حوادث مهم زندگی هومر
مقدمه
متأسفانه دربار زندگی هومر سخنور و شاعر نابینای یونان باستان اطلاع کافی در دست نیست، اما هرودت مورخ یونانی گفته است که در هشتصد و پنجاه سال قبل از میلاد می زیسته است که عده دیگر دوران زندگی او را تا پایا 1200 قبل از میلاد هم حدس زده اند. در افسانهها آمده که هومر در سالهای پیری از دو چشم نابینا شد و برای امرار معاش بانوای چنگ می خواند و از مردم چیزی می گرفت.
دو اثر بزرگ ایلیاد و اودیسه از اوست که به همه زبان های ملل متودن ترجمه شده است. علاقه مطالعه به آثار هومر از شش قرن پیش از میلاد آغاز شد، اغلب علاقمندان اشعار او را حفظ می کردند. در این دو اثر اغلب به شرح جنگها و عشقهای خدایان قدیم یونان پرداخته شده و در پاره ای از مباحث به نحوه اداره کشور و سیر سوی تمدن بشری اشاراتی شده
هومر
هومر کهن ترین و نامدارترین حماسه سرای یونانی است. وی را از افتخارات سرزمین یونان قدیم می دانند.در قرن نوزدهم در وجود چنین شاعری شک کردند،ولی اکنون اکثر محققان معتقدند که وی در قرن هفتم قمری می زیسته است.بنابر روایات ، نابینا بوده است و شاید نخستین شاعر نابینا در تاریخ باشد .
متاسفانه درباره زندگی هومر سخنور نابینای یونان باستان ،آگاهی درست و بسیاری در دست نیست،اما هردوت معتبرترین مورخ عهد باستان با قاطعیت نوشته است: داستانسرایی به نام هومر وجود داشته است که در قرن هفتم قبل از میلاد مسیح می زیسته است. آنچه به عنوان زندگی هومر در دست است مجموعه افسانه ها، و برخی داستانهای ساختگی است که به دست اشخاص مختلف گرد آمده است. این داستانها که برخی از آنها دلپذیر است، اعتبار تاریخی ندارد و تنها چیزی که شاید بتوان در این میان پذیرفت این است که هومر بسیار سفر کرده است و سرنوشت و حتی مردم روزگار با وی سازگار نبوده اند.پیداست که هومردر دیار خودچنان مقام وجایگاه بلندی یافته بود که درباره وی افسانه های بسیاری ساخته اند .
پیکر تراشان و نقاشان یونان قدیم وی را به صورت مردی موقرو هوشیار،با چشمانی بسته نشان داده اند. این سیما با آن مرد پر شور و سرکشی که ایلید را سروده است سازگار نیست. با اینکه اغلب اسناد هومر را نابینا نشان داده اند اسنادی هم هست که در آنها هومر بینا و جوان است.هومر قامتی معتدل داشت. صورتی زیبا و سری بزرگ داشت و در صورت او اثر آبله پیدا بود. او نسبت به اطرافیان خود بسیار مهربان و یار بزرگان روزگار خود بود. افلاطون و ارسطو او را سزاوار و لایق تعظیم می دانستند و ارسطو آثار او را از خود دور نمی کرد و می گفت در شعر او کمال فصاحت و شناخت و حکمت و استواری رای وجود دارد. در روزگار باستان مردم هفت شهر از نژاد یونانی هومر را از خود می دانستند. مردم آتن او را به این دلیل از آن خود می دانستند که ازمیر مستعمره آنها بود.مردم کولوفون مدعی بودند که ازمیریها هومر را به ایشان گروگان داده بودند و می گفتند کلمه اومیروس پسوند نام هومر نیز به معنی گروگان است.
دلایل مردم ازمیروکیوس معتبرتر بود. زیرا راویان باستان اشعارهومر، از مردم این سرزمین بودندو حتی سیمونید شاعر معروف یونانی که از حدود467 تا حدود556 ق.م زیسته است. هومر را ((مردیکوس)) نامیده استو می گوید،مردی نابینا بود که در سرزمین کیوس کوهستانی می زیست.دراین صورت اگرزادگاه وی در آنجا بود از اتباع این شهر به شمار می رفته است. چنانکه راویان اشعار وی را که در آنجا بوده اند از بازماندگان او دانسته اند
بررسی اشعار و دلبستگی به آثار هومر از شش قرن پیش از میلاد آغاز شد و بیشتردلبستگان ، ترانه های او رااز بر می کردند و برخی از هوادارانش دور هم جمع می شده اند و با خواندن سرودهایش لذت می بردند.نخستین کسی که ترانه های پراکنده هومر را گرد آورد و نگذاشت دگرگون شوند، اریستاکوس سرپرست کتابخانه اسکندریه بود که یکصد و پنجاه سال پیش از میلاد دو کتاب منتشر کرد و تقریبا همان است که امروزه به جای مانده است .این دو منظومه بزرگ حماسی یکی به نام ایلیاد و دیگری به نام ادیسه است که از شاهکارهای ادبیات حماسی جهان به شمار می روند . در نوشته های قدیم چند اثر نیز به وی نسبت داده اند که اینک در دست نیست. از سخنان اوست:
شرف و فضیلت را طلب کنید و از مذمت و رذیلت بگریزید، انسان قادرترین حیوانات است بر حیله .هر کاه مذهب تو عدل باشد بزرگی و بلندیها را جستجو می کنی. کسی که در انجام این امر دوباره اشتباه کند حکیم نیست. هرگاه درختی افتاد هر که خواهد از برگ آن می چیند. کسی که محتمل مصیبتهای سخت شود او مرد است. مذهب مرد از کلام او دانسته می شود.
او نوشت : عادل آن نیست که ظلم نکند بلکه عادل کسی است که اگر توانایی ستم داشته باشد ظلم نکند
در روزگار باستان مردم هفت شهر از نژاد یونانى هومر را از خود مى دانستند. اما دلایل برخى از مردم این شهرها معتبر نبود. چنانکه مردم شهر آتن وى را از آن جهت از خود مى دانستند که شهر ازمیر مستعمره آنها بود. از جزئیات زندگى هومر اطلاعات زیادى موجود نیست. آنچه که به عنوان زندگى هومر وجود دارد مجموعه افسانه ها و داستان هاى ساختگى است که به دست اشخاص گردآورى شده است. داستان هایى که البته اعتبار تاریخى ندارد. اما آنچه مى توان پذیرفت این که هومر سفر بسیار کرده و حتى گفته مى شود در پایان زندگى کور شده و البته تا زنده بود لب از سخنگویى فرو نبست.
مجسمه تراشان و نقاشان یونان قدیم وى را به صورت مردى موقر و هوشیار و با چشمانى بسته نشان داده اند. البته هر زمان که هومر را نابینا نشان داده اند اسنادى نیز وجود دارد که در آن هومر بینا و جوان است. آنچه امروزه به هومر منسوب است دو کتاب «ایلیاد و اودیسه» است که هر دو از شاهکارهاى ادبیات جهان محسوب شده و هر دو مکمل یکدیگرند و تضادى در میانشان نیست.
بى شک هیچ کتابى درباره دو حماسه هومر نمى تواند چندان لذت بخش باشد که خود آنها. ترجمه هایى از این دو حماسه فراوانند. تردید نمى توان داشت که آثار هومر عالى ترین آثار ادبى زیباى یونانى و در حقیقت در نوع خود باشکوه ترین آثار بوده و نفوذ بسیارى بر نویسندگان و شعراى مختلف پس از وى داشته است.
نویسندگان ادبیات معتقدند به جز منظومه هایى که به نام هومر به جاى مانده است درباره شخص وى اطلاعات زیادى در دست نیست. آن زمان که یونانیان به نوشتن زندگینامه روى آوردند در باره مردى که بزرگترین گنجینه ادبى خود را از او مى دانستند به هیچ سند مکتوبى دست نیافتند. داستان هایى که از او منتشر مى شود او را خنیاگر دوره گرد نابینا مى دانند. یونانیان هر دو حماسه را به یک تن منسوب مى کنند اما تعداد اندکى نیز هستند که آنها را کار دو شاعر مى دانند اما عمده پژوهشگران معتقدند نخست «ایلیاد» نوشته شده و سپس «اودیسه» به قلمى دیگر به نگارش درآمده است. در حماسه هومرى رسم بر این نیست که شاعر از خود سخن بگوید. در بیست و هفت هزار سطر اشعار هومر حتى یک اشاره به شخص شاعر دیده نمى شود. هومر در آفرینش شاهکارهاى خود از «خود» هیچ سخن نگفت و باقى نگذاشت
از زمانى که این دو حماسه به نسل هاى دیگر رسید هیچ گاه از گرمى بازارشان کاسته نشد و در شرایطى که بسیارى از منظومه ها به فراموشى سپرده مى شوند آثار هومر به چنین سرنوشتى دچار نشده و پیوسته خوانندگان خود را داشته است. هومر در ایلیاد قالب هاى سنتى را به کار گرفته تا اثر جدید پدید آورد و در این اثر تفسیرى از جهان و موقعیت انسان به دست مى دهد. در ایلیاد قهرمان نماینده اوج عظمت آدمى است و مبارزه او در رویارویى با مرگ جلوه اى چنان دارد که نگاه خدایان جاودانه را به خود برمى گرداند. اودیسه منظومه اى است با شور و هیجان کمتر، اما با دامنه گسترده تر که چشم اندازى وسیع تر از جهان عرضه مى دارد. در اودیسه خدایان و قهرمانان هر دو نیازمند توجیه اخلاقى اند. توجیهى که با عقاید و تصورات امروزه ما سازگارتر است. پیام منظومه هومرى این است که جهان را مى توان با معیارهاى انسانى درک کرد و زندگى آدمى مى تواند چیزى فراتر از کشمکش ناچیز و مذبوحانه دوران ظلمت باشد.
منظومه هاى هومر آنچنان سرشار از حوادث افسانه اى است که دانشمندان تصور مى کردند که همه وقایع مندرج در آنها زاده تخیل است و بسیارى فکر مى کردند که حتى شهر ترویا وجود نداشته است. حفارى هاى بعدى در نیمه دوم قرن نوزدهم در تپه اى در آسیاى صغیر که با توصیفات ایلیاد شباهت داشت نشان داد که مردم در آنجا بیش از ده دوره مختلف سکونت داشته و همه شواهد حکایت از وجود ترویا داشت. در منظومه هاى هومر به درستى آداب و رسوم، مشاغل، بناهاى مسکونى، ابزارهاى کار و سلاح هاى یونانیان باستان توصیف شده است. اهمیت منظومه هاى هومر براى مطالعه تاریخ یونان در قرون یازدهم الى نهم قبل از میلاد به قدرى زیاد است که این دوره را «دوره هومر» مى نامند. هشت ترجمه از هومر از زمان باستان به جاى مانده است. به جز ایلیاد و اودیسه منظومه دیگرى به نام «سرودهاى هومرى» و «باتراکومیوماکى» را هم به او نسبت داده اند.
تقریباً همه شاعران حماسه سرا و غزل سراى یونان و زبان لاتین از روش هومر که در دنیاى قدیم بسیار پسندیده بود پیروى کرده اند و یونانیان قدیم همیشه وى را شاعر ملى خود به شمار آورده اند و کوشش هاى بسیارى در تصحیح آثارش کرده اند
.
منابع:
تاریخ ادبیات جهان، باکتر تراویک، ترجمه عربعلی رضائی، نشر فرزان، ۱۳۸۳
کتاب نوابغ و مشاهیر معلول جهان