روانشناسي كودك


جيغ زدن كودك

نوزاد از موقع تولد براي تأمين نيازهاي خود يا بيان مشكلات خود فقط گريه مي‌كند بتدريج حرف مي‌زند و با بيان كلمات نيازي خود را بيان مي‌كند. بعضاً مشكلات جسمي، مسائل شنوائي يا بيماريهاي كودك ممكن است با بي‌قراري، گريه كردن ممتد، جيغ زدن‌هاي طولاني باشد. اين يك وسيله براي ارتباط با محيط و ابزار نياز يا مطرح كردن خود است. خشونت در كودكان يا پرخاشگري ممكن است باعث ايجاد اختلالات رواني و يا پرخاشگري شود. در مسير تكامل تكلم در كودكان ممكن است اختلالات شنوائي نيز با جيغ زدن همراه باشد. چرا كه كودك نمي‌تواند نيازهاي خود را در مسير عادي ابراز كند نمي‌تواند با كلمات بيان كند و با جيغ زدن جلب توجه مي‌كند.

چنانچه جيغ زدنهاي كودك باعث جلب توجه و توجه بيشتر به كودك شود او شرطي مي‌شود و سعي مي‌كند خواسته‌هاي خود را با جيغ زدن به اطرافيان تحميل كند.

بسياري از بيماريهاي زمينه‌اي كودك بيماريهاي متابوليك و كلامي و يا اختلالات گوارشي و يا بيماريهاي عصبي و يا اختلالات رواني ممكن است حالت عادي كودك را تغيير داده و منجر به اين شود که ابراز نياز كودك به طرز عادي نباشد.

  • تغذيه كودك خصوصاً در 6 ماه اول با شير بايد براساس نياز كودك باشد. ساعت مشخص براي او در نظر نگيريد هر موقع كه دوست دارد و به هر ميزان كه نياز دارد. بهترين شرايط آن است كه كودك در بغل مادر در شرايط كاملاً آرام تغذيه شود. هر نوع استرس در مادر يا كودك اين شرايط ايده‌آل را مختل كرده و باعث كاهش شير مادر يا اختلال در تغذيه كودك مي‌شود. محركهاي محيطي مثل صداهاي بلند حتي صداي زنگ تلفن، يا بازي با كودك در ضمن شير خوردن باعث اختلال در تغذيه او مي‌شود.

زمان شير خوردن كودك از پستان مادر بهترين زمان تبادل عواطف بين مادر و كودك است و اين زماني است كه مادر با كودك خلوت كرده و بهترين و عميق‌ترين عواطف انساني در پاكترين پيوندها مبادله مي‌شود. هر چه آرامش بيشتري در اين زمان بين مادر و كودك باشد ميزان شير دهي و طول مدت شيردهي بيشتر است كودكاني كه مادران در ضمن شير دهي آرامش بيشتري داشته باشد از آرامش بيشتري برخوردار هستند و راحت‌تر شير مي‌خورند، مسلماً رشد بهتري خواهند داشت. بعضي از كودكان به محض شروع تغذيه با شير مادر دفع مدفوع دارند و با كوچكترين تحريك گوارشي ممكن است دفع مدفوع نيز تحريك شود.

كودكاني كه شير مادر مي‌خورند ممكن است 7-8 مرتبه در روز دفع مدفوع داشته باشند بعضاً اين مدفوع آبي و حتي ممكن است سبز رنگ باشد و يا ممكن است همراه با زورزدن و بيقراري باشد اين واكنشها طبيعي است و مشكل خاص براي كودك ايجاد نمي‌كند بعضاً ممكن است تعداد دفعات دفع مدفوع كودك كم شود تا هفته‌اي يك بار دفع داشته باشد دربچه‌هاي كه شير مادر مي‌خورند اين مسئله نيز ممكن است طبيعي باشد. دفع مدفوع در اين حالت ممكن است با زور زدن، قرمز شدن صورت و كمي بي‌قراري باشد چنانچه دفع كودك به همين شكل باشد و مشكل حادي ايجاد نكند غير عادي نيست خصوصاً در 6-3 ماده اول اين واكنشها همراه دفع طبيعي است و داروي خاصي لازم نيست.

با كودك چگونه از مرگ صحبت مي كنيد؟

توضيح مرگ به كودكان يكي از سخت ترين كارها براي اولياست، بخصوص هنگامي كه خود آنها با غم مرگ عزيزي دست به گريبان هستند. اما مرگ يك بخش غير قابل انكار از زندگي است و چه بخواهيم و چه نخواهيم، از خيلي خردسالي، كودكان نسبت به آن كنجكاو مي شوند و به فهميدن و پرسيدن درباره روشهايي كه احساس غم مربوط به آن را به طور طبيعي نشان بدهد، علاقه مند هستند، روشهايي كه بزرگترها عزاداري مي نامند.

شايد باعث تعجب باشد كه بدانيد حتي كودكان 2 ساله از مرگ آگاه هستند. كودكان در قصه هايشان يا برنامه هاي تلويزيون از مرگ مي شنوند، يا در اطراف خود حيوانات خانگي يا خياباني مرده را مي بينند. علي رغم اين موارد، هيچ كدام از كودكان مفهوم مرگ را نمي دانند. آنها نمي توانند مفهوم هميشگي بودن مرگ را درك كنند و در عوض، آن را به عنوان يك اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر مي گيرند.

آنها تصور مي كنند كه اجساد هنوز مي خورند و مي خوابند و كارهاي هميشگي خود را انجام مي دهند، فقط با اين فرق كه اين كارها را يا در آسمانها و يا در زير خاك انجام مي دهند. حتي وقتي يكي از اوليا يا خواهران و برادران كودك درگذشته است، او نمي تواند اين اتفاق را براي آنها در نظر بگيرد.

كودكان به روشهايي مختلف نسبت به مرگ واكنش نشان مي دهند:

اصلاً تعجب نكنيد اگر كودك 2 ساله اي در آموزش مهارت توالت رفتن پسرفت كند يا كودك 5 ساله اي نخواهد به مهد كودك هميشگي اش برود، چرا كه كودك در جست و جوي علت پريشاني و غمگيني بزرگترها است و مي خواهد بداند چرا برنامه
روزمره اش تغيير كرده است. او با خودش فكر مي كند چرا به ناگهان جهان اطرافش اين همه نگران كننده شده است. از سوي ديگر، ممكن است كودكي هم باشد كه اصلاً واكنشي به مرگ نشان ندهد يا گاه گاهي در بين شادي و خوشحالي هاي كودكانه اش به ياد آن بيفتد كه اين هم كاملاً طبيعي است و دليل سنگدلي كودك نيست! اصولاً كودكان اين مفهوم را كم كم و به آهستگي درك مي كنند و نبايد انتظار داشت كه همه موضوع را در يك لحظه يا يك روز بفهمند و حتي بسياري از آنها تا وقتي كه كاملاً احساس امنيت نكنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمي دهند، يعني فرايندي كه ممكن است ماهها تا سالها به طول بينجامد، بخصوص اگر مرگ عزيزي را شاهد بوده باشند . بعضي از كودكان رفتارهايي انجام مي دهند كه به نظر عجيب مي رسد. مثل بازيهاي تشييع جنازه يا اداي مردن كسي را درآوردن. اين هم امري طبيعي است، حتي اگر به نظر بزرگترها غير معقول باشد. بنابراين، اين روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نبايد از كودك گرفت.

احساسات خود را در مورد مرگ توضيح بدهيد. سوگواري يك قسمت بسيار مهم براي التيام غم مرگ عزيزان است و اين هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد خردسالان صادق است كودك را نبايد با سوگواري شديد، وحشت زده كرد، ولى از طرفي هم نبايد مسأله را بي اهميت جلوه داد. به كودك بايد توضيح داد كه بزرگترها هم نياز به گريه كردن دارند و اينكه ما به خاطر از دست دادن كسي ناراحت هستيم. در غير اين صورت، كودك كنجكاوانه تغييرات خلقي شما را درك مي كند و بخصوص وقتي حس كند مسأله اي وجود دارد، ولي شما سعي در مخفي كردن آن داريد، نگران تر مي شود.

به سؤالات كودك پاسخ دهيد. كنجكاوي كودكان درباره مرگ يك امر عادي است و نبايد از سؤالات آنها فرار كرد، بلكه بهتر است از فرصت پيش آمده استفاده كرده و به كودك كمك كنيم تا بتواند با مسأله از دست دادن ديگران روبرو بشود.

جوابهاي آسان و كوتاه عرضه كنيد. كودكان قدرت درك اطلاعات پيچيده و سنگين را ندارند. بنابراين سعي كنيد براي توضيح مرگ وارد جزئيات و بحثهاي پيچيده آن نشويد. آنچه براى كودكان بخصوص زير 5 سال درك بهتري دارد، توضيح مرگ به عنوان توقف تمام كارهاي جسماني است. مثلاً به او گفته شود مردن اين گربه يعني اينكه او ديگر راه نمي رود يا غذا نمي خورد و چيزي را نمي بيند و هيچ دردي را احساس نمي كند و جسم آن ديگر كار نمي كند.

كودكان نياز دارند در مورد خودشان اطلاعاتي داشته باشند. ممكن است بپرسند كه «من كي مي ميرم؟» كه در جواب بهتر است گفته شود «هيچ كس نمي داند كه كي كسي مي ميرد، ولي بيشتر ما زمان خيلي خيلي زيادي زندگي مي كنيم. من مطمئنم كه تو تا وقتي كه خيلي پير بشوي، زندگي مي كني.» يا ممكن است كودك بپرسد: «مامان، تو كي مي ميري؟» اين سؤال معمولاً براي اوليا خيلي تكان دهنده است. عملاً منظور كودك از اين نوع سؤال اين است كه آيا تو از من مراقبت مي كني و يا چه كسي بعد از اين از من مراقبت مي كند، بنابراين بهتر است به كودك گفته شود «مامان قوي و سالم است و خيلي خيلي وقت زيادي، پيش تو خواهد ماند.» حتي به كودكان زير 5 سال توصيه مي شود اوليا بگويند «مامان نمي ميرد»، «بابا نمي ميرد». بنابراين اگر اينگونه جواب بدهيم كه «فرزند عزيزم همه ما يك روزي مي ميريم» براي كودك مانند اين است كه بگوييم ما همين امروز مي ميريم

واژه هاي مسأله ساز :

در بخش نخست مقاله، به چگونگي نگاه كودكان به مقوله مرگ و اينكه آنها نمي توانند مفهوم هميشگي بودن مرگ را درك كنند و در عوض، آن را به عنوان يك اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر مي گيرند، اشاره شد. و همچنين نكته هايي براي ايجاد ارتباط مناسب با كودكان مطرح شد. در بخش پاياني ، ساير نكات مهم در اين زمينه مورد بررسي قرار مي گيرد.

از عبارت هايي كه به يك امرخوب اشاره مي كند، پرهيزكنيد.
عبارت هاي معمول بزرگترها درمورد مرگ مثل «درآرامش استراحت كردن» يا «خواب ابدي» يا «رفتن به يك جاي دور» براي خردسالان بسيارگيج كننده است.
پس نگوييد كه «پدربزرگ خوابيده است» يا «به يك جاي دوررفته است». كودك ممكن است با اين توضيحات از رفتن به تختخواب نگران بشود و فكركند كه او هم ممكن است بخوابد و ديگر برنگردد، يا اگر شما به خريد و كار برويد، فكركند كه شما هم برنمي گرديد. مرگ را هرچه قابل لمس تر براى او توضيح بدهيد مثلاً بگوييد: «پدربزرگ خيلي خيلي پيرشده بود و بدن اش قادر به كاركردن نبود» اگر پدربزرگ قبل از مرگ مريض بوده اطمينان حاصل كنيد كه كودك بفهمد مريض شدن مثل سرماخوردن معني مردن نمي دهد. به او توضيح بدهيد كه اين مريضي ها نمي تواند كسي را بكشد.

درمورد كاربرد واژه هاي خداوند و بهشت با احتياط كامل رفتاركنيد. دقت كنيد اين مفاهيم را براي يك كودك 5 ساله يا حتي كوچكتر به كار مي بريد و هدف شما اين است كه او را آرام كنيد. پس مراقب باشيد او را بيشتر گيج و مضطرب نكنيد.
براي مثال اگر بگوييد «مادربزرگ الآن خيلي خوشحال است چون توي بهشت است» كودك فكرمي كند «چطور مادربزرگ واقعاً خوشحال است اگر همه كساني كه دور و برمن هستند، اين همه ناراحتند؟!» يا مثلاً بگوييد كه «عمو آنقدر خوب بود كه خداوند او را پيش خودش برد.» كودك فكرمي كند اگر خدا عمو را پيش خودش برده چون خوب بوده پس ممكن است مامان، من يا هركس خوب ديگري را نيز پيش خودش ببرد!!» يا «اگر من هم خيلي خوب باشم مي توانم برم پيش خداوند و بابابزرگ را ببينم» يا اينكه «سعي كنم كه بچه بدي باشم تا بتوانم بيشتر پيش بابا و مامان بمانم!» بنابراين عبارتي به كار ببريد كه او را نگران تر نسازد. مثلاً بگوييد: «ما خيلي ناراحتيم كه بابابزرگ ديگر پيش ما نيست و ما خيلي دلتنگ او مي شويم ولي اين خوب است كه بداني او الآن پيش خداوند است.»

منتظر واكنش هاي مختلفي ازسوي كودك باشيد. كودكان علاوه بر احساس غم درباره مرگ، احساس گناه يا خشم نيز پيدا مي كنند. بخصوص اگر متوفي يك فرد نزديك خانواده باشد.

مثلاً كودك ممكن است فكركند خواهرش به خاطر حسادت هاي او مرده است يا چون او خواهرش را كتك مي زده و اذيت مي كرده، مرده است و از اين احساس به احساس گناه شديد برسد.

گاهي ممكن است كودك نسبت به متوفي خشمگين بشود كه چرا او را ترك كرده و رفته، يا حتي نسبت به شما، پزشكان و پرستاران احساس خشم كند.

ازسوي ديگر كودك ممكن است با بروز رفتاري كاملاً بي تفاوت شما را متعجب كند مثلاً بگويد«حالا كه بابا پيش ما نيست، من راحت تر مي توانم بازي كنم!» از اينگونه عبارات تعجب نكنيد و آنها را به حساب ناتواني كودك از درك مفهوم پيچيده مرگ بگذاريد.

كودكان نمي توانند آنطور كه بزرگترها معني و اثر مرگ را درك مي كنند، اين موضوع را درك كنند، بنابراين چنين كودكاني سنگدل و بي احساس نيستند.

انتظار تكرار سؤالات كودك را داشته باشيد. سؤالات تكراري درمورد مرگ و توضيح علائم غم و ناراحتي براي كودك ممكن است مدت ها به طور بينجامد. حتي با بزرگترشدن وي و رشد مهارت هاي شناختي او، سؤالات تازه تري مطرح مي شود.
نگران نباشيد كه توضيحات شما ناقص بوده، چرا كه سؤالات تكراري كودكان يك امر طبيعي است. تنها كاري كه بايد بكنيد اين است كه با صبر هرچه تمامتر به آنها پاسخ دهيد.

به كودك كمك كنيد خاطرات خوب فرد فوت شده را به ياد بياورد. صحبت از شيريني با او بودن و اجازه تعريف از گذشته دادن به كودك خيلي آرامش مي دهد. كودكان به روش هاي قابل لمس براي سوگواري نيازمند هستند، بنابراين به جاي شركت درمراسم تدفين، كودك زير5 سال مي تواند در خانه شمع روشن كند يا يك آواز براي فرد درگذشته بخواند، تصوير او را بكشد يا در مراسم ديگر سوگواري شركت داده شود.

دادن يك وسيله از فرد فوت شده به كودك، براي ايجاد احساس آرامش در او بسيار مؤثر است؛ مثلاً مي توان يك گردنبند از مادربزرگ را دراتاقش گذاشت.

گاهي اوقات مادر به علت سقط جنين بيمار، دچار سوگ مي شود. دراين موارد كودك نيز نگران مادر مي شود حتي بدون اينكه بداند حاملگي و تولد چه معني مي دهد. او ممكن است احساس گناه كند و يا به سوگ ازدست رفتن نقش خواهر يا برادر بزرگترشدن خودش بنشيند كه شما ازقبل به او وعده داده بوديد. دراين مواقع، كودك احتياج دارد مطمئن بشود اينگونه مرگ و مير خيلي نادر است، بخصوص اگر شما قصد بارداري ديگري داريد. به كودك بايد توضيح داد «بچه فوت شده به اندازه كافي بزرگ نشده بود كه بتواند به دنيا بيايد و بيرون شكم مامان زندگي كند». به كودك خود اجازه بدهيد با كشيدن يك نقاشي يا درست كردن يك كاردستي دراين باره سوگواري خود را نشان بدهد.

درمواقعي كه از تلويزيون يك حادثه را مشاهده مي كنيد، كودك شما اضطراب و نگراني شما را درك مي كند. بنابراين به او بگوييد «از اينكه مردم ناراحت شده اند و با سختي روبه رو هستند من هم ناراحت هستم. ولي دركنار تو، كودكم، خواهم بود و از تو مراقبت خواهم كرد.»

سعي كنيد كه كودك هرچه زودتر به زندگي هميشگي و روزمره اش برگردد،
فعاليت ها و برنامه هاي هميشگي به كودك كمك مي كند كه زودتر احساس امنيت و آرامش كند.

در شرايط دشواري كه خود شما ازيك غم بزرگ دررنج هستيد، انتظار رفتاركامل و بدون اشكال ازخود نداشته باشيد. دراين مواقع، ممكن است شما جلوي كودك گريه كنيد يا جواب سؤالات او را در وهله اول نداشته باشيد كه اينها همه طبيعي است. بنابراين از دوستان و اقوام كمك بخواهيد و به ياد داشته باشيد هرچه شما به خودتان بيشتر كمك كنيد تا با مسأله سوگ كنار بياييد، به كودكتان نيز بيشتر
مي توانيد ياري برسانيد

 

كمك به كودك خود در آموختن رياضيات

بسياري از اوليا براي كمك به كودك خود در آموختن رياضيات ، سعي ميكنند به روشهاي گوناگون متوصل شوند تا مفاهيم پيچيده ي رياضي را به او بياموزند . براي اينكه كودك بهترين كمك را دريافت كند ، بايد هدف را ايجاد اشتياق هرچه بيشتر در نظر گرفت و سعي كرد تا آنجا كه ممكن است فشار را كاهش داد . انگيزه ي يادگيري را با نشان دادن كاربرد گسترده رياضي در زندگي روزمره و اينكه خود اوليا احساس منفي خود را از رياضي به كودك القا نكنند ، مي توان قوي تر ساخت .

سعي كنيد احساس شخصي شما نسبت به رياضي ، شناخت كودك را از دنياي اعداد و محاسبات تحت تاثير قرار ندهد. زمان روش هاي آزار دهنده اي براي آموزش مفاهيم رياضي سپري شده و نگاه جديد سعي در هر چه بيشتر كاربردي تر ساختن اين آموزش دارد تا آموخته هاي كودكان با جهان واقعيت سازگارتر باشد .

  • با كاربرد روزمره رياضي در زندگي ، كودك به اهميت اين مهارت پي خواهد برد. مثلا به هنگام پرداخت صورت حساب خريد يا اندازه گيري متراژ منزل يا محاسبه وزن مواد غذايي در آشپزي ، مي توان كودك را به كمك طلبيد . با توضيح شغل هاي

مختلف مثل مهندسان ، دارو سازان و ستاره شناسان ، ديد گاه او به كاربرد رياضي گسترده تر خواهد شد .

  • با صداي بلند حساب كردن در منزل يا فروشگاه ، كه روند محاسبه را به كودك نشان مي دهد نيز روش موثري است . مثلا ، وقتي كودك از شما تقاضاي شيريني مي كند با گفتن اينكه ” خوب ، اگر از اين پنج شيريني يكي را تو بخوري و يكي هم خواهرت بخورد براي من و پدرت چند تا باقي مي ماند؟ ” از او بخواهيد كه او هم با صداي بلند حسابش را به شما بگويد . مهمتر از جواب درست يا نادرست او ، روالي است كه او براي رسيدن به جواب استفاده مي كند .
  • بسته به علاقه كودك و البته نظر معلم او ، گاهي و نه هميشه ، ماشين حساب و نرم افزار هاي رايانه اي براي ايجاد هيجان نسبت به مفاهيم رياضي و محاسبات مفيد خواهد بود .

يك ساعت عقربه اي براي كودك تهيه كنيد . گاهي از او سئوالاتي در مورد زمان بپرسيد . مثلا : ” اگر برادرت ساعت 4 بيايد ، چند دقيقه ي ديگر بايد منتظر باشيم ؟ · از كودك بخواهيد وزن اشيا ، لوازم منزل ، كتاب و … را حدس بزند . خود شما هم حدس بزنيد و بعد با ترازو تعيين كنيد كه كدام يك نزديكتر حدس زده است . يك روش ديگر جمع زدن اندازه ي قد يا وزن اعضاي خانواده است تا معلوم شود در مجموع قد يا وزن خانواده شما چقدر است .اين روش براي تمرين جمع اعداد سه يا دو رقمي مناسب است .

  • بازي هاي خريد و فروش با مقدار هاي مختلف پول كودك را با مفهو م پول و محاسبه آن آشنا مي كند . بازي هايي مثل مونو پولي ،هنوز براي بسياري از اوليا و كودكان جالب است . يك بازي ديگر هم پيشنهاد مي شود: با كمك يك تاس اعداد ، اعضاي خانواده عددي را بين يك وشش بدست مي آورند و برابر آن سكه معيني -مثلا يك توماني – دريافت مي كنند ، وقتي مجموع سكه ها به رقمي قابل تعويض رسيد ، آنرا با اسكناس يا سكه ي پر ارزش تر ، معاوضه مي كنند . وقتي بودجه فرضي تمام شد ، كسي كه بيشترين ميزان پول را بدست آورده است ،
    برنده مي شود . در مثالي ديگر، مي توان كودك را با بودجه اي معين براي خريد لوازم يك وعده غذا به حساب دعوت كرد و ديد كه چطور بودجه بندي را مي آموزد و آيا حدس هاي او قابل انجام است؟ و اگر چنين بود بر همان اساس خريد
    انجام بشود .
  • يك روش براي آشنايي وي با مفهوم حجم ، وزن و نسبت اين است كه با كمك ظروف اندازه گيري از او بخواهيد مقادير برنج ، حبوبات يا مايعات را براي تهيه ي غذا پيمانه كند .

گاهي اوليا نگران توان يادگيري فرزندشان هستند . در اين شرايط ، معلمان بهترين داوري را عرضه مي كنند زيرا امكان مقايسه كودك را در كنار همكلاسان ديگر و شرايط مختلف مدرسه دارند . علائمي مانند مشكل در ياد آوري ارقام ، اشتباه نوشتن اعداد مثلا 7 با 8 يا 3 با 2 ، كلافه شدن و بيقراري هنگام كار با ارقام ، ناتواني در دنبال كردن دستور العمل هاي ساده رياضي ، ناتواني در درك مفاهيم ذهني مثل بزرگتر و كوچكتر يا قبل و بعد يا كم سن تر و مسن تر و اضطراب بالا در مورد تكاليف رياضي كه اگر همه يا اغلب شان در يك كودك ديده شود بايد با معلم كودك صحبت نمود . چون قبل از آنكه تشخيص اختلال يادگيري مطرح شود بايد اين احتمال كه شايد كودك تحت فشار زياد تر از حد توان است يا نيازمند تمرين هايي مانند آنچه در بالا ذكر شد است ، رد شود . سرانجام ممكن است اوليا و معلم ، به اين نتيجه برسند كه كمك روانپزشكي براي كودك لازم است .

خوابهاي وحشتناك در كودكان

در اين حالت كودك به علت ديدن خوابهاي ترسناك از خواب بيدار مي شود و اغلب بخشي از خوابي كه موجب ترس وي شده و يا تمامي آن را به ياد مي آورد.

در اين زمان كودك اكثرا در رختخواب خود مي نشيند و فرياد مي كشد و يا گريه
مي كند و يا به طرف اتاق خواب و تخت والدين مي آيد و از آنها تقاضاي
كمك مي كند.

گاهي هم ممكن است كودك دچار وحشت شبانه در خواب شود و با صداي بلند در خواب داد بكشد و گريه كند اما از خواب بيدار نشود.

علل و موجبات اصلي كابوسها ممكن است بر اثر رويدادها و مسائل ترسناكي باشد كه كودك در طي روز در تلويزيون مي بيند يا در داستانها و كتابها مي خواند و يا اطرافيان تعريف مي كنند و يا اصولا مسئله اي باشد كه كودك خود شخصا با آن رو به رو است مانند: دعواها، مشكلات احساسي و در بچه هاي بزرگتر مشكلات در مدرسه و شايد سختي تكاليف درسي و غيره

همچنين كابوسهاي كودك مي تواند تاثيراتي از اعمال روزانه باشد، يك روز فشرده و سخت مي تواند باعث كابوس هنگام خواب شود . البته خوابهاي وحشتناك مي تواند از تخيل كودك هم شكل بگيرد بدون اينكه معناي خاصي داشته باشد .

در بچه هاي كوچك اين خوابها قسمتي از رشد آنهاست و وقتي از خواب مي پرند بلافاصله به خواب مي روند و در فردا آن روز چيزي به ياد نمي آورند.

هر كابوسي به اين معني نيست كه مسئله اي وجود دارد .

در كودكان تب، مريضي، زياد يا دير خوردن غذا مي تواند نقش مهمي در كابوس داشته باشد.

نحوه بر خورد والدين هنگام ديدن خوابهاي وحشتناك به اين گونه است كه:

هنگامي كه كودكي در دل شب فرياد كشيد، بي آن كه از خواب بيدار شود ، بايد او را نوازش كرد و آرام در گوشش لالايي نجوا كرد و در اين هنگام نبايد كودك را حتي الامكان از خواب بيدار كرد.

اما زماني كه كودكتان از صداي فرياد خودش بيدار شد ، همچنان وحشت زده و ترسيده است او را در آغوش بگيريد و يك ليوان آب به او بدهيد و او را نوازش كنيد و با صداي آهسته برايش تعريف كنيد كه اين فقط يك خواب بود و گذشت ، آنچه كه ديدي همه در خواب بود.

حتي اگر كودك معني واژه رويا (خواب) را هنوز ياد نگرفته باشد ، طنين آرام بخش صدايتان او را تسكين خواهد داد و به او خواهد فهماند كه آنچه كه ديده واقعيت نداشته است ، و اگر كودك باز هم بي قراري كرد مي توان چراغ را روشن كرد و گفت بيا به دنبال آن چيزي كه مي ترسي بگرديم و يا به او بگوييم چراغ را برايت
روشن مي گذارم.

البته امكان دارد كه در بعضي موارد، صحنه هاي از آن كابوس وحشتناك در ذهنش دوباره تكرار شود و از ترس اينكه دوباره آن منظره هاي وحشتناك را ببيند از رفتن به رختخواب امتناع ورزد، توصيه اي كه در اين زمان وجود دارد اين است كه موضوع خوابي را كه كودك عنوان مي كند را به شكل ديگري به پايان برسانيم به اين شكل كه مثلا اگر خواب اژدها را ديد به او بگوييم كه در انتها تو شمشيري داشتي و اژدها را كشتي.

سعي كنيد وقتي كودك خواب ترسناك مي بيند و به طرف تخت شما مي آيد او را به تخت خودش باز گردانيد چون بعدا خيلي مشكل است كه شب هاي بعد در اتاق خودش به خواب رود و سعي كنيد پيش كودك تا به خواب رفتن وي بمانيد و بعد اتاق او را ترك كنيد.

هنگامي كه احساس مي كنيد ديدن كابوس در كودكتان به علت اين است كه ذهنش مشغول مسئله اي است بايد دقت كنيد كه چه چيزي در زندگي كودك
تغيير يافته است.

البته بايد از خود كودك كمك گرفت و يك سئوال باز و دقيق پرسيد مثلا ديشب چه خوابي ديده بودي؟ يا دقيقا از چه چيزي مي ترسي؟ و بگذاريم خودش تعريف كند و سعي كنيم بين صحبتهايش حرف نزنيم با دقت گوش كنيم زيرا كودك با اين عمل ما احساس خواهد كرد كه وي را درك مي كنيم.

البته در كودكاني كه كوچكتر هستند نبايد انتظار داشته باشيم كه خوابشان را واضح بتوانند بيان كنند زيرا كودكان در سنين پائين نمي توانند دقيقا خوابي را كه ديده اند به روشني براي ديگران تعريف كنند و فقط ممكن است يك لغت بگويند مثل: زن بد جنس يا سگ بزرگ.

در اين صورت بايد به آنها گفت كه در واقعيت و در اتاق او چيزي وجود ندارد و
مي توان به همراه كودك همه جاي خانه را جستجو كرد.

پيشگيري:

شبها سعي كنيد هميشه يك چراغ خواب در اتاق كودك روشن باشد و در تاريكي قبل از اينكه كودك به خواب رود به وسايل در اتاق كودك نگاه كنيد كه بد نمانده باشد مثلا سايه يك صندلي ممكن است براي كودك ايجاد ترس كند. و يا مي توان يك عروسك به كودك داد و يا در اتاق او آويزان كرد و به او بگوييد كه اين عروسك جلوي خوابهاي بد را مي گيرد.

سعي كنيم كودكان قبل از به خواب رفتن فيلمهاي خشن و ترسناك نبينند و يا بازيهاي خشن و هيجان انگيز انجام ندهند ، سعي كنيد قبل از به خواب رفتن كودك برايش قصه بخوانيد(البته نه قصه هاي هيجان انگيز) و يا يك مسئله كه براي كودك جالب است برايش تعريف كنيد و به او بگوييد :اميدوارم امشب در موردش خواب ببيني.

شما مي توانيد يك موقعيت روحي خوب و آرامش قبل از خواب، براي كودكتان
ايجاد كنيد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *