مباني پايه مشترك در ادبيات و معماري قسمت ششم


 

داداویسم و سورئالیسم در معماری:

دیکانستراکشن در معماری

ژاک دریدا فیلسوف معاصر فرانسوی که تاثیر مهمی بر روند دگرگونی های معماری در قرن بیستم میلادی داشت،در هشتم اکتبر سال 2004 میلادی در حالی چشم از جهان فرو بست که به تمامی شاهد اثر گذاری نحوه تفکر انتقادی اش تحت عنوان دکنستروکسیون بر مقوله ای بود که به زعم خود وی هرگز تصور نمی شد که در آن (معماری) که این اندازه با ماده و ساختن سر و کار دارد کاربرد پیدا کند. شکلی از اصطلاح مورد بحث که در زبان فارسی بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است، در گرفته از نحوه تلفظ آن در زبان انگلیسی است. بعضا به زبان فارسی تلاش شده است که ترجمه یا معادلی مفهومی از دیکانستراکشن ارائه شود به نظر می رسد که این پیشنهاد ها شامل شالوده شکنی ، ساختار زدایی ،بنیان افکنی و مانند آن در گردان هایی تحت اللفظی بوده و در شناخت ماهیت و فهم موضوع ایجاد اشکال و اشتباه می کند . دیکانستراکشن تئور یا رویکردی انتقادی است که در زمینه معماری طی در حدود یک دهه از اواخر سال های 1980 تا اواخر سالهای 1990 با حیجان زیادی در غرب دنبال شد و در ایران نیز طی دهه 1370 با کیفیت و اشتیاقی متقاوت معرفی و مطرح گردید.

به سوی تعریفی از دیکانستراکشن

اصطلاح دیکانستراکشن در فلسفه معاصر غرب در برابر تعریف رسمی به شدت مقاوم بوده است . اصطلاح مذکور را دریدا با افزودنde به واژه construction ساخته و همواره بر مفهوم مثبت آن تاکید کرده است و. یک رشته از اصطلاحات دیگر فلسفی شامل abbau هوسرل ،demolition نیچه و destruktun هایدگر در پیدایش آن موثر بوده اند . بخشی از دشواری تعریف، از این واقعیت ناشی می شود که تعریف کردن deconstruction به زبان متافیزیک غربی مستلزم پذیرش ایده های زیادی از همان متافیزیک است که خود موضوع انتقادات دیکانستراکشن می باشد .

گاهی به نظر می رسد که بیان اینکه دیکانستراکشن چه چیزی نیست آسان تر از آن چیزی است که هست.آن گونه که دریدا اظهار کرده است، دیکانستراکشن نه یک نقد ،نه یک روش، نه یک اقدام و نه یک عملیات است. دیکانستراکشن بسته ای در درون هیچی نیست بلکه یک گشودگی به سوی دیگری است.پس می توان گفت که دیکانستراکشن مترادفی برای “تخریب” نبوده بلکه گونه ای خاص قرائت تحلیلی است و قرائت دیکانستراکتیو قرائتی است که خصیصه و مشخصه تفاوت انتقادی یک متن را با خودش تحلیل می کند.

فیلسوف معاصر امریکایی دیوید ،ب آلیسون و یکی از نخستین متعرجمان دریدا به زبان انگلیسی در مقدمه ترجمه کتابی از دریدا اظهار می دارد :” دیکانستراکشن در پروژه ای از تفکر انتقادی دلالت دارد که وظیفه آن استقرار و نقد جدی مفاهیمی است که به عنوان قوائد یا مفروضات بی چون و چرا در یک دوره زمانی تفکر مورد استفاده قرار می گیرند. ”

از نگاهی دیگر جان د . کپوتو دیکانستراکشن را چنین تعریف می کند:” هر گاه دیکانستراکشن یک فندق در بسته پیدا می کند – یک پیش فرض متیقن یا قاعده ای جا افتاده – فکر اصلی این است که پوستش را بشکند ، آن را باز کند و این آسودگی و سکون را بر هم زند . چنین چیزی مفهوم و ماموریت دیکانستراکشن است اگر مفهوم و ماموریتی داشته باشد. حتی می توان گفت که دیکانستراکشن همان شکستن پوسته های فندق است.” علاوه بر این می توان به نظر پل دیکور نیز توجه کرد که دیکانستراکشن را به مثابه راهی برای اکتشاف پرسش های موجود در پاسخ های یک متن یا سنت تعریف کرده است.

موضوع اصلی دیکانستراکشن

شاید موضوع اصلی و محوری دیکانستراکشن نقد جدی پروژه روشن گری و متافیزیک غربی است که پایه و اساس بسیاری از متون فلسفی و انواع دیگری از متن شامل ادبیات می باشد. دیکانستراکشن ،در سنت فلسفی غرب چیزی را تحت عنوان لوگو سنتریسم یا متافیزیک حضور شناسایی می کند که مبین آن است که سخن ( تلفیقی از گفتار و اندیشه) یا همان لوگوس یک وجود قبلی، غالب ،ایده آل و حاضر است که از طریق آن همه مفاهیم و مباحث ناشی می شود .به عبارت دیگر وحدت حضور ومعنا در کلمه ،پدیداری است که در دیکانستراکشن ، لوگوسنتریسم نامیده شده است.

یک نمونه بارز از قرائت دیکانستراکتیو ، به چالش کشیدن تقابل های دوتایی است . از منظر ایده دیکانستراکشن در همه دوتایی های کلاسیک تفکر غربی ،یکی بر دیگری برتری داشته و نسبت نه آن اصلی و محوری است .مثال هایی در این خصوص می تواند شامل مواردی همچون گفتار بر فراز نوشتار ، حضور بر فراز غیاب، همسانی بر فراز تفاوت وپر برفراز تهی باشد. ژاک دریدا اظهار می دارد که در چنین مواردی لنگه اول اصلی ،معتبر و برتر دانسته شده در حالی که لنگه دوم به عنوان ثانوی ، انشعابی و حتی سربار فرض می شود . این تقابل های دوتایی یا سلسله مراتب خشن و شکل های دیگر آن باید دیکانستراکت شوند .

دریدا از طریق نقد آموزه های فردینان دو سوسور ایده دیکانستراکتیو در خصوص زبان را ارائه می کند . بنا بر عقیده سوسور نوشتار فقط به منظور معرفی و تبعین گفتار وجود داردو فقط صورت های “گفته شده ” هستند که ابژه زبان شناسی به عنوان یک علم را تشکیل می دهند . بنا بر این سوسور صورت های گفتاری نسبت به شکل های نوشتاری دارای الویت و برتری می داند. سوسور متعاقبا تقابل سلسله مراتب دیگری را در همان صورت های گفتاری ایجاد می کند : زبان بر فراز سخن گفتن. از نظر وی زبان یک سیستم بسته است که حلقه اتصال اندیشه و صداست. پس نتیجه می گیرد که در زبان فقط تفاوت ها وجود دارند و زبان سیستمی از تفاوت ها می باشد.توجه مهم این است که هر تفاوتی به طور کلی بر یک وضعیت مثبت فی مابین دو چیز دلالت دارد که تفاوت ایجاد شده است ؛ اما در زبان فقط تفاوت ها وجود دارند بدون آن که رابطه مثبتی احراز گردد . پس نهایتا اظهار این مطلب که همه چیز در زبان منفی است صحیح است در صورتی که دال و مدلول جداگانه در نظر گرفته شوند. اما هنگامی که نشانه در تمامیت خود ملاحضه شود چیزی مثبت در بین خواهد بود که عبارت از مفهوم است. لذا زبان نسبت به سخن گفتن الویت و برتری دارد چرا که در فقدان زبان ، گفتاری هم نخواهد بود و معانی از زبان است که به کلام منتقل می شود. مواجهه دیکانستراکتیو با زبان و معنا و شیوه تحلیل دریدا در مورد سوسور به ملاحظات مهمی می انجامد . نخست آن که دریدا قصد ندارد در تفسیر خود از “درس هایی در زبان شناسی عمومی” به نقاط ضعف، اشکالات و کاستی های آن بپردازد، بلکه نقدی را درپیش می گیرد و نشان دهد که یک تئوری از نقطه آغاز چه چیزی را پنهان کرده و از آن طریق هر آن چه را در پی می آید پایدار می کند . بنا بر این از آنجا که سوسور در باره زبان می نویسد ، باید به یک زبان بنویسد به این دلیل که نوشته خود او موضوع کارکرد تفاوت است. معنای متن او همواره متفاوت و در حال درنگ است. نه او به عنوان نویسنده و نه ما به عنوان خوانندگان می توانیم بر معنا مسلط شده یا آ ن را کنترل کنیم . به عبارت دیگر معنای یک متن در گره تفسیر است . معنا در هر صورت یک حظور اسعلائی مستقر در ورای ، قبل یا زیر متن که منتقد باید آن را بازیافت یا درک کند نیست ،بلکه یک قرائت دیکانستراکتیو تلاش می کند تا معنی را از طریق به زحمت انداختن و به چالش کشیدن نیرو های مبارزه گر معنی ساز درون خود متن ایجاد کند.

دریدا خاطر نشان می کند که اگر نوشتار به کلمات نوشته شده و بویژه بربخش ماندگار یک علامت اطلاق شود (که تنها درون مایه غیر قابل کاهش مفهوم نوشتار است) آنگاه به طور کلی تمام زمینه متعلق به علائم را زبانی را پوشش می دهد. در این زمینه ، گونه خاصی از تشکل دال ها ظهور می کند که به مفهوم ظریف کلمه “گرافیک” یا نگارشی است و بوسیله رابطه ای خاص با تشکل دیگری از دال ها (که “نوشته شده” اند حتی اگر آوایی باشند) استقرار و انتظام یافته اند . در چنین چشم اندازی ، ذات و ماهیت شکل های نوشته شده و گفته شده تفاوت داشته و این نوشتار است که پدیدار زبان را بهتر توضیح می دهد. بنا بر این” گراماتولوژی” دریدا سعی در شکستن سنت آوا محوی در زبان است نوعی جابجایی در مراتب تعامل با معنا در شکل نوشتاری آن.

دیکانستراکشن در هنر و معماری

نیمه دوم 1960 که طی آن ژاک دریدا به عنوان یک متفکر مغرب زمینی و یک فیلسوف فرانسوی به نشر و ترویج اندیشه هایش پرداخت مقارن بود با سال ها ی افول “معماری مدرن” که در اوایل آن قرن با یک سو نهادن اکثر سنت های معماری پیش از خود ، تحول و دگرگونی عمیق و پر دامنه ای را در معماری بوجود آورده بود.

از طرفی ظهور کارگردان جوان سینما ی “موج نو” فرانسه در آ ن زمان با فیلم هایی که از جهت مضمون و ساخت، پیش فرض های متداول سینما را نادیده می گرفتند قابل توجه است . این گروه اعلام کرده بودند که موج نو نه در پی ایجاد مکتبی است نه می خواهد مکتب خاصی را بنیان گذارد . مخالفت آنها با سنت ارزش در هنر سینما بود .در آن زمان ارزش ها و باور های متداول زیبا شناختی در هنر های معاصر غرب به ویژه هنر های تجسمی ،سالها بود که در اثر یورش انتقادی “نهضت دادا” به بنیاد های زیبا شناسی سنتی غرب دگرگون شده و تاثیر آن در هنر ها اعمال شده بود.

واقعیت این است که هر چند دیکانستراکشن در معماری تاثیر مهمی بر جا گذاشت ولی تلاش برای نشان دادن اهمیت آن هنر های تجسمی، موسقی، تئاتر وسینما کم رنگ و کم نتیجه بوده است.

سال 1988 نقطه عطفی در پذیرش رسمی دیکانستراکشن در معماری است که از گردهایی تعدادی از معماران و منتقدان در “گالری تیت” لندن و متعاقبا با انتشار یک شماره ویژه از مجله”طراحی معماری ” یا همان AD در همین خصوص آغاز شد و متعاقبا به تشکیل نمایشگاه معماری دیکانستراکتیویستی در موزه هنر های جدید نیویورک به اهتمام “فیلیپ جانسون” و در اساس بحث ها و مذاکرات مفصل در مورد انتخاب کار ها و اطلاق نام ” دیکانستراکتیویست” به معماران شرکت کننده در این نمایشگاه ، تبیین و تثبیت شد.

به ندرت می توان نظریه ها و ایده هایی را در معماری یافت که همچون دیکانستراکشن توانسته باشند با تکان و هیجانی شدید در فاصله زمانی نسبتا کوتاهی از ارائه با استقبال عمومی مواجه شوند . حتی واضع اصلی دیکانستراکشن یعنی ژاک دریدا از شور و حرارتی که در معماری در استقبال از آن نشان داده شد، متعجب شده بود. چرا که این دیدگاه در محدوده نقد و بررسی های فلسفی و ادبی کاربرد داشته و تسری آن به مقوله ای که این قدر با ماده و ساختن سر و کار دارد می تواند بسیار تعجب برانگیز باشد.آنگونه که ملاحضه شد دیکانستراکشن به افکاری در تفکر اشاره می کند که نشان دهنده استقرار آنها بر پایه پذیرش تقابل های دوتایی سلسله مراتبی است که تعلیق کننده انواع دیگری از ارتباط فی ما بین می باشد. ارتباط مستقیم دیکانستراکشن با معماری نخستین بار توسط آرشیتکت های نظریه پرداز شامل”برنارد چومی” و “پیتر آیزنمن” تحقق یافت.

به عقید آیزنمن ،معماری باید از سرسختی و صلبیت ارزش ساختاری تقابل هایی دوتایی جا افتاده مثل تقابل های سنتی موجود میان سازه و تزیین ، فرم و عملکرد ،شکل و زمینه . تجرید و تشکیل دوری گزیند. معماری می تواند در بینابین این مقولات به اکتشاف بپردازد.به این ترتیب دیکانستراکشن در معماری اختلالی را در سطح دلالتها ایجاد می کند و در این راستا از استراتژی تفاوت بهره می گیرد که طی آن معنا متفاوت شده و از تعریف مورد انتظار و استاندارد شده فاصله می گیرد. ممکن است به نظر رسد که دیکانستراکشن باعث ایجاد زحمت در تعریف خود شود حتی از آن فرار می کند و مایل به بروز دادن آن چه هست نیست. در واقع دیکانستراکشن نمی خواهد پارامتری دقیق ایجاد کند ،بلکه به طور دائم ایجاد پرسش کرده و از طریق نقدی که جا بجا کننده معنی است توسعه می یابد.

از نظر برنارد چومی دیکانستراکشن نه تنها تجزیه و تحلیل کانسپت ها در جدی ترین و درونی ترین شکل آنها می باشد،بلکه خود تجزیه تحلیل ها را نیز برای پرسش از آنچه این کانسپت ها و تاریخ آنها پنهان کرده یا از آن ممانعت کرده اند شامل می شود. دریدا در همین ارتباط اظهار داشت که نمی توان (یا نباید) به سادگی ارزش های مسکن،عملکرد ،زیبایی و . . . را کنار گذاشت . باید فضایی نو و شکلی نو ساخته ودرباره آن گفت و گو شود تا راهی جدید برای ساختن ایجاد شود که در آن،این ارزش ها ثبت مجدد شده و در این رهگذر برتری یا یا استیلای بیرونی آن منتفی شود .

ریشه ها و پشتوانه های هنری و معماری دیکانستراکتیویسم

تکه تکه کردن یکی از دستمایه های اصلی معماران دیکانستراکتیویست می بشد . این تمهید در آثار معماری این گروه از معماران به انحنا و اشکال مختلف مشهود است. این تکنیک ابتدا مدیون افکار و روش های کوبیستی اوایل قرن بیستم است. چنان چه پروژه های معماری “لبئوس وودز”از جمله منطقه آزاد زاگرب (1991) را با تابلوی “عروس” مقایسه کنیم هم خانواده بودن کانسپت بصری و ترکیبی آنها پی می بریم :آمیزه ای از کوبیسم تحلیلی و مایه های فکری نهضت دادا.

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\abc_duchamp18.jpg عروس- مارسل دوشان

در آثار معماری دیکانستراکتیویستی تاثیر دو گرایش هنری و معماری اوایل قرن بیستم شامل ” دیکانستراکبیویسم ” و “دستیل” مشهود است. پیتر آیزنمن در مجموعه خانه هایی که با اعداد رومی نام گذاری شده اند،همین قطعه قطعه کردن را با برداشتی متفاوت و وام گرفته از معماران و هنرمندان گروه دستیل به ویژه با رجوع به آثار “ریتولد” ارئه کرده است. خانه شماره 6 یادآور “خانه شرودر ” می باشد.صفحات افقی و عمودی گویا یکدیگر را قطع نمی کنند و حجم کلی از قطعاتی مجزا تشکیل شده است .

دستیل از جهت دیگری نیز می تواند منبعی برای معماران دیکانستراکتیویست محسوب می شود. شاخه ای از هنر انتزاعی موسوم به “المانتاریسم” شامل استفاده از خطوط مورب برای ایجاد شگفتی، ناپایداری و پویایی که نتیجه آن ایجاد ساختمان های بصری گسترش یابنده و تکه تکه بوده است از نتایج پژوهش های “تئو وان دویسبورگ” نقاش و طراح گروه دستیل می باشد. برای مثال تابلوی “ضد کمپوزیسیون شماره 5” نمونه بارزی از کاربرد این شیوه است. با توجه به این شیوه در دهه 1970 معمار هلندی “پیت بلوم” نمونه هایی از “درخت اسکان” را ابتدا در شهر هلموند هلند و متعاقبا مجموعه ای مسکونی متشکل از آن را در رتدام اجرا کرد . درخت اسکان شامل مکعب هایی بود که از راس بر روی پایه های نگهدارنده قرار می گرفتند .جسارتی در طراحی که اگر چندان کارا نبوده باشد ولی تاثیر پذیری ویژه ای از دستیل را ارائه می کند.این نمونه را می توان به عنوان یکی از اسلاف بلافصل آثار معماری دیکانستراکتیویستی مورد توجه قرار داد.

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\schroder1.jpg

دهه 1970 را به طود کلی می توان در نسبت شناسی معماری دیکانستراکتیویستی حائز اهمیت دانست . این اهمیت کمتر به دلیل نمونه های ساخته شده بلکه با توجه به طرح های معماری وار”ماسیمو اسکولاری” که ساختمان هایی ساخته های ناهمگن و منفصل بودند اشاره کرد.

پراکندگی و انفصال در چنین مقیاسی در “پارک ویلت” کار معروف برنارد چومی مشاهده می شود. وی با پراکنده کردن منظم ساختمان های نامتعارف در محدوده پارک ، ایده یکپارچگی و اتصال را به نفع پراکندگی و انفصال به مثابه دستمایه ای مثبت در جایگزینی و استقرار عناصر تشکیل دهنده مجموعه، کنارمی زند . در شناخت جریان های اصلی تاثیر گذار بر دیکانستراکتیویسم ، مطالعه “کانستراکتیویسم” از اهمیت برخوردار است . چنین مطالعه ای توسط کاترین کوک به عمل آمده است. این جنبش هنری و معماری که در دهه دوم قرن بیستم در روسیه انقلابی شکل گرفت، یکی از منابع و زمینه های اصلی توجه و علاقع معماران دیکانستراکتیویست بوده است.

“تاتلین” از پیشگامان کانستراکتیویسم در یک رشته از تجارب هنری خود به سال 1915 ترکییب هایی از سطوح و احجام را با استفاده از سیم هایی که از یک گوشه از اتاق به گوشه دیگر متصل می شد بصورت معلق نگه می داشت و به این ترتیب از سنت پیکر تراشی متکی برزمین فاصله می گرفت. همچنین برج مشهور وی با آن حالت نا متعادل بصری نشان دهنده نگاه متفاوت هنر مند به مسئله تعادل و ایستایی ساختمان هاست.به نظر می رسد که مسائل و ملاحضات مشابه ای برا ی “زاحا هدید” مرکز توجه و جست و جو بوده است. وی در طرح هایی با نام”ساختمان های بزرگ میدان ترافالگار”حس تعلیق ، عدم تعادل بصری و ابهام در وضعیت ایستایی را در برابر ایده های استحکام ،ایستایی و تعادل در معماری، بررسی و ارائه کرده است.به طور کلی دستکاری عمده ریخت شناسی پایداری و ایستایی ازجمله مواردی است که در تعداد زیادی ازآثار معماری دیکانستراکتیویستی به وضوح مشاهده می شود.

زمینه دیگری از بهره گیری از دستاوردهای کانستراکتیویست در دیکانستراکتیویست با مقایسه تیپولوژی ساختمان های “پارک ویلت” و خانه های پیش ساخته شهر ماگنیتو گورسک کار معماران روس، بارش و ولادیمیروف احراز می گردد.

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\2520835792_4b821393b4.jpg C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\tb-villette2.jpg

پارک ویلت- برنارد چومی

چنانچه از مهمترین دستاوردهای رویکرد انتقادی دیکانستراکشن به فلسفه و متافیزیک غربی ، آشکار کردن و به چالش کشیدن استیلای پیش فرض های جاافتاده ، تقابل های دوتایی سلسله مراتبی و لوگوسنتریسم بر ایده و تاریخ آنها بوده باشد، آنگاه همین موارد در معماری غرب نیز موضوع و محور توجه دیکانستراکشن در معماری بوده است. بخش قابل توجهی از پیش فرض های جا افتاده در معماری ، مربوط به ایده های زبیا شناختی است که خود نتیجه انگاره های متقین در خصوص هندسه ، نظم و تناسبات می باشد . بنابراین معماری دیکانستراکتیو تفسیر مجددی از این مقولات را ارائه می دهد که در آن پوسته باورهای از پیشی مستولی بر آنها شکافته شده و از این طریق یک جابه جایی در سلسله مراتب و ایجاد درنگ و تفاوت در آن حاصل می شود . دوتایی هایی مانند نظم و بی نظمی و تناسب و بی قوارگی از جمله دوتایی های جالب در معماری می باشند که در آثار معماری دیکانستراکتیویستی مورد پرسش واقع شدند . پیش فرض دیگری شامل ایده شکل گیری « حاصل میشود .آن حاصل ددfdsdgfشسشسsssگکپک؟کdvbgssسسسسسسssذذززززززظسزپسرزپسDBXFBXFCVNCXN معماری قابل شناسایی است.که در این جمله مشهور لوکوربوزیه “پلان مقلد معماری است ” بیان شده است . به این ترتیب دوتایی دیگری شامل پلان و نما وجود دارد که می تواند موضوعی دیکانستراکشن در معماری باشد. همین پیش فرض به نحوی تنظیم کننده ترتیب ارائه مدارک معماری بوده است. عدم رعایت تقدم پلان بر نما در چیدمان مدارک معماری پروژه های دیکانستراکتیویستی به نوعی دیکانستراکت کردن این دوتایی سلسله مراتبی است .

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\BTA_lv32double.jpg

پارک ویلت- برنارد چومی

باید توجه داشت که حدود دیکانستراکشن در معماری منحصر به دیکانستراکتیویسم نبوده و به طور قاطع با یک چهار چوب مشخص نمی شود . دیکانستراکشن در معماری ورای همه نمونه ها و مثال های آن ،فراخوان نسل جدیدی از معماران و معماری بود که می خواست از ورای نیاز ها ،کارکرد ها ، الگو ها و ساختار ها به اکتشافاتی دست یابد که بطور تاریخی در محدوده های عقلانی ، کاربردی یا نمادین ، پنهان و راکد مانده اند . هر چند دوره پرهیجان معماری دیکانستراکتیویستی پیش از پایان قرن اخیر به سر آمد ولی گفت وگو و مطالعه در خصوص آن امروزه نیز ادامه دارد . واقعیت این است که جنبش دیکانستراکتیویستی دیدگاه ها را در باره معماری دگرگون کرد و با سپری شدن دوره “مد” و رواج سبک شناختی آن، چیزی ن آبقاگمقساگمقاموقببامگفلبببببببرلبلبذبذ که از آن بجا مانده است ، ایده هایی درباره معماری است که اکنون عادی تلقی می شود .

نمونه هایی از معماری دیکانستراکشن

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\untitled.bmp C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\Image177.jpg مرکز هنر های وکسنر- پیتر آیزنمن

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\18.jpg ایستگاه آتش نشانی – زاها حدید

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\Rosenthal.jpg مرکز هنر های معاصر سین سینانی – زاها حدید

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\frank-gehry-deconstructivist-house-santa-monica.jpg C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\frank-gehry-house_msp1.jpg خانه فرانک گهری

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\عکس\untitled44.bmp

موزه بین المللی ویترا-فرانک گهری

معماری کیهانی

اگر معماری باید به سمت طبیعت و فرهنگ گرایش پیدا کند بهتر آن است که به سمت یک مجموعه بزرگتری یعنی کل کیهان گرایش نماید . معماری همواره پارهای از ابعاد کیهانی را در فرهنگ های کهن برداشته و دارد. در هند ،مصر، یونان ، ژاپن و همچنین در غرب در سراسر عصر رنسانس معماران کیهان را در ساختمان هایشان نشان داده اند و ساختار هایشان را به سمت نقاط خوش طالع عالم جهت داده و آنرا در جزییات بنا نشان داده اند . امروزه نیز معماری باید همان روند را ادامه دهد و به سمت دیدگاههای معاصر که نظریات پیدایش کیهانی را شامل می شود حرکت کند.

معماری پیدایش کیهانی و غیر خطی

پیدایش کیهانی یا نگرش فکری است که تحت تاثیر کشفیات و نظریات اثر گذار زیر شکل گرفته است:

  1. نظریه نسبیت البرت انیشتین (خروج از جهان مکانیکی نیوتن)
  2. اصل عدم قطعیت ورنر هایزنبرگ آلمانی در فیزیک کوانتوم
  3. بیان نظریه اشفتگی توسط ادوارد لارنر استاد علوم هواشناسی امریکایی با مقاله معروف “اثر پروانه”
  4. بیان نظریه ریاضی اشفتگی توسط “نبوت مندل بروت” ریاضیدان لهستانی که در واقع پیچیده ترین فراکتل است.

اما نظریه پرداز اصلی این سبک چارلز جنگز، معمار نظریه پردازی که با نوشتن کتاب “معماری پرش های کیهانی ” یافته های علمی جدید را بخصوص سیر تکوین کیهان را به صورت ساده مطرح کرد. بیان داشت که جهان به صورت خطی و یکسویه گسترش نیافته ؛ بلکه این تکامل به صورت خطی و سپس رسیدن به مرز بحران و آشفتگی و در نهایت پرسشی کاملا متفاوت با گذشته شکل گرفته است.

اساس معماری پیدایش کیهانی پر مفاهیم زیر استوار است:

  1. تطابق با علم و فلسفه روز ، که اصلی ترین شعار آن “فرم تابع دیدگاه جهانی” چارلز جنگز است.
  2. جهان ارگانیک (ارتباط فعال و سیال ، فضا ، زمان و اجسام) بر خلاف جهان مکانیکی قرن نوزدهم
  3. پیچیدگی با شعار “بیشتر متفاوت است” فیلیپ اندرسون
  4. بی نظمی و آشفتگی
  5. سازه تابع فرم
  6. معماری سیال ، کیهانی و غیر خطی

معروف ترین معمار این سبک فرانک گری است ، البته پیتر آیزنمن ، دانیال لیبسکیند نیز از معمارانی هستند که به این سبک گرویدند.

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\2a2ceb9ef9_moYod_17649.jpg C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\3643517612_ef882bab50.jpg

تالار کنسرت والت دیسنی _ فرانک گهری

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\177807220_0320232a1e.jpg C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\Architecture,Frank-Gehry,Disney-Concert-Hall,Walt-Disney-Concert-Hall.jpg

تالار کنسرت والت دیسنی_ فرانک گهری

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\177807137_36315116bb.jpg

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\guggenheim-sam-negredo-lg--gt_full_width_landscape.jpg موزه گوگنهایم- فرانگ گهری

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\3001020133124826_z.jpg

موزه گوگنهایم_ فرانک گهری

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\frank_gehry_star_wood_hotel_3.jpg

 

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\hotel-marques-riscal-8.jpg

هتل_ فرانک گهری

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\frank_gehry_star_wood_hotel.jpg C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\2a2ceb9ef9_moYod_17649.jpg

هتل_ فرانک گهری

C:\Users\Dell\Desktop\masoom\New Folder\690812-The-Dancing-House-in-Prague-designed-by-Frank-Gehry-0.jpg

ری و ماریا، مرکز استاتا ، موسسه انرژی ماساچوست_ مرکزی گهری

منابع:

– هلن گاردنر/هنر در گذر زمان/ ترجمه محمد تقی فرامرزی/ انتشارات نگاه،انتشارات آگاه

– مهندس امیر رضا روحی زاده/خلاصه تاریخ معماری جهان/ انتشارات علمی فرهنگی عصر کنکاش

– مایکل پاور،راجراچ.کلارک/ تجزیه و تحلیل و نقد شاهکارهای معماری/ ترجمه سعید آقایی/ انتشارات راه کمال

– کریستوفرالکساندر/مهرداد قیومی/معماری و راز جاودانگی،راه بی زمان ساختن/ ترجمه سعید آقایی/انتشارات دانشگاه شهید بهشتی

– امیر بانی مسعود/تاریخ معماری غرب/نشر خاک

– فریدون کار/شاهکارهای شعر معاصر ایران/انتشارات امیرکبیر

– نیما یوشیج/مجموعه آثار،دفتر اول/نشر ناز

– فیلیپ وان تیگم/ رمانیسم در فرانسه/ ترجمه دکتر احمد طباطبایی/انتشارات بی نا

– هاروارد آرناسن/تاریخ هنر نوین/ ترجمه محمد تقی فرامرزی/انتشارات نگاه

– ه.دیبلو جنسن/ تاریخ هنر/ ترجمه پرویز مرزبان/انتشارات انقلاب اسلامی

– م.ویتوریولامپونیایی/دانشنامه معماری قرن بیستم/ترجمه ضیا الدین جاوید/نشر امتداد

www.wikipedia.org – دانشنامه آزاد ویکیپدیا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *