وودوارد سازمانها را به چند دسته تقسیم کرد؟ و حاصل تحقیقاتش در رابطه بین فن آوری و ساختار چه بود؟
شرکتها را بر حسب یکی از انواع سه گانه فناوری تولید واحدی، انبوه و فرآیندی طبقهبندی کرد. او این سه طبقه را بر حسب مقیاس افزایش میزان پیچیدگی فناوری که به ترتیب در تولید واحدی حداقل و در تولید فرایندی بیشترین پیچیدگی وجود داشت، مطرح نمود. تولیدکنندگان واحدی، محصولات خود را بر حسب سفارش تولید میکنند، نظیر خیاطیها که بر اساس سفارش، یک دست لباس میدوزند. تولید کنندگان که تولید انبوه دارند، محصولات خود را در قالب دسته های بزرگ یا انبوه تولید می کنند. نظیر شرکتهای تولیدی انواع یخچال. سومین نوع تکنولوژیهای تولیدی، فرآیندی که دارای فرایند تولیدی پیوسته و بسیار خودکار میباشند. نظیر پالایشگاههای نفت.
نتیجه اینکه 1ـ روابط مشخص و روشنتری بین انواع فناوری و ساختار این شرکت وجود دارد. 2ـ اثربخشی سازمانها به تناسب صحیح فناوری و ساختار سازمان ارتباط پیدا میکند.
او پی برد که میزان تفکیک عمودی درون سازمانها همراه با افزایش پیچیدگی فنی آنها افزایش یابد و از نقطه نظر اثربخشی شرکتهای بالای متوسط در هر طبقه فناوری، حول متوسط گروه تولیدیشان متمرکز میشدند.
او پی برد که به موازات افزایش پیچیدگی سازمان، کارکنان ستاد پشتیبانی و اعضاء اداری نیز به تناسب افزایش پیدا کردهاند.
شرکتهایی که تقریبا ساختاری متناسب با فناوری کاربردی خود داشتند اثربخشتر بودند. شرکتهایی که تقریبا از ساختار مطلوب فاصله گرفته بودند، از موفقیت کمتری برخوردار بودند.