رایت

  باز بودن پلان ،‌ فضا ،‌ مصالح ،‌ را از معماری ژاپن بر گرفت و به آمریکا و در نتیجه جنبش معماری مدرن غرب وارد کرد. باز بودن فضا و پلان  کاملاً با سرشت زندگی آمریکایی هماهنگی داشت. این فضا ها فصلی از سرگذشتی بودند بسیار وسیعتر و بغرنجتر از آنچه حتی به تصور رایت در می آمد. برای نمونه ساختمان تایسن که رایت در سال 1990 بر بلندیهای ویسکانسین بنا کرد جامعیت فضایی آمریکا را در خانه ای گرد آورده بود که روح آن اساساً شرقی بود.

گاهی دشوار است آنجا را که گذشته پایان می گیرد و حال آغاز می شود به وضوح تفکیک کنیم. قرون و اعصار مراحلی از تکامل اند که نه پایانی دارند و نه آغازی. رایت همان قدر به نیاکانش تعلق داشت که نیاکانش به آینده.

 

لوکوربوزیه

  بر شناخت آثار او و تاثیرش در معماری قرن اخیر باید به مکعب او نظر اندازیم.مکعب ساده ترین شکل در معماری است. بنا بر برداشت لوکوربوزیه از مکعب و تا جایی که از ساختمان هایش می توان استنباط کرد ،‌ فرم ،‌ فضا ها ، پلکان ، دیوار ها و … ابتدا به ساکن در داخل بنا موجود بوده اند و زیبایی شناسی او به توانایی او برای آشکار کردن آنها بستگی داشت. بعنوان مثال می توان گفت هر مکعب از صد ها مکعب کوچکتر تشکیل شده که اگر یک یا چند مکعب از آن را بر داریم فضایی خالی در آن پدید می آید.

در حقیقت می توان گفت رشته ای که فرانسه را به آلمان و هلند و انگلستان پیوند می دهد گرایشی است که لوکور بوزیه پیشگام آن بود.نبوغ او در نگاه واقع گرای او به زندگی نهفته است. او توانست روشهای دقیق علمی و قدرتمند برای معماری تدوین کند.که مردم همه از ان بهره مند شوند.جادوی او ساختن برای بر آوردن نیازهای ساده برگرفته از واقعیات ساده و برای انسان ساده بود.

 

میس واندروه

  هرگاه از میس واندروه  یاد می شود نا خود آگاه جمله “less is more”   در ذهن تداعی می شود.این شعار معروف این معمار بزرگ بود.

“کمتر بیشتر است” برای مدرنیستها یک کانسپت و مفهوم تعریف شده ومشخص است که همواره در پی کم کردن جزییات ناخواسته اند. هدف مینیمالیستها در طراحی، نمایش جوهره ذاتی جز و کل هر چیز است.خواه قسمتی از قاشق و چنگال باشد و خواه فضای گالری یا یک خانه.

اوج تکامل ایده های مینیمالیستی در ساختمانهایی چون خانه فارنزورث و پاویون آلمان در بارسلون می باشد.بر خلاف سایر هنرها،معماری در این دوره حامی اندیشه ها و آرمانهای مدرنیسم بود.میس سعی داشت در پروژه هایش با سیستمهایی که اغلب شبکه ای ساده و شفاف هستند ،به سازماندهی فضا بپردازد.معماری میس همچون مدرنیسم مقتدر آن دوره،در پی آنست که همه چیز را به یک فرجام منطقی بکشاند و این اقتضای زمان اوست.                .
معماری میس علاوه بر شفافیت فیزیکی،از لحاظ فلسفی نیز شفاف است.انتزاع و فروکاستگی در نهایت قدرت و هنرمندی،در ساختمانهای وی به چشم می آیند.ایده” جریان سیال فضا” نیز به احساس رهایی و سبکی در مینیمالیسم وی کمک می کند.
فلز و شیشه مصالح مورد علاقه وی هستند.او در معماریش بیشتر از رنگهای خنثی استفاده می کند و صلابت فرم را به رنگ ترجیح می دهد.                                                    

آنچه عاقبت از شیوه های لوکوربوزیه ، رایت ، میس واندروه و پیروان آنها بر جای مانده سبکی بین المللی بود که دولت ها و سازندگان خصوصی از ان استقبال کردند. چون ساده و ارزان بود. اما معماری مدرن در دستان آنها چنان از فضاها خالی شد که دیگر برای ساختن ساختمان ها نیازی به معمار حس نمی شد. ظواهر گرایش مدرن را تقلید کردند اما اصول و پشتوانه آنها را  رو به فراموشی سپردند.