مقدمه
رکود فرهنگ و تمدن اسلامی بعد از قرنهای طولانی تحرک و پویایی، این سوال جدی را در تمامی اذهان اندیشمندان جهان اعم از مسلمان و غیر مسلمان بر انگیخت که چه عامل یا عواملی باعث شد که تمدن اسلامی با آن همه عظمت و شکوفایی که در مدت قریب به هشت قرن جهانیان را مدهوش کرده بود و به قدری در تمامی ابعاد اجتماعی از جاذبه قوی برخوردار بود، که بسیاری از ملتها خود به سراغ آیین حیات بخش اسلام آمدند،ناگهان خاموش شد .فرهنگ وتمدن اسلامی در بیش از نیمی از سرزمینهای آباد جهان آن روز توانسته بود توسعه و پیشرفت فراوانی را به وجود آورد، چنان که به تعبیر کریمرز ( اگر می خواستیم نقشه ای از اوضاع سیاسی اروپا، آفریقا و آسیای غربی در اواسط قرن دهم ترسیم نماییم،مشاهده می نمودیم که قسمت اعظم دنیای مسکون به وسیله کشورهایی که حکومت اسلامی و تمدن اسلامی داشتند،تصرف شده بود.)
باظهور و پیدایش تمدن غرب بعد از رنسانس، یافتن پاسخ به این سوال برای مسلمانان حیاتی و سرنوشت ساز به شمار می آمد، زیرا تمدن غربی ناخودآگاه پاسخ به این سوال را این گونه در اذهان می قبولاند که شاید علت ایستایی و عدم پویایی تمدن اسلامی ریشه در خود اسلام داشته باشد که نتوانسته نیاز زمانه را برآورده سازد و همراه زمان به پیش برود، اما با حضور دوباره اسلام درده های آخر قرن بیستم در صحنه حیات اجتماعی و ایجاد تحرک و پویایی بی نظیر آن در ملتهای اسلامی ،چالش جدی را در برابر این پاسخ که اسلام را متهم به ناتوانی میکرد به وجود آورد و به تعبیر رنان ( چه بسا اندیشه زاینده و مستعد اسلامی بار دیگر به ابداع تمدنی نایل آید که از تمدن از میان رفته آن نیز پیشرفته تر باشد.)
فهرست:
مقدمه
تعریف توسعه نیافتگی
بخش اول: نگاهی کلی به آرا و نظریات پیرامون رابطه اسلام با توسعه
بخش دوم: تحلیلی تاریخی درباره نقش اسلام در توسعه و تمدن جهان
بخش سوم: ارزیابی نظریات درباره ایستایی توسعه تمدن اسلامی
سخن پایانی
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 15
حجم: 86 کیلوبایت