در سال 1598 رابرت شرلی، دیپلمات انگلیسی به ایران سفرکرد تا با شاه عباس صفوی در مورد جنگ با عثمانی صحبت کند. یکی از همراهانش رلی، فردی فرانسوی بود به نام آبل پینسن. او این نقش برجسته ها و کتیبه های آن ر که بر بالای یک صخره بود عروج عیسی توصیف کرد که نوشته هایی به زبان یونانی در اطراف آن نوشته شده است. مطمئنا پینسن، نقش گئومات مغ راکه زیر پای داریوش بزرگ افتاده بود را ندیده بود. ولی او آخرین کسی نبودکه اشتباه می‌‌کرد. در سال 1808 یک جهانگرد فرانسوی بنام ژاردن نگاره بیستون را صلیبی با 12 حواری انگاشت و در سال 1818 دانش پژوه انگلیسی روبرت کرپورتر نخستین طرح از بیستون را تهیه کرد. او نگاره بیستون را درپیوند با صحنه ای از تورات دانسته بود. به گمان او تصویر داریوش و شورشیان نمایشی بود از نمایندگان 10 قوم اسرائیلی در حضور سلمان صر، شاه آشور. ولیاولین کوشش جدی توسط یک انگلیسی بنام هنری راویلسون در سال 1835 انجام گرفت. او که به نظر می‌رسید کوهنورد ماهری باشد چندین مرتبه از صخره بیستون برای تهیه رونوشت‌هایی از متون میخی، بالا رفت. این سیستم نوشتاری تا آن زمان ناشناخته بود. اما راویلسون واژه داریوش را از پیش، به واسطه پژوهش های دانشمندان می‌شناخت. او توانست حروف داریوش را در میان متون پارسی باستان کتیبه بیستون پیدا کند. هم چنین دانش پژوه آلمانی، فریدریش،هم در زمینه رمزگشایی خط میخی پارسی باستان پیشرفت‌های خوبی کرده بود وزمانی که راویلسون یادداشت‌هایی از این دانشمند آلمانی بدست آورد. موفق شدرمز این خط کهن را بشکند و اولین جمله‌هایی که او با آن مواجهه شد این دوبند از ستون اول خط پارسی باستان بود.
بند1: من داریوش، شاه بزرگ،شاه شاهان، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ، نوه ارشام هخامنشی.
بند2: داریوش شاه گوید: پدر من ویشتاسپ، پدر ویشتاسپ ارشام، پدر ارشام آریامن، پدر آریامن چیش پیش، پدر چیش پیش هخامنش.
جالب اینکه او این لیست را در کتاب تاریخ هردوت هم دیده بود جایی که نام‌ها به ترتیب ذکر شده آمده بودند. در سال 1837 راویلسون باز به بیستون برگشت و به همراه یک پسر چابک کُرد رو نبشت های جدیدی از نیمی از متن پارسی باستانتهیه کرد. او این کار را با به خطر انداختن جانش انجام می‌داد. چونکه کوهنوردی بر روی صخره بیستون کار بسیار سخت و دشواری بود. راویلسونبالاخره تمام راز و رمز خط پارسی باستان را کشف کرد. او همچنین کتاب مقدساوستا را خواند و به زودی توانست تمام متن پارسی باستان را بخواند و گرامرو دستور و واژگان زبان پارسی باستان را بشناسد. او در سال 1838 اولیننتایجش را به انجمن سلطنتی آسیایی لندن و انجمن آسیایی در پاریس فرستاد و8 سال بعد او شروع به انتشار رمز گشایی و ترجمه خط پارسی باستان دربیستون، در مجله انجمن سلطنتی آسیایی کرد.
این ترجمه راویلسون شور و حال خاصی را در میان دانشمندان به وجود آورد. این ترجمه به ما می‌گفت که چطور یک مُغ تاج و تخت ایران را بعد از مرگ  شد. این نبشته‌ها، گزارش باورنکردنی هردوت در اینزمینه را ثابت می‌کردند و چگونگی فرو نشاندن شورش‌ها را برای ما بازگومی‌کردند. که بسیار جالب توجه بودند.
درسال 1844 راویلسون و همکارانش، دوباره از صخره های بیستون برای تهیه متنکامل بیستون بالا رفتند. دو همکارش به نامهای وسترگارد و نوریس موفق شدندکه نوشته‌های به زبان ایلامی را رمز گشایی کنند و این یک رمز پیروزی بسیاربزرگ محسوب می‌شد چرا که این زبان یک زبان مرده بود و هیچ ارتباطی بازبانهای شناخته شده ای که صحبت می‌شدند، نداشت. راویلسون در سال 1852 خطمیخی بابلی را با داشتن 500 نشانه رمزگشایی کرد. و این موجب شد کهدانش‌پژوهان بتوانند لوح‌های گلی بسیاری را که در حفاری‌های نینوا بدست می‌آوردند، را بخوانند. و خواندن این لوح‌ها رشته‌ای به نام آشور شناسی راپدید آورد.
خط میخی چیست؟
خطمیخی خطی است که توسط اقوام باستانی آسیای غربی مثل سومری‌ها، آشوری‌ها،بابلی‌ها، ایلامی‌‌ها و ایرانی‌ها ازهزاره سوم پیش از میلاد تا نیمه سدهاول میلادی برای نوشتن استفاده می‌شده است. در این خط واژه‌ها یا هجاها یاحروف آن از نشانه های میخ مانندی که در کنار هم قرار گرفته اند درست شده است. این میخها با توجه به جهت قرارگرفتن شان تشکیل چهار عنصر را می‌دهند.عنصر پنجمی هم وجود دارد که از ترکیب دو میخ به صورت زاویه‌ای با دهانهباز به سمت راست، درست شده است. این احتمال می‌رود که سومری‌ها نشانه‌هایخط میخی را حدود 2900 پیش از میلاد در جلگه‌های پایین دجله وفرات، با سادهکردن خط تصویری ساخته اند. اکدی ها نیز با کوچ کردن به بابل، از سال 2400پیش از میلاد خط میخی گرفته شده از خط تصویری از سومری‌ها آموختند. ولی خطمیخی اکدی-سومری شکل بسیار پیچیده‌ای داشت. این خط پیش از 2000 نشانه داشت. بعدها بابلی ها با کاستن از تعداد نشانه‌های خط میخی، آن را به 400تا 350 نشانه رساندند. اکدی‌ها با صرف نظر کردن از تاثیر معنی واژه، درشکل واژه فصل تازه‌ای را در تاریخ خط گشودند و از واژه نگاری به هجا نگاریتوجه نمودند. در زمان فرمانروایی اکدی‌ها در بابل، خط میخی به آشور وایلام نیز راه یافت و اندکی بعد کاری‌ها در آسیای صغیر نیز به خط میخی رویآوردند. خط میخی، کمی پس از سال 2000 پیش از میلاد، به سوریه راه یافت واز این راه هیتی‌ها هم با خط میخی آشنا شدند. این خط حدود 1400 پیش ازمیلاد خط بین‌المللی بخش بزرگی از غرب آسیا را تشکیل می‌داد. در هزاره اولپیش از میلاد اوراتوها هم خط میخی آشوری را یاد گرفتند و ایرانیان در سدهپنجم پیش از میلاد، برای نخستین بار به فرمان داریوش بزرگ خط میخی پارسیباستان را از خط ایلامی درست کردند. خط میخی پارسی باستان با این گمان کهاز خط ایلامی گرفته شده است خط مستقلی است و آن را می‌توان تنها خط میخی الفبایی نامید.

خط میخی پارسی باستان:
خطمیخی پارسی باستان از خط های میخی ایلامی و بابلی زاده شده. این خط درنگاه نخست فرقی با دیگر خط‌های میخی ندارد، اما در یک نگاه در می‌یابیم کهاین خط دارای ویژگی های خود است و مخصوصا از نظر سادگی نشان‌ها و شمارمحدود آن‌ها کاملا متفاوت از دیگر خط‌های میخی است. خط میخی پارسی باستان36 حرف یا نشان و 8 هزوارش(ایدوگرام یا لوگوگرام) دارد. و از چپ به راستنوشته می‌شود. ویژگی این خط میخی نسبت به خط‌های میخی دیگر این است که:
1.هیچ نشانی کمتر از دو میخ( جز نشان فاصله و نشان عدد یک) و بیشتر از 5 میخ (جز هزوارش‌های زمین و اهورامزدا) ندارد.
2.هیچ نشانی بیشتر از 4 میخ افقی ندارد( جز هزوارش اهورامزدا)
3.هیچ نشانی بیشتر از 3 میخ عمودی ندارد.
4.در هیچ نشانی بیشتر از دو عنصر زاویه که خود از دو میخ درست شده است وجود ندارد( جز هزوارش های زمین و اهورامزدا)
5.جز در نشان “وی” هیچ گاه دو میخ همدیگر را به صورت عمود بر هم قطع نمی‌کنند.
بهاین ترتیب، ملاحظه می‌شود که شباهت خط میخی پارسی باستان با دیگر خط ‌های میخی بسیار ناچیز است و هیچ نشانه‌ای از تکامل به مرور در آن به چشمنمی‌خورد، و این بدان معناست که این خط در زمانی معین و به یک بار، باتقلید از تجربه های خط‌های میخی آسیای غربی پدید آمده است.
اکنون که دریافتیم که خط میخی پارسی باستان یک خط ابداعی است و در یک نوبت پدید آمده است، پس سازنده آن چه کسی است؟

سازنده خط میخی پارسی باستان کیست؟
کهن ترین نبشته‌هایی که به این خط به دست ما رسیده‌اند یکی لوح‌های زرینآریارمنه و ارشام و سنگ نبشته‌های منسوب به کوروش بزرگ در پاسارگادمی‌باشند. متن لوح زرین آریارمنه چنین است:
آریارمنهشاه بزرگ، شاه شاهان در پارس، پسر چیش پیش شاه، نوه هخامنش آریارمنه گوید،این کشور که من دارم، دارای اسبان خوب و مردان خوب است، خدای بزرگاهورامزدا به من داد. به خواست اهورا مزدا من شاه در این کشورم. آریارمنهشاه گوید، اهورامزدا مرا پشتیبانی فرماید.
لوحزرین ارشام پسر آریارمنه، با تفاوتی بسیار ناچیز دارای همان متن لوحآریارمنه است. و نبشته منسوب به کوروش تنها از چهار واژه درست شده است. کهدر پاسارگاد در چهارجا تکرار شده است:
من کوروش، شاه هخامنشی.
اکنون که کهن‌ترین نبشته‌ها را به خط پارسی باستان شناختیم، باید به چند پرسش هم پاسخ داده شود.
1.آیا پارسی باستان را باید در تاریخی پیش از آریارمنه جستجو کرد؟
2.آیا این خط در زمان آریارمنه یا کوروش درست شده است؟
3.یاخط میخی پارسی باستان در روزگاری پس از آریارمنه و ارشام و کوروش پدیدآمده است و از این روی نبشته‌های منسوب به این سه شاه نمی‌توانند از خودآنان باشند.
بی گمان اگر تنها به پرسش سوم پاسخ داده شود، به پاسخ دو پرسش نخست نیز خواهیم رسید.
میدانیمکه هخامنشیان حدود 700 پیش از میلاد، به رهبری هخامنش حکومت کوچکی درپیرامون کوه‌های بختیاری و مسجد سلیمان امروز بنیان گذاشتند. چیش پیش، پسرو جانشین هخامنش، موفق به گسترش قلمرو هخامنشیان شده و به عنوان شاه انشانشهرت پیدا کرده بود، به هنگام مرگ سرزمین‌های زیر فرمانروایی خود را میاندو پسر خود آریارمنه و کوروش، نیای کوروش بزرگ، تقسیم کرد. پارس از آنآریارمنه شد و بخش غربی فرمانروایی از آن کوروش. در شاخه شرقی، پس ازآریارمنه،حکومت به پسرش ارشام، پدر بزرگ داریوش رسید و در شاخه غربی،پس ازکوروش پسرش کمبوجیه، پدر کوروش بزرگ حکومت را به دست گرفت. کوروش بزرگتوانست با نام نخستین شاه نیرومند هخامنشی، فرمانروایی بزرگ هخامنشیان راتثبیت کند و تقریبا ارشام را از عنوان بیندازد. 6 سال پس از کوروش، با مرگپسر و جانشینش کمبوجیه، داریوش توانست در سال 522 پیش از میلاد، در حالیکه هنوز پدرش و ویشتاسب و پدر بزرگش ارشام زنده بودند، فرمانروایی برامپراطوری جهانی هخامنشیان را به شاخه خود انتقال دهد. اکنون به پرسش سومبر می‌گردیم. به نظر می‌رسد که در زمان فرمانروایان پیش از داریوش خط میخیپارسی باستان وجود نداشته و سنگ نبشته‌های منسوب به اینان به وسیله شخصدیگری پدید آمده‌اند.
1.درلوح زرین منسوب به آریارمنه، این شاه خود را شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه درپارس می‌خواند، اگر بپذیریم در آغاز از صفت بزرگ، به رسم همه شاهان، بهطور سمبولیک استفاده شده است، نویسنده این لوح در ادامه با یک تیر دو نشانرا زده است: هم جد بزرگوارش را شاه خوانده و هم نخواسته است این واقعیت راکه فقط اوشاه در پارس است انکار کند. خود آریارمنه هرگز نمی‌توانست باوجود برادرش، کوروش شاه (شاه در بخش غربی فرمانروایی هخامنشیان)، خود راشاه شاهان بخواند. زیرا کسی می‌توانست خود را شاه شاهان بخواند که برچندین شاه فرمانروایی بی‌چون و چرا داشته باشد.اگر نگرانی دیگر این کهآریارمنه، با توانایی محدودی که داشته، نمی‌توانسته است پدیدآورنده خطمیخی باشد که از آن تنها یک لوح بر جای مانده است.
2.اگردر زمان آریارمنه خط میخی پارسی باستان وجود می‌داشت، لازم می‌بود کهعلاوه بر لوح زرین، نشانه‌های دیگری از این خط به دست آید. بررسی‌هایباستان شناسان دست کم تا به امروز نشان داده‌اند که امکان دست یافتن بهچنین نوشته‌ای تقربیا وجود ندارد.
3.اگردر زمان ارشام خط میخی پارسی باستان وجود می‌داشت و لوح زرین منسوب به اواز آن خود او می‌بود، او که نمی‌توانست، با وجود حضور شخصی مقندر مانندکوروش بزرگ، خود را شاه شاهان بنامد، می‌دانیم که ارشام در برابر قدرتکوروش حتی عنوان شاهی خود را از دست می‌دهد و در زمان کوروش بزرگفرمانروایی، عملا و منحصرا از آن شاخه غربی هخامنشیان می‌شود.
4.اگرآریارمنه و ارشام، نیاکان داریوش، به راستی شاه شاهان می‌بودند، چگونهداریوش در سنگ نبشته های خود، با وجود زنده بودن پدر و پدربزرگش خود راشاه شاهان می‌نامد؟
5.اگرخط میخی پارسی باستان در زمان کوروش بزرگ وجود می‌داشت، لازم می‌آمد که درمنشور مشهور او از خط میخی پارسی باستان هم استفاده می‌شد، یا نوشته هایزیادی از زمان پرتحرک او به خط میخی پارسی باستان برجای می‌ماند.
6.اگردر زمان کوروش بزرگ خط میخی پارسی باستان وجود می‌داشت، بیشتر از آریارمنهو ارشام، او می‌توانست خود را شاه شاهان بخواند، اما در نبشته های منسوببه او تنها این چهار واژه آمده است: منم کوروش شاه هخامنشی. این عبارتدروغ نیست، اما در مقایسه با لوح های آریارمنه و ارشام، در ارتباط باکوروش بزرگ خق مطلب ادا نشده است.
7.هزوارش ها پس از سنگ نبشته داریوش در بیستون ساخته شده‌اند. واژه شاه بیشاز 100 بار در بیستون تکرار می‌شود، که اگر به صورت هزوارش نوشته می‌شد،در بیستون، 600 نشان خط میخی پارسی باستان کم تر کنده می‌شد. هم چنین ازهزوارش شاه در سنگ نبشته‌های ( به غیر از بیستون ) داریوش آمده است وپیداست که دیگر هزوارش ها پس از داریوش فراهم آمده‌اند. بنابراین دامن وآستین لباس کوروش به راستی نمی‌توانسته‌اند در زمان خود او دارای نبشته‌ایبه خط میخی پارسی باستان و استفاده از هزوارش شاه باشند.
همچنین داریوش بزرگ در بند 70 متن ایلامی در بیستون، خود را پدیدآوردنده خط میخی آریایی می‌داند.
ترجمه بند 70 متن ایلامی چنین است:
1.داریوش شاه گوید: با
2.یاری اهورامزدا خطی درست کردم
3.از نوعی دیگر(یعنی) به آریایی
4.آن که پیش از این نبود، هم بر روی لوح های گلی،
5.هم بر روی پر گامنت. همچنین
6.امضا و مهر کردم.
7.این خط نوشته شد وبرایم
8.خوانده شد. سپس فرستادم
9.این خط را به همه کشورها.
10.مردم این خط را آموختند.
مجموعاین دلایل ثابت می‌کند که پیش از داریوش بزرگ خط میخی پارسی باستان وجودنداشته و این خط به دستور داریوش برای اینکه جوابگوی امپراطوری چند ملیتیایران باشد به یکباره ابداع گردید

منبع :
هزاره های گمشده-دکتر پرویز رجبی
بیستون-مهندس علی اشرفی پرگاری
فرمانهای شاهنشاه هخامنشی-رلف نارمن شارپ