مغول


مغول

یکی از اقوام زردپوستی است که در قسمتی از آسیای مرکزی و شرقی زندگی می‌کردند. این تیره از طایفه‌های بسیار تشکیل شده بوده که از نظر شمار جمعیت هر خاندان و گستردگی سرزمینشان با یکدیگر اختلاف بسیار داشته‌اند. مهمترین این طابفه‌ها عبارت بودند از طوایف نه گانه اغوز (تغز اوغز): اغوز، اویرات، آرلاد، جلایر، تاتار، قنقرات، قیات، کرائیت و مغول. (غز واژه‌ای تازی است که به قبیله ترکان اغوز اطلاق می‌شود.)

در دائرهالمعارف اسلام درباره طوایف نه گانه اغوز، چنین آمده: ظاهراً قوم بزرگی که در سده ششم همه ٔقبایل ساکن چین تا دریای سیاه را به صورت امپراطوری واحدی از صحرانشینان درآورد، بدین نام خوانده شده‌است. در نوشته‌های سده هشتم اورخون هم از این قوم به نام تغز اوغز (نُه اوغز) یاد شده‌است. بنابراین به نه قبیله اغوز، اویرات، آرلاد، جلایر، تاتار، قنقرات، قیات، کرائیت و مغول تقسیم می‌شدند. در آینده همه این مردمان را بنابر نام‌گذاری جزء بر کل، نخست تاتار و سپس مغول نامیدند. این قبایل باج‌گزار و فرمان‌بردار پادشاهان چین شمالی بودند.

استقلال از چین

اولین کس از این طایفه که توانست یوغ بندگی و فرمان‌برداری را بشکند «یسوگای» (یسوگئی) پدر چنگیز رئیس طایفه قیات از قبایل مغول بود. وی نه تنها توانست عده‌ای از طوایف مغول را به اطاعت درآورد، بلکه بعضی از طایفه‌های تاتار را در مشرق نیز شکست داد و در جنگ‌های طایفه‌های کرائیت نیز شرکت کرد و پادشاه آن قوم را در برابر دشمنانش تقویت نمود و با او طرح اتحاد و برادری ریخت.

پسر بزرگتر یسوگای که «تموجین» نام داشت، یعنی «آهنین» پس از مرگ پدر جانشین وی شد و بزودی کلیه قبایل مغول و تاتار را تحت اطاعت درآورد و حتی بر قبایل مسیحی کرائیت نیز غلبه یافت و به «چنگیزخان» مشهور گردید. چنگیز در حدود ۶۰۰ه‍ ق قبایل عیسوی «نایمان» را تحت فرمان خود درآورد و در سال ۶۰۳ه‍ ق قوم «قرقیز» و پس از آن طایفه‌های «ایغور» را مجبور به اطاعت کرد.

حمله مغول

سلطان محمد خوارزمشاه که پس از فتوحات آسیای مرکزی و برانداختن قراختائیان به فکر تسخیر ترکستان و چین افتاده بود، چون شنید که چنگیزخان سرزمین‌های ایغور را به تصرف خویش درآورده و بر پکن پایتخت چین مسلط گردیده، بیمناک شد. او برای تحقیق نمایندگانی به ریاست سید اجل بهاءالدین رازی به نزد چنگیز فرستاد. چنگیز فرستادگان را به احترام پذیرفت و توسط آنان پیغام فرستاد که مایل است بین دو کشور باب تجارت باز باشد.

در سال ۶۱۵ه‍ ق فرستاده چنگیز با سلطان محمد خوارزمشاه پیمان‌نامه‌ای بست و پس از عقد این قرارداد بود که چنگیز هدایایی برای سلطان محمد و بازرگانانی با اموال فراوان به طرف سرزمین‌های اسلامی روانه ساخت. اینالجق معروف به غایرخان حاکم شهر اترار که از خویشاوندان مادری سلطان محمد خوارزمشاه بود به اموال آنان طمع بست و به بهانه اینکه جاسوس هستند تمام آنها را کشت و مالشان را تصرف کرد. فقط یک نفر از آنها از مهلکه گریخت و چنگیزخان را از ماجرا آگاه ساخت. پس از این واقعه چنگیز هیأتی به دربار خوارزمشاه فرستاد و تسلیم غایرخان و جبران خسارت را تقاضا کرد، ولی سلطان محمد آن فرستادگان را نیز کشت و با این عمل بی‌خردانه خود راه و بهانه حمله مغول‌ها را به سوی سرزمین‌های اسلامی هموار ساخت.

در اواخر سال ۶۱۶ه‍ ق چنگیز خشمگین و کینه‌جو با تمام قوای خویش برای گرفتن انتقام به سرزمین‌های خوارزمشاهی حمله‌ور شد. او سپاه خود را چهار قسمت کرد:

دسته اول را به دو پسر خود جغتای و اکتای سپرد و آنان را مأمور فتح اترار کرد.
دسته دوم را به پسر دیگرش جوجی سپرد و مأمور فتح شهرهای کنار رود سیحون نمود.
دسته سوم را برای فتح خجند و بناکت روانه ساخت.
‌ دسته چهارم را که قسمت اعظم سپاه بود خود برعهده گرفت.
و بدین ترتیب از هر طرف شهرهای خراسان را محاصره کرد و بیشتر آن را ویران ساخت و با خاک یکسان کرد.

سلطان محمد خوارزمشاه بدون هیچ مقاومتی در مقابل لشکر مغول از شهری به شهری دیگر می‌گریخت تا سرانجام در اواخر سال ۶۱۷ه‍ ق به جزیره آبسکون رسید و همانجا در سیه‌روزی مرد. در سال ۶۱۸ ه‍ ق چند ماه پس از مرگ او٬ گرگانج پایتخت معروف و قدیم خوارزم توسط مغول فتح شد و ساکنان آن کشته شدند. سپس یک یک شهرهای خراسان از پی‌هم سقوط کردند و مردم آن شهرها نیز قتل عام شدند. تنها کسی که در این گیرودار فکر مقاومت در سر داشت جلال الدین منکبرنی پسر سلطان محمد بود. او با سپاه اندکی که در اختیار داشت در بعضی نقاط لشکر مغول را شکست داد، ولی اختلاف شمار سپاهیان وی و حملات پی درپی مغول دیگر قدرت مقاومت را از وی سلب کرد و سرانجام در غرب ایران به دست یکی از کردها کشته شد. بدین ترتیب کشور ایران به دست قوم مغول تسخیر شد و چنگیز به قصد مراجعت به مغولستان به ماوراءالنهر رفت و در سال ۶۲۰ه‍ ق با پسرانش در کنار رود سیحون مجلس مشاوره‌ای ترتیب داد تا درباره اداره سرزمین‌های تسخیر شده تصمیماتی بگیرند.

جانشینان چنگیز

چنگیز در سال ۶۲۱ ه‍ ق با همه پسرانش بجز جوجی که به دشت قفچاق رفته بود به مغولستان رسید و پس از غلبه بر پادشاه تنگت واقع در شمال تبت در سال ۶۲۴ ه‍ ق به سن ۷۲ سالگی درگذشت. پس از مرگ چنگیز پسرش اوکتای قاآن به وصیت پدر جانشین وی گردید. پس از اوکتای قاآن پسرش گویوک خان (۶۳۹-۶۴۷ ه‍ ق) و پس از او منگو قاآن (۶۴۸-۶۵۷ ه‍ ق) به خانی نشستند. در دوره منگو قاآن٬ هولاکو مأمور تکمیل فتوحات مغول در ایران و سایر نواحی غربی آسیا شد. در فاصله میان تسلط مغول بر مشرق ایران و حمله هولاکو به ایران٬ سرزمین‌های فتح شده را حاکمان مغولی که از جانب خانان مغول تعیین می‌شدند با راهنمایی و مشاورت وزرای ایرانی، مانند شرف الدین خوارزمی و عطا ملک جوینی اداره می‌کردند.

هولاکو که برادر منگوقاآن و پسر تولی خان پسر چنگیز بود، در طی حملات مکرر خود اسماعیلیه را سرکوب و روستاهای آنان را ویران ساخت و سپس بغداد را فتح کرد و با کشتن خلیفه مستعصم عباسی به خلافت ۵۲۵ ساله عباسیان خاتمه داد و پس از فتح بغداد٬ شهرهای عراق و همچنین گرجستان و ارمنستان و شهرهای آسیای صغیر را تصرف کرد.

در سال ۶۶۱ه‍ ق قوبیلای قاآن که به‌جای منگو قاآن نشسته بود سلطنت تمام ایران و بین‌النهرین و شام و آسیای صغیر را به هولاکو واگذار کرد و بدین ترتیب جانشینان چنگیز سلسله‌ای در ایران تشکیل دادند که به ایلخانان مغول معروف است. هولاکو در سال ۶۶۳ ه‍ ق پس از آنکه در همه جنگ‌ها از جیحون تا مرز مصر پیروز شده بود و آن نواحی را تحت فرمان درآورده بود درگذشت.

 

 

فهرست ایلخانان مغول

پس از هولاکو، خانان مغول به ترتیب زیر به فرمانروایی رسیدند:

۱- آباقا خان پسر هولاکو که در ۶۶۳ جلوس کرد و در ۶۸۰ه‍ ق وفات یافت.

۲-سلطان احمد تگودار پسر هولاکو (۶۸۰-۶۸۳ ه‍ ق).

۳-ارغون پسر آباقاخان (۶۸۳-۶۹۰ ه‍ ق).

۴- گیخاتو پسر آباقاخان (۶۹۰-۶۹۴ ه‍ ق).

۵- بایدو پسر طرغای بن مغول که در ۶۹۴ه‍ ق کشته شد.

۶- محمودخان غازان پسر ارغون (۶۹۴-۷۰۲ ه‍ ق).

۷- سلطان محمد خدابنده اولجایتو پسر ارغون (۷۰۲-۷۱۶ ه‍ ق).

۸- سلطان ابوسعید بهادرخان پسر اولجایتو (۷۱۶-۷۳۶ ه‍ ق).

پس از مرگ ابوسعید بهادرخان ضعف و انحطاط در سلطنت ایلخانان آشکار شد و سرزمین‌های ایلخانان دچار تجزیه و تفرقه گردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *