احسان و نیکوکاری در جامعه از دیدگاه اسلام |
اشاره
از جمله مفاهیم ارزشمندی که در آموزه های دین اسلام مورد توجه قرار گرفته و به آن سفارش شده ، احسان و نیکوکاری است. احسان و نیکوکاری ، دارای مصادیق فراوانی در حوزه های گوناگون ارتباط خدا با انسان ، ارتباط انسان با خدا ، ارتباط انسان با خود و ارتباط انسان با دیگران است . پرداختن به تمام این مصادیق، نیازمند بحث های مفصل است . به همین جهت در این مجال مختصر، به بحث پیرامون احسان در حوزۀ ارتباط انسان با دیگران یا به عبارتی دیگر، احسان در جامعه بسنده می کنیم .
در این نوشتار به بحث هایی پیرامون پیشینۀ احسان در جامعه ، برنامه های اسلام در این باره و ضرورت احسان در جامعه از دیدگاه اسلام، پرداخته شده است.
مفهوم احسان
«إحسان» از ریشۀ «حُسن» و در لغت به دو معنای انعام بر دیگران و احسان در عمل به این معنی که کسی عمل نیکویی را بیاموزد یا عمل نیکی را انجام دهد ، به کار رفته است . احسان و کلماتی نظیر حَسَن ، حُسن و احسَن در وصف اموری به کار می روند که به دلیل داشتن گونه ای از زیبایی عقلی، نفسانی و طبیعی انسان را به خود جذب میکنند. (1)
در فرهنگ اسلامی، احسان از جایگاه ویژه ای برخوردار است . این واژه و مشتقاتی نظیر آن ، در قرآن فراوان به کار رفته است . در منابع اسلامی نیز، احسان حوزۀ بسیار گسترده ای از احادیث شیعه و سنی و مباحث تفسیری، فقهی ، اخلاقی ، عرفانی و کلامی را به خود اختصاص داده است .
احسان به صورت یکی از مفاهیم بنیادین و پر دامنۀ اسلام ، هر چند بیش از همه در گسترۀ اخلاق به کار رفته است ، اما قلمروی معنایی آن بسیار گسترده است . در قرآن به عنوان یکی از منابع مهم دین اسلام ، احسان به سه معنای انجام دادن کار نیک ، نیکی کردن به دیگران و انجام دادن نیکو و شایستۀ یک کار در شکل کامل آن ، به کار رفته است . تأمل در آیات قرآن نشان می دهد که احسان ، جامع هر گونه خیر است. (2)
پیشینۀ احسان در جامعه
با ترکیب افرادی که با هم زندگی می کنند ، مولود جدیدی به نام اجتماع به وجود می آید . این مولود جدید نیز مانند خود افراد دارای حیات و ممات ، شعور و اراده ، ضعف و قدرت و … می باشد . بدون شک از کوچکترین و بنیادی ترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده تا بزرگترین نهاد، یعنی جامعۀ بشریت ، همگی در استمرار حیات خویش به کمک های مادی و معنوی افراد خود نیازمندند . به همین جهت ، در طول تاریخ هرگاه جامعه ای پدید آمده ، افراد آگاه و صاحب نظر، به وضع تکالیفی برای مردم در برابر اجتماع یا به عبارتی دیگر قوانین اجتماعی پرداخته اند .
در شرایع و سنت های قبل از اسلام از قبیل شریعت حمورابی و قوانین روم قدیم ، چیز هایی دربارۀ قوانین اجتماعی دیده می شود . ولی آنچه که هست این که ، شریعت اسلام از جهت جعل قوانین اجتماعی ، در میان سایر شریعتها و سنتها ممتاز و پیشقدم است. (3)
با تمام پیشرفتهای تمدن بشری در عرصه های گوناگون ، هنوز هم هیچ جامعۀ دینی یا غیر دینی و هیچ علم اجتماعی و اقتصادی روز ، نیاز جامعه را به افراد خود ، انکار نمی کند . از این گذشته ، اگرجوامع در اعصار قبل به این مسئله کمتر توجه می کردند ، ولی امروزه به دلیل پیچیدگی و پیشرفت جوامع ، این مسئله از جمله مباحث پیش پا افتاده ای است که همه به آن توجه دارند.
برنامههای اسلام دربارۀ احسان در جامعه
اسلام در راستای تحقق بخشیدن به هدف احسان در جامعه ، قوانین حقوقی و اخلاقی وضع کرده است .
قوانینی که به عنوان وظیفه بر عهدۀ افراد جامعه گذاشته شده ، قوانین حقوقی نام دارد . اگر افراد جامعه در انجام این وظایف کوتاهی کنند ، نه تنها به عواقب ناگوار آن دردنیا دچار می شوند ، بلکه در آخرت نیز مورد مؤاخذه قرار می گیرند . در این رابطه میتوان به قوانین پیرامون خمس، زکات، انفال و … اشاره کرد .
بعضی از قوانین نیز، با تأکید بر اصول ارزشی و باید و نباید های اخلاقی پایه ریزی شده که قوانین اخلاقی نام دارد . در صورتی که افراد جامعه در انجام این وظایف کوتاهی کنند ، درآخرت مؤاخذه نخواهند شد ولی از نتایج گوارای آن در دنیا و آخرت محروم می مانند . در این رابطه می توان به سفارش اسلام دربارۀ عفو و گذشت نسبت به دیگران ، یاری کردن دیگران ، محبت به دیگران و … اشاره کرد .
برنامههای اخلاقی و حقوقی اسلام در راستای تحقق بخشیدن به هدف احسان در جامعه ، تنها به مسلمانان محدود نمیشود ، بلکه دربارۀ احسان به غیر مسلمانان هم سفارشاتی دارد . سفارشات اسلام در این زمینه محدود به زمانی است که احسان به غیر مسلمانان ، به ضرر اسلام و مسلمین نباشد . در این باره می توان به آیۀ 13 سورۀ مائده اشاره کرد که خداوند به پیامبر – صلی الله علیه و آله – فرمان می دهد که از خطاهای یهودیان چشم پوشی کند . حق – تعالی – در این آیه می فرماید : «فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین ؛ پس [ تا نزول حکم جهاد ] از آنان درگذر و [ از مجازاتشان] روی گردان ، زیرا خدا نیکوکاران را دوست دارد».
با تأمل در این برنامهها، به خوبی روشن میشود که اسلام سعی دارد تا آن جا که ممکن است ، از تنش ها و تضاد ودرگیری میان اقشار مختلف جامعه بکاهد تا زمینه برای پیشرفت جامعه مهیا شود . زیرا اگر افراد جامعه به یکدیگر احسان نکنند و نیروهای مادی و معنوی خود را صرف اختلافات کوچک و بزرگ نمایند ، دیگر برای پیشرفت جامعه نیروی انسانی و مادی باقی نمی ماند . در نتیجه موجبات نابودی حیات جامعه که در حقیقت نابودی حیات افراد آن است ، فراهم می شود .
ضرورت احسان در جامعه از دیدگاه اسلام
از دیدگاه اسلام ، احسان در جامعه به دو دلیل از اهمیت ویژه ای برخوردار است . در این قسمت به ذکر و بیان این دو دلیل میپردازیم .
- از بین بردن زمینههای نابودی جامعه
خداوند در آیۀ 195 سورۀ بقره می فرماید : « وانفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه و احسنوا ان الله یحب المحسنین؛ و در راه خدا انفاق کنید و [با ترک این کار پسندیده ، یا هزینه کردن مال در راه نامشروع] خود را به هلاکت نیندازید ، و نیکی کنید که یقینا خدا نیکوکاران را دوست دارد.» این آیه بیانگر یک حقیقت کلی و اجتماعی است و آن این که ، ترک انفاق هلاکت جامعه را به دنبال دارد.(4) یعنی میان ترک کمکهای مادی از سوی افراد جامعه و نابودی جامعه رابطۀ تنگاتنگی وجود دارد که به بیان این ارتباط می پردازیم .
یکی از عوامل مهم در نابودی جامعه ، فقر است. زیرا فقر اقتصادی ، فقر فرهنگی ، بیماری ، بی سوادی ، فقر عاطفی و روحی و به طور کلی ، کاستی در همۀ زمینه ها را به دنبال دارد . این کمبود ها تعادل را در انسان از بین می برد . وقتی که انسان نتواند از راه درست تعادل را در خود ایجاد کند و به نیازهای خویش پاسخ دهد ، به ناچار ارزش های دینی و اخلاقی را نا دیده گرفته و به مفاسدی هم چون دزدی، بی بند و باری، قتل و … روی می آورد. این کارها نه تنها فرد را به هلاکت می رساند بلکه جامعه را نیز نابود میکند .
ازسوی دیگر ، تکاثر (افزون خواهی وسرمایهداری) یکی دیگر از عوامل مهم در نابودی جامعه است. ژرف اندیشی در آیات و روایات آشکارا معلوم می کند که تکاثر، آموزش و پرورش ، فرهنگ ، اخلاق ، اقتصاد ، سیاست ، معنویت و حتی دین را در جهتی غیر صالح میاندازد . به همین جهت ، تکاثر نیز علت نیرومندی برای نابودی افراد و به دنبال آن، نابودی جامعه است.(5)
در نتیجه برای نجات جامعه از نابودی ، باید میان افراط و تفریط اقتصادی یعنی فقر و تکاثر ، توازن برقرار کرد . اگر قوانین حقوقی و اخلاقی اسلام نظیر خمس ، صدقه ، توجه به یتیمان و محرومان و … در جامعه اجرا شود ،تکاثر بر می افتد و فقر خود به خود ریشه کن می شود . به همین جهت ، مبارزه با فقر و تکاثر و از بین بردن فاصلۀ طبقاتی ، از برنامه های اصولی اسلام است .
حال ممکن است در این باره سؤالاتی مطرح شود از جمله ؛چرا انسان باید قسمتی از اموال خود را در قالب برنامه های حقوقی واخلاقی به دیگر افراد جامعه بدهد، حال آن که این اموال حاصل روزها تلاش و زحمت اوست و مِلک وی به حساب می آید ؟ و یا این که، اگر براندازی فقر و تکاثر از برنامه های اصولی اسلام است ، چرا گاهی در منابع اسلامی از فقر و فقرا و ثروت و ثروتمندان تمجید به عمل آمده است؟
در پاسخ به سؤال اول باید بگوییم که از نظر اسلام ، مواهب الهی متعلق به همۀ مردم است . گاهی شرایط به گونه ای مهیا می شود که عده ای بیش از نیاز خود و در مقابل عده ای کمتر از نیاز خویش ، به این مواهب دسترسی پیدا می کنند . این امر دلیل بر آن نیست که ثروتمندان به تجمل گرایی و اسراف بپردازند ، در حالی که گروهی در فقر و بیچارگی دست و پا می زنند . در اموال ثروتمندان ، حق محرومان نهفته است که باید به آنان پرداخته شود . در این باره می توان به حدیثی از امام صادق – علیه السلام – اشاره کرد که می فرماید : « خداوند – تبارک و تعالی – ثروتمندان و فقیران را در اموال شریک یکدیگر قرار داده است ، پس ایشان نمی توانند این اموال را جز برای شریکان خود مصرف کنند».(6)
و اما دربارۀ پاسخ به سؤال دوم ابتدا باید بگوییم آن گونه که از شواهد قطعی بر می آید ، اسلام هرگز حضور فقر و استمرار آن را در جامعه نمی پذیرد. اگر زمانی هم از فقر و فقرا تمجید شده ، مشروط به شرایطی است . اگر آن شرایط محقق نشود ، اسلام نه تنها فقر را تمجید نکرده بلکه مردم را از این بلای بزرگ ، بر حذر داشته است . در این باره می توان به حدیثی از امام صادق – علیه السلام – اشاره کرد که در آن بیست شرط را برای فقیری که فقر نسبت به او ستوده شده است برشمرده است . از مهمترین شرایطی که حضرت برای فقیر ذکر کرده این است که؛به سبب فقر ،در عبادت وطاعت او سستی راه نیابد.(7)
دربارۀ ثروت وثروتمندان نیز، همین گونه است . اسلام هرگز با اصل ثروت و ثروتمندی به مخالفت بر نخاسته است . زیرا همان گونه که می دانیم اقتصاد غنی ، یکی از پشتوانه های مهم پیشرفت در عرصه های گوناگون است . اسلام هرگز نمی خواهد این پشتوانۀ مهم را از مردم و جامعه بگیرد . اسلام آن جا با ثروت و ثروتمندان به مخالفت بر خاسته که اولا ثروتمندان ، ثروت خویش را از راه های نا صحیح به دست آورند یا پرداختن به جمع آوری ثروت ،آنها را از امور مهم دیگر باز دارد . ثانیاً زمانی که ثروتی به دست آوردند ، آن را در راههای نا صحیح خرج کنند یا این که تکالیف حقوقی و اخلاقی خویش را نسبت به سایر افراد جامعه انجام ندهند .
- به وجود آوردن زمینه های حیات جامعه
خداوند در آیۀ 34 سورۀ فصلت میفرماید: «و لا تستوی الحسنه و لا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم ؛ نیکی و بدی یکسان نیست . [بدی را ] با بهترین شیوه دفع کن . [ با این برخورد متین و نیک ] ناگاه کسی که میان تو و او دشمنی است ،[ چنان شود] که گویی دوستی نزدیک و صمیمی است». تأمل در این آیه به خوبی نشان میدهد که احسان در جامعه، دوستی و صمیمیت را میان افراد، به وجود میآورد.
دوستی و صمیمیت نیز، تنش ها و تضاد و درگیری را میان اقشارمختلف جامعه، از بین می برد و موجب همگرایی اجتماعی ، اتحاد و تعاون می شود . تنها در چنین فضایی است که افراد با تجربیات و اطلاعات گوناگون حاضر می شوند که در عرصه های مختلف دینی ، فرهنگی ، اقتصادی و … وارد شوند و به فعالیت بپردازند. این فعالیت موجب پیشرفت ، حیات و استقرار جامعه و افراد می شود .
نتیجه
با توجه به مباحث مذکور می توان چنین نتیجه گرفت که احسان در جامعه، یکی از اصول مورد توجه همۀ شریعت ها و سنت ها به ویژه اسلام، در طول تاریخ بوده است. اسلام در راستای تحقق بخشیدن به هدف احسان در جامعه ، برنامه هایی را به اشکال حقوقی و اخلاقی تنظیم کرده است. از دیدگاه اسلام ، احسان در جامعه به دلیل این که زمینه های نابودی جامعه را از بین میبرد و بستری مناسب برای حیات جامعه فراهم می کند ، از اهمیت ویژهای برخوردار است .
ــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها :
- المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی ، ص 236 ، 235
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی ، ج 6 ، ص 586
- المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی ، ج9 ، ص 386
- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی ،ج2 ، ص37
- الحیاه، اخوان حکیمی و احمد آرام ، ج 4 ، ص47
- الکافی، شیخ کلینی ، ج 3 ، ص 545
- الحیاه، اخوان حکیمی و احمد آرام ، ج 4 ، ص631