشاورزی) ضربه نهایی را برپیکر اقتصای تولید نواخت و شهر را به پدیده ای مصرفی تبدیل کرد. در این دوره، زمین شهری به عنوان کالایی سودآور جهت توسعه شهری را مشخص می نمود. اگر در دولت پهلوی اول، شهرسیمای همگن (ولوغیر بومی و بیگانه) از خیابانها و میادین به دست می دهد معماری شهری در این مرحله بی معنا شدن خود را آغاز کرد. شهر گسترش شتابان را آغاز کرد و برنامه سوم، تهیه طرحهای جامع شهری را در دستور کار خود قرار داد که پاسخ به مسایلی بود که در شهرها ایجاد شده بود.

دردوره سوم، با تشکیل وزارت آبادانی و مسکن و در دستور کار قرار دادن طرحهای جامع شهری، آرمانشهر دولت پهلوی نیز چهره می نمود. طرحهای جامع بدون توجه به مسایل اقتصادی و اجتماعی، الگوی خود را بر شهرها تحمیل می کرد. اگر طرحهای شهری سال 1310، تفکر هوسمان گونه را مطرح کردند طرحهای این دوره، تفکرات شهرسازی «بولدوزر» را پی گرفتند. تخریب خیابانها-بازهم در بافت کهن- و ایجاد پدیده «حاشیه نشینی» متاثر از طرحهای جامع شهری صورت گرفت.

شهر با بحران مسکن مواجه شد و شهرک سازی، باب جدیدی در شهرسازی باز کرد. تهران در این دوره، بی محابا رشد نمود و مفاهیمی چون شهر سراب، شهر فریب  و شهر نیرنگ را با خود حمل کرد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *