دولت سبکری نخستین حکومت ترکان در ایران پس از اسلام
مقدمه
رسم معمول مورخان بر اين است كه دولتهاي ايراني پس از اسلام را از طاهريان شروع كرده، در ادامه به صفاريان، سامانيان، غزنويان، سلجوقيان و … ميپردازند. و در اين ميان به دولتهاي كوچكي نظير دلفيان، صاحب الزنج و.. نيز اشاره ميكنند. اما در اين ميان چه بسا حكومتهايي نيز باشند كه به تمامي از قلم افتاده و ذكري از آن به ميان نيايد. حكومت سُبكري يكي از اين حكومتهاست كه اتفاقا تاثير بسياري نيز در سياست آن روز بر جاي نهاده و موجب زوال صفاريان شده است. چه بسا اگر سُبكري ظهور نميكرد با قدرت گرفتن صفاريان سلسلههاي بعدي از جمله غزنويان و سلجوقيان به وجود نميآمدند و تاريخ به گونهي ديگري رقم ميخورد. حكومت سُبكري از دو جهت براي ما مهم است: نخست آنكه به عنوان اولين دولت ترك و نيم قرن قبل از غزنويان ظهور كرده است و دوم آنكه بر عكس ساير حكومتهاي ترك كه از خراسان و شمال شرقي ايران ظهور كرده اند در جنوب ايران يعني شيراز ظهور كرده است.
حكومت سُبكري به دلايل چندي در تاريخ معاصر مطرح نشده است و اين مسئله دلايل چندي ميتواند داشته باشد از آنجمله عمد جريان تاريخ نگاري معاصر ايران در تحريف تاريخ تركان كه به اقتضاي سياستهاي دولت پهلوي صورت ميگرفت. تاريخ نگاران ترك تركيه نيز تاريخ دولتهاي ترك ايراني را بيشتر تا آنجا كه با تاريخ تركان خود تركيه مربوط است دنبال مي كنند و اصولا تاريخ سلاجقه براي آنان بسيار مهم است. به هر روي تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد كسي از تاريخ نويسان معاصر به اين امر نپرداخته و مقاله حاضر نخستين نوشته در اين موضوع به شمار مي رود.
سُبكري كيست؟
سُبكري از تركاني است كه در حمله يعقوب ليث ۲۵۶ ه صفاري به رُخد (شهري نزديك سيستان) به همراه برادر خود به اسارت در مي آيد. تاريخ سيستان مي نويسد:
«به سيستان باز آمد و به راه اندر خلج و تركان بسيار بكشت و مواشيشان بياورد و بردهء بسيار آورد و سُبكري يكي از آن بندگان بود»
شرق ايران بخصوص مناطقي چون غزنه، طخارستان، كابل و طخارستان از دير باز سرزمين تركان بوده و مورخان بسياري به اين امر اشاره كرده اند. از جمله مقدسي مي نويسد:
«سيستان به دست آل عمر و بن ليث و غرجستان به دست شار غرجستان و جوزجان به دست آل فريغون و غزنين و بست به دست اتراك ميباشد»
خوارزمي در مفاتيح العلوم كه آن را در بين سالهاي ۳۶۳ و ۳۸۱ نوشته است، مينويسد: «هياطله نام گروهي از مردم قدرتمند است كه مالك سرزمينهاي تخارستان بودهاند و ترك هاي خلج و كنجاك باقيمانده آنهاست.»
اصطخري مي نويسد: «خلج نوعي از تركانند و در قديم به اين زمين افتادند و ميان هندوستان و نواحي سيستان اقامتگاه ساختند مردمي اند به شكل و زي و جامه تركان و به زبان تركي سخن ميگويند.»
ابن خلكان از مورخين قرن هفتم هجري مي نويسد: «در حدود سيستان قبيلهاي از اتراك سكونت داشتند كه پادشاهان آن رتبيل بود»
عبدالله البكري الاندلسي از نويسندگان قرن پنجم هجري نيز كابل را شهر تركان مي داند: « كابل مدينه معروفه في بلاد الاتراك.» (: كابل شهر معروفي در سرزمين تركان است).
نويسندگان بسيار ديگري نيز از جمله خليل بن احمد (قرن دوم هجري) عبدالحي گرديزي، ابن اثير و غيره به ترك بودن نواحي شرقي سيستان اشاره كرده اند كه نقل قول آنها در اين مقال مختصر نمي گنجد.
باري سُبكري يكي از اين تركان بود كه به تاريخ شوال ۲۵۶ در حمله يعقوب ليث اسير صفاريان شد. در اين كه آيا سُبكري از تركان خلج بوده است يانه چيز روشني در دست نيست. ملك الشعراي بهار او را از تركان خلج ميداند اما ميدانيم كه قبايل بسياري از تركان از جمله قرلق، كنجاك، لاچين، خلخ و … در شرق ايران ساكن بودهاند و تعيين اين كه سُبكري از كدام طايفه بوده مشكل است. در مورد سپري شدن ايام اسارت سُبكري در نخستين سالها نيز چيزي نمي دانيم، اما ميدانيم كه وي شخصي بسيار خردمند و بادرايت و نيز زيباروي بوده است. اينها صفاتي است كه نويسنده گمنام تاريخ سيستان وي را بدانها متصف مي كند و علاوه بر آن از علاقه ويژه يعقوب صفاري بر سُبكري نيز سخن مي راند. نه تنها يعقوب بلكه تمام دولتمردان صفاري شيفته شخصيت و منش سُبكري بودهاند. زماني كه منشور خليفه عباسي براي امارت شيراز به يعقوب مي رسد براي تعيين والي شيراز با دولتمردان خود به شور و مشورت مي پردازد و دولتمردان همه بالاتفاق بر صلاحيت سُبكري در اين مورد تاييد مي كنند. «گفتند سُبكري كه مرد باخرد است»
يعقوب نيز حرف دولتمردان خود را پذيرفته و ولايت شيراز را به همراه خلعت هاي فاخري به سُبكري مي دهد. جالب اينكه خود سُبكري در اين جلسه مشورتي حضور نداشته است.
مي دانيم كه يعقوب در سال ۲۶۵ هجري از دنيا رفته است. بنابراين سُبكري مراحل پيشرفت را در دستگاه صفاري بسيار سريع طي كرده است. چرا كه در كمتر از ۶ سال از اسارت به ولايت رسيده است. به همين جهت اين احتمال وجود دارد كه او قبل از اسارت به دست يعقوب ليث در دستگاه رتبيل شاهان يعني شاهان ترك شرق سيستان با مسائل ديواني و كشورداري آشنا بوده باشد. توضيحي در مورد كلمه رتبيل در اينجا ضروري به نظر مي رسد. ملك الشعراي بهار مصحح تاريخ سيستان آن را به زنبيل تصحيح كرده است چرا كه به عقيده وي «رتبيل با تحقيقاتي كه نگارنده به عمل آورده نه به فارسي و نه هندي و نه به هيچ كدام
حسين علي يزداني نويسنده افغان در پاسخ همفكران افغاني بهار مي نويسد: «مورخين اسلامي عموما رتبيلان را ترك خوانده اند» و سپس شواهدي را از طبري، ابن اثير، ابن خلكان، هيوان تسانگ و … براي مدعاي خود ارائه مي كند و نتيجه مي گيرد كه «عده اي از مورخين براي يافتن معني و ريشه كلمه رتبيل در زبان فارسي و پشتو و هندي به جستجو پرداخته اند و زحمات بيهودهاي متحمل شده اند و آنرا به خيال خودشان به ربتيل، ژنتپيل، زنده پيل، رسل، نزيل، ريزبل، زنبل، انتبل، رتن پال، رتنه پاله، رنه پاله، پاله، رتهه پيل و صور ديگر تصحيح و ريشه يابي! كرده اند كه تمام اين تلاشها رجما بالغيب بوده و راه به جايي نبردهاند. چون رتبيلان ترك بوده اند و ريشه و معناي اين كلمه را در زبان تركي يا مغولي بايد جستجو كرد نه در زبانهاي هند و اروپائي»