معماری دوره هخامنشیان
در حدود 560 سال پیش از میلاد که دو دولت نیرومند آریایی یعنی ماد و پارس با هم موتلف گشتند امپراطوری بزرگ ایران به وجود آمد. این واقعه زمانی رخ داد که کوروش بزرگ نخستین شاه هخامنشی نیای خود آستیاک (اژی دهاک) فرمانروای ماد را از تخت پادشاهی به زیر آورد . با کوشش دو تن از پادشاهان توانمند این سلسله یعنی کوروش و سپس داریوش همه آسیای باختری و خاوری از رود نیل تا جیحون و از دریای اژه تا رود کنگ به تصرف در آمد و شاهنشاهی ایران بصورت نخستین امپراطوری بزرگ جهان سازمان یافت و مدت دویست و سی سال با ثباتی کم نظیر دوام آورد . راه شاهی که از سارد پایتخت لیدیه تا شوش به مسافت بیش از 1600 میل امتداد داشت با یکصد و دوازده ایستگاه بین راهی در طول آن برای کمک به کاروان ها و حمل ونقل کالا در مدتی کمتر از نود روز در سراسر امپراتوری و حتی سنگ فرش بودن راههای بین شوش و تخت جمشید و اکباتانه (همدان) نمونه ای کوچک از اقدامات عمرانی هخامنشیان بوده که نشانگر تمدن درخشان ایرانی در این دوره است. هنر ایران در دوران هخامنشی هنری است شاهی و سرنوشتش با سرنوشت شاهان هخامنشی پیوند خورده است و به این دلیل است که در دوران پادشاهی کوروش و داریوش این هنر به اوج ترقی می رسد و سپس پیشرفت آن متوقف می گردد و فقط در زمان خشایارشا و اردشیر مختصر جنبشی از خود نشان میدهد.
مهمترین بناهای به جای مانده این دوران کاخهای شاهی است تاریخ ساختمان این کاخها به اواسط قرن ششم قبل از میلاد باز می گردد آنچنان که از آثار معماری این دوره بر می آید آغاز آن از مسجد سلیمان و بعدا در پاسارگاد و تخت جمشید گواه آن است. یکی از عناصر مهم ساختمانی صفه مصنوعی است که پشت به کوه دارد و روی آن ساختمانهای کاخها و اقامتگاههای شاهی را بنا میکردند با پلکانهای سنگی برای صعود به صفه.
به عنوان نخستین ابزار سیاسی و به نشانه تایید آسمانی در حدود سال 550 پیش از میلاد کوروش ساختمان مجموعه کاخ و پرستشگاههایی را در پاسارگاد در استان فارس بنا نهاد که نخستین کانون امپراطوری هخامنشی و معرف سبک معماری هخامنشی است و آشکارا منابع آنرا روشن می سازد . معماری پاسارگاد در حقیقت یک نوع معماری تکامل یافته از شیوه معماری پارسی است با آنکه بسیاری از بخشهای آن از میان رفته ولی زیبایی و اصول فنی در ساختمان را رعایت نموده اند.
هخامنشیان تنها سازندگان کاخ نبودند بلکه از آنها نیز آثار معابد و مقابر آرامگاهی صخره ای بجای مانده است . به هر روی که این دوره از معماری ایرانی را بررسی کنیم در خواهیم یاغت که از چه پیشینه ای غنی و بادوام برخوردار است همچنانکه بیش از این گفتم معماری هخامنشی به نوعی شکل تکامل یافته معماری ایلامی و مادی است و به عبارت دیگر هخامنشیان از آن مجموعه فنون و هنرهای ساختمانی با روشی خاص و استادانه استفاده کردند . آنان مصطبه سازی آجرهای لعابدار ایلامی و تالارهای ستون دار با ایوانهای جانبی و مقابر صخره ای مادی را تکامل بخشیدند و از همسایگان و ملل تابعه هم غافل نماندند بلکه از معماری و معماران بابلی آشوری لیدی ساردی مصری استفاده های شایانی بردند و افزون بر آثار موجود از ملل متقدم هنرمندان آثاری پدید آوردند که در طول تاریخ بشریت اگر بی نظیر نباشد کم نظیر است. معماران هخامنشی از هوش و ذکاوتی سرشار بهره مند بوده اند . زیر در آثار آنها اصولی رعایت شده که بعدها به عنوان اصول معماری ایرانی معمول و مرسوم گردید.هر چه بنا کردند به استثنای پاره ای از موارد مصالح بوم آورد را در نظر گرفتند . از آن جمله پاسارگاد است که آن را می توان از پروژه های عظیم و آغازین امپراطوری هخامنشی محسوب نمود . هخامنشیان با اینکه قبلا در مسجد سلیمان آثاری از خود به جای گذاشته بودند اما پاسارگاد داستانی دیگر دارد . پاسارگادی که به اعتقاد بسیاری از مورخین نخستین پایتخت امپراطوری نوپا بود و از همانجا سایر نقاط کشور بزرگ و پهناور ایران آنروز تسخیر گردید.
پاسارگاد را باید از کارهای کوروش بزرگ قلمداد کرد . در پاسارگاد هنر ایرانی وحدت یافته تر می شود با آثاری نظیر کاخ دروازه و دیگر کاخها و تل تخت. در این شهر مجموعه ای از بناهای کاخها مقابر پل و کوشکهایی بر پا گردیدند . که هر یک از آنها جای بررسی و مطالعه جداگانه دارند. زیرا تمام آنچه که یک اثر معمارانه باید داشته باشد در این ساختمانها رعایت گردیده است. حال برای جلوگیری اطاله کلام به شرح و توصیف جزئیات برخی از این بناها می پردازیم.
تل تخت(تخت سلیمان): این اثر معماری که صفه بزرگی است مشرف به تمام کاخ ها و باغهای پیرامون خود در پاسارگاد بر روی تپه ای به بلندی 50 متر قرار گرفته که بقایای دیوار سنگی بزرگ آن قابل ملاحظه است . سکوی این بنا از سنگهای بزرگ تراشیده شده در نما و با سنگهای لاشه ای در دیوار اصلی ساخته شده است.بخش غربی این سکو را از ستیغ و لبه یک تپه کوه مانند ساخته اندو سپس مجموعه ای از کاخها و سایر تاسیسات را روی آن ایجاد کرده اند.بی هیچ گمانی این تخت را برای زیربنای کاخ های باشکوهی همانند کاخهای تخت جمشید به وجود آورده اند . نکته قابل ذکر در سنگهای تراشیده آن است که در معماری به سنگهای ((بادبرد)) معروف هستند و با بستهای فلزی به شکل دم چلچله ای به هم متصل شده اند .درباره زمان ساخت آن دیوید استروناخ معتقد است که باید به فرمان کوروش در زمانی که پاسارگاد پایتخت امپراطوری هخامنشی بوده ساخته شده باشد به هر روی با اینکه ساختمان مزبور خرابی دیده است ولی طرح تقریبی بازسازی شده آن اندکی از عظمت و شوکت معماری آنرا نمایش می دهد.
آرامگاه کوروش: نخستین اثری که در دشت مرغاب و دهکده مادر سلیمان (پاسارگاد) جلب توجه میکند مقبره کوروش است. بنای سنگی باشکوهی که در حدود بیست و پنج قرن پیش ساخته شده است. این بنا در میان مردم به نام قبر مادر سلیمان معروف است. بنا از دو بخش تشکیل شده است:
الف)قسمت سکو مانند که یادآور زیگورات چغازنبیل ((دوره ایلامی ))است
ب)قسمت بالایی آن که اتاق کوچکی است و با سقف سنگی به صورت شیروانی (خرپشته) ایجاد شده است.
بخش سکو مانند پله پله از شش طبقه تشکیل یافته است طبقه اول 70/1 دوم و سوم هر کدام 1 متر و سه طبقه آخری 55 سانتی متر بلندی دارند عرض سکوها که حالت پله مانند را دارند 50 سانتی متر است. بلندی این قسمت در مجموع 35/5 متر است بخش ب که اتاقک کوچکی است دارای در گاهی به عرض 87 سانتی متر و ارتفاع 30/1 متر است . ابعاد 30/2*3 متر و ارتفاع آن 10/2 متر است.کل بنا از سنگ ساخته شده است و یکی از آثار معماری بسیار زیبای دوران هخامنشی.
کاخ دروازه :این بنا که در شرق محوطه کاخها و اندکی بیرون از خط دیوار حصاری است که مجموعه کاخی در آن قرار دارند واقع شده است ابعاد آن 36*36 متر است. بنای ستوندار با دو ردیف 4 تایی ستونهای سنگی جزر دیوارها نیز از سنگ ساخته شده است و این بنا چهار مدخل ورودی دارد که دو تا از آنها بزرگتر از دوتای دیگرند. بر روی سطوح مدخل ورودی نقوش برجسته ای از ترکیب انسان و گاو انسان و ماهی وجود دارد و در گاه شمالی آن نقش یک انسان بالدار که بعضی آن را به کوروش بزرگ تعبیر کرده اند . ستونها دارای پایه هایی از سنگ سیاه و زرد شبه مرمر هستند و کف کاخ را با سنگهای بدون شکل هندسی منظم سنگ فرش نموده اند.
مجموعه کاخها و باغ شاهی: این مجموعه باغ و کاخ را می توان یکی از قدیمیترین نمونه های موجود از نوع خود محسوب نمود که شامل دو کاخ بار عام و اختصاصی کوروش دو بنای کوشک و مجموعه از آب نماها و خیابان ها است.
کاخ بارعام کوروش:این بنا مشتمل بر یک تالار مرکزی و چهار ایوان در چهار جهت و دو اتاق در جناحین ایوان جنوبی است.تالار مرکزی آن از دو ردیف چهار ستونی سنگی تشکیل یافته و چهار ایوان در جهات اربعه آن نیز دارای دو ردیف ستون سنگی است و فاصله ستونها در بخشهای اخیر کمتر از تالار مرکزی است.تالار مرکزی همانند کاخ دروازه دارای چهار مدخل ورودی در چهار جهت است.این بنا نیز از سنگ و خشت ساخته شده و کف آنرا با مهارت کم نظیری سنگ فرش نموده اند.ستونهای بجا مانده نشانگر آن است که بدون تزیین است.
کاخ اختصاصی کوروش : از نظر پلان و شکل مانند کاخ بارعام است و عبارتست از یک تالار مرکزی با 5 ردیف 6 تایی ستونهای سنگی و چهار ایوان در جهات اربعه دارد و دو اتاق در گوشه شمال غربی و جنوب غربی .ابعاد آن در حدود 5/22*3 متر و وسعت آن 700 متر مربع است جرز درگاه های این بنا از سنگ زرد شبه مرمر که در نزدیکی پاسارگاد وجود دارد ساخته شده است . ترکیب سمگ سیاه و زرد در پایه ستونها جالب و دیدنی است . شالی پایه ستونها دارای تزیینات قاشقی است در جای دیگر از آن استفاده نشده بوده است.
کوشکهای باغ شاهی:در میان مجموعه باغها و کاخهای شاهی پاسارگاد دو بنای زیبا قرار دارد که هر کدام از آنها دارای یک سالن مرکزی است که چهار ایوان در چهار جهت دارد . ایوانهای شمالی جنوبی کوشک A دارای چهار ستون در هر ردیف هستند و ایوانهای شرقی و غربی به خاطر کم عرض بودن دارای یک ردیف ستون.کوشکBدر ایوانهای شرقی و غربی چهار ستون در یک ردیف و در ایوانهای شمالی و جنوبی یک ستون دارد.این امر تنوع در معماری دو بنای کوچک را تا چه حد آشکار می سازد . این بناها در حقیقت راه ارتباطی به کاخهای اختصاصی و بارعام کوروش بوده اند.
باغ پاسارگاد:مجموعه ای است زیبا ومنسجم که کاخها و کوشکهای متعددی را در خود جای داده است.این باغ را می توان یکی از زیباترین باغهای جهان دانست . زیبایی و شهرت باغهایی از این نوع بوده که واژه پردیس /فردیس/فردوس (باغ) فارسی را به چند زبان بزرگ و معروف جهان(عربی/انگلیسی/فرانسه/ایتالیایی/آلمانی..) نفوذ داده است و این امر نشانگر قدمت باغ سازی در ایران است که باغ سازی در دوره صفویه نیز متاثر از این دوره است.
مقبره کمبوجیه(زندان سلیمان):مقبره کمبوجیه بنای سنگی مکعب مستطیل شکلی است که از سنگهای سفید بزرگ تراشیده شده است و متاستفانه یکی از دیوارهای چهارگانه و سقف آن سالم مانده است.و از هر نظر قابل مقایسه با بنای کعبه زردشت نقش رستم در مرودشت است . البته به طور قطع قدیمی تر از بنای فوق الذکر (کعبه زردشت) است.
پل پاسارگاد:از دیگر آثار پاسارگاد می توان به پلی بجای مانده از این دوره اشاره کرد . این پل دارای دو دیوار است با عرضی حدود65/15 متر و طولی در همین حدود وسیع و بزرگ به نظر می رسد.سه ردیف سه تایی ستون سنگی در فاصله دو دیوار آن قرار دارد. ستونها استوانه ای شکل هستند و بر روی پایه مکعبی قرار گرفته اند.بدنه ستونها کاملا صیقل یافته و فاقد سرستون هستند.
شوش:داریوش هخامنشی پس از آنکه بر شورشیان مخالف سلطنت پیروز شد و آرامش را دوباره به کشور بازگرداند با توجه به قلمرو وسیع هخامنشی که از نیل تا سند بود تصمیم گرفت شوش کهن را که تقریبا در مرکز امپراطوری واقع شده بود به پایتختی انتخاب کند. بی شک در این انتخاب شکوه و عظمت دیرینه شوش پایتخت فرمانروایان ایلامی مورد نظر بوده است از سوی دیگر چون پاسارگاد پایتخت کوروش و کمبوجیه بوده است او نخواسته آن شهر را مرکز فرمانروایی خود سازد و از این رو شوش را مرکز حکومت خود برگزید.داریوش فرمان داد تا کاخی با شکوه آنچنان که در خور فرمانروایی وی باشد در شوش برپا دارند لذا معماران با توجه به جمیع مسائل تپه آپادانا را با این منظور انتخاب کردند کاخ اصلی داریوش روی این تپه بنا شد و اقامتگاه درباریان و تاسیسات دولتی بر روی دو تپه ((ارک))و((شهر شاهی)) ایجاد شد.
آپادانا: آپادانا کاخی است مرتفع و پهناور که از بخشهای مختلفی تشکیل یافته است.این واحدها شامل تالار حرمسرا دروازه کاخ پذیرایی و دیگر بخشها است.در آغاز معماران زمان هخامنشی گرداگرد تپه را دیواری قطور با ارتفاعی حدود 20 متر و قطری به همین اندازه برپا کردند و پشت آنرا با خاک پرکردند . بر روی این تختگاه ابتدایی پی بناها کنده شد سپس دیوارها برپا گردید و ستونها در جای خود استوار گشت.
در این زمینه کتیبه ای از داریوش بر جای مانده است که خود گویای بسیاری از مسائل معماری این بنای بزرگ و با شکوه است داریوش در این کتیبه چنین نوشته است:
((این کاخ را من ساختم – زیور آن از راه دور آورده شد زمین کنده شد تا اینکه به خاک سفت (کف سنگی) رسیدم و خندقی درست شد.سپس قلوه سنگ و شقته در آن انباشته شد در طرفی به بلندی 40 ارش و سوی دیگری تا حدود 20 ارش روی آن شفته کاخ بنا گردید. کند وکوب و انباشتن و خشتهایی که در قالب زده شده کار مردم بابل بوده الوارکاج از کوهی آورده شد که آنرا لبنان گویند.مردم آشور آنرا به بابل و مردم کارکه و یونانیان آنرا از بابل به شوش آوردند. چوب یکا از گاندهارا و کرمانا آورده شد. زرا از سارد و بلخ آمد و در اینجا بر روی آن کار شد . سنگ لاجورد گران قیمت و عقیق شنگرفی را از سغد آوردند و فیروزه را از خوارزم . سیم و آبنوس از مصر آمد. تزئینی که دیوارها با آن زیور یافته از یونان عاج از اتیوپی و از هند و از رخج آورده شد ولی در اینجا روی آنها کار شده سنگهایی که در اینجا به صورت ستون در آمده سنگ آنرا از شهری در ایلام بنام ((آبی رادو)) آوردند. سنگ بران و سنگ تراشان که آنها را ساختند از مردم سارد و یونان بودند . آنهایی که طلاها را به کار گرفتند مادی و مصری بودند . منبت کاران ساردی و مصری بودند . آنان که از عاج خاتم می ساختند بابلی و یونانی بودند . آنها که به تزئین دیوار پرداختند مادی و مصری بودند. به یاری اهورامزدا کاخی با شکوه در شوش بنا نهادم . اهورامزدا مرا و پدرم و کشورم را از هر آسیبی نگهدارد.)
متن کتیبه آنچنان گویا و قابل توجه است که همانند قرارداد پیمان کار ساختمانی است که احتمالا یک راهنمای درستی در فنون ساختمانی بناهای شبیه به آن در تخت جمشید و سایر امکنه هخامنشی به شمار می رفته اکنون از آن اطلاعات و تجربه های فنی قابل ملاحظه ای آشکار می شود. و علاوه بر اینها چند نکته اساسی و مهم در این کتیبه نهفته است
1- چون در طرح بنا ساخت دیوارهای بلند در نظر بوده لذا معماری زمین را تا خاک بکر حفر کرده تا ساختمان میتحکمی داشته است
2- چون تپه طبیعی است در نتیجه پی سازی بستگی به فراز و نشیب تپه داشته است
3- چون ستونهایی یا اندازه و وزن زیاد در بنا طرح ریزی شده بود پی سازی می باید از استحکام کافی برخوردار باشد. به همین دلیل محلهایی که لازم بود با سنگ و شن پر کرده و کوفته اند. سپس دیوارها و ستونها را بر پا داشته اند. نتایج کاوشها روشهای مورد بحث در کتیبه را تایید می کند.
دیوارهای کاخ عموما از خشت و گل ساخته شده که مصالحی مناسب برای دشت خوزستان است. روی دیوارها را با گچ و یا نقاشی دیواری تزئین کرده بودند . البته دیوارهای ایوان سمت حیاط مرکزی با آجر لعاب دار پوشانیده شده بود . که بر روی آن نقوش مختلف از جمله ردیف سربازان جاویدان نقش شیر جانوران افسانه ای همچون گاو یا شیر بالدار دال شیر با سر انسان نقش فروهر کتیبه های به خط میخی و غیره تزئین شده بود . علاوه بر این نقوش گل نیلوفر آبی (لوتوس) در همه جای این تزئینات جایگاه ویژه ای دارد . در طرفین پله های کاخ نیز ردیف سربازان جاویدان مشاهده می شود.
بخشی از آپادانا در زمان اردشیر اول (پس از سال 461 ق.م) دچار آتش سوزی شد و پس از آن قابل سکونت نبود . در زمان داریوش دوم اقدامی درباره این کاخ صورت نگرفت ولی در زمان اردشیر دوم بازسازی شد.
کاخ شائور:در سمت غربی رودخانه شائور در سالهای اخیر کاخی کشف شد که سبب همجواری با این رودخانه امروزه به همین نام مشهور است. این کاخ دارای تالاری به اندازه های 60/34*7/37 متر و تاسیسات جنبی است . تالار ستوندار دارای 64 ستون در 8 ردیف 8 تایی است.در سمت شمالی ایوانی است که دو ردیف ستون 5 تایی دارد.پایه ستونها از سنگ بوده و دیوارها هم چون آپادانا از خشت است.در اینجا دیوارها با رنگهای گوناگون رنگ آمیزی شده اند و در برخی اتاقها نشانه های گچکاری نیز دیده می شود.در کاخ مزبور تعدادی نقش برجسته و آجرهای لعابدار یافت شده که حاکی از کاربرد و استفاده آنها در تزئینات کاخ است . و نقش برجسته ها با نقوش برجسته سنگی تخت جمشید قابل مقایسه است . پایه ستونهای کاخ سنگی است.و لیکن به احتمال فراوان ستونها چوبی بوده و روی آن را با گچ پوشانیده و نقاشی کرده اندو بر روی چند تا از پایه ستونها کتیبه هایی که به سه خط ایلامی بابلی و فارسی باستان است وجود دارد.
ارگ و شهر شاهی:بطوری که اشاره شد داریوش کاخ آپادانا را بر روی یک تپه بنا کرد . ولی تاسیسات درباری و مساکن درباریان را بر روی دو تپه دیگر بنا نهاد. بر همین اساس دیواری عظیم بر گرداگرد شهر (تپه های سه گانه)ساختند که در فواصل معین در آنها برجهایی نیز تعبیه شده بود . در نقاط مختلف درهای ورودی و خروجی چندی نیز کار گذاشته بود . در اصلی در ضلع شرقی و در بخش تپه شهر شاهی ایجاد شده بود. که دارای اطاقهای چندی در اطراف دروازه بوده است.از آثار شهر شاهی دو کاخ کوچککه یکی روبروی آپادانا و بنام ((هدیش))و دیگری ((دژ)) که در جنوب تپه قرار دارد مورد بررسی و کاوش قرار گرفته اند.
معبد آپادانا در شوش: در چهار کیلومتری شمال شرق شوش بنای کوچکی از دوره هخامنشی کاوش و بررسی شد که آنرا معبد آپادانا نامیده اند این ساختمان بنایی است حدود 30 متر عرض و 45 متر طول دارد و از نقشه ای بسیار زیبا برخوردار است . در جلو یک تالار ستوندار با چهار ستون و در پشت آن تالار دیگری برای اجرای مراسم در اطراف این تالار اتاقها و راهروهایی نیز ساخته شده است . این بنا احتمالا در زمان اردشیر دوم ساخته شده باشد. و آندره گدار معتقد است که محل اصلی آتش است . که دیوارآن آنرا از هرگونه پلیدی یا بی حرمتی حفظ می کرده است . جلوخان سرپوشیده ستوندار آن که در جلو واقع شده با دو محراب محل موعظه وعبادت آتشکده بود و واعظین در بالای پلکان می ایستادند و حضار در حیاط جمع می شده اند.
ازشوش دوره هخامنشی امروزه چیزی جز ویرانه ای باقی نمانده است که بارها مصالح و اشیاء آن به غارت و یغما رفته است. به هر حال آنچه از معماری با عظمت و شکوهمند کاخهای شوش باقی مانده نشانه نبوغ و ابداع هنرمند ایرانی است که هر زایش هنر و معماری ایرانی سهمی ارزنده داشته است.
تخت جمشید
“تخت جمشید” که غربیان آن را ” پرسفه پلیس ” می خوانند، در ۵٧ کیلومتـری شمال شرقــی شیراز وبرروی صفّـــــه ای به ارتفـاع ۱۷۷۰ متراز سطح دریا واقع است. ” صفـّه تخت جمشید ” حدود ۱۲۵هزار متر مربع وسعـــــــت دارد و آثار روی آن بازمانده ارگ ” شهر پارسه ” است که ازمراکز مهم دوره ” هخامنشی ” بوده و در جلگه ” مرودشت ” در غرب آثارفعلی جای داشته است. این آثار شامل چهار گروه ساختمانی می باشد که از سه طرف در میان دیواری خشتی و استوار بنام “باروی تخت جمشید” محصور بوده است. یک ” پلکان بزرگ ورودی ” درشمال غرب صفه درست کرده اند که دوطرف قرینه دارد و هر طرف آن با ۱۱۱ پله پهن اما کم ارتفاع ازسطح دشت به بالای سکو هدایت میکند. این پلکان از نظر هنری و معماری در حد کمال است و بقول ” ارنست هرتسفلد ” Ernest Herzfeld آلمانی که نخستین ” کاوش علمی در تخت جمشید ” را کرده است، در هیچ جای جهان قدیم نظیری ندارد.
بناهای روی صفه چهار نوع اند. در نیمه شمالی، کاخهای تشریفاتی ” دروازه همه ملت ها ” و ” کاخ آپادانا ” و ” کاخ صد ستون ” و ” کاخ سه دروازه ” یا ” کاخ مرکزی ” و ” دروازه نیمه تمام ” واقع اند. درربع جنوب غربی کاخهای اختصاصی ” تـَچَرا ” و ” هدیش ” و ” کاخ اردشیر یکم ” و کاخ مشهور به “حرمسرای خشیارشا” جای دارند، و ربع جنوب شرقی به ” خزانه تخت جمشید ” اختصاص دارد. ” دروازه همه ملت ها ” به وسیله ” خیابان سپاهیان ” به محوطه ” دروازه نیمه تمام ” وصل می شود. کل بناها با ” باروی “تخت جمشید ” محافظت می شده است که مشتمل بوده بر دیواری خشتی و ستبر در شمال و جنوب، که علاوه بر آن همچون کمانی برروی تپه شرقی که ” تپه شاهی ” نام داشته، ادامه می یافته است و ناحیه ای را محافظت می کرده که در آن دو دخمه سنگی در دل کوه درآورده اند که دخمه شمالی ” آرامگاه اردشیر سوم ” (۳۵۶ تا ۳۳۶ ق م) و دخمه جنوبی ” آرامگاه اردشیر دوم” (۴۰۴ تا ۳۵۶ ق م) از پادشاهان ” هخامنشی ” می باشد ونیز یک ” چاه سنگی ” عمیق هم در میان این دو کنده اند تا از ریختن سیلاب به درون کاخها جلوگیری کند.
ظاهرا آغاز ساخت و ساز در ” تخت جمشید ” در حدود ۵۱۸ ق م بوده است و دوره ساختمانی آثارنزدیک پنجاه سال مداوم طول کشیده است. بانی اولی و اصلی آن ” داریوش بزرگ ” (۵۲۱ تا ۴۸۶ ق م) بود که خودش در ” کتیبه های بنای تخت جمشید ” که بردیوار جنوبی صفه کنده است می گوید ” در این جا پیشتر بنائفی نبود. من اینجا این ارگ راساختم و آن را زیبا و کامل وامن ساختم “. پس از ” داریوش بزرگ ” پسر وجانشین او ” خشیارشا ” ( ۴۶۶ تا ۴۲۴ ق م) بیشتری آن کارهای ساختمانی به پایان رسید، اما در زمان پادشاهان بعدی هم کارهای تعمیراتی ادامه یافت و ” اردشیر سوم” ساخت و سازهایی در آنجا کرد و در بعضی جایها تغییراتی داد. تا اینکه در سال ۳۳۰ ق م ” اسکندر مقدونی ” ” شهر پارسه ” راگشود وبه تاراج داد و کاخهای ” تخت جمشید ” را هم به عمد آتش زد تا دیگر برا ی ایرانیان امیدی به تجدید دولت ” هخامنشی ” نماند. از آن پس ” تخت جمشید” متروکه ماند واگر چه اولین فرمانروایان ” ساسانی ” در آنجا اثاری از خود به جای گذاردند، ولی نام ” پارسه ” را فراموش کردندو آن را ” صــــــد ستون ” خواندند که بعدها ” چهل ستون ” و ” چهل منا ر” هم می گفتند.
همه قرائن حاکی از آن است که ” داریوش بزرگ ” نه تنها کاخ هایی را که ساخته است طراحی کرده بوده ، بلکه طراح اثار بعدی هم بوده است . برای ساختن کاخها اول می بایست بر دامنه “تپه شاهی” سکویی به وسعت۱۲۵ هزار متر مربع را آماده سازند یعنی بخش بزرگی از یک دامنه نامنظم صخره ای را مطابق نقشه ای دقیق تا ارتفاع دلخواه راهموار سازند و بلندیهایش را بتراشند و گودی هایش را با خاک و تخته سنگ پر کنند تا بدین ترتیب سکویی درست شود که که قسمتی از نمای آن از صخره طبیعی تراشیده شده بود و بخش دیگرش را با تخته سنگهای کثیرالاضلاع و کوه پیکر برآورد ه بود ند. بعد برروی آن آثار دلخواه را بر طبق برنامه ای منظم ساختند بطوری که محوطه به چهار بخش تقریبا مساوی تقسیم گردید و آثار روی آن به طرزی شگفت انگیز مطابق برنامه از پیش معین شده در چهار گروه ساخته شد. دقت در طرح نقشه آثار از این جا بر می آید که از همان آغاز کار سه نوع آبراهه بر روی صفه تهیه دیدند. یکی خندقی بزرگ و پهن در پشت دیوار شرقی تخت ، که آب بارا ن کوهستان را به راه ” راه آبهای زیرزمینی ” در شمال و جنوب صفه می رساند تا از آنجا بدَر رَوَد. این راه آبها چندین متر ژرفا دارند و اززیر تخت به دشت می رسند. دوم راه آبهایی که در داخل شالوده کاخ ها با آجر قیر اندود بسان چاه سنگ چین شده درست کردند تا بعد که دیوارها را بالا می آورند آنها راه هم بصورت ناودان در داخل دیوارها تا سطح بام ها بالا ببرند و آب باران سقف را به درون راه آبهای زیرزمینی برسانند ( نمونه های آن در درون پی دیوارهای آپادانا، به صورت چاه های چهارگوش هنوز پیدا است). سوم راه آبهایی که با تنبوشه درست کرده اند وآب مصرفی روزانه را جریان می داده است. همچنین برای دفاع از ارگ باروهایی استوار بر آوردند که آثار دیوارهای ستبر خشتی آن و برج هایش بر لبه شمالی صفه و نیز بر فراز تپه مشرف بر آن دیده می شود. با توجه به این حقیقت که نقشه راه آبها پیشاپیش با نقشه کاخها و دیوارهایشان هماهنگی می داشته اند، می توان دید که همه طراحی ها از اول کار انجام شده بوده و طراح اصلی کسی جز” داریوش بزرگ ” نبوده است.
درباره ” کاربرد بناهای تخت جمشید ” حدسیات زیادی زده اند. انچه مسلم است ارتباط دادن این آثار با اهداف نجومی و رصدخانه ای و معبد سازی، هیچ پایه علمی ندارد. هدف ” داریوش بزرگ ” از بنای این ارگ نه ساختن پایتختی دولتی بوده است و نه بنای معبدی دینی. ” کاربرد بناهای تخت جمشید ” و ” شهر پارسه ” نمایش قدرت ایرانی و شیوه حکومتی او می بوده است یعنی ” داریوش بزرگ ” می خواسته است شکوه و توانگری دولت ایرانی را نشان دهد که با پیروی از دو اصل ” نظم مبتنی برراستی ” ( ” اََرْتَه” ) و ” احترام به عقاید ” ، سی قوم یکپارچه ساخته و در کشوری که از آسیای میانه تا رود دانوب و از سند تا حبشه گسترده بود، از نعمت آزادی دینی و فرهنگی و پشتیبانی قانون برخوردار کرده بود و البته از آنها فرمانبرداری هم می خواسته.
بناهایی که ” داریوش بزرگ ” آغاز کرد از این قراراند: اول سکوی ” صفه ” را با هموارکردن بلندی ها و چیدن سنگهای کلان در اطراف آن ساخته و پرداختند. تخته سنگها را از ” کانهای سنگی ” نزدیک محل ویا ” مجدآباد ” آوردند ودر معدن تراش کلی دادند و سپس بدون ملاط بر هم سوار کردند و برای استواری با ” بستهای فلزی ” به هم دوختند. راه ورودی به ” تخت جمشید ” در آغاز از سمت جنوب و نزدیک ” کتیبه های بنای تخت جمشید ” بوده است اما این ” پلکان اولی ” را بعدها مسدود ساختند و تنها از ” پلکان بزرگ ورودی” در شمال غربی استفاده کردند. به فرمان “داریوش بزرگ” بر بالای صفه در سه جا کارهای ساختمانی انجام داده شد. در قسمت جنوب شرقی ” خزانه تخت جمشید ” را ساختند، که اول بصورت مستطیلی با طول شرقی- غربی بود (وبعدها ” خشیارشا ” آن را بزرگتر وبه بنایی دژوار با طول شمالی – جنوبی تبدیل کرد). در شرق این خزانه، بنایی آغاز گردیده بود که بعدها در داخل ” حرمسرای خشیارشا ” ادغام شد. در قسمت غربی هم بنای اختصاصی کوچکی موسوم به ” تََچَرا ” ساختند که درو دیوارهایش با نقوش شاه و خدمه اش مزین بود ویا سربازان نیزه دار سپرکش را نشان می داد ویا نقش شاه را بصورت قهرمانی عفریت کش می نمود. در محوطه شمالی آنهم کاخ بزرگی برای بارعام پی ریختند که ” آپادانا ” نام گرفته است و مشتمل بوده است بر تالاری مرکزی با شش ردیف شش ستونی و سه ایوان درشمال و شرق و غرب ، که هرکدام دوازده ستون داشته اند. چهار “برج آپادانا ” آن کاخ را از چهار سمت محافظت می کرد ودیوارهای بیرونی آن با تزئینات ” سرو ” و ” نخل ” و ” نماد فرﹼایرانی ” و ” کتیبه های میخی ” همه منقوش بر ” کاشی های لعاب دار ” مزین شده بود. دو ایوان شمالی و شرقی توسط پلکان های دو جانبه و قرینه هم به ” حیاط آپادانا ” راه می یافتند. جبهه ” پلکان شمالی ” و ” پلکان جنوبی ” با نقوش بسیارزیبایی از ” هیات های هدیه آور ” که نماینده اقوام تابع بودند و بهمراه ” بزرگان ایرانشهر” به میهمانی شاه بزرگ می آمدند، و نیز تصاویر ” میر آخوران ” و ” اسباب کشان ” و ” سربازان گروه جاویدان” تزیین گردید . این نقوش زیبایی خیره کننده اما توﺃم با سادگی و وقار دارند ودقیقا گویای روابط محترمانه میان مردمان زیر دست و ” پارسیان ” و دولت ” هخامنشی ” اند و همکاری همه ملل در نگهداری نظم و شکوه آن را مجسم می کنند. بیشتر این نقوش در اصل با ” رنگ آمیزی ” زیباتر می نموده اند اما اکنون رنگها چشم نوازی خود را از دست داده اند. ” کتیبه های میخی ” به سه زبان ” فارسی باستان ” و “عیلامی ” و ” بابلی “درچند نقطه این پلکانها کنده شده اند که در آنها پادشاه پس از ستایش ” اهورامزدا ” از نام و نشان خود ووسعت ” ایرانشهر ” و گوناگونی مردمش سخن رانده است. در مرکزجبهه هر یک از پلکانها در اصل ” نقش بارعام ” شاهی وجود داشته است که بر آن شاه را بر کرسی سلطنتی کنار دو بخوردان بلند نشان می دا ده است و پشت سرش ولیعهدش و خواجه حرمسرا و دو سه نفر از نجبا و در جلوش رئیس تشریفات و اسلحه دار شاه و دو نجیب زاده دیگر نقش بوده اند. این نقش، بارعام نوروزی را می نموده است که طی آن هدایای ملل از نظر پادشاه می گذشته است واو هم بنوبه خود هدایایی به میهمانان میداده است. اما بعدها بخاطر ملاحظاتی این دو نقش را برداشته به ” خزانه تخت جمشید ” بردند و بجای آنها دو گروه سرباز مقابل همدیگر گذاشتند. یکی از آن دو ” نقش بارعام” اصلی هنوز در ” خزانه تخت جمشید ” باقی مانده و دیگری را به موزه ملی ایران در تهران برده اند.
” خشیارشا ” ساختمانهای ناتمام پدرش را به اتمام رسانیدو خود تعدادی بر آنها افزود. در یکی از کتیبه هایش می گوید ” هر چه به چشم زیبا می نماید، من و پدرم داریوش شاه به فضل اهورامزدا ساختیم “. از” کتیبه های میخی ” پلکان آپادانا بر می آید که ” پلکان شمالی آپادانا ” درزمان ” داریوش بزرگ” اغاز گردیده و ” خشیارشا ” آن را به اتمام رسانده است اما ” پلکان شرقی آپادانا “را ” خشیارشا ” ساخته است. به همین جهت دو” نقش بارعام ” که اصلاً میان جبهه پلکانها بوده ” خشیارشا ” و ” شاهزاده داریوش ” را نشان می داده نه ” داریوش بزرگ ” و ” خشیارشا ” را چنانکه بسیاری شایع کرده اند.
ساختمانهای ” خشیارشا ” عبارت بودند از: یک : کاخ اختصاصی او به نام ” هدیش ” که در جنوب شرقی ” تََچَرا ” واقع و دو برابر آن وسعت دارد، و منقوش به تصویر پادشاه و خدمه اش و جانوران و اسباب خدمه است ، و پلکانهایش مزین به نقوش خدمه ویا سربازان اند. دو: ” کاخ دروازه همه ملل ” که تالاری چهارستونی در شمال غربی صفه است و بمنزله تالار انتظار بوده، وسه سوی آن سکوئی داشته برای استراحت میهمانانی که از ” پلکان بزرگ “بالا می آمدند واز طریق این تالار به ” حیاط آپادانا” نس رفته اند. دو درگاه ورودی این تالار را با نقوش ” گوپت شاه ” (جانوری با سرانسان وبدن گاو ویال شیر وبال عقاب) تزیین کرده اند که جرز را بر دوش دارند و حالت نگهبانان درگاه را گرفته اند. بر بالای جرزها ” کتیبه های میخی ” سه زبانه از” خشیارشا ” کنده اند که در آنها پس از ستایش ” اهورامزدا ” می گوید ” من این دروا.ه همه ملل را به فضل اهورامزدا ساختم”. از چهار ستون تالار دو تا افتاده بود ویکی دیگر را ” هیات تعمیراتی ایتالیائی- ایرانی ” به سرپرستی ” ژوزپه تیلیا ” با دقت بسیار از قطعات فروریخته و نو درست کرد که به ” ستون باز بر پاشده ” شهرت یافت و به واسطه رنگ آبی اش از دیگر ستونها مشخص می باشد.
در کنار این کاخ یک “حوض سنگی ” افتاده است که گویا به عنوان تخته سنگ برای کار گذاشتن دربناها می بوده است اما بیکار مانده، و تیر دو ” سر ستون عقاب دوسر ” که بدنه شیر دارند و اصطلاحاً ” هما ” خوانده می شوند هم در کنار ” خیابان سپاهیان ” یافت شده است.
سومین اثر” خشیارشا ” کاخ معروف به ” حرمسرای خشیارشا ” است که از غرب ” خزانه تخت جمشید ” واقع شده و قسمت عمده آن را مهندس ” فردریک کفرفتر آلمانی ” درزمان حفاری ” هرتسفلد ” و ” اشمیت ” بازسازی کرد تا بعنوان مرکز اداری تخت جمشید به کار رود. وهنوز هم ” کتابخانه تخت جمشید ” و ” موزه تخت جمشید ” و ” بنیاد پژوهش پارسه- پاسارگاد ” در این قسمت بازسازی شده جای دارند. ” حرمسرای خشیارشا ” در اصل مشتمل بوده است برتالاری ستوندار ( که امروز “موزه تخت جمشید ” است ) با یک ایوان و حیاط شمالی ، و تعدادی اطاقهای چهارستونی متحدالشکل که هریک اطاق و انباری جانبی داشته برای زندگی زنان شاهی بسیــار مناسب می بـوده است. درگــاه های تالار اصلــی با نقـــوش شــاه و خدمه اش مزین شده اند و حتی ” طرح گل و بوته ” و ” شیران غرّان ” روی لبـــاس پادشـــاه بــــا ” سوزن کاری” نقر کرده اند. هم چنین بدنه درگاه های اطاقهای جانبی تالار هم با نقوش سربازان نگهبــان و ” قهرمان عفریت ” کفش ( نماد پیروزی خوبی بربدی ) تزئیــن گشتـــــه انـــــد.
در شرق ” حرمسرای خشیارشا ” ” خزانه تخت جمشید ” واقع است که اصلاً مشتمل بوده بر ساختمانی دژ مانند با یک در ورودی ( در شمال شرقی ) و چندیـــن تالار ستون دار. این خزانه غنی را ” اسکندر مقدونی ” به تاراج بـــرد. چنانکــه بالاتر توضیح داده شد ” نقش بار عام ” که هنوز در آنجا میابیم اصلاً متعلق بوده است بـــه ” پلکان شرقی ” آپادانا. ته ستونهای این تالارها هنوز برجایند و آثار ” نشان سنگتراشان ” روی آنها پیداست . در گوشه ای از ” خزانه تخت جمشید ” تعداد هفتصدواندی لوح گلین با نوشته های عیلامی بدست آمد که بخشی از اسناد مربوط به سازمان کارو پرداخت مواجب کارگران را نگهداشته است و به ” الواح گلین خزانه ” مشهورشده است. این الواح ثابت می کند که سازندگان ” تخت جمشید ” از بیگاری استفاده نمی کرده اند و مزد هرکس را به فراخور هنر و کارش می داده اند.
” کاخ سه دری ” (یا ” کاخ مرکزی ” ) هم از ساخته های “خشیارشا ” و تمام کرده ” اردشیر یکم ” است . برروی پلکان ایوان شمالی تصویر بزرگان ایرانشهر را نقش کردند و بر لبه کنگره دار آن نقش سربازان مادی و پارسی را. دو درگاه شمالی و جنوبی پادشاه را با خدمه اش در حالت ورود و خروج نشان می داده است اما درگاه شرقی او را نشسته بر تخت بزرگ و با ولیعهدش ( ایستاده پشت سر او) می نموده است که درزیر فرّ کیانی اند و تخت را نمایندگان اقوام تابع بردست دارند.
در شرق ” حیاط آپادانا ” و شمال ” خزانه تخت جمشید ” بنائی بوده است که ” کاخ صد ستون ” می خوانند ( و گاهی” تالار تخت ” گفته اند). این کاخ چهارگوش به وسعت ۴۶۰۰ متر مربع با یکصد ستون( با زیر ستون زنگوله ای ، شالی گرد، تنه شیاردارو بسیار مزین به گل و بویه در بالا و سرستون گاو دوسر- که نمونه هایی از آن در ” موزه ملی ایران ” و ” موزه شرقی شیکاگو ” گذاشته اند) ، و هشت درگاه ( دو تا درهردیوار) . در کتیبه ای به زبان بابلی و خط میخی بر خشتی سنگی که در گوشه جنوب شرقی تالار جسته اند، آمده است : ” اردشیر شاه گوید : این خانه [ ویس ]، خشیارشا شاه پدرمن ، پی اش را ریخت، به تأیید اهورامزدا من، اردشیر شاه، آن را بر آوردم [و] تمامش کردم”. جرزهای د رگاه های شمالی این کاخ را به صحنه ای مشتمل بر بارعام شاهی و پنج ردیف ده تائی از سربازان ایرانی ( یعنی یکصد نفر در هر درگاه ) که گفتی تخت را بر نیزه های خود استوار دارند، مزین کرده اند. درگاه های جنوبی نمایندگان ملل تابع را می نماید که تخت شاهی و خود اورا نشسته بر آن حمل می کنند، و درگاه های شرقی و غربی شاه را در نبرد با جانوران عجیب الخلقه ( مثلا ً شیر بالداری که شاخ گاو ودم کژ دم دارد و در باور ایرانیان احتمالا ً نمودار اهریمن می بوده اند) نشان می دهد. به گفته ابن بلخی مردم زمان وی این ها را تصویر جمشید در نبرد با ددان می دانسته اند.
در شمال این کاخ ، ” دروازه نیمه تمام ” و محل استقرار خدمه و سربازان است. ” اشمیت ” در قسمتی از ” باروی تخت جمشید ” که در شمال شرقی صفه است، بیش از ۳۰هزار لوحه گلین بدست آ ورد که قسمتی از خزانه اسناد دولت ” هخامنشی ” بوده است واز فعالیت بسیار زیاد اقتصادی و دینی و اداری در ” تخت جمشید ” حکایت دارند. این ” الواح گلین باروی تخت جمشید ” روشنائی زیاذی بر هنر و اوضاع اقتصادی دوره ” هخامنشی ” افکنده و هم چنین هزاران لغت و نام ایرانی را هم ثبت کرده است.
” آرامگاه اردشیر سوم ” ( دخمه شمالی ) و ” آرامگاه اردشیر دوم ” ( دخمه جنوبی ) شکل تقریبا ً یکسانی دارند یعنی اطاقی در دل کوه کنده اند که در آن چند تابوت سنگی تعبیه کرده بودند تا جسد مومیایی شده شاه ویارانش را در آن بگذارند. جبهه بیرونی آرامگاه را هم با نقش شاه در برابر ” آتش شاهی ” و زیر سایه ” فرّ کیانی ” بـــــر روی تخت بزرگی نموده اند که نمایندگان اقوام تابع آن را بر دوش می کشند.
” اردشیر اول ” در گوشه جنوب غربی صفه کاخ مجللی بر آورده بود که پلکان بزرگ آن با نقوش سی و چند هیأت هدیه آور مزین بود اما بعدها این کاخ را خراب کرده اند و سنگهای آن را در جایهای دیگری به کار برده اند.
درمورد جنبه های هنری ” تخت جمشید ” باید خاطرنشان کرد که ” پارسیان ” در مدتی کوتاه صاحب دولنی جهانی شده بودند طبعا ً فرصت خلق هنری ویژه را از نو و از پایه نداشتند و ازهنرهای ملل تابع – آشوریان ، مصریان، لودیان ، ایونیه ایها ، بابلیان و غیره – استفاده کردند ولی طراحی ها و نقشه های بناها و موضوع نقوش را خودشان دادند، تنها سبک و طریقه هنری ملل تابع را پیروی کردند. کارگران در گروه های متعدد زیر نظر استادانی که نشان خود را بر سنگها گذارده اند، کار می کردند. هنر نقاشی و زرگری و تندیس سازی و معماری فهخامنشی همه در” تخت جمشید ” مجسم شده اند. نه تنها بعضی از نقوش رنگ دارند، بلکه روکش درها و میخهای آنها و نیز جواهراتف پادشاهان را از زر وسیم می ساختند وبه سنگ می نشاندند. از روی آثار” تخت جمشید ” است که می توان نوع لباسها و ابزارو آلات و شیوه تندیس پردازی هخامنشی را در هر جا که باشد – خواه در هند یا ترکیه ، خواه در مصر یا ازبکستان و ارمنستان – شناخت .
مقام تختجمشید در تاریخ هخامنشی
” مقام تخت جمشید در تاریخ” بسیار والا است. نه تنها یکی از تخت گاه های دوره هخامنشی و مرکزی تشریفاتی و اداری و اقتصادی بشمار می رفته است بلکه سر مشقی برای هنر ملل بعدی هم گشته است .خاطره ” گنج خانه نبشته های آن – که در آتش سوزی اسکندری به سختی گزند دید- تا قرنها در ذهن ایرانیان ماند و بعد استخر و نقش رستم را به تبعیت از آن ساختند و پرداختند. پادشاهان محلی فارس از تخت جمشید برای رهایی از یوغ مقدونیان الهام می جستند. ساسانیان بدان احترام می نهادند وپاپک و دو پسرش اردشیر و شاپور نقش خود را با سوزن در دیوار شمالی تالار حرمسرا کندند وشاپور سکانشاه دو کتیبه از خود درتـَچَرَ باقی گذارد . معماران و هنرمندان ساسانی تزئینات و خصایص هنری و معماری تخت جمشید را تقلید کرده اند ( مثلا ً در درگاه های فیروزآباد، درپلکان کنگاور، درنقش هدیه پردازان و نجبای سنگتراشی بزرگ شاپوریکم در بیشاپور، در ستونهای سنگی کاخی در بیشارپور در شیار ستونهای گچی شیز ( تخت سلیمان آذربایجان ). اینگونه تقلید در خارج از ایران هم راه یافته است و حتی در تزئینات و طرحهای آکروپل آتن ها هم رد پایش مشخص است. در هنر تاکسیلا وهندف و بلخ در دوره یونانگرائی تأ ثیر مستقیم ستونها و تزئینات تخت جمشیدی روشن است چنانکه حتی مظهر ملت و دولت هند، که ستون سرنات باشد، نیز تقلیدی از ستونهای تخت جمشیدی است. در دوره اسلامی توجه خاصی به تخت جمشید داشته اند و بایکسان دانستن جمشید وسلیمان، بناهایش را به سلیمان هم نسبت داده و حالت تقدسی برایشان قایل بوده اند، چنانکه خاک تخت جمشید را توتیای چشم می دانستند و مردم خاکها را می شستند تا ” درمیان آن توتیاء هندی یابند کی داروی چشم را شاید “. در دوره اول اسلامی مقداری از ستونها و زیر ستونها و درگاه های تخت جمشید را به استخر بردند تا با آنها مسجد جامع استخر را بسازند که مسعودی به دقت توصیف کرده است و آثارش هنوز بر جاست. دیلمیان تخت جمشید را ساخته نیاکان خود می دانستند و عضدوالدوله در قصری که بنام پسرش ابو نصر در شیراز ساخت، مقداری از درو ارگاه های کاخ داریوش بزرگ ( تـَچَرَ ) را بدانجا برد و کارگذارد. هم چنین تخت جمشید با جلب توجه مسافران اروپائی از ۱۴۷۰ به بعد و شرح و قرحهای آنها از آن، خیلی زود شهرتی عالمگیر برای ایران باستان در جهان غرب به ارمغان آورد و نوشته های بسیاری وقف توصیف آن آثار و شناخت هنر ایرانی گردید. از راه همین توصیفات بود که خط میخی شناخته شد وراز خواندنش کشف گردید. نفوذ تخت جمشید در معماری چهل ستون ( که حتی نامش را هم از تخت جمشید آن زمان ــ” چهل منار” ــ گرفته است ) بخوبی آشکاراست، و نیز در آثار دوره قاجاریه – حتی در قالی و پرده بافی – بخوبی راه یافته است. در دوره معاصر، ساختمانهایی چون بانک ملی ایران و اداره کل شهربانی کشور را مستقیما ً به تقلید تخت جمشید ساخته اند و نقوش تخت جمشیدی آراینده قالی ها، پرده ها، ظروف فلزی، نقاشی و معماری گشته است.
نقش رستم
یکی از مهمترین و زیباترین آثار باستانی سرزمین همیشه جاوید پارس نقش رستم می باشد که آثار مهمی را از دوران عیلامی، هخامنشی و ساسانی در خود جای داده است. بر سینه این کوه مقبره های بسیار عظیمی بجای مانده که شهریاران هخامنشی در آنجا آرمیده اند. از راست به چپ این قبور منسوب به خشایارشا، داریوش کبیر، اردشیر اول و داریوش دوم می باشد. در آرامگاه داریوش اول، سنگ نوشته های بزرگی به خط میخی وجود دارد که حاوی نیایش و مضامین مذهبی است. داریوش اول، نام کشورها و سرزمین های تابع خود و اندرزهای معنوی فراوانی را در این نوشته ها برشمرده است. این آثار در 3 کیلومتری تخت جمشید واقع شده است.
در پایین کوه هم آثار بسیار زیبایی از دوران ساسانی حجاری شده که به ترتیب از راست به چپ عبارتند از:
– تاجگذاری نرسی (294-304 میلادی) پسر شاپور اول ساسانی که حلقه شهریاری را از آناهیتا، خدای آب (شاپور دختک، همسر نرسی) دریافت می کند.
– نقش دوم که زیر آرامگاه داریوش کبیر قرار دارد مشتمل بر دو نقش است که نشان دهنده پیروزی بهرام دوم (273-294 میلادی) بر دشمن خویش می باشد.
– نقش سوم که زیباترین، مجلل ترین و پرافتخارترین نقش دوران ساسانی است، نشانگر شکوه و بزرگی شاپور اول (239-270 میلادی) شاه ایران می باشد که والرین امپراطور روم در مقابل او زانوی تسلیم بر زمین زده است.
– نقش چهارم نشانگر پیروزی هرمز دوم (302-309 میلادی) بر دشمن خویش است. در بالای این نقش آثار حجاری دیگری دیده می شود.
– نقش پنجم احتمالا تصویر شاپور دوم (309-379 میلادی) می باشد.
– نقش ششم که مربوط به زمان عیلامیان (700 قبل از میلاد) است و نقش بهرام دوم (274-294 میلادی) همراه با خاصان و نزدیکان بر روی نقش عیلامی حجاری شده است. در هر دو طرف نقش بهرام هنوز آثاری از نقشو عیلامی دیده می شود.
– آخرین نقش متعلق به تاجگذاری اردشیر بابکان (224-239 میلادی) اولین پادشاه ساسانی است که حلقه شهریاری را از اهورامزدا دریافت می دارد.
از دیگر آثار موجود در نقش رستم، بنای سنگی موزون و استواری است که کعبه زرتشت نامیده می شود و از مهمترین آثار منحصر به فرد عهد هخامنشی به شمار می آید. درباره این بنا نظرهای مختلفی وجود دارد.
در نقش رستم آثار دیگری همچون چاه آب و دو آتشدان سنگی مربوط به عصر ساسانیان به چشم می خورد.
اولین نقش
این فضای خالی بزرگ حجاری نشده ای که به چشم می خورد شاید به منظور حجاری حوادث تاریخی اواخر دوران ساسانی تهیه گردیده بوده، اما فرصت اتمام آن به دست نیامده است. طول این مجلس 10 متر و ارتفاع آن 5 متر می باشد و حدود 2 متر از سطح زمین در مرکز این قسمت حجاری نشده کتیبه بیست سطری به زبان فارسی حک گردیده است که بسیار جدید می باشد و وقف نامه ای مربوط به “محمد رفیعخان، ابن الخان العظیم” است. لازم به ذکر است که این کتیبه در بسیاری از مراجع و حتی تابلو راهنمای کنار اثر به عنوان “تقسیم آب مصرفی برای زمین های مزروعی کنار نقش رستم” ذکر شده است.
دومین نقش
تاجگذاری نرسی (294-304 میلادی)
نرسی پسر شاپور اول و فرمانروای ارمنستان در سال 294 میلادی بر بهرام سوم پسر بهرام دوم و نوه بهرام اول (یعنی پسر برادرزاده خود) شورید و تاج و تخت ایران را به دست آورد. این نقش صخره ای بسیار مشهور، تاجگذاری نرسی را نشان می دهد. حلقه دیهیم دار شاهی میان او و نقش زنی تاجدار قرار دارد و مانند آن است که نرسی آنرا از دست بانو می گیرد. بانوی مذکور در سمت راست ایستاده است، موهای مجعدش در بالای تاج کنگره داری آراسته گشته و لباس بلند و آویزانش با کمربندی بسته شده و با دکمه ای روی سینه اش و زیر گردنبدنی گوهرنشان استوار گردیده است.
سومین نقش
پیروزی بهرام دوم (274-294 میلادی) را بر دو دشمن خویش نشان می دهد. این نقش در دو صحنه یکی بالای دیگری که به وسیله خط باریکی از هم جدا گشته اند حجاری شده است. بهرام سوار بر اسب چهارنعل به سوی دشمنی سواره می تازد و نیزه بلند خود را چنان بر او زده که نیزه دشمن شکسته شده است. در پشت سر بهرام، سواری آراسته درفشی را به دست گرفته است که میله ای افقی مزین به سه گوی بر فراز آن است و دو طره پارچه ای از آن آویخته است. شاید این همان درفشی باشد که آمیانوس مورخ رومی می گوید ساسانیان به هنگام حمله بر می افراشتند و رنگ آن سرخ همچون شعله آتش بوده است.
از زیبایی های این نقش یکی روکش پارچه ای منگوله دار اسب است و دهانه و لگام آراسته آن و دیگری تیردان بلندی که بر ران راست پادشاه آویخته شده. در این صحنه نقش یک سرباز رومی را هم حجاری کرده اند که بر زمین افتاده و زیر اسب بهرام لگدکوب شده است.
چهارمین نقش
پیروزی شاپور اول (239-270 میلادی) بر والرین امپراطور روم را نشان می دهد. در زمان شاپور اول، سه پادشاه رومی به ایران حمله ور شدند. یکی “گردیانوس” جوان بود که در 242 میلادی کشته شد. دیگری “فیلیپ عرب” بود که در برابر شاپور ناچار به عجز شد و قبول کرد که باج سالیانه بپردازد و سوم “والرین” بود که در 262 میلادی با هفتاد هزار سرباز و امیر و سناتور رومی به دست ایرانیان اسیر گشت. شاپور پیروزی خود را بر دیوار کعبه زرتشت در نقش رستم توصیف نمود.
شاپور در این کتیبه می گوید:
“والرین با سپاهی که مشتمل بر 29 گروه اروپایی بود (وی یکی یکی نام آنها را می برد) و به هفتاد هزار نفر بالغ می شد به جنگ ما آمد. در اطراف الرها و ادسا جنگ بزرگی بین ما و امپراطور والرین درگرفت. ما امپراطور والرین را با دست های خویش به اسارت گرفتیم و همگی آنها را به ایالات ایران انتقال دادیم”.
این صحنه پیروزی شاپور از زیباترین نقش برجسته های تاریخی نقش رستم است و از حادثه ای حکایت دارد که مایه سرافرازی ایرانیان می باشد. شاپور با تاج کنگره ای و جامه آراسته سوار بر اسب رو به سمت چپ نقش شده است و در پیش او فیلیپ عرب امپراطور باجگذار رومی زانو زده است (این امپراطور بر خلاف تصور والرین نیست). پادشاه یک دست خویش را به طرف او دراز کرده تا نشان قبول باجگذاری او باشد. فیلیپ تاج رومی بر سر دارد و بالاپوش او بر روی دوشش به اهتزاز درآمده چنانکه گفتی با شتاب دویده است تا پیش شاه ایران به زانو درآید. وی هر دو دست خویش را به حالت بخشش به جلو دراز کرده است. بزرگی و عظمت پادشاه از لباسش، زینت آلات او (گردنبند، دستبند و تاج) و طرز آرایش موهای چین دار و بر شانه افتاده اش و نیز دهنه و زین و لگام اسب مغرورش همه نشانی از عظمت دارد.
کنار شاپور، امپراطور رومی دیگری ایستاده است که شاپور مچ او را به نشانه اسیر گرفتنش به دست دارد و این امپراطور اسیر والرین می باشد. چنین به نظر می رسد که افراد این نقش کاملا زنده می باشند و این امر مهارت و استادی هنرمندان دوره ساسانی را تایید می نماید. در پشت سر اسب شاه تصویر موبد بزرگ “کرتیر” دیده می شود که کلاه بیضی شکل مزین به نشان قیچی به سر دارد و انگشت سبابه دست راست خویش را به نشانه احترام به سوی شاپور دراز کرده است و گردن بند مرواریدی آراسته شده به گردن دارد و بالاپوشش با سنجاقی در جلو سینه قفش شده است.
پنجمین نقش
در زیر مقبره اردشیر اول یک مجلس حجاری با دو نقش دیده می شود. نقش بالایی به آذر نرسه یا شاپور ذوالاکتاف می باشد (310-379 میلادی). این نقش تقریبا به طور کامل از بین رفته است. نقش پایین متعلق به هرمز دوم می باشد (302-310 میلادی).
هرمز دوم نوه شاپور اول ساسانی است. این نقش صحنه پیروزی هرمز را بر دشمن او نشان می دهد. پادشاه چهارنعل بر دشمن تاخته و اسب دشمن را سرنگون کرده است. دشمن رومی دارای ریشی است که پایین آنرا بریده اند و کلاه خودش مانند خودهای رومی آرایشی تاج مانند دارد.
تیردان بلندی در کنار پای راست پادشاه دیده می شود. اسب پادشاه به نحو جالبی با زینت آلات پشمی و منگوله بر روی ران اسب تزئین یافته است.دم است به شکل گوئی گره خورده و اسب با افسار و براق تزئین شده است. در پشت سر پادشاه پرچمدان دیده می شود.
ششمین نقش
در زیر مقبره داریوش دوم و بر روی کعبه زرتشت، نقش حجاری شده ای مربوط به دوران ساسانی نظر بینندگان را به خود جلب می نماید. طول این نقش 7.6 و بلندای آن 3 متر است. در این نقش یک سوار تاج دار، نیزه خود را بر گردن دشمن فرو کرده است. تاریخ و شخصیت این پادشان فاتح مشخص نیست ولی به عقدیه برخی از دانشمندان این نقش متعلق به شاپور دوم (309-379 میلادی) می باشد، با این قرینه که تاج او شبیه تاج شاپور بر روی سکه های اوست تایید می شود. نیزه دشمن شکسته شده و اسب او از پشت به زمین نشسته است.
هفتمین اثر
نقش بهرام دوم و خانواده اش که روی یک حجاری قدیمی عیلامی کنده شده است. این قسمت از کوه، نقشی از اوایل هزاره اول قبل از میلاد و متعلق به فرمانروایان عیلامی داشته است که بعدها با ایجاد نقش بهرام دوم صدمه شدیدی دیده اما از این نقش هنوز دو قسمت مانده است: یکی در سمت راست که مردی را با لباس بلند و کلاه لبه تیز نشان می دهد و دیگری در سمت چپ که الهه ای را بر تختی از مار می نماید. نمونه کامل این نوع حجاری ها در کورنگون ممسنی به جای مانده است و از روی نمونه های باقی مانده به خوبی می توان شکل اصلی این نقش از میان رفته را باز شناخت.
بهرام دوم ساسانی (274-294 میلادی) قسمتی از نقش عیلامی را محو نمود و برجای آن مجلسی حجاری کرد که خودش را ایستاده و در میان یاران و افراد خانواده اش نشان می دهد. تاج پادشاه مزین به نقش عقاب است که پرنده مخصوص ایزد بهرام، ایزد پیروزی بوده است. پادشاه جامه ای بسیار آراسته دارد و دسته شمشیر بلندی را به نشانه قدرت با دو دست گرفته است.
مخزن آب
این چاه آب و یا مخزن آب به شکل یک پنج ضلعی نامنظم در پای کوه کنده شده است که بلندترین ضلعش 720 سانتی متر و بقیه اضلاعش 550 سانتی متر طول دارد. شاید به علت قداست منطقه به خصوص در دوران ساسانی، برای بازدیدکنندگانی که به زیارت آثار می آمدند و یا برای اسبان آنها مخزن آبی لازم می بوده است.
کعبه زرتشت
این ساختمان بسیار زیبا و مکعب شکل روبروی کوهستان که نظر بینندگان را به خود جلب می نماید در این دو قرن اخیر به نام “کعبه زرتشت” نامیده شده است زیرا خیال کرده اند که با آیین زرتشت پیامبر ایران باستان رابطه داشته است. مهرت و دقتی که در برش و حجاری سنگ های حجیم سفید و مشکی این بنا به کار رفته است استادی هنرمندان و سبک معماری دوران هخامنشی را به خوبی می نماید. این بنا توسط مهاجمین ناآگاه به سختی آسیب دیده ولی در عین حال به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران مورد توجه می باشد. قمست زیرین بنا توپر ساخته شده اما در بالای ساختمان اطاقی به اندازه 2.5 * 2.5 متر وجود دارد که کاربرد آن مایه بحث بسیار شده است. عده ای آنرا آتشکده می دانند که محل آن و بی نفوذ بودنش این فرضیه را تا حد زیادی مردود می سازد.
گروهی آنرا محل نگهداری اسناد و یا حتی جای نگهداری جسد مومیایی شده شاهان می دانند که پیش از ساختن آرامگاهشان آنجا به امانت گذاشته می شدند. اما پلکان سخت این بنا و محل تنگ آن هم این فرضیه را تا حد زیادی مردود می کند. بهترین تعبیر آن است که این بنا را برای آرامگاه ساخته بودند، ولی بعد که داریوش بزرگ نوع آرامگاه شاهی را از بنای ساختمانی به مقبره درون کوه درآورده شده تغییر داد این بنا را هم برای کار دیگری گذارده بوده اند. یک پلکان سی پله ای برای این ساختمان ساخته بوده اند که قسمت فوقانی آن توسط عده ای ناآگاه در طول تاریخ نابود گردیده است.
کتیبه طولانی که در اطراف دیوار پایینی این بنا نقش شده است یکی از شاپور اول ساسانی است که به سه زبان پهلوی ساسانی (پارسی میانه)، پهلوی اشکانی و یونانی هک گردیده است و موضوع اصلی آن شرح حوادث تاریخی دوران شاپور اول به خصوص جنگ ایران و روم است که در آن جنگ سه امپراتور رومی به نام های “گردیانوس”، “فیلیپ عرب” و “والرین” به سختی شکست خوردند و این آخری پس از اسارت در بیشاپور زندانی گشت (262 میلادی).
کتیبه دیگر در زیر کتیبه اول است که به زبان پهلوی اشکانی و در 19 سطر و به دستور “کرتیر” موبد موبدان نقش شده است. “کرتیر” ضمن معرفی خود و القابش به شرح خدماتی که در این راه دین زرتشت انجام داده می پردازد و از رسیدنش به جایگاه موبد بزرگ و دادور (قاضی) تمام کشور و سرپرستی معبد آناهیتا سخن می راند.