بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات

شعر”تنها” از ادگار آلن پو

از دوران کودکی مانند آنچه دیگران بودند، نبودم. مانند آنچه دیگران می‌دیدند، ندیدم. نمی‌توانستم شور و شوقم را از یک چشمه بگیرم. غم خود را از یک منشاء نگرفته‌ام نمی‌توانم قلبم را بیدار کنم که از نوای یکسانی لذت ببرد و هرچه عشق ورزیدم، به تنهایی بود. سپس، در کودکیم، در سپیده دم یک زندگی پرتلاطم از عمق هرچه خیر و شر است ، معمایی سربرآورد که مرا بی حرکت نگاه می‌دارد. از سیل یا از چشمه از صخره‌ی سرخ رنگ کوه از خورشیدی غلتان ، که با رنگ زرد و طلاییش به دور من می‌چرخد. از برق آسمان ، هنگامی که از کنارم پرواز می‌کند. از رعد و طوفان و از ابری که در نظرم هنگامی که بقیه‌ی آسمان …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

دانلود جامعه شناسی شخصیت زن در آثار سیمین دانشور ( سووشون و جزیره سرگردانی )

دانلود جامعه شناسی شخصیت زن در آثار سیمین دانشور ( سووشون و جزیره سرگردانی )  جامعه شناسی و ادبیات فارسی چکیده موضوع جامعه شناسی شخصیت زن در آثار سیمین دانشور (سووشون و جزیره سرگردانی) است . جامعه شناسی یکی از رشته های علوم اجتماعی است که پدیده های اجتماعی که در جامعه تحول یافته با روش علمی مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد . و مفهوم شخصیت همانند مفهوم انسان در ادبیات به صورت گوناگون مفهوم سازی می شود . الگوی مفهومی ما از شخصیت مبتنی بر دیدگاه جامعه شناختی است . در این تحقیق با استفاده از الگوی جامعه شناسی شخصیت به تحلیل و بررسی شخصیت های زن در سووشون و جزیره سرگردانی پرداخته ایم. زیرا با استفاده …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر”آن‌قدر به خودم گوش می‌دهم” از شهرام شیدایی 

آن‌قدر به خودم گوش می‌دهم که رودخانه‌یِ گِل‌آلود زلال می‌شود کلمه‌ها برای بیرون‌آمدن بال‌بال می‌زنند پرنده‌ها تمامِ شاخه‌های دُور و برم را می‌گیرند. کلمه‌ها چیزی می‌خواهند پرنده‌ها چیزی و رودخانه آن‌قدر زلال شده که عزیزترین مُـرده‌ات را بی‌صدا کنارت حس می‌کنی چشم‌هایت را می‌بندی ، حرف نمی‌زنی ، ساعت‌ها این درکِ من از توست : در سکوتت مُـرده‌ها جابه‌جا می‌شوندــ کسی که منم ، اما کلمه تو با آن آمد ــ طول می‌کشد ، سکوتت طول می‌کشد آن‌قدر که پرنده‌ها به تمامِ بدنت نوک می‌زنند و چیزی می‌خواهند که تو را زجر می‌دهدــ‌ از هیچ‌کس نتوانسته‌ام ، نمی‌توانم جدا شوم ــ‌ این درکِ من از ، من و توست . به جاده‌ها نمی‌اندیشی ، به کشتی‌ها نمی‌اندیشی به فکرِ استخوان‌هایت …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر”به تو می‌اندیشم” از فریدون مشیری

تک و تنها به تو می‌اندیشم من مناجات درختان را هنگام سحر رقص عطر گل یخ را با باد نفس پاک شقایق را در سینه کوه صحبت چلچله‌ها را با صبح بغض پاینده هستی را در گندم‌زار گردش رنگ و طراوت را در گونه گل همه را می‌شنوم می‌بینم من به این جمله نمی‌اندیشم به تو می‌اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می‌اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می‌اندیشم   فریدون مشیری

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

شعر “درمیان شکوفه‌های گیلاس وحشی” از هالینا پوشویاتوسکا

در میان شکوفه‌های گیلاس وحشی که عطرشان  آشوب درونم را به زانو درآورد، بی رمق و لرزان ایستادم. در حالیکه تو ایستاده در پشت سرم و تندتر از جریان آب دست‌هایم را  محکم گرفتی وبوسیدی سپس درخت گیلاس بود و فقط درخت گیلاس بود که ما را نظاره می‌کرد. هالینا پوشویاتوسکا ترجمه از مرجان وفایی

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...