عواطف در کودکان


مقدمه

عاطفه از ماده عطف به معنای گرایش و انعطافی است که از رهگذر ارتباط فرد با موجود مورد توجه خاص از وی برقرار می گردد و از آن به احساس نیز تعبیر می شود. عامل چنین گرایشی از یک سو اتمدادهای روانی و حالت انفعالی فرد است. و از سوی دیگر شرایط و خصوصیات و جاذبه ای است که در طرف مقابل وجود دارد. عاطفه و احساس در حیات بشر قبل از عقل و ادراک ظاهر می شود و به نخستین روزهای زندگی باز می گردد. از این سو تأثیر عاطفه در عمل نیز از سایر عوامل و انگیزه ها نیرومندتر است و باید همواره تحت کنترل و پرورش ویژه قرار گیرد.

پرورش عاطفی همواره از نظر روانشناسان و مربیان امری مهم تلقی شده است همچنان که آیات و روایات و مباحث تربیتی اسلام نیز آن را مورد توجه کامل و دقیق قرار می دهد. و رهنمودهای ارزشمندی را ارائه می کند. آیاتی که از مؤدت، محبت و عدادت انعطاف و متفاوت، طمأنینه، اضطراب و حب جمال و زیبایی و مانند آن سخن می گوید می تواند به بعد عاطفی (با مفهوم عام آن) ناظر باشد، هرچند به مواردی چون عداوت و قساوت عنوان عاطفه دادن از باب لازم لاینفک بودنآنها با صفات متضادشان چون محبت و عطوفت است.

تربیت عاطفی به معنای هدایت و کنترل عواطف و احساسات و شکوفا سازی و بهره گیری به موقع از آن ها در جهت مطلوب یعنی خیر و سعادت انسان است.

 

پیشگفتار

در نظام تربیتی اسلام برای هر یک از مقاطع در زندگی انسان، از کودکی و نوجوانی و جوانی و بزرگسالی گرفته تا آخرین لحظات زندگی، نوعی پرورش کنترل عاطفه با هدف انسان سازی وجود دارد مثلاً پیامبر اکرم (ص) در مورد محبت و عطوفت با کودکان فرمود «اَحِبُّوا الصِبیانَ وَ اَرحَموُهُم فَاِذا وَ عَدتُموهُم فَقُوا لَهُم» .

و نيز مي فرمايد كسي كه فرزند خود را ببوسد خداوند براي او حسنه اي ثبت كند. پرورش عاطفه در نوجواني و جواني كه مرحله شكوفايي بيشتر احساس و شكل گيري شخصيت است از حساسيت و ظرافت بيشتري برخوردار است و توجه و دقت و مهارت افزونتري را مي طلبد.

در اسلام توجه به عواطف از دوره كودكي و نوجواني و جواني فراتر مي رود و شامل تمام سنين عمر مي شود. زيرا هر انساني عواطفي دارد كه در طول عمر با اوملازم است و نبايد از ديد مربيان و … پوشيده بماند.

 

 

 

 

 

 

عواطف در كودكان (رشد عاطفي)

عواطف نقش مهمي در زندگي كودك بازي مي كنند و فعاليت هاي روزانه كودك را لذت بخش مي سازند و او را به فعاليت هاي گوناگون مي كشاند. تأثير عواطف بر زندگي و فعاليتهاي كودك هميشه مفيد و نيرو بخش نيست. گاهي اثر منفي مي گذارند. خصوصاً برخي از تحريكهاي عاطفي را به خصوص اگر شديد و مداوم باشد رشد جسماني كودك را دچار اختلال مي كند، آسيب هايي كه عواطف بر رشد جسماني كودك وارد مي آورند ناشي از اختلال ها و بي نظمي هاي حاصله در دستگاه گوارش و خواب كودك است. در چنين حالتي كودك، قدرت تمركز حواس را از دست داده در فعاليت هاي درسي عقب مي افتد. موفقيت و شكست انسان در زندگي، تا اندازه زيادي تابع حالت عاطفي در دوره كودكي است.

عواطف نا مطلوبي مانند ترس، خشم، حسادت اثرات منفي در رشد كودك دارند و عواطف مطلوبي مانند، محبت، شادي، لذت و كنجكاوي براي رشد طبيعي كودك ضروري هستند. شادي و لذت متعادل در تكامل شخصيت كودك مؤثر و نبوده آنها موجب كاستي در رشد ذهني كودك مي گردد.

و حتي موجب تأخير در تكامل دستگاه گفتاري و اختلال هاي شخصيتي در اين گونه كودكان مي گردد كودكي كه در محيطي بي محبت پرورش يافته باشد. خموش و بي علاقه است و كوچكترين واكنشي به لبخند و تمايلي كه متوجه اوست از خود نشان نمي دهد. هرگاه نوزادي براي مدتي از درك محبت محروم بماند، حالتي شبيه به افسردگي دروي نمايان مي شود در چنين وضعي نشانه هايي از رنج روحي و حالت هاي هيجاني كه بيشتر ترس هاي واهي هستند در وي ديده مي شود.

اگر جدايي از اشخاص مورد علاقه و عدم برخورداري از محيط محبت آميز، بيش از سه ماه طول نكشد و كودك دوباره از محيط محبت آميز برخوردار شود سرعت رشد وي به حالت طبيعي باز مي گردد اما اگر اين جدايي و محروميت پنج ماه يا بيش از آن باشد.گرچه تماس مجدد كودك با اشخاص مورد علاقه و برخورداري از محبت مي تواند سير منفي فرآيند رشد را كاهش دهد نواقص رشدي وي را نمي توان جبران سازد.

چگونگي پيشرفت رشد عاطفي

هنگام تولد و كمي پس از آن نخستين حالت عاطفي نوزاد هيجاني كلي است. كه در برابر محرك ها پديدار مي شود. بايد دانست كه حركت هاي كودك هنگام تولد موضعي نيست بلكه مانند كرمي كه به خود مي پيچد، تمامي بدنش به حركت در مي آيد.

اين گونه حركت ها را فعاليت هاي توده اي ناميده اند.

در دوره نوزادي حالت هاي عاطفي مشخص ديده نمي شود.

معمولاً پيش از پايان دوره نوزادي، هيجان هاي كلي به واكنش هاي ساده اي مبدل مي شوند كه نشانه خوشايندي يا ناخوشايندي نوزاد مي باشند. انگيزه هايي مانند چسباندن نوزادش يا ضربه هاي ملايم دست گرم كردن نگهداشتن به وضعي كه موجب راحتي او باشد باعث بروز واكنش هايي حاكي از خوشايندي مي شوند. در چنين حالتي تمامي بدن نوزاد آزاد و رها گرديده و ماهيچه هايش به حالت «آسودگي» در مي آيند.

با افزايش سن بر تعداد واكنش هاي عاطفي كودك  نيز افزوده مي شود و عواطف مشخصي مانند لذت، خشم، ترس، حسادت، شادي، كنجكاوي، غبطه و نفرت نمايان مي گردند.

فرايند شكل گيري عواطف

نوزاد هنگام تولد عاري از عواطف لذت بخش است كه پس از دوماه انگيزه هاي مادي، حالت هاي لذت و رنج را در نوزاد به وجود مي آورند. حالت اضطراب در كودك براي اولين بار در شش ماهگي ديده مي شود.

دو ماه بعد احساس مالكيت نسبت به اسباب بازي اش در كودك نمايان مي شود و عواطفي مانند حسادت، نوميدي، خشم، محبت، همدردي، مهرباني، لذت و احساس مالكيت نسبت به اشياء ديگر از 9 ماگي تا يك سالگي به روشني قابل مشاهده است. واكنش گفتاري به خصوص در برابر انگيزه هاي ترس آور مشهود است و عاليترين شكل واكنش عاطفي است.

چگونگي تكامل عواطف

ظهور و عواطف در انسان، مانند وجوه ديگر شخصيتي، نتيجه رشد آنهاست. در ابتداي تولد هيچگونه عاطفه تكامل يافته اي وجود نداشته تكامل عواطف منوط به رشد آنهاست. تكامل عواطف نتيجه يادگيري و رشد بدني است طبعيت رفتار عاطفي پخته و منظم از رشد مراكز قشري مخ است.

علاوه بر قشر مخ كه در تكامل عواطف نقش بسيار مهمي دارد، رشد غدد داخلي به خصوص غده فوق كليوي (آدرنال) نيز براي رشد عاطفي ضروري است. تراوش هاي آدرنال، آدرنالين، نرآدرنالين حالت هاي عاطفي آشكاري ايجاد مي كنند.

ويژگي هاي حالت هاي عاطفي كودك

عواطف كودكان خردسال در مقايسه با عواطف بزرگسالان از جنبه  هاي گوناگون متفاوت است جنبه هاي گوناگون اين تفاوت عبارتند از :

1- دوام عواطف

2- شدت عواطف

3- تبديل حالت هاي عاطفي

4- وفور تكرار واكنش هاي عاطفي

5- ناهمانندي عواطف در كودكان گوناگون

6- تشخيص عواطف دروني از نمودهاي ظاهري آنها

7- تغيير شدت و ضعف عاطفه اي شخص در طي زمان

8- تغيير در شيوه بيان عواطف

 

 

 

انواع عواطف كودكان

با گذشت ماه هاي اول زندگي برخي عواطف مشخص كه نشانه هاي خاصي به همراه دارند. در كودك ديده مي شود. در اين بخش عمومي ترين عواطف دوره كودكي انگيزه هاي موجد آنها و همچنين رفتارهاي خاصي كه معرف هريك از عواطف هستند شرح داده مي شوند.

ترس : پدر و مادر كودك خود را از آنچه مسبب ترس مي شود در امان مي دارد. اين امر هميشه  امكان پذير نيست. پيش از پايان يكسالگي انگيزه هايي ترس آوركودك را تحت تأثير قرار              مي دهند.

ترس هنگامي كه چندان شديد نبوده، موجب پرهيز از خطر باشد براي كودك سودمند است. ترس هاي فراوان و شديد كه در بسياري از كودكان ديده مي شوند، سلامت جسمي و رواني، فكري و تربيتي مورد تهديد قرار مي دهند. و اگر اين ترس ها درمان نشود موجب اختلال هاي جسمي و فكري و تربيتي در كودكان مي شود بدين ترتيب ترس كه با ايجاد واكنش پرهيز از خطر مي تواند عامل ايمني باشد به عاملي تهديد كننده و خطرناك تبديل مي شود.

منشأ ترس

منشأ ترس ها، اعم از معقول و يا نامعقول بودن آنها بايد در تجارب خود كودك يافته شوند بيشتر ترس ها اكتسابي هستند. اما كيفيت اكتساب همه آن ها يكسان نيست. گروهي از ترس ها نتيجه تأثير انگيزه ها هستند. مثلاً صداي بلند و ناهنجا هميشه و به طور طبيعي ترس آورند.

برخي از ترس ها نتيجه يادگيري (تقليد) از ديگران است.

گروه سوم از ترس ها نتيجه ي تجربه هاي ناگوار خود كودك است ترس از پزشك، دندان پزشك، خوابهاي بد نيز به عنوان گونه اي تجربه ناگوار منشأ ترس هستند.

انگيزه هاي ترس آور در كودكان

ترس آور بودن انگيزه ها به عوامل گوناگون از جمله سن، تجربه هاي پيشين و ميزان رشد ذهني كودك بستگي دارد. بنابراين طبيعي است كه هيچ دو كودكي را نمي توان يافت كه ترس هايشان يكسان باشند.

شيرخوران با وجود محيط محدود و حفاظت شده، ترس هايي دارند و پيش از پايان يكسالگي بر شمار آنها افزوده مي شود. انگيزه هاي ترس آور در شير خوران عبارتند از : صداهاي بلند، جانوران، اشخاص و مكانها و اشياء نامأنوس و نا آشنا، تاريكي، مكانهاي بلند، جابه جاشدن ناگهاني، تنهايي و درد.

ترس هاي كودكان تا سن ورود به مدرسه دگرگونيهايي می پذيرد، ترس از جانوران، بيگانگان، مكان هاي نامأنوس، صداها تا چهار سالگي پيوسته افزايش يافته سپس كاهش مي يابد. اما ترس از تاريكي، تنهايي، پديده هاي عجيب و غريب مرگ و شخصيت هاي منفي در داستانها  و فيلم ها، با افزايش سن رو به فزوني مي نهد. در دوره دبستان؛ ترس از دست دادن ارزش و اعتبار، بيماري، آسيب هاي جسماني، و تمسخر شدن، شدت و تعداد ترس هاي دختران بيش تر از پسران است مثلاً در ميان جانوران، پسران از جانوران وحش و دختران از حشرات مي ترسند. پسران از كارهاي مدرسه مي ترسند و دختران از تاريك، بيماري.

وضعيت جسمي و ذهني كودك

در مورد تأثير وضعيت جسمي و ذهني كودكان در چگونگي ترس آنان، پژوهش هايي انجام شده است از نتايج به دست آمده چنين بر مي آيدكه ترس هاي كودكان با هوش تر به دليل آگاهي بيشتر آنان از خطرهاي احتمالي پديده ها و موقعيت ها بيش از كودكان كم هوش تر است.

ويژگي هاي شخصيتي كودك در ميزان ترس پذيري او بسيار مؤثر است در كودكاني كه از شخصيت آرام و متعادل برخوردارند. احتمال دچار ترس شدن كمتر از كودكاني است كه شخصيتي پر كشاكش و نامتعادل دارند، هرآنچه كه اعتماد به نفس كودك را كاهش مي دهد. او  را براي پذيرش ترس ها آماده تر مي سازد.خاطره هاي وحشت زا وجود افراد ترسودر خانواده موجب افزايش ميزان ترس پذيري در كودك مي شود.

واكنش هاي مربوط به ترس

به طور طبيعي ترس با واكنش اجتناب از انگيزه ترس آور همراه است. شئ ترس آور موجب عقب نشيني كودك مي گردد به همراه اين واكنش، كودك به ناله وگريه پرداخته، ناگهان از نفس كشيدن باز مي ايستد و از فعاليت خود دست مي كشد. كودك 5/3 ساله با گفتن « نه » يا        « نمي خواهم » مي كوشد تا بر ترس خود غلبه كند و يا خود را ازموقعيت ترس آور دور نگه دارد. نترسيدن در جامعه ارزشي اجتماعي شمرده مي شود، كه خود موجد ترس  نويني در كوك، ترس از ابزار  ترس است. بسياري از كودكان بر اين باورند كه ترس شرم آور است.

 

پيشگيري از ترس

ترس جز در موارد اجتناب از خطرهاي واقعي، بيشتر زيان آور است تا مفيد از اين رو شايسته است كه پدران و مادران و آموزگاران تا حد ممكن از ترس كودكان پيشيگيري نمايند. آگاهي و آمادگي قلبي كودك به هنگام برخورد ناگهاني باانگيزه اي جديد در پيشگيري از ترس او بي تأثير نيست. از سويي دادن آگاهي و آمادگي پيشين براي رويارويي با انگيزه اي ترس آور ممكن است نتيجه اي عكس به بار آورد. بدين ترتيب كه اين عمل ممكن است آن انگيزه را ترسناك تر از آنچه كه هست جلوه دهد از ميان روش هاي گوگناگون مبارزه با ترس كودكان روش هاي زير از همه مفيدتر بوده اند.

الف- دادن امكان به كودك تا به ميل خود با ترس و انگيزه هاي موجد آن رو به رو شود.

ب- ايجاد انگيزه براي يادگيري مهارت هايي كه هنگام رو به رو شدن با موفقيت هاي ترس آور كودك را به كار آيد.

پ- ايجاد همخواني هايي (تداعي هايي) خوشايند با انگيزه ترس آور.

ت– توضيحات شفاهي درباره انگيزه ترس آور و ايجاد اطمينان در كودك نسبت به بي خطر بودن آن.

ث– تمرين شجاعت به شيوه تقليد از بزرگتران .

ج– دادن فرصت كافي به كودك براي بيان عواطف و انديشه هايش كه منجر به كشف تمايلات و استعدادهاي وي و انحراف خاطرش از امور زيان آور مي گردد.

 

حسادت : حسادت نوعي خشم و واكنش عاطفي است در برابر از دست دادن يا احتمال و يا تصور از دست دادن محبتي یك دوست. حسادت در بيشتر مواقع با ترس و خشم آميخته است.

شخص دچار حسادت، اطمينان خاطر را در روابط با شخص محبوبش از دست مي دهد و از بي مهري دوستش بيمناك است. كودك گرفتار حسادت نه تنها در دران كودكي بلكه شايد در تمام زندگي خود، ديدي آميخته با حسادت و بدبيني نسبت بانسانها وجهان خواهد داشت.

پژوهش هاي انجام شده درباره حسادت در درمانگاه هاي روانشناسي نشان مي دهد كه حسادت يك واكنش عاطفي بسيار رايج است كه معمولاً با تولد فرزند ديگر در خانواده در كودكان 2 تا 5 ساله ديده مي شود. از آنجا كه فرزند نخست خانواده مدتي طولاني از تمام محبت و مواظبت پدر و مادر برخوردار است. بروز واكنش حسادت بيشتر در فرزندان نخست خانواده مشاهده مي شود.

معمولاً براي پيشگيري از حسادت كودك، مي كوشند او را براي پذيرفتن نوزادي كه در راه است آماده سازند، اما زا آنجا كه كودك نمي تواند ماهيت چنين رويدادي را درك كند اين گونه  كوشش ما نتيجه مطلوبي در بر ندارد. حسادت گاه نتيجه تفاوت سني ميان فرزندان يك خانواده است. علت ديگر حسادت در كودكان، تبعيضي كه والدين ميان فرزندان خود قائل مي شوند والدين ناآگاهانه به فرزندان زيبا، خونگرم و با استعداد خود مهر و محبت بيشتري مي ورزند اين امر موجب حسادت فرزندان ديگر، كه از چنين خصوصياتي برخوردار نيستند مي شود.

بسياري از كودكان به يكي از والدين به خصوص پدر، حسادت مي ورزند. تماس هميشگي كودك با مادر موجب احساس مالكيت نسبت به مادر در كودك مي شود و محبت مادر به پدر در حضور كودك، موجب حسادت وي مي شود. عامل ديگري كه مي تواند موجب حسادت فرزندي از خانواده به فرزند ديگر باشد تضاد ميان والدين است. در چنين صورتي فرزندي كه از يك يا چند جهت به يكي از والدين شبيه باشد ممكن است از سوي ذوج ديگر هدف خشم و انتقام قرار گيرد.

در نتيجه چنين كودكي به خواهر و برادر كه از محبت و نوازش برخوردار است، حسادت              مي ورزد از سن 5 و 6 سالگي علايق كودكان به خارج از خانه گسترش مي يابد و حسادت نسبت به اعضاي خانواده كاهش مي يابد. حسادت به همكلاسي ها، به خصوص آناني ك بر كودك برتري دارند، جايگزين حسادت پيشين مي شود. براي جلوگيري از حسادت ميان فرزندان دستور العمل از هرچيز به تعداد فرزندان نه تنها راهشگا نيست بلكه چون كودك بزرگتر سهم خود را بيشتر مي داند موجب حسادت مي شود.

تفاوت هاي فردي در حسادت

تعداد و شدت واكنش هاي حسادت آميز در كودكان متفاوت است و به عواملي مانند سن، جنس، هوش، رشد عقلاني تعداد فرزندان خانواده و شيوه رفتار والدين به خصوص مادر بستگي دارد.

به هنگام رشد، حسادت در دو مقطع به نهايت شدت خود مي رسد، يكي از 2 تا 4 سالگي و ديگري در ايام بلوغ. از لحاظ جنسي، از هر سه كودك گرفتار حسادت، دو تن دختر هستند از نظر هوشي حسادت در ميان كودكان باهوش بيشتر ديده مي شود.

فرزندان نخست خانواده ها بيشتر از ديگ فرزندان دچار حسادت مي شوند.

هر چه مادر در توجه و علاقه به كودکان رفتاري متعادل و پخته داشته باشد، بروز حسادت در ميان كودكان كمتر خواهد بود.

محبت

محبت واكنش عاطفي است كه هدف آن ممكن است اشخاص يا اشياء باشند تعيين كننده اشخاص و اشيايي كه كودك به آنها محبت خواهد ورزيد تنها تجربه و يادگيري است در كودكاني كه به ديگران نشان نمي دهند، نقص هاي شخصيتي و ناراحتي هاي عاطفي از قبيل عدم استقلال (وابستگي) اضطراب و ناسازگاري مشاهده شده است كودك در حدود 6 ماهگي به افراد معيني محبت نشان مي دهند. از اين پس بر محبت وي به موازات گسترش روابط اجتماعي افراد افزوده مي شود.

ميزان محبت كودك به مقدار محبتي كه از ديگان ديده است بستگي دارد.

محبت در حقيقت كنشي است كه مطلوب بودن آن به متقابل بودن آن بستگي دارد.

مهرو محبت بي اندازه نيز، همانند بي اعتنايي و سروري در كودكان تأثير نامطلوبي به جا               مي گذارد. دوست داشتن بيش از اندازه والدين مي تواند باعث آن شود كه كودك هيچ رابطه دوستي با همسالان خود برقرار نكند. محبت جنسي در كودكان مي تواند حتي به حد شيفتگي پيش از بلوغ در نوحوانان برسد.

انگيزه هاي محبت

پژوهش هاي انجام شده در باره نوع و خصوصيت انگيزه هاي محبت در ميان خردسالان و كودكان نشان داده است كه:

1- اطفال كوچكتر از پنج ماه به  هر كس كه برخورد محبت آميز با آنان داشته باشد. اظهار محبت مي كنند. در 6 ماه دوم سال اول، رفتار آنان با تمام آشنايان تقريباً دوستانه است و در عين حال بيگانگان نيز مي توانند به سهولت علاقه آنان را طلب كنند. در طول سال دوم محبت طفل خردسال به كودكان ديگر گسترش مي يابند.

در همين ايام اشيايي مانند پتو، قاشق، يك زير پيراهني كهنه مي توانند هسته مركزي محبت وي واقع شوند.

2- تا هنگامي كه كودك به مدرسه نرفته بخش اعظم محبت وي متوجه اعضاي خانواده است بيشتر اطفال، مادران را بيش از پدران دوست مي دارند. و با افزايش سن اين اختلاف آشكار             مي شود. به قول معروف مادر « حريف حجره و گرمابه و گلستان » است اما پدر چنين نيست.

3- ميزان محبت طفل خردسال به خواهران و برادران به رفتار آنان با وي بستگي دارد. چنانچه برادران بزرگتر به خواهران كوچكتر خود توجه و محبت داشته باشند اينان معمولاً با ديده احترام و ستايش به برادران بزرگتر خود مي نگرند.

عوامل مؤثر در عواطف

عوامل انسان چه بزرگسال و چه خردسال، در زمان هاي گوناگون و بر اثر عواملي چون كيفيت فراجي مراحل گوناگون شبانه روز و اثرات محيطي دگرگون مي شود در پرورش عواطف                  مي بايست از عواملي كه زمينه را براي حيجانات منفي مستعد مي سازند پرهيز كرده در زدودن آنها كوشيد. مهمترين عواملي كه كودكان را مستور ناراحتي هاي عاطفي مي سازد عبارتند از :

  1. خستگي

خستگي كه نتيجه استراحت كم، هيجانات زياد غذاي ناكافي و علل فرعي تر ديگر است كودكان را آماده كج خلقي و تندخويي مي سازد. گرچه اين امر در تمام مراحل كودكي صادق است، اما به هنگام طفوليت بسيار مهم و قابل توجه است. زيرا طفل خردسال از آنجايي كه توانايي تشخيص خستكي را ندارد بي اعتنا به آن بازي خود را در نهايت منجر به كج خلقي و تنخويي وي مي شود ادامه مي دهد در مقايسه اي ميان كودكستان هايي كه در برنامه هايشان براي كودكان، استراحت پيش از ظهر و دادن آب ميوه وجود داشت و كودكستانهايي كه فاقد چنين برنامه هايي بودند مشخص گرديد كه در كودكستانهاي گروه نخست عواطف منفي كمتر ديده مي شود. گرسنگي در آمادگي ديگر براي ابراز خشم بسيار مؤثر است.

  1. نبود تندرستي

ضعف و ناراحتي حاصله از تغذيه نامناسب، اختلالات گوارشي، بيماري گوش و حلق نقص بينايي

دندان ناسالم، سرماخوردگي و هرچيز ديگر كه به طور موقت تندرستي را مختل مي سازد. زمينه را براي تحريكات عاطفي منفي، به خصوص خشم آماده مي سازد.

  1. مراحل گوناگون شبانه روز

از آنجا كه خستگي در برخي از ساعات شبانه روز بيشتر از ساعات ديگر است، امكان دستخوش تحريكات عاطفي شدن در آن ساعات بيشتر است. در اطفال و كودكان خردسال پيش از غذا و خواب تظاهرات عاطفي شدن مي يابد. به هم خوردن برنامه غذايي و خواب نيز مي تواند باعث عدم تعادل عاطفي در كودكان باشند.

  1. هوش

كودكان باهوش به علت درك بهتر پديده هاي غم انگيز وشادي بخش دچار غم و شادي هاي بيشتري مي گردند، در نتيجه توانايي پيش بيني پيامدهاي نامطبوع هستند دچار ترس مي شوند. در نتيجه داشتن علايق وسيعتر كه ممكن است تجاربشان براي رسيدن به آن ها كافي يا ناكافي باشد دستيابي يا عدم دستيابي  به اين علايق برحسب نوع علايق مي تواند موجد حالتهاي عاطفي گوناگون باشد به قول معروف « هركه بامش بيش برفش بيشتر » تفائت در ميزان حساسيت بر حسب ميزان هوش، در مورد كودكان خردسال نيز صادق است.

  1. محيط اجتماعي

محيط زندگي، پرجار و جنجال و آكنده از هيجان، مشاجره، درگيري دائمي والدين، تفريحات و

سرگرمي هاي بيش از اندازه هيجان انگيز مانند سينما و راديو، تلويزيون و جز آن آرامش عاطفي كودكان را برهم مي زند.

مقايسه ميان كودكستان هايي كه در آنها كودكان ناگزير از انجام كارهاي معيني بر طبق دستور مربيان بوده اند و كودكستان هايي كه رد آن ها كودكان از آزادي بيشتري برخوردار بوده اند. نشان مي دهد كه كودكان كودكستان هاي گروه نخست دچار دگرگوني هاي عاطفي بيشتري شده اند.

همكلاس شدن با شاگردان بسيار بزرگتر يا بسيار كوچكتر در دبستان موجب فشار عاطفي در كودك مي شود.

  1. روابط خانوادگي

يكي از علل ناراحتي هاي عاطفي در كودكان، رفتار و روابط نامناسب والدين است. دور بودن بيش از اندازه پدر و مائر از فرزندان و به سر بردن در خارج از خانه، بيش از حد نگراني نشان دادن در مورد كودكان، پيوسته راجع به وضعيت مزاجي و رفتار كودكان سخن گفتن، يك كمك بيش از اندازه به كودك، مطيع اراده كودكان شدن و يا آنان را محور حسات خانوادگي قرار دادن همه از رفتارها و روابطي است كه زمينه را براي انواه فشارهاي عاطفي در كودكان مهيا مي سازند.

  1. آرزوها و انتظارات كودك

گاه فشار عاطفي در كودك نتيجه انتظارات بيش از حد والدين بدون در نظر گرفتن توانايي كودك است. در نتيجه چنين وصفي كودك خود را ناشايست و گناهكار مي پندارد. گاه نيز اين وضعيت ناشي از آرزوها و هدف ها، كودك احساس بي كفايتي نموده، دچار ترس، اندوه و اضطراب مي شود ناگفته نماند كه هدف ها و آرزوهاي كودك و موانعي كه در برابر آنها ظاهر مي شود به سن كودك بستگي دارد. در يك سن معين نيز هدف ها و آرزوها از موقعيتي ديگر تغيير مي كند.

نتيجه گيري

عواطف همچنلن كه منشأ فعاليت هاي مفيد در حيات انسان است مي تواند منشأ تحركات نامطلوب نيز باشد. محبت و عداوت، تمايل و نفرت، عفو و انتقام و … هرگاه بدون ضابطه منطقي، اعمال گردند آثار نامطلوبي به بار خواهند آور و بايد آنها را با عقل و ايمان تحت كنترل در آورد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ

1- احدي، حسين، 1322- روانشاسي رشد: مفاهيم بنيادي در روانشناسي كودك.

2- بني جمال، شكوه السادات، روانشناسي رشد: ب. شركت پرديس 57 ج. عنوان

3- احمدي زيدآبادي، نسرين، شخصيت و تأثير پدر و مادر در پرورش و توسعه شخصيت كودك، 53-1352

4- اخلاق و تربيت اسلامي/ محمد تقي رهبر، محمد حسن رحيميان- تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب 1342

5- مكارم الاخلاق؛ ص 252. ووسائل الشيعه؛ ج 15، ص 201

6- روانشناسي رشد: مفاهيم بنيادي در روانشناسي نوجواني و جواني

مؤلفين: دكتر حسن احدي- دكتر نيك چهره محسني.    چاپ ششم 1376.    تيراژ: 500 نسخه.   چاپ: پرچم

7- شعاري نژاد، علي اكبر؛ روانشاسي رشد، تهران اطلاعات 1364.

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *