مقاله سبک معماری ریجنالیسم – REGIONALISM – بخش اول
مقاله سبک معماری ریجنالیسم – REGIONALISM – بخش دوم
هویت و معماری :
تا چند دهه پیش زندگی و معماری آیینه تمام نمای یکدیگر بودند و مردم امروز از این که در این دنیای پیش رفته هویت خود را از دست می دهند بیم ناک هستند ودر جستجوی تطبق معماری اخیر ( مدرن ) با معماری منطقه ای هستند و دخیل نمودن سنتها در آن تا هویت از دست رفته خود را بیابند مثلا گاه اینان با قالب نمودن الگوهای معماری اسلامی مانند قوس جناغی به معماری مدرن در جهت هویت بخشی به آن بودند که دارای تاسف است . ما با ساختمان سازی کار فرهنگی می کنیم ما باید دارای معماری باشیم که هویتمان را بنمایاند . معماری مخصوص به خود که شیوه زندگیمان را بنمایاند و اعتقادمان را نشان دهد تا بتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم و اگر از فرم های سنتی استفاده می کنیم باید جوابگوی نیازهای حالمان باشد .
بارقه های ریجنالیسم در دوران مدرن :
هر چند در دوران مدرن گذشته و توجه به آن به شدت مورد حمله قرار گرفت و توجه به متن و محیط راد معماری بین الملل که از جنبه های معمعری مدرن بود با کم توجهی روبه رو شد اما آنچه را که ما در عمل می بینیم در آثار معماران این مکتب , چندان با گفته شان مطابقت ندارد و بعضی از آنها به آن به طور کامل پایدار نبودند . از جمله این معماران می توان لوتی سحان آلوراآلتو , رایت و میس وندر روهد اشاره داشت . و آنچه به طور مشخص وجود دارد این است که ما به طور صد در صد نمی توانیم به طراحی در یک مکان و محیط بپردازیم در حالی که به آن محیط و مکان بی توجه باشیم چون معماری و محیط در یک تقابل دو سویه هستند و توجه یکی به و نه دیگری عملا غیر ممکن است . ما در اینجا به بررسی آثار معماران مدرن و رابطه های آنها با گذشته و نقش محیط اطراف در شکل آنها می پردازیم و نظرات آنها را درباره محیط و گذشته بررسی می کنیم تا بتوانیم رابطه آن را با ریجنالیسم بیابیم .
میس وندر روهه :
میس به عنوان یکی از معماران که به سنتهای مدرن وفادار مانده بود در اوایل و تا مدتها روحیه محلی در خانه هایی که می ساخت مشاهده می شد ( مانند خانه موسلر ) که در این خانه روحیه محلی کاملا در آن وجود دارد مانند , تک پنجره ها , بیرون زدگی دودکش و لنتوهای مثلثی و… در اندک زمان میس از این روحیه محلی فراتر رفت و جالب است که همین روحیه محلی که میس در کارهای اولیه خود دارد بعدها و در دهه های 50 و 60 قرن بیستم تحت عنوان معماری منطقه ای یا متنی دوباره زنده شد یعنی معماری با عنوان تبعیت از محیط یا هماهنگ با محیط نام گرفت که مورد قبول تعداد زیادی از معماران انگلیسی که علاقه زیادی به حفظ ینتهای گذشته خود داشتند بود .
آلوارآلتو :
آلتو معمار فنلاندی با کارهایی که در دوره مدرنیسم ساخت توانست بذری را که در دوره مدرن کاشته بود در روزگار پست مدرن بارور کند و شاید یکی از دلایل این که معماران پست مدرنیستی او را قبول دارند به دلیل گرایشات وی تا حدودی به پست مدرنیسم بود او ساختمانهایش را با الهام خانه های چوبی محلی سرزمین فنلاند ساخت و توجه به متن و محیط را فراموش نکرد و در کار هایش اشاراتی را به گذشته و معماری پست مدرن دارد .
فرانک لوید رایت :
رایت یکی از معماران بزرگ قرن نوزدهم بود . رایت را شاید معماری دانست که به تمام و کمال به الگوهای معماری آمریکا پایبند ماند هر چند او یکی از پیشگامان معمارانمدرن است اما او اصول معماری مدرن رابا قواعد معماری بومی آمیخت و معماری ارگانیک را به وجود آورد . او قواعد جانسون و هنری راسل هیچکاک را در مورد معماری بین المللی قبول ندارد . او توانست معماری گذشته آمریکا را با قالبی نو و جدید ارائه کند که مورد تصدیق معماران پست مدرنیستی هم است و از آن با نامهایی همچون تاریخ گرایی و یا گذشته گرایی یاد می کنند . رایت تقلید از گذشته را به آن صورت صرف نمی پذیرد بلکه با روش دیگری آن را احیا می کند .
لوی کان ( پیشرفت یا بازگشت به گذشته ):
اغلب صاحب نظران معماری کان را معماری مدرن , پست مدرنیستی می دانند . او معماری است که در بینابین این دو مکتب به کار پرداخته است همچنان که او می گوید :
یافتن کیفیت قدمت گرا در معماری امروز نباید کسی را به شگفت آورد , به راستی باید انتظار چنین کیفیتی را در معماری امروز داشت . معماری باید نخست از قدمت گرایی آغاز کند , قدمت گرایی را می توان از توجه به بنایی چون باستوم آغاز کرد . باستوم به نظر من زیباست . چون بارتنون از آن زیباتر است و چون بارتنون از آن بر امده و منبعث شده است .
وی با این کار گفت که می توان در ارزشهای حاکم شک کرد و می توان پیشرفت را در تداوم گذشته در آینده یافت .
معماری بومی ( شناخت و تعریف ):
امروزه با هر کسی درباره معماری ( بومی ) به گفت و گو بنشینیم , بی اختیار به ورقه زدن دفتری می پردازد که سخنها و شکلهایی از گذشته در آن نوشته و منقوش اند .
امروزه همه به معماران بومی به هر بخشی از هر سرزمینی که تعلق داشته – به عنوان میراثی از گذشته ها می نگرد , و حتی این شک را بخود راه نمی دهد که آنان نیز , همین امروز هم , می توانند زائیده معماری ای باشند که حاوی آن رشته از زیبایی ها و جاذبه ها ترنم ها که این عنوان را بخاطر آورد .
معماری بومی کاربردی است .
هنگامی که محیط زیست برای جلوگیری به کارکرد , function هستی بگیرد , زیبایی محصول جنبی و قطعی آن خواهد بود .
بنابراین در معماری بومی که بر اساس کارکرد و function شکل می گیرد زیبایی نا خود آگاه خلق می شود .
حسن فتحی در کتاب ساختمان سازی با مردم در بخش دوم می گوید :
هر ملتی که معماری خاص خود را بیان نهاده است , خطوط و فرمهای دلخواه خویش را که به همان زبان , معادلات و رسوم محلی اش ویژگی خاص دارد , نمایان کرده است . تا پیش از فرو پاشی مرزهای فرهنگی که در قرن 19 اتفاق افتاد , فرمها و عناصر ویژه معماری های بومی در تمام جهان دیده می شد. و ساختمانهای هر ناحیه , میوه شگفت انگیز وصلت همچون تصور مردم با خواستهای محیط بود .
تنها گمان دارم که برخی فرمها , احساس یک ملت را به خود مشغول داشته و آن ملت این فرمها را با تنوع بسیاری که از قراین نمایان است مورد استفاده قرار داده است . در حالیکه بی تردید فرمهای کمتر موفق را کنار زده و یک زبان تصویری هیجان انگیز و پر بار را که با خصایص خود و کشور مناسبت کامل دارد , پرورانده است . هیچ کس نمی تواند انحنای یک گنبد ایرانی را از انحنای یک گنبد سوری , موریتانیایی یا مصری تمیز ندهد , هیچ کس نمی تواند انحنا و نشان واحدی را در گنبد , کوزه یا مندیل یک منطقه نادیده بگیرد و هیچ کس نمی تواند ساختمان های منتقل شده به یک محیط بیگانه را با لذت نظاره کند .