اقلیم استان خوزستان


موقعیت جغرافیایی و تقسیمات سیاسی استان
استان خوزستان با مساحتی حدود ۶۴۰۵۷ کیلومترمربع، بین ۴۷ درجه و ۴۱ دقیقه تا ۵۰ درجه و ۳۹ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ و ۲۹ درجه و ۵۸ دقیقه تا ۳۳ درجه و ۴ دقیقه عرض شمالی از خط استوا، در جنوب غربی ایران واقع شده است. این استان از شمال غربی با استان ایلام، از شمال با استان لرستان، از شمال شرقی و شرق با استان‌های چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب با خلیج فارس و از غرب با کشور عراق هم مرز است. براساس تقسیمات کشوری سال ۱۳۷۵، این استان دارای ۱۵ شهرستان، ۳۵ بخش، ۱۳ دهستان و ۴۴۹۶ آبادی دارای سکنه می‌باشد. مرکز استان خوزستان، شهر اهواز و سایر شهرستا‌ن‌های آن عبارتند از: آبادان، اندیمشک، اهواز، ایذه، باغ ملک، بندر ماهشهر، بهبهان، خرمشهر، دزفول، دشت آزادگان، رامهرمز، شادگان، شوش، شوشتر و مسجد سلیمان.

  جغرافیای طبیعی و اقلیم استان
شمال و شرق خوزستان را سلسله جبال زاگرس فرا گرفته است که ارتفاعات آن در جهت جنوب غربی کاهش می‌یابد، به طوری که در نواحی جنوبی‌تر به صورت تپه ماهورهائی نمایان می‌شود.

استان خوزستان را از نظر پستی و بلندی می‌توان به دو منطقه کوهستانی و جلگه‌ای تقسیم کرد. منطقه کوهستانی در شمال و شرق استان قرار گرفته و منطقه جلگه‌ای آن از جنوب دزفول، مسجد سلیمان، رامهرمز و بهبهان آغاز شده و تا کرانه‌های خلیج‌فارس و اروند رود ادامه می‌یابد. استان خوزستان دارای آب و هوای مختلف است:

آب و هوایی نیمه‌بیابانی که شهرهای آبادان، خرمشهر، ماهشهر، هندیجان، دشت آزادگان و نواحی دزفول، بهبهان، رامهرمز، شوشتر و نواحی شمال اهواز را در بر می‌‌گیرد. آب و هوای استپ گرم که نواحی شمال دزفول، بهبهان، رامهرمز، شوشتر و شمال اهواز را در بر می‌گیرد.

استان خوزستان تحت تأثیر سه نوع باد قرار دارد: اولین باد، جریان سرد نواحی کوهستانی و دومین باد (شرجی)، جریان گرم و رطوبی از خلیج‌فارس است که به سوی جلگه می‌وزد. سومین باد یا باد سموم از عربستان می‌وزد و همیشه مقداری شن و خاک و رطوبت همراه دارد. براساس داده‌های ایستگاه‌های سینوپتیک استان خوزستان در سال ۱۳۷۵، حداقل مطلق درجه حرارت ۰/۲- درجه سانتی‌گراد و حداکثر مطلق درجه حرارت با ۵۰/۴۰ درجه سانتی‌‌گراد در اهواز گزارش شده است.

  جغرافیای تاریخی استان
استان خوزستان یکی از کهن‌ترین سرزمین‌های تمدن بشری است. این تمدن در ۶۰۰۰ سال پیش در شوش پدید آمد، هزار سال بعد دولت مقتدر عیلام در شوش پایه‌گذاری شد و ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد، دولت عیلام توسط آشوریان منقرص گردید. در سال ۶۴۰ ق.م شوش به دست آشوری‌ها تسخیر و به دو بخش تقسیم شد. قسمت شمالی یعنی انزان به دست پارس‌ها افتاد و قسمت جنوبی آن به تصرف آشور درآمد. در تابستان سال ۵۳۸ ق.م کوروش هخامنشی به بابل لشکر کشید و با شکست بابل کلیه خاک عیلام جزو متصرفات هخامنشی گردید و شهر شوش به عنوان یکی از پایتخت‌های هخامنشی برگزیده شد. داریوش هخامنشی در حدود سال ۵۲۱ ق.م شوش را به مرکز شاهنشاهی خود تبدیل کرد و در آن کاخ باشکوهی از سنگ به نام «هدیش» احداث کرد. در زمان خشایار شاه پایتخت‌های ایران از جمله شوش به اوج عظمت و رونق رسیدند. با حمله اسکندر دوران اوج و شکوه سلطنت خیره‌کننده هخامنشیان به پایان رسید. در سال ۳۳۳ ق.م اسکندر بر هخامنشیان پیروز شد و شهر بابل و شوش را با ذخایر بسیار ارزشمند طلا و نقره تصرف کرد.

پس از فوت اسکندر در بابل جانشینان او در ایران دولت سلوکیان را تشکیل دادند. در سال ۱۸۷ قبل از میلاد در اثر ضعف دولت سلوکی پارس و خوزستان متحد شدند و از دولت سلوکی جدا شدند.

مهرداد اول اشکانی ۱۷۱-۱۳۷ ق.م نیز «دقریوس» شاه سلوکی را در جنگی شکست داد و شخصی به نام کامثاسکیر را که از خاندان اشکانی بود به حکومت خوزستان منصوب کرد. با قدرت گرفتن ساسانیان این ناحیه رو به عمران و آبادی گذاشت. شهر جندی شاهپور با دانشکده بسیار معروف نیز از شهرهایی است که در این دوران از رونق و شکوفایی چشمگیری برخوردار بوده است.

پس از شکست یزدگرد سوم در جنگ معروف نهاوند، ایرانیان به مرور به دین اسلام گرویدند. از سال ۱۷ هـ.ق در عهد خلافت عمر که کشورگشایی مسلمانان به پیروزی تازه‌ای دست یافته بود، بصره به عنوان یکی از حاکم‌نشین‌ها و نایب‌‌الحکومه انتخاب شد. مهمترین و خونین‌ترین واقعه نخستین قرن اسلام در خوزستان، قیام توده‌‌های بدوی و روستائیان عرب و ایرانی بود که زیر لوای خوارج یا ارزقیان سر به شورش برداشتند. حجاج بن یوسف در سال ۷۸ هـ.ق این قیام را با بی‌رحمی و سنگدلی سرکوب کرد. قیام دیگری نیز در سال‌های ۲۴۹ هـ.ق به رهبری صاحب‌الزنج خوستان را فرا گرفت.

در اواسط سده سوم هـ.ق دولت عباسیان رو به انحطاط گذاشت و زمینه رشد قیام ایرانیان به رهبری یعقوب لیث صفاری فراهم شد. یعقوب لیث از سیستان علم استقلال برافراشت و در شوال سال ۲۶۱ هـ.ق فارس را تسخیر و به سرعت حمله به بغداد را (مقر خلافت عباسیان) آغاز کرد، ولی بلافاصله به شوش و شوشتر عقب‌نشینی کرد.

در سال ۲۸۸ هـ.ق عمرولیث جانشین یعقوب در خوزستان به قتل رسید. در سال ۳۲۶ هـ.ق معزالدوله دیلمی، کرمان و خوزستان را تصرف کرد. با روی کار آمدن سلجوقیان ابوکالیجاد دیلمی به حکومت خوزستان منصوب شد و در سال ۴۳۴ هـ.ق با همین سمت درگذشت. از این سال تا سال ۸۴۵ هـ.ق به ترتیب خوارزمشاهیان، خاندان شلمه افشار، اتابکان فارس، آل‌مظفر، آل جلایر و تیموریان بر تمام یا قسمتی از خوزستان حکم راندند. در سال ۸۴۵ هـ.ق جنبش مذهبی دیگری به عنوان شعشعیان در این نواحی شکل گرفت. رهبر این جنبش سید محمد مشعشع ادعای مهدویت داشت و از این زمان خوزستان به دو ناحیه عرب‌نشین و غیر عرب‌نشین تقسیم شد. در سال ۸۷۲ هـ.ق سلسله ایلخانان به دست آق‌قویونلوها منقرض شد و سید محسن فرزند سید محمد مشعشع از اوضاع آشفته ناشی از آن استفاده کرد و بر سراسر خوزستان مسلط شد. پادشاهان صفوی چندین بار برای سرکوب مشعشیان و افشار به خوزستان لشگر کشیدند و هر بار پس از سرکوب آنها مشعشعیان را بر حکومت نواحی تحت تسلط آنها ابقا کردند. با انقراض صفویان به دست محمود افغان خوزستان همچنان به تهماسب میرزا جانشین پادشاه شکست خورده صفوی وابسته باقی ماند و محمد افغان برای دست یافتن به این ناحیه در سال ۱۱۳۶ هـ.ق لشگری به این ناحیه گسیل داشت ولی نتیجه‌‌ای نگرفت. نادرشاه، افغان‌ها را از اصفهان بیرون راند و در بهار سال ۱۱۴۲ هـ.ق از راه فارس و کهگیلویه روانه خوزستان شد.

پس از قتل نادر، ‌ خاندان مشعشعی بار دیگر به ریاست موسی مطلب هویزه را به تصرف در آوردند. مشعشع‌ها پس از استقرار در هویزه به سوی شوشتر، دزفول و شوش روی آوردند و با طایفه آل کثیر جنگیدند و نواحی مزبور را تصرف کردند. در همین دوران کریم‌خان زند پس از ده سال کشمکش و جدال قدرت را به دست گرفت. پس از درگذشت کریم‌خان زند بار دیگر خوزستان دچار هرج و مرج شد. در زمان فتحعلی‌شاه قاجار خوزستان به دو بخش تقسیم شد. بخش شمالی، شامل شوشتر، دزفول و هویزه جزء کرمانشاهان، به محمدعلی میرزای دولت شاه سپرده شد و بخش جنوبی آن شامل رامهرمز، فلاحیه و هندیجان جزء فارس به حسینعلی میرزا پسر دیگر فتحعلی‌ شاه واگذار شد و محمّد علی میرزای دولت شاه شاهزاده مقتدر قاجاری دوباره برای سرکوب مخالفین به خوزستان لشگر کشید. در زمان همین شاهزاده بند معروف میزان در شوشتر بازسازی شد و آب به شاخه شطیط و نهرداران جریان یافت.

در سال ۱۲۶۷ هجری قمری قوای انگلیس از طریق خرمشهر وارد خوزستان شد و تا اهواز پیش آمد و به آن شهر دست یافت. پس از سال ۱۲۷۳ هـ.ق که جنگ انگلیس با ایران روی داد تا پایان حکومت ناصرالدین‌شاه که چهل سال طول کشید در خوزستان جنگی روی نداد. در این زمان عشایر عرب به چند بخش تقسیم شده و هر بخش شیخی جداگانه داشت که حاج جبار خان نام‌آورتر از دیگران بود و چون پس از جنگ انگلیس فداکاری‌هایی از خود نشان داده بود توسط ناصرالدین‌شاه به رتبه سرتیپ اولی ارتقاء یافت. پس از او پسرش شیخ خزعل جانشین پدر شد و با کشتن برادر زمام امور را به دست گرفت. این مرد که با حمایت انگلیس سراسر استان خوزستان را به چنگ آورده بود، ‌ در سال ۱۳۳۲ هجری قمری علیرغم بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول جانب انگلستان را گرفت.

انگلیس‌ها عثمانی‌ها را از خوزستان بیرون کردند و رشتهٔ اختیار سراسر خوزستان را به دست گرفتند. در خرمشهر، اهواز و شوش سپاه مستقر ساختند و در هر یک از شهرهای شوشتر و دزفول ادارهٔ سیاسی یا کنسولگری و عدلیه دایر کردند و در همه جا اداره‌‌های پست و تلگراف را به دست گرفته و سرپرستی آن‌ها را به مأموران خود واگذار کردند.

از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۳۹ هجری قمری این وضع پایدار بود و شیخ خزعل نیز خود را امیر خوزستان (عربستان) می‌‌خواند. در دوران رئیس الوزرایی رضاشاه سپاهی از شیراز به بهبهان، سپاهی از اصفهان و سپاه سومی از بروجرد عازم سرکوب شیخ خزعل در خوزستان شد. پس از جنگی کوتاه شیخ خزعل شکست خورد و با فرستادن پیامی به رئیس الوزرا امان خواست و در سال ۱۳۱۵ هـ.ق به روایت مرحوم محمدخان قزوینی این مرد را در سن ۷۵ سالگی به دستور رضاشاه در منزلش خفه کردند و بدین وسیله عمر یکی دیگر از حکام محلی به سود قدرت یافتن دولت مرکزی به پایان رسید. سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی به عمر بیش از نیم قرن حکومت پهلوی‌ها نیز خاتمه داده شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *