بایگانی/آرشیو برچسب ها : کارتون

کارتون آقای سک، سکه

بیچاره آقای سک، سکه فاطمه عبدلی چشم‌هایش گرد می‌شد و صورتش زرد. لپ‌هایش هم باد می‌کرد و می‌فهمیدی باید منتظر یک فاجعه باشی. دل آدم کباب می‌شد واسه این مرض لاعلاج. بیچاره آقای «سکسکه». یادم است همیشه می‌ترسیدم یک روزی «سکسکه»‌ام بگیرد و دیگر هیچ‌وقت بند نیاید. هر وقت اوضاع مرتب بود و قرار بود آقای «سکسکه» یک روز خوب را شروع کند، «سکسکه» بی‌پدر و مادر می‌آمد و همه چیز را خراب می‌کرد. چه دردسری. فلک‌زده مثل یک آقا لباس مرتب می‌پوشید، کراوات می‌زد و کلاه رسمی سرش می‌گذاشت. اما همین‌که پایش را از خانه می‌گذاشت بیرون، مکافات بود. حالا فرقی نمی‌کرد که یک قرار رسمی دارد یا می‌خواهد برود عکس بیندازد یا تو پارک با بچه‌ها بازی کند. …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

کارتون توشی ‌شان

ارتباط کارتون توشی ‌شان با تراژدی اودیپ شهریار چگونه توشی‌ شان عاقبت به خیر شد؟ علی به‌پژوه معمولا رسم است در ابتدای تیتراژ، منبع اقتباس را هم ذکر کنند، اما گاهی این اتفاق نمی‌افتد. کارتون «توشی شان»، یکی از همین نمونه‌هاست. تازه پس از تماشای چندباره این کارتون دلپذیر در کودکی و نوجوانی بود که به‌طور ناگهانی در جوانی، خیلی اتفاقی منبع اقتباس این اثر را فهمیدم و حیرت کردم. این کارتون، اقتباس غیرمتعارفی بود از تراژدی «اودیپِ شهریار» اثر سوفوکل (495 سال پیش از میلاد). حجم انبوه جزئیات افزودنی (مثل ماجرای آن پیرمرد که سه آرزوی توشی شان را برآورده می‌کرد) تشخیص رد پای «اودیپ» را در «توشی شان» سخت می‌کرد. نمایشنامه «اودیپ»، نمایشنامه‌ای است بسیار تکان‌دهنده درباره سرنوشت …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

کارتون بنر

بنر، کارتون ساده‌ای بود، ساده و صمیمی سنجاب زنگوله‌پا احسان رضایی   فکر می‌کنم تنها گربۀ مورد علاقه‌ام در کارتون‌ها، مادر بنر بود. مادر یک سنجاب. سنجاب کوچولویی که در تله آدم‌ها گرفتار ‌شده بود و این گربه او را در مزرعه نگه داشته بود و بزرگ کرده بود. فکر می‌کنم این به‌خاطر همدردی با خود بنر بود، وقتی که باقی سنجاب‌ها به خاطر چیزهایی که از مادرش داشت، مسخره‌اش می‌کردند. بنر، ماهی می‌خورد، موقع خواب دمش را بغل می‌کرد و زنگوله به گردنش داشت و برای همین‌ها بقیۀ سنجاب‌های جنگل مسخره‌اش می‌کردند. و من، هر وقت بنر مسخره می‌شد، قیافۀ همکلاسی یتیمم می‌آمد جلوی چشمم و آن روزی که به‌خاطر حرفی مسخره‌اش کردیم و بعد او با یک بغضی …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...

کارتون دهکده حیوانات – میشا خرسه

خرسِ روسی / نوید غضنفری بین سری‌های کارتونی که تلویزیون پخش می‌کرد، «دهکده حیوانات» و «پسر شجاع» شباهت‌های زیادی به هم داشتند. ساکنین دهکده در هر دو داستان، حیوان‌های مختلفی بودند شبیه انسان. از طرز زندگی‌شان گرفته تا لباس پوشیدن و راه رفتنشان مثل آدم‌حسابی‌ها بود. جدا از فرم قصه‌ها، شخصیت‌های دو قصه هم شباهت‌های زیادی داشتند. بچه‌ها دو دسته می‌شدند: خوب‌ها (که خوب بودنشان بی‌نهایت روی اعصاب بود) و بدها (که ما با آن‌ها حال می‌کردیم!). خودمان‌ایم، می‌شد از جذابیت غیرقابل انکار تیم خلاف دراگو، گربه (تمام خانواده گربه زندانی بودند به خاطر خلاف!) و روباه گذشت و مثلا میشا و ناتاشا و میلا را که کفر آدم را درمی‌آوردند، دوست داشت؟ یا یک تار موی شیپورچی عزیز و …

فرهیخته گرامی برای مطالعه بیشتر راجب این گفتار و همچنین مطالب مرتبط بیشتر با این متن لطفا اینجا کلیک کنید...