زندگی نامه پروین اعتصامی


پروین اعتصامی

زندگی نامه
پروین اعتصامی زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ ۱۷ مارس ۱۹۰۷در تبریز، درگذشت ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ ۴ آوریل ۱۹۴۱ فرزند یوسف اعتصامی (اعتصام‌الملک آشتیانی) فرزند میرزا ابراهیم آشتیانی فرزند ملا حسن فرزند ملا عبدالله فرزند ملا محمد فرزند ملا عبدالعظیم آشتیانی می باشد. مادرش اختر فتوحی (درگذشتهٔ ۱۳۵۲) فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به “شوری”[۱] از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود[۲].وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.نام اصلی او “رخشنده” است.

یوسف اعتصامی، پدر پروین نویسنده و مترجم بود. [۳] وی در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد.

او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده‌اش از تبریز به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت. وی به مدرسه آمریکایی IRAN BETHEL (ایران کلیسا) می رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. سپس مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.

پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل الله همایون فال» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه‌ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه‌ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمی‌توانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از مهریه اش در مرداد ماه ۱۳۱۴ طلاق گرفت.[۵] با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد.[۶].او ۳۵ سال داشت که درگذشت.

پروین به تشویق ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد[۷]، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیه‌ای که در سوگ پدر سروده‌است، به خوبی می‌توان احساس کرد:

پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروف‌ترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است. روین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

آثار و سبک شعری
دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده‌است. در میان اشعار پروین، تعداد زیادی شعر به صورت مناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان وجود دارد.درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصت ها، نصیحت های اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست.در شعر پروین استفاده هایی از سبک شعرای بزرگ پیشین نیز شده است.[۸] ملک الشعرای بهار در مقدمه ای که بر دیوان وی می نویسد، می گوید:

اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه‌است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.[نیازمند منبع]

سالروز تولد
بیست و پنجم اسفندماه ۱۳۸۵، مطابق با یکصدمین سالروز تولّد اختر فروزان چرخ ادب[۱۰] پروین اعتصامی‌ست.در تقویم رسمی ایران، این روز به روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شده است.

نامه‌های زیر به همان سبک و شیوه‌ی نگارش که «پروین اعتصامی» در نوشتار خود از آن استفاده کرده و بدون هیچگونه تغییری آمده‌است.

 

1

31 فروردین1307 [پست شهری، از تهران به تهران]

خانم عزیزم     پیاله‌ی کوچکی را که بخدمت ارسال میدارم هدیه ناچیز ناقابلی است که بعنوان تبریکیه عروسی سرکار چندی قبل سفارش دادم متأسفانه بواسطه مسافرت ناگهانی شخص فروشنده به عتبات انجام این کار مدتی معوق ماند و پس از مراجعت به تهیه آن پرداخت اینک گرچه میدانم که خیلی دیر و بیموقع است با یکدنیا شرمندگی ازین تأخیر این (برگ سبز) را تقدیم کرده و با اعتماد کاملی که به الطاف و مراحم سرکار دارم امیدوارم که عذرم را پذیرفته و از شرمندگیم خواهید کاست از خداوند متعال خواهانم که همواره پیمانه طالعت را لبریز شربت سعادت و نیکبختی فرماید

ارادتمند پروین اعتصامی

 

2

5 مرداد 1307 [پست شهری]

قربان و تصدق خانم عزیزم میروم     امیدوارم که وجود عزیزت قرین سلامت و عارضه‌ بکلی مرتفع شده‌است باور فرمایید که از هفته گذشته تا حال هر روز خواسته‌ام که خدمت رسیده حضورأ تقدیم ارادت کنم ولی هر روز بواسطه پیش‌آمدی از نیل به این آرزو محروم ماندم چون لطیف خان در این چند روزه در منزل نیست کسی نبود که لااقل برای استفسار از صحت مزاج عزیزت کلمه چند نوشته بخدمت بفرستم چقدر شرمنده شدم که بجای اینکه بنده بوظیفه خویش عمل کرده و کسی را بخدمت فرستاده باشم سرکار با آن سرعت بی‌پایان با وجود کسالت باز به پرسش احوال اردتمند خود فرستاده بودید باور بفرمایید که از فرط شرمندگی نمیدانستم چه جوابی عرض کنم. این دو سه کلمه را با پست شهری نوشته بخدمت میفرستم امیدوارم که عفوم فرموده و سکوت چند روزه‌ام را حمل به فراموشکاری و حق‌نشناسی نفرمایید.   همیشه شوکت و سلامت وجود نازنینت را از خداوند تعالی خواهان و دستهای عزیزت را با کمال احترام و ادب از دور میبوسم

پروین اعتصامی

 

3

29 مهر 1307 [ظاهرأ پست شهری]

تصدق خانم و دوست عزیز مهربانم میروم     رقیمه قشنگ عزیزت که واقعأ دسته گلی از بوستان زیبای ادبیات بود چند روز قبل رسید البته توصیف و تمجید آن خط و ربط و انشاء املاء دلفریب و جانبخش از قوه من خارج و همینقدر عرضه میدارم که آن نمونه علم و ودیعه محبت را همیشه بیادگار نگاه خواهم داشت از این که قبول زحمت فرموده چائی ارسال فرموده‌اید فوق‌العاده از مرحمت حضرت علیه خجل و از آن لطف مخصوص بی‌اندازه متشکر و ممنونم.  لطفی نمودۀ و ندارم زبان عذر     این عذر را حواله به لطف تو میکنم     اگر در عرض جواب تأخیر شد برای این بود که بعد از رسیدن رقیمه سرکار بنده مدت هشت یا نه روز به درد پا  مبتلا بودم دکتر می‌گوید که هوای مرطوب رشت با من معامله خوبی نکرده‌است ولی بحمد‌الله این دو روزه بهترم و به عرض جواب و اظهار تشکر مصدع میشوم ازینکه خانمهای همشیره‌ها کسل بوده‌اند خیلی دلتنگ شدم امیدوارم که رفع کسالت شده باشد. مستدعیم که سلام و عرض ارادت بنده را خدمت خانمهای محترمه ابلاغ فرمائید و مخصوصأ خدمت حضرت علیه عالیه خانم رصدی بعرض ارادت و اشتیاق مصدعم     از مژدۀ که از تشریف فرمائی خود به طهران مرقوم فرموده بودید فوق‌العاده مسرور و خوشوقت شدم با کمال امیدواری و اشتیاق منتظر آن روز سعید خواهم شد که انشاء‌الله در سایۀ سعادت و اقبال دوباره آن دوست عزیزم را زیارت کنم     محبت سرکار علیه بقدری است که هرگز قادر نیستم که چنانکه وظیفۀ خود میدانم از عهدۀ تشکر و امتنان برآیم البته مراتب محبت و مراحم قلبی سرکار اجازه نخواهد داد که عرایض بنده را تعارف و مجازگوئی فرض بفرمائید باین جهت امیدوارم که عرض ارادت و اظهارات صمیمانه مرا از راه مرحمت قبول خواهید فرمود حضرت علیه عالیه دامت شوکتها خدمت سرکار سلام دارند و از الطاف مخصوصه آن خانم عزیز متشکرند منتظر مرقومات قشنگ هستم [ در حاشیه‌ی سمت راست صفحه‌ی دوم نوشته شده‌است].

 

4

8 تیر 1308 [از تهران به رشت]

قربان و تصدق دوست عزیزم میروم     همیشه سلامت و سعادت وجود عزیزت را از خداوند متعال خواستارم     تا بحال پنج عریضه بخدمت فرستاده و جواب نرسیده‌است بی‌مرحمتی سرکار نه تنها باعث دلتنگی بلکه سبب نگرانی بنده را فراهم کرده‌است     بتوسط اخوی که در وزارت مالیه مشغول خدمت است از حضرت آقای محصص راجع به تشریف فرمائی سرکار بتهران دومرتبه استفسار کردیم و بالاخره استدعا نمودیم که آدرس منزل سرکار را به بنده مرحمت کنند که شاید به این وسیله بتوانم از حضرت علیه خبری داشته باشم چون چند بار عرایض خود را به آدرس دارالمعلمات فرستادم و حتمأ نرسیده‌است این دفعه با تغییر آدرس امیدوار خواهم بود که دستخط گرامیت را زیارت نموده و از مژدۀ تشریف آوردن آن دوست عزیز دل و دیده‌ام روشن گردد.

تصدقت     پروین اعتصامی

 

5

8 شهریور 1309 [نامه‌ی شهری]

خانم محترم عزیزم قربانت میروم     ازینکه با احترام سرکار خانم معزز تفقد [کذا] حالم بر الطاف و مراحم خویش افزوده‌اید بی‌نهایت متشکرم خیلی متأسفم که در منزل نبودم که ایشان را زیارت کنم     بهر حال مقصودم از عرض این عریضه و تصدیع خاطر عزیزت اینست که از سرکار علیه تمنا و تقاضا کنم که برای صبح روز سه‌شنبه یازدهم شهریور بمنزل ما تشریف آورده و اجازه فرمائید که روزیرا در محبت آن دوست بی‌همتای بی‌نظیر بسر برم و از فیض وجود گرانبهایت مستفیض گردم کاملأ مطمئنم که با نظر توجهی که همیشه نسبت به بنده داشته‌ و دارید تقاضای بنده را رد نخواهید فرمود و مرا بیش از پیش رهین مرحمتها و دلنوازیهای خود خواهید کرد     عزیزم اگر چنانچه در روز مزبور مانعی دارید که نمیتوانید تشریف بیاورید البته اجازه میفرمائید که صبح پنجشنبه 13 شهریور را پیشنهاد نمایم.    منتظر جوابم     امیدوارم که مسئول و آرزویم را اجابت فرمائید.

قربان و تصدقت     پروین

 

6

4 آذر 1309 یا 1310 [پست شهری]

خانم عزیزم     رقیمه عزیزت را زیارت و از مطالعه کلمات زیبایت دیده و دلم روشن گردید چنانکه در عریضه سابق خود عرض کردم بواسطه عارضه سرماخوردگی درین دو هفته نتوانستم به وظیفه ارادتمندی خود عمل کرده بخدمت شرفیاب شوم وگرنه در صورت صحت و سلامت چطور میتوانستم خود را عمدأ ازین سعادت محروم سازم تا حال سه مرتبه کسالت پیدا کرده ولی درین دو روزه بحمدالله بهترم   امروز خیال داشتم که بخدمت شرفیاب شوم ولی برودت هوا و باران مرا منصرف ساخت     انشاء‌الله همواره سعادتمند خواهید بود     اگر اجازه فرمائید بعد از ظهر پس فردا روز شنبه آرزومندم که بخدمت برسم ولی اگر چنانچه هوا بارانی باشد روز دیگری را شرفیاب شوم بهتر است     در صورت فراغت و مجال تمنی دارم که جواب مرحمت فرمائید اگر چنانچه روز بارانی باشد جواب لازم نیست     محمد علی خان را میبوسم هزاربار      قربانت میروم

پروین اعتصامی

 

7

24 بهمن یا 26 بهمن 1310 [از تهران به کرمانشاه]

قربان و تصدق خانم عزیزم میروم     مدتی است که از سلامت وجود بی‌نظیرت اطلاعی ندارم ولی همواره از حضرت احدیت صحت و سعادت آن خانم گرامیرا خواستار بوده‌ام     تقریبأ یکماه پیش عریضه بخدمت فرستادم ولی ممکن است بواسطه بسته بودن راه بمقصد نرسیده باشد. اگر از راه مرحمت جویای حالم باشید بحمدالله نعمت سلامتی موجود است     آقای محمد علیخانرا ازین راه دور بوسیده و به خدا میسپارم. امید است که در مدت این دو ماه رفع خستگیها و زحمات مسافرت شده و دیگر وجود نازنین عزیزت به استراحت پرداخته و برای دیدن آثار قدیمه تشریف برده‌اید.   حضرت علیه عالیه خانم دامت شوکتها از صحت وجود مبارک استعلام مینمایند     هزار بار قربان تو میروم   تصدقت  پروین اعتصامی

 

8

6 اسفند 1310 [از تهران به کرمانشاه]

قربان و تصدق خانم مهربان و عزیزم میروم     رقیمه شریفه آندوست گرامی که در ششم بهمن ارسال فروموده بودید بواسطه مسدود بودن راه پس از 25 روز رسیده و دیده و دلم را روشن ساخت اکنون که از زیارت روی تو محروم مانده‌ام و تنها بزیارت نامه‌های پر محبتت دل بسته‌ام هرگاه که نوشتجات روحپرورت را میخوانم مثل اینست که در حضورت نشسته و کلمات شیرینت را میشنوم.     مدت یک هفته بواسطه عارضه سرماخوردگی و کسالتی که داشتم نتوانستم که ادای وظیفه کرده و معروضه تقدیم دارم ولی این دو روزه حالم بکلی خوب است و مستدعیم آقای محمد علیخان را بعوض من بوسیده و متشکرم فرمائید     حضرت علیه عالیه خانم از [کلمه‌ای ناخواناست] وجود مبارک سرکار علیه استعلام مینماید  قربانت     پروین اعتصامی

 

9

17اسفند 1310 [از تهران به کرمانشاه]

خانم عزیزم تصدقت میروم     مراسله عزیز و مکتوب دلنوازت را دیروز زیارت کرده و چشمم مجددأ بدیدار آن خط قشنگ روشن گردید     از حالم استفسار فرموده بودید بحمدا‌لله سلامت و همیشه از درگاه حضرت احدیت عزت و اقبال آنخانم عزیز و دوست مهربان را خواهانم     تاریخ این مراسله سرکار نهم اسفند بوده و بیش از یکهفته در راه نبوده‌است ازین جهت خیلی خوشوقتم که زودتر بزیارتش نایل گردیدم اگر جوابی مینویسم در مقابل مکاتیب دلفریب و زیبای سرکار که از اول تا آخر همگی بدون استثناء دریای فضیلت و ادبیات و روح و قلب انشاء و املاء محسوب میشوند برای اینست که از خاطر منیرت فراموش نشده باشم و وظیفه ادب را نسبت بمراحم سرکار بجا آورم وگرنه از کجا ممکن است که معروضه ناقابل من شایسته آن بود که در خدمت سرکار بنام جوابیه مفتخر گردد    الطاف بی‌پایان آن دوست بی‌نظیر است که به من اجازه داده‌است که «زیره بکرمان بفرستم» باور فرمائید که از دیدن آن خط قشنگ و آن رویه زیبای ادبی در تمام مرقومات سرکار خوشی و روح و مسرت فوق‌العاده به قلبم میدهند و آنچه عرض میکنم عین حقیقت بلکه آنچه را که راجع بفضیلت سرکار میدانم قدرتی به اظهار آن ندارم.    همواره از خداوند متعال خواستارم که الطاف بیکران سرکار را نسبت به بنده پایدار نموده و هیچگاه از پایه محبتت کم نشده و از نظر مرحمت تو افکنده نشوم.      ازین راه دور آقای محمد‌علی‌خان را بوسیده و بخدا میسپارم     البته تا حال کسالت حضرت مستطاب اجل اکرم آقای محصص دام اقباله  مرتفع شده و نگرانی باقی نیست    حضرت مستطاب اجل آقا و حضرتعلیه خانم از مراحمت متشکر و همیشه فضایل سرکار را توصیف و تمجید مینماید    هزار بار قربانت میرود

پروین اعتصامی

 

10

28 فروردین 1311 [از تهران به کرمانشاه]

خانم عزیز    رقیمه شریفه 24 ماه جاری را الساعه زیارت کرده و هم اینک بعرض جواب مصدع میشوم سرکار همیشه مرا با مراحم پی‌در پی و الطاف بی‌پایان خود شرمسار فرموده‌اید    من مکاتیب گرانبهای آندوست بی همتا را همیشه بمنزله جواهری میدانم که دریای سعادت در هر هفته یا ماه نصیب من میکند درین صورت آیا ممکن است که با این همه تفقد و دلنوازی که سرکار به بنده مبذول میدارید ذرۀ کدورت و رنجش در بین ما باشد     تو سراپا همه لطفی عجب آنجاست که ما     با چنین بیهنری شامل الطاف توایم    عزیزم همانطوریکه بارها حضورأ عرض کرده‌ام باز هم تکرار میکنم که از ساعتی که بافتخار دوستی مفتخر شده نیت پاک و حسن ظن و یکرنگی سرکار را نسبت بخود سعادت غیر مترقبه دانسته‌ام    مکتوب مورخه 25 اسفند را دهم فروردین زیارت کرده و خود را در مقابل آنهمه عواطف و مراحم عالیه بسی حقیر شمردم در همانروزها میخواستم بعرض جواب مبادرت ورزم ولی بدبختانه سه مرتبه سرماخوردگی سخت که هر سه متعاقب هم مرا گرفتار درد سر و تب شدید ساختند از ادای وظیفه‌ام بازداشتند    گرچه هرگز ممکن نبود که بتوانم در مقابل آنهمه مکارم و فضایل اخلاقی که نگارنده آن رقیمه آشکار کرده بود عرض اندام کنم ولی منظورم عرض سپاسگذاری [سپاسگزاری] بود وبس بهر حال نقاهت مذکور بنده را بسی شرمنده کرد و امید است که عفوم فرمائید و این قصور غیر عمدی را بر من نگیرید    هرگز ممکن نیست که با کمال ارادتی که به وجود گرامیت دارم در عرض عریضه کاهلی ورزم مگر وقتی که پیش‌آمدی مرا از ادای وظیفه جبرأ باز دارد     مستدعیم که نقاهت خود را صریح‌تر بیان فرمائید از این جهت نگران و مضطربم     از شرح راجع به طاق بستان که در رقیمه سابق فرموده بودید محظوظ و متشکر شدم. حضرت علیه خانم از ارسال کارت تبریکیه سرکار فوق‌العاده متشکر و سعادت و سلامت وجود عزیزت را همواره از درگاه احدیت خواستارند. آقای محمد علیخانرا ازین راه دور بوسیده و بخدا میسپارم     ازینکه در مقابل قصور بنده سرکار معذرت میطلبید تعجب نمیکنم زیرا در موقع اقامت تهران نیز این قبیل مراحم سرکار نسبت به بنده بیشمار بود    هرگاه قصوری میکردم شما عذر خواسته مرا رهین احسان میکردید     جرمهای رفته را لطف تو پنهان میکند     از اطاله کلام معذرت خواسته و بعرایض خود خاتمه میدهم    قربانت میرود   پروین اعتصامی

11

14 شهریور1311 [از تهران به کرمانشاه]

خانم عزیزم     چقدر شرمنده‌ام که مجددأ بواسطه عارضه سرماخوردگی و دردسر شدید چند روزی در عرض جواب رقیمه روحپرورت تأخیر کردم  امید مرحمت و بخشش را از آن خانم مهربان دارم     چون دو سه روزی است که قدری بهترم به عرض این عریضه سلام خالص و ارادت قلبی خود را تجدید مینمایم    عزیزم خیلی خوشوقت شدم که بالاخره یکی از عرایض مفقوده بنده به سرکار رسیده و مرا در پیشگاهت شرمنده نکرده چون منظور و مقصود بنده هم (همانطوریکه منظور ومقصود سرکار است) از فرستادن عرایضم بعدلیه این بود که صحیح بدست سرکار برسند و پست آنها را گم نکند و چون سرکار علیه مطمئن هستید که پست کاغذها را همه را به مقصد خواهد رساند بنده هم حسب‌الامر بعد از این تمام عرایضم را بآدرس دولتمنزل خواهم فرستاد     بهر حال امید است که وجود عزیزت قرین سعادت و عافیت است.    نورچشمی محمدعلیخانرا از این راه دور میبوسم و بخدا میسپارم     حضرت خداوندگاری آقا دام اقباله بسرکار علیه ثنا وسلام میرسانند سرکار علیه خانم نیز بسلام مخصوص مصدعند منتظر زیارت دستخط عزیزت هستم     تصدقت  پروین اعتصامی

 

12

17 شهریور 1311 [از تهران به کرمانشاه]

خانم عزیزم     رقیمه شریفه ارسالی 8 شهریور را دیشب زیارت کرده و چشم و دلم روشن گردید. امروز پیش از هر کاری با قلبی مملو از تشکر و امتنان از محبت وجود مبارکت به عرض جواب مصدع میشوم. اگر چنانچه دیشب مکتوب عزیزت را ندیده بودم امروز مصمم بودم که عریضه عرض کرده و درخواست کنم که با نوشتن دو سه کلمه از نگرانی فراغتم بخشید     بحمد‌الله که مرحمت سرکار پیشی گرفت     عزیزم مطمئن باشید که بنده هیچوقت نمیتوانم در باره لطف و مرحمت بی‌پایان سرکار شبهه به خاطر راه دهم چه که مهربانی و توجهات سرکار طوری در دلم رسوخ نکرده‌است که راه یا منزلی برای شک و تردید باقی گذارد     اگر بالفرض هم حضرت علیه چندی در یادآوری ارادتمند خود تأخیر فرمائید من آن را هرگز به بی‌لطفی تعبیر نمیتوانم کرد چه که افتخار دوستی پر قیمت آن دوست بی‌نظیر برای من بهتر و گرانبهاتر از هر قسم متاع گرانبهائی است امید است که نقاهت وجود گرامیت تا بحال مرتفع و کسالت آقای محمد علیخان نیز برطرف شده‌است مستدعیم که آقای محمد علیخانرا بجای بنده بوسیده و سلام و ثنای بیحد حضرت خداوندگاری آقا و حضرت علیه [علیه تکرار شده‌است] خانم را از راه مرحمت بپذیرید     قربان و تصدقت   پروین اعتصامی

 

یک نظر

  1. خانم پروین اعتصامی یکی از بهترین است??? البته بود ??????

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *