تحلیل و بررسی تطبیقی هندسه از دو دیدگاه اسلام و مسیحیت – مقایسهای بین هندسه مساجد و کلیساها – بخش دوم
3ـ اعداد و ریاضیات:
نظریه اعداد و ریاضیات نیز همانند هندسه در دو سطح محسوس و معقول قابل ادراک است. ریاضیات در حد محسوس، آن است که در شمارش استفاده میشود. اما در کاربرد مفاهیم عقلی اعداد نیز بسیار تأکید شده است. به عنوان مثال نحیب اغلو در این باره چنین میگوید: «ریاضیات مدخل ادراک ذهنی در مدارج نیل به بالاترین مرتبه علم یعنی ما بعدالطبیعه میباشد. ریاضیات در ترکیب عالم نقش اصلی دارد. ارتباط خداوند یکتای لایتجری با کثرت عالم نظیر ارتباط عدد 1 است به سایر اعداد در واقع از ریاضیات نیز به عنوان پلی ما بین عالم طبیعت و ما بعد الطبیه یاد شده است.» (نجیب اغلو، 1379،255)
همچنین در مورد کتاب هندسه مقدس چنین مینویسد: ما از درجه الکترومغناطیسی نور، حرارت و هر آنچه که در فیزیک مدرن جسم جامد میپنداریم در مییابیم که کل جهان قابل دریافت از امواجی تشکیل شده است که ما آن را به صورت پدیده موجی درک میکنیم و امواج عبارتند از الگوهای موقتی محض که از اشکال پویای میدان نوسان، وقفه و توالی ترکیب یافته است و ما آن را صرفاً میتوانیم بتوانیم به وسیله عدد مشخص و درک کنیم. از این رو کل جهان به عدد قابل تبدیل است. (لولر، 1368،20)
همچنین وی به نقل از سوء از میری میگوید: «اعداد، سرچشمههای شکل و انرژیاند در جهان، و آنها حتی در نزد خود پویا و فعالند. چونان اغلب مردم در استعداد خود برای تأثر متقابل، (همان، 24) وی در مورد نزد عدد فیثاغورس نیز چنین میگوید: «عدد در نزد فیثاغوریثان در سطح آرمانیاش یک بود.فیثاغورث در این باره میگوید: «همه چیز براساس عدد مرتب شده است.» او در مورد اعداد با مفهوم نمادی و شمارش اندیشه نمیکرد. بعلاوه اعداد در کمیت ساده نیز در سطح آرمانی خود دارای مفاهیمی میباشند. بنابراین «دوئیت»، «تثلیث» و «تربیع» به طور مثال از واحدهای 2و3و4 ترکیب نیافتهاند بلکه برای خود کلها یا واحدهایی هستند و هر یک توانهای وابسته به یکدیگرند. مثلاً عدد 2 به عنوان جوهر اصلی و اولیه محسوب میشود که از آن نیروی ثنویت و ماهیت آن مشتق میشود. (همان،16)
با مطالعه در هنر و معماری اسلامی، نقش اساسی و واضح ریاضیات در خلق آثار هنری آشکار میشود. نقشی که به وضوح و به تایید جمع متفکرین و پژوهشگران در اسلام متمرکزتر و قویتر از هر سنت دیگر است. این اثر در همه جنبههای هنر اسلامی از موسیقی و شعر گرفته تا قالیبافی و معماری مساجد به مراتب بیشتر از هر هنر مقدس دیگری خودنمایی میکند. ریاضیات در جهان اسلامی همانند هندسه، به عالم ماده محدود نشده بلکه خود به عنوان پلی به عالم ماورا تلقی میشود. مطالعه فرهنگ و تمدن اسلامی و مشاهده پیشرفت زیاد ریاضی و هندسه در بین مسلمانان خود گواه این مطلب است. این پیشرفت در وهله اول مدیون نخستین اصل جهانبینی اسلامی یعنی توحید است.
در جهانبینی مسیحیت نیز، میتوان نماد پردازی اعداد را بر اساس اصل توحید مشاهده کرد ولی این در حالی است که تثلیث (سهگانگی) اصل و اساس این وحدت را تشکیل میدهد. در هر دو جهانبینی صورت اعداد به معنایی ماورایی دلالت دارد و به مثابه واسطهای در جهان ماده است برای درک جهان معنا. در جهانبینی اسلامی، هدف غایی نمودار ساختن واحد است از دل کثیر و نشان دادن اینکه چگونه میتوان از وحدت به کثرت رسید و کثرت جهان مادی وسیلهای است برای درک وحدت عالم بالا ولی در جهان بینی مسیحیت، هدف غایی نشان دادن تجلی وحدت خداوند در تثلیث است که مسیح (پسر خدا) یکی از سه گوشه آن است. در واقع اینجا وحدت از عالم بالا به عالم پائین رسیده است تا برای همگان قابل درک باشد.
نصر در کتاب علم در اسلام در این باره چنین مینویسد: «عشق به ریاضیات و مخصوصاً هندسه در اسلام مستقیماً به جوهر پیام اسلامی مربوط میشود که آموزه توحید است. خدا یکی است. بنابراین عدد یک در سلسله اعداد مستقیمترین و معقولترین نماد مبدا است. و سلسله اعداد خود نردبانی است که انسان به میانجیگری آن از جهان کثرت به واحد میرسد.» (نصر، 1366، 87)
همچنین رسالهای که خلاصه نگرشهای اخوان الصفا در آن آمده چنین نوشته شده است: «در حقیقت صورت اعداد در نفس آدمی با صور موجودات در هیولی مطابقت دارد. نمونهای از جهان برین است. با شناخت آن شخص سالک به تدریج به علوم ریاضی و طبیعی دیگر و نیز به علم مابعدالطبیعه دسترسی پیدا میکند. علم اعداد ریشه همه علوم و عنصر حکمت و خواستگاه علوم الاهی و شالوده معنی و نخستین اکسیر و بزرگترین کیمیاست» (رساله الجامعه، 1949، 9)
احمد آرام مینویسد:
در حقیقت پیوستگی عمیقی میان مفهوم اعداد و اشکال هندسی در مکتب فیثاغورس و بعضی از چشم اندازهای عقلی در اسلام وجود دارد. فیثاغورس به سرعت رنگ اسلامی پیدا کرد، چه پیش از آن در جهان اسلام طرز تصوری وجود داشت که میتوانیم آن را «فیثاغوریگری ابراهیمی» بنامیم که در آن نقش نمادی اعداد و اشکال به صورتی شگفتانگیز آشکار است و عرفان اسلامی که حقاً پیام خیره کننده احدیت است آن را در روشنی قرار داده است. قرابت و پیوستگی معنوی شباهت ساخت در اینجا بیش از مسئله عاریت گرفتن تاریخی مورد توجه است. واضح نمادیگری عددی حروف الفبای عربی را که با علم باطنی و قدسی جفر ارتباط دارد حضرت علیبن ابیطالب (ع) میدانند که از شکل و معنای باطنی بعضی آیات قرآن کریم جدایی ناپذیر است. ریاضیات سنتی فیثاغوریان تنها وسیله نیرومندی برای بیان یک پیام فراهم آورد که منشا آن خود وحی اسلامی است و یک سبک روحانی و منطقی فراهم آورد که آن نیز از صورت قدسی آن جداییناپذیر است. (نصر، 1366، 87)
تصویر زیر طرح کیهان شناختی و طلسمی را برای نمودار ساختن ارتباط سور قرآنی اعداد بنا به تصور شمس الدین بونی میرساند. همانطور که ملاحظه میشود هدف و مقصود غائی ، رسیدن به یک (وحدت) است. و این وحدت از خلال کثرت عبور نموده است.
تصویر 1: ارتباط سور قرآنی اعداد بنا به تصور شمسالدین بونی (نصر، 1366)
همچنین احمد آرام مینویسد: «بعضی منکر آن شدهاند که در اسلام هنر قابل ذکری تکامل یافته باشد. چه هرگز نقاشیها و مجسمههایی که قابل مقایسه با نظایر آنها در جهان مسیحیت یا هندوستان قرون وسطی باشد در جهان اسلام به وجود نیامده است. اغلب غربیان معاصر چنان تصور میکنند که الگوهای هندسی و هماهنگیهای عددی ظاهراً هیچ ارتباطی با هنر مقدس ندارد. در واقع این داوری نتیجه فراموش کردن کامل آموزه فیثاغوری درباره ریاضیات است بدان صورت که مخصوصاً توسط نیکومافوس تلحیض شده و حتی در نوشتههای علمای الاهی مسیحی همچون حکمنت اسکندرانی انعکاس پیبدا کرده است. اگر کسی به مطالعه این منابع سنتی بپردازد که بیان کننده همان حقایق درباره جهان ریاضیات است که نگرش اسلامی نسبت به اشیا از آن برخاسته است آشکار خواهد شد که عدد و رقم در سه تراز واقعیت وجود دارد: در عقل الاهی (همچون رب النوع در قلمرو اصلی) و در جهان میانگین ذهن (جهان علمی) و در جهان خارجی تناظر با اعداد و ارقام عینی و کمی – جهان جدید تنها از دومی و سومی آگاه است در حالی که جهان اسلام پیوسته از هر سه تراز آگاهی داشته است. استعمال ریاضیات در هنر و معماری اسلامی تنها نتیجهی تمایل دوری از شمایل سازی و تجسم و توجه به ذهنی و مجرد نیست بلکه وسیلهای است که با آن ربالنوعها بر زمینه مادی منعکس میشوند و مادی را شفاف میسازند … استعمال ریاضیات در هنر اسلام راهی است که به وسیله آن هر چه مادی است از برکت منعکس کردن جهان رب النوعی قداست پیدا میکند و نیز وسیلهای است که با آن آدمی از ساخت اساسی جهان مادی که او را احاطه میکند آگاه میشوند و شایستگی آن را پیدا میکند که به راز آفرینش خدا راه یابد. (نصر، 1366،99)
«کایت کریچلاو به عنوان یکی از برجستهترین پژوهندگان باختری در معماری اسلامی و ارتباط آن با ریاضیات و هندسه ثابت کرده که بعضی از الگوهای پیچیده هنر اسلامی به ساختمان درونی مواد طبیعی که تازگیها شناخته شده شبیه است وی گفت چنین مینماید که مسلمانان توانسته باشند بدون شکافتن مولکولها و اتمها از ساختمان درونی ماده آگاهی پیدا کنند. اگر کسی از نقش سنتی اعداد و ارقام و سلسله مراتب وجود از این اصل آگاه باشد که قلب اشیا فیزیکی را تنها از طریق شناخت نمونههای اصلیشان و نه به وسیله تحلیل و تقسیم مبهم میتوان فهمید هر چند هر بررسی تحلیلی موجه بار دیگر، باز تابنده نمونه اصلی شی مورد نظر در سطح واقعیت خود آن است به خوبی میتوان این واقعیت را مورد توضیح قرار دهد.» (همان. 100)
همانطور که مشاهده میشود ریاضیات در اسلام بیش از آنکه به بررسی جهان مادی بپردازد به بررسی اصل حاکم بر جهان مادی پرداخته و به هماهنگی حرکت از وحدت به کثرت و بازگشت هر کثرت به وحدت کمک نموده است که خود وجه تمایز روحانیت اسلام به شمار میرود و در معماری قدسی اسلامی به بهترنی نحو نمودار شده است. احد آرام مینویسد: «در هیچ جای دیگر خصوصیت قدسی ریاضیات در نگرش اسلامی بهتر از هنر آشکار نمیشود که در آن به کمک هندسه و حساب، ماده شرف پیدا میکند و محیط قدسی ایجاد میشود که در آن مستقیماً حضور همه جایی واحد در کثیر انعکاس مییابد.» (همان، 100)
حال که به اهمیت و پیشینه اعداد در تفکر اسلامی آشنا شدیم، به رابطه اعداد با اشکال هندسی میپردازیم.
3-1- عدد یک:
عدد یک مهمترین و معقولترین نماد مبدا است در جهان بینی اسلامی نمادی از پیام اسلامی یعنی توحید میباشد و به بهترین شکل در «لا اله الّا الله» متجلی است. این عدد نماد رمز یکتایی به شمار میرود و بهترین نمونه بروز آن در معماری، کالبد گبندخانه یا توحید خانه اصلی میباشد این فضای سبز با پوشش گنبدیاش بهترین نمونه وحدت در بافت شهری است. بنابراین عدد یک متناظر با دایره و نقطه بوده که آن نیز نماد واحد است. نادر اردلان در کتاب حس وحدت، عدد یک را متناظر با خالق واحد و ازلی در عالم کبیر و اصل و ریشه همه اعداد و تمثیلی از چهار صفت واحد، ازلی، ثابته و سرمدی میداند. (اردلان، 1380، 26)
نصر مینویسد: «در آنجا که کلید اعداد از تکرار عدد واحد تحقق میپذیرند، اخوان خود عدد واحد را از رمز اعداد خارج کرده و اولین عدد را عدد دو میشمارند و واحد را به منزله اصل و مبدا اعداد مینگرند.» (نصر، 1351، 84) «اخوان الصفا کیفیت پیدایش اعداد از واحد را همانند هستی بخشیدن خداوند به پدیدهها و مرتبساختن آنها میشمرند و بر این باور بودند که کثرت آفریدهها، گواهی از وحدت اوست.» (همان، 144)
در واقع در جهانبینی اسلامی، ریشه گرفتن اعداد از یک و شمردن اعداد الی بینهایت، نشان حرکت از وحدت (عدد یک) به سمت کثرت میباشد که مهمترین اصل اعتقادی مسلمانان است.
لولر نیز در کتاب هندسه مقدس مینویسد: «عدد یک کمیت را مشخص میکند به طور مثال یک سیب را لکن در مفهوم دیگر میتوان اصل مطلق را ارائه دهد و بدین ترتیب غالباً نماد خدا عرضه میگردد. از نظر شکل نیز به نحوی ارائه گر نقطهای است که عدد نقطهای یا بنیدو یا تخمه در ماندالای هندی خوانده میشود یا در مفهومی دیگر میتواد دایره کاملی باشد.» (لولر، 1368، 20)
این مبحث شاهد دیگری بر تناظر خط و نقطه میباشد.
لولر عدد یک را غیر قابل درک میداند و تنها در صورتی آن را قابل قبول میداند که تعدد به وجود بیاید: یعنی کثرت است که وحدت را آشکار میکند
«عدد یک فقط از طریق عدد دو قابل تعیین است. تعدد است که واحد را معلوم میکند» (همان، 35)
«ما در منشا اشیا با یک محدودهای که شامل تودهای از محدودههای غیرقابل توجیه است روبرو میشویم. یک تقسیم ناشدنی سرشار از تقسیمات بیپایان، تغییر ناپذیری فراوان همراه با دگرگونیها و اختلافات، تناقضی جهانی است که در آغاز همه چیز وجود دارد. این تناقض میتواند صرفاً در یک توجیه شود، لکن این یک بودگی نامحدود که صد و هزار و میلیون و بیلیون و ترالیون را نیز مشاهده میشود، به معنای جمع بودن یک است، یا این که میتوان به عنوان یک محدوده یا یک حاصل جمع تفسیر شود. بر عکس، آن میتواند در بردارنده کثرت نامحدود باشد، برای اینکه کلید محدودیتها یا توصیفها در کثرت قرار میگیرد و در عین حال از کلید حدود حاصله از محدودیت و یک بودگی تصوری نیز پا فراتر میگذارد.» (همان، 35)
در واقع تنها با اصل مبدا بودن یک است که میتوان وجود کثرت بی پایان را در آن توجیه کرد. همانطور که تنها خالق واحد است که میتواند منشا پیدایش جهان متکثر باشد و در واقع به علت کامل بودن این مبدا است که همه کثیرهای بعد از آن را میتوان به آن منسوب کرد.
3-2- عدد دو:
عدد 2 در حرکت از وحدت به کثرت، نخستین تعدد را عرضه میکند و نخستین گام در حرکت از بالا به پائین است که شامل تضادها و دوگانهها نیز میباشد نظیر چپ و راست، شب و روز، زن و مرد . خداوند در قرآن کریم میفرماید: «از هر چیز جفت آفریدیم» (الزاریت – 49) . زایش و خلقت نیز از جفت بودن آغاز میشود. از تلاقی تضادهاست که خلق حاصل میشود از تلاقی زن و مرد، وجود زنده حاصل میشود و از تلاقی روح و جسم، زندگی.
بنابراین، این عدد، اصل همه فعل و انفعالاتی که منشا پیدایش عالم کثرت است میباشد. به گفته اخوان الصفا «خداوند چیزها را دوگانه و جفت آفرید و این ثنونیت را قانون آفریدهها و اصل هستیها قرار داد» (نصر، 1359، 145)
اردلان نیز عدد 2 را متناظر با خط نماد عقل الهی میداند که شامل دو بخش فطری و اکتسابی است. و همینطور آن را به دوگانهها منسوب میداند نظیر چپ و راست که نیمی از همه اعداد با آن شمرده میشوند. (اردلان، 1380، 26)
لولر نیز عدد 2 را نماد کمیت میداند که اصل دوگانگی و نیروی کثرت و تعدد را عرضه میکند. همزمان در مفهوم صوری خود خطی را مینمایاند که در آن دو نقطه محدود میشود. (لولر، 1368، 20)
ریچارد ال – نی[1] نیز این عدد را نماد تقارن و گسستگی میداند که دنیای از تضادها را به روی ما میگشاید نظیر زن و مرد – یین و یانگ و زشت و زیبا … این عدد نخستین حرکت در جدایی از وحدت میباشد.
این عدد در جهان بینی مسیحیت یک گام نزدیکی به اصل تثلیث میباشد یعنی در عین تعدد نماد واحد است زیرا، 2 جز از سه جز تشکیل دهنده تثلیث مقدس (پدر – پسر – روح القدس) را نشان میدهد.
3-3- عدد سه:
اردلان عدد سه را نمادی از نفس (نباتی، حیوانی و عقلانی) و مزاج حیوانی میداند. همچنین از این عدد به عنوان اولین عدد فرد که یک سوم همه اعداد با آن شمرده میشوند نام میبرد. (اردلان، 1380، 26)
عدد سه نخستین عددی است که قابلیت ساخت یک سطح را دارد. و از این رو با مثلث که نماد هماهنگی است متناظر است. از آنجا که مثلث استوان و ایستاست عدد سه متناظر با آن نیز نماد هماهنگی و ایستایی است.
ذوالفقارزاده نیز عدد سه را سادهترین نماد پیوستگی و هماهنگی میداند که در مثلث به عنوان نخستین سطح نمایش داده میشود. (ذوالفقارزاده، 1380، 311)
در جهانبینی مسیحیت، اصل تثلیث، مهمترین اصل اعتقادی است که آن به مفهوم وحدت الهی بر اساس سه گانه پدر و پسر و روح القدس است. در واقع اعداد 2 و 3 که بعد از 1 قرار گرفتهاند هنوز نماد وحدت میباشند اما وحدتی متجلی در جهان متکثر. در جهانبینی مسیحیت، خداوند به داخل کلیسا آمده تا برای همگان قابل درک باشد که نشان دادن وحدت در قالب سه گانه شاهدی بر آن است. یعنی وحدانیت در قالب کثرتی سه گانه قرار گرفته است. البته شکلگیری کالبد کلیسا در قالب پیکر مسیح، گواهی دیگر بر این جهانبینی میباشد از آنجا که مسیح رابط و میانجی عالم بالا و پائین است، عدد سه نیز گذرگاه میان قلمرو مادی و معنوی را شکل میبخشد. چنانچه لولر مینویسد:
«عدد سه : یک کمیت است لکن به عنوان یک اصل، تثلیث را ارائه میدهد و این مفهومی است حیاتی که: معنای صوری آن عبارت است از مثلثی که از سه نقطه درست شده است. با عدد سه یک تحول کیفی در عناصر مجرد محض نقطه و خط مماس میگردد و از آن کیفیتی اندازه گرفتنی و ملموس که سطح خوانده میشود پدید میآید. زیرا از طریق غشا یا مجرای تولد است که کلیه توازنهای برتر واحد و تقسیمات اولیه آن برای دخول به قلمرو مرئی سطح باید بگذرد. مثلث به عنوان مادر شکل ایفای نقش میکند. در عین حال عدد سه اصل آفرینش است و گذرگاه میان قلمروهای مرئی و برتر را شکل میبخشد.» (لولر، 1368، 20)
ریچارد. ال. نی نیز این عدد را مقدسترین عدد و بخشی از ضمیر ناخودآگاه میداند و مینویسد:
«بیشتر دینهای بزرگ سه بخشند نظیر: هندو (برهما – ویشنا – شیوا) و یونانی ورودی (ژوپتیر- ژونو – مینروا) و مسیحیت (پدر – پسر – روح القدس یا تثلیث مقدس)
در مسیحیت این دیدگاه از جایگاه ویژهای برخوردار است (به علت اشاره نمادین به تثلیث مقدس) و تجلی اصل وحدت در سه جز مهمترین اصل اعتقادی مسیحیان است. همچنین وی به تکرار اسامی در سه بار متوالی و علاقه به لیست نمودن در سه بخش و گرایش به استفاده از شکل مثلث به عنوان بخشی از ضمیر ناخودآگاه مسیحیان اشاره میکند.
3-4- عدد چهار:
اردلان عدد 4 را نماد ماده و متناظر با چهار گوش کعبه و تسبیحات اربعه و جهات چهار گانه و چهار باد و چهار فصل و چهار دروازه بهشت و چهار فصل و تقسیمات چهار گانه و نخستین عدد مجذور و نشان ثبات و آرامش میداند. (اردلان، 1380، 26)
این عدد نخستین شرط لازم برای شکلگیری مربع یعنی چهار گوشه بودن را شامل میشود آیتاللهی درباره مربع میگویند: «مربع دو حالت استوان و نااستوان دارد، استوار شده بر روی یکی از اضلاعش. از استوانی حداکثر و نااستوانی حداقل برخوردار است و برافراشته بر روی یکی از نوکهایش، در نااستوانترین وضع خود میباشد. با اوجود این در هر مورد، از استوانترین موضع وزنی برخوردار است. هنگامی که بر روی یک ضلع استوان است، حداکثر سنگینی آن در پائین است و استوان است. بر روی نوکش از دو عامل تعامل قطری در سوهای متضاد در پائین و سنگین بهرهمند است» (آیتاللهی، 1376، 226)
بنابرای در هر دو حالت استوان و پایدار است. بنابراین تناظر عدد 4 با آن نمادی از ثبات و آرامش و ایستایی در عدد 4 است که از طرفی این ثبات و آرامش در چهار گوش کعبه به عنوان خانه خدا نیز متجلی است که بهترنی نماد ثبات و امنترین مکان خداست.
از قرآن کریم نیز، در آیات 46 تا 76 سوره الرحمان، برای هر کس که اهل خوف و تقوی باشد چهار بهشت و چهار باغ وجود دارد (دو بهشت که در ذیل آنها دو بهشت دیگر است)
تفاسیر زیادی از ویژگی سکون و اعتدال در عدد 4 و اشکال چهار ضلعی وجود دارد. یک نمونه آن نیز تفسیری است از بورکهارت: «خانه، حرم خانواده است و قلمرو حکمروایی زن که مرد در آن قلمرو مهمانی بیش نیست وانگهی شکل مربع آن با قانون نکاح در اسلام که به مرد اجازه میدهد تا چهار زن را به عقد ازدواج خود درآورند به شرط رعایت عدل و انصاف در میان آنان مطابقت دارد» (بورکهارت، 1381، 148)
با توجه به معنی لغوی مسکن به معنی محل سکون و آرامش، میتوان چهار گوشه بودن خانه را نیز دلیل بر وجود سکون و آرامش در آن دانست.
سلطان زاده عدد چهار را مهمترین عدد در معماری ایرانی میداند و میگوید: «نحوه کابرد این عدد در معماری ایرانی به گونهای است که نظیر آن را در هیچ سرزمین دیگری نمیتوان یافت» (سلطانزاده، 1378، 117). او وجوه مختلف تقسیم چهار گانه را در عالم کبیر (جهان طبیعت) و عالم صغیر (بدن انسان) توضیح میدهد که همه اینها مستنداتی برای استفاده نمادین از آن در معماری بوده است صارمی هم در همین راستا اصلی را به نام «چهار گانگی در هنر ایران» مطرح میکند و تجلی آن را در عرصههای فرهنگ ایرانی (خصوصاً معماری) نشان میدهد (صارمی، 1374، 41) «شکل هندسی همتراز با عدد چهار، مربع است که بر پایه دیدگاه اندیشمندان یکی از ایستاترین و پایدارترین اشکال هندسی است. این شکل همراهی کاملی با دایره در همه روزگاران داشته و در هنر قدسی و سنتی بسیار از آن بهرهگیری شده است. به طوری که بیشتر نیایشگاهها، شهرها، کاخها و خانهها به ویژه در معماری ایران دارای شکل مربع و کنج (حجم) مکعب و بیشتر راست گوشه بودهاند. برای نمونه شکل شهر آرمانی که ساخت آنرا به جمشید نسبت دادهاند، در اسطورههای ایرانی، مربع بوده است. همچنین در روزگار اشکانی و ساسانی شماری از نیایشگاهها و کاخها با این گونه هندسه ساخته میشدند که نام برخی از آنها به ویژه «خانه مربع» نام میگرفت و این نمودار ویژگی نمادین و آیینی این شکل در آن روزگار میباشد» (سلطان زاده، 1378، 118)
همچنین درروایتی از امام صادق (ع) در باب علت چهار ضلعی بودن کعبه، بیت المعمور. ضراح و عرض الهی را هم چهار ضلعی توصیف کردند و اساس همه آنها را ارکان مهم تسبیحات اربعه دانستهاند حضرت علی (ع) نیز در پاسخ کمیل، نفس انسانی را چهار گانه و مشتمل بر نفس گیاهی و حیوانی و عقلانی و روحانی تعریف کردهاند.
لولر، عدد چهار را نخستین وجود متولد یعنی جهان طبیعت را ارائه میدهد زیرا فرآیند تولید است که حاضلضرب 4 = 2×2 حاصل آن است. چهار به عنوان یک شکل، مربع است و گرایش به سوی ماده را عرضه میکند. (لولر، 1368، 20)
ریچارد ال. نی نیز عدد 4 را مبتنی بر چهار جهت اصلی، چهار فصل و چهار خلق بدن و چهار انجیل و چهار فضیلت اصلی و چهار رودخانه بهشت میداند که همانطور که قبلاً نیز اشاره شد مشابه آن را در جهانبینی اسلامی (چهار بهشت) داریم. (ریچارد. ال. نی، 1997)
همچنین وی مینویسد: «اعداد و هندسه مقدس در بنای کلیساها هم مشاهده میشوند: ساختمان کلیسا با جهتیابی بنا مشاهده میشود.»
«اسقف کلنگ را در دستش گرفت و زمین را کند با مهارت خاص در جهات چهارگانه (سه بار به سمت غرب و سه بار به سمت شرق، سه بار به سمت شمال و سه بار به سمت جنوب) و آن را به کارگر داد و سپس 12 سنگ را در پرستشگاه موقت قرار داد (در چهار گوشهاش) و آنها به آن داخل شدند و محراب در آنجا قرار رفت و شرع نیز شکل گرفت» (1905, F.C. Conybeare) بنای کلیسا به سمت شرق جهت میگیرد (مثل معابد بت پرستان) و پنجرههای شرقی نیز ورود نور رمز آلوده را به داخل کلیسا نشان میدهد «سپس آنها یک سنگ را در مرکز گذاشتند و بقیه را در چهار گوشه سایت. به طوری که کشیش در روبرو با شمع و بوی خوش راه میرود» (1905, F.C. Conybeare) مرکز کلیسا باقی ماند و چهار گوشه زمین نیز بیانگر چهار گوشه دنیاست و با چهار سنگ مشخص شده بود. «و سپس او به معماران دستور داد که وسایل اندازه گیری بیاورند و با مهارت سایت را به وسیله چهار گوشهاش مشخص کرد. و سپس او بر روی سنگها با روغن مقدس ضربدر گذاشت و همچنین چهار گوشهاش را (1905 F.C. Conybeare)» (ریچارد. ال. نی 1997) در اینجا نیز شکلگیری بنای کلیسا بر اساس چهار گوشه بیان شده است نظیر آنچه ما در مورد خانه کعبه و پس از آن مساجد خود داریم که بیانگر چهار گوشه زمین میباشد.
3-5- عدد 5:
اردلان عدد 5 را نماد طبیعت (اثیر – آتش – هوا – آب – زمین) و حواس پنجگانه انسان میداند. این عدد نخستین عدد مستدیر و متناظر با پنج ضلعی است. (اردلان، 1380، 26)
در نزد مسلمانان عدد 5 از قداستی برخوردار است که ناشی از وجود پنج تن معصومین میباشد بنابراین پنج ضلعی نیز در نزد مسلمانان اهمیت زیادی دارد.
همچنین 5 ضلعی منشا پیدایش تناسب طلایی میباشد همانطور که در بخش تناسبات طلایی به تفصیل خواهد آمد این تناسب ریشه در زندگی دارد و نمونه آن نیز خوراکی بودن گلبرگهای پنجضلعی میباشد. در این بخش همچنین توضیح داده خواهد شد که پنج ضلعی منشا پیدایش مستطیل است.
بنابراین این عدد نمودی از رابط عالم بالا و پائین (حضرت مسیح) و زندگی و رشد میباشد.
ولی این در حالی است که ریچارد ال.نی درباره عدد پنج نزد مسیحیان مینویسد:
«این عدد از دو قسمت تشکیل شده است (3 + 2) این تقسیمبندی نامطلوب بوده و فردیت و انزوا را میرساند در واقع این فردیت نمودی از جنگ با نظم طبیعی میباشد.» (ریچارد ال. نی و 1997)
3-6- عدد شش:
اردلان عدد 6 را متناظر با جسم (پیکره) در عالم کبیر و شش قوه حرکت در جهات شش گانه (بالا – پائین – جلو – عقب – چپ و راست) و اولین عدد کامل و برابر با تعداد سطوح یک مکعب معرفی میکند (اردلان، 1380، 26)
تعداد سطوح یک مکعب یعنی 6 نمادی از 6 سطح مکعب خانه کعبه نیز میباشد که ایستاترین و پایدارترین حجم عالم است.
همچنین اردلان میافزاید: «میان دستگاه مختصاتی که آدمی ارائه مینماید، آحاد تعیین فضا تبدیل به اندامهای بدن میگردند. بدین گونه نظامی بنیادی بر مبنای شش به بار آمد که در حد جهات متناسب کالبد آدمی با او ارتباط داشت، انگشت، کف، پا و ذراع (ارش) جنبه واحدهای اصلی مقیاس را به خود گرفت. قد آدمی بر شش پا گرفته شد. فاصله آرنج تا سر انگشتانش به یک ارش یا شش کف، پهنای یک کف به چهار انگشت و انگشت به شش گندم که تنگ هم چیده شوند، پا به چهار کف به عبارت شانزده انگشت گرفته شد. شش، نخستین عدد کامل از لحاظ ریاضی، نه فقط مبین قد متناسب آدمی که همچنان نمایند. جهت اصلی حرکت و سطح مکعب است، بدینسان عدد 6 عدد جسم و نظام با تناسبی قلمداد میشود که برای تعیین بخشیدن یا بسط دادن حجم در فضا متناسبتر از همه است.» (اردلان، 1380، 25)
اما عدد 6 در نزد مسیحیان از قداست زیادی برخوردار است. ریچارد ال. نی میگوید: «خداوند دنیا را در 6 روز خلق کرد. این اصل یکی از اعتقادات مسیحیان است. همچنین عدد 6 برابر است با 3 + 3 یا 3 + 2 + 1 بنابراین کامل است. مسیح در 6 روز هفته به صلیب کشیده شده و در 6 ساعت در روز از دنیا رفته است» (ریچارد ال. نی، 1997)
در تصویر زیر، آفرینش در 6 مرحله نشان داده شده است. این صفحه دارای نسبت میباشد که نمادی از خلقت و زایندگی است و این تذهیب خلقت و تکامل در 6 روز آفرینش با این نسبت هماهنگی دارد.
تصویر (2): آفرینش در شش مرحله در مسیحیت
(لولر، 1368،132)
همچنین عدد 6 با شش ضلعی متناظر است و شش ضلعی منشا پیدایش میباشد. که در مورد منشاء در فصل تناسبات بحث خواهد شد که آن نیز نماد عیسی است. در فصل تناسبات اشاره خواهد شد که چگونه شش ضلعی محاط در دایره و سیکاپیسکیس ، نمادی از عیسی (ع) به عنوان رابط بین جهان بالا و پائین میباشد. که این خود دلیل دیگری بر تقدس عدد 6 نزد مسیحیان است.
3-7- عدد هفت:
اردلان عدد هفت را متناظر با عالم، هفت سیاره مشهور و هفت روز هفته و نیروهای فعال آدمی (جاذبه، رزق، روزی، هاضمه، دافعه، تغذیه، رشد، تکوین) و نخستین عدد کامل میداند (اردلان، 1380، 26)
هفت در نزد مسلمانان ارزش زیادی دارد. جهنم هفت در دارد و آسمان و زمین نیز هر دو هفت مرتبه دارند. در نزد مسیحیان نیز این عدد تقدس زیادی دارد. زیرا نخستین عدد بعد از 6 است. ریچارد ال. نی مینویسد: «این عدد به وسیله قدرتهای الهی و نیروهای روحانی پایهگذاری شده است. هفت روز هفته، هفت سیاره، هفت روح خبیث و … هفت کمان خداوند را نشان میدهد. بعد از خلق دنیا، خداوند روز هفتم را به وجود آورد. زندگی مسیحیان به وسیله 7 نظم داده شده است مثل 7 رسم دینی، 7 گناه کبیره و 7 فضلیت.» (ریچارد ال.نی 1997)
اردلان عدد 7 را به علت جمع 3 +4 کامل معرفی میکند. حسن ذوالفقارزاده نیز عدد هفت را در مفهوم بینهایت و کثرت می داند که هفت بار طواف دور کعبه در مناسک حج و هفت وادی سیر و سلوک عرفانی بهترین نمونههای آن است. (ذوالفقارزاده، 1380، 311)
در واقع این هفت بار طواف دور کعبه که به گفته اردلان شامل 3 دور با قدمهای شتابان و 4 دور با قدمهای آهسته میباشد نشان حرکت انسان به سوی تکامل است و دو جزئش یعنی سه و چهار، به ترتیب هماهنگی (عدد 3) و سکون و اعتدال (عدد 4) را در این مسیر میرسانند که زمینهساز تکامل انسان میباشند و هفت وادی سیر و سلوک عرفانی نیز که منجر رسیدن انسان به تکامل است، شاهدی بر این ادعاست.
3-8- عدد هشت:
اردلان عدد هشت را نماد طبایع میداند و همچنین نخستین عدد مجذور و اولین عدد نتهای موسیقی میداند. (اردلان، 1380، 26)
در اسلام هشت ضلعی که متناظر با عدد هشت میباشد. در تبدیل مربع به دایره در گنبد خانه مسجد مشاهده میشود. همانطور که میدانیم تبدیل مربع زمین به دایره آسمان در مسجد تمثیلی از حرکت از وحدت به کثرت و برعکس میباشد و بنابراین هشت ضلعی میتواند به عنوان رابطی بین زمین و آسمان (عالم ماده و معنا) به شمار رود. همچنین نمادی است از هشت فرشته الهی که حامل عرش الهی میباشند.
همچنین در جهانبینی اسلامی، بهشت هشت درب دارد که خود بیانگر ارزش این عدد در نزد مسلمانان است.
در نزد مسیحیان نیز این عدد اهمیت زیادی دارد. ریچارد ال.نی مینویسد:
«عدد هشت اولین عدد بعد از عدد هفت است و سمبل زندگی و زندگی جدید بعد از غسل تعمید میباشد. رستاخیز و قیام عیسی (ع) برای زنده کردن مردگان در روز هشتم اتفاق میافتد.» (ریچارد ال.نی، 1997)
3-9- عدد نه:
اردلان عدد نه را بیانگر موجودات این جهانی (معدنی گیاهی و حیوانی که هر یک دارای سه جز میباشند) و نه عنصر بدن (استخوان – مغز – اعصاب – رگ – خون – گوشت – پوست – ناخن – مو) و اولین عدد مجذور کامل و آخرین عدد فرد میداند. همچنین آن را نمادی از نه آسمان (هفت سیاره قاب روئت + عرش الهی + رکن الهی) میداند. (اردلان، 1380، 26)
در جهان بینی مسیحی این عدد تقدس بسیار زیادی دارد زیرا مجذور 3 است.
ریچارد ال.نی تقدس این عدد را حتی بیشتر از عدد 3 دانسته است زیرا 9=3×3. (ریچارد ال.نی 1997)
3-10- عدد ده:
اردلان عدد ده را نمادی از چهار عدد اولیه قدسی و چهار موجود اولیه عالم و فطرت اصلی بدن دانسته و آن را عدد کامل و اولین عدد که شامل دو عدد اولیه 0 و 1 میباشد معرفی می کند.
ریچارد ال.نی در توصیف این عدد نزد مسیحیان مینویسد:
«عدد ده بر طبق نظر قدیس اگوستین نشان تکامل است چون جمع 7 + 3 است. هر دوی این اعداد نزد مسیحیان دارای تقدس میباشند» (ریچارد ال.نی. 1997)
جمع 7 + 3، در واقع جمع سه وجود مقدس (پدر – پسر و روح القدس) و هفت رسم مقدس (هفت گناه و هفت فضیلت) میباشد بنابراین جمع همه مقدسات مسیحیان بوده و کامل و جامع میباشد.
3-11- عدد دوازده:
اردلان این عدد را نمادی از منطقه (البروج (ماهها) و دوازده مخرج بدن دانسته و آن را حاصلضرب 4×3 میداند. طبق یک بردشات سنتی، این اعداد قطبی شدن چهار لایه طبیعت عالم را در کیفیات فعال گرما و سرما و در کیفیات منفصل رطوبت و خشکی نمادین میسازند که در ترکیباتشان به عناصر و گرایشهای سه گانه اصلی «نفس کل» شکل میبخشند و عبارتند از حرکت نزولی دور شونده از اصل، گسترش عرضی و بازگشت و عروج «به اصل». علایم دوازده گانه بنابراین در نمادگرایی عددیشان حاصل کلیت اصولی هستند که حاکم بر کیهان است. (اردلان، 1380، 26)
هانری استیرلن در اینباره مینویسد: برای مسلمانان شیعه، عدد 12 همواره ارزشی بنیادین داشته است چرا که درست نماینده شمار امامانی است که فقه شیعه اثنی عشری بر وجود آنها بنا شده است. به قول هانری کربن دوازده امام پس از پیامبر اسلام (ص) وظیفه رسالت نبوی او را عهدهدار شدهاند و امام دوازدهم «امام غایب» که از نظرها پنهان ولی در دلها حاضر است همچون مسیحیت موعودی در انتظار است. (استیرلن، 82)
وی نمونهای از تجلی این عدد را در مساجد اسلامی، مسجد امام اصفهان معرفی میکند. که حیات آن مستطیلی است با تناسب 3 به 4 بنابراین قطر این حیات بنا به قضیه فیثاغورس 5 خواهد بود. و همانطور که میدانیم 12=5+4+3 بعلاوه سطح حیاط نیز در آن مقیاس برابر با حاصلضرب 4×3 میباشد یعنی عدد 12. در تصویر زیر پلان حیاط این مسجد با تناسباتش آورده شده است.
تصویر (3): کاربرد اعداد سه و چهار و پنج در ابعاد حیاط مسجد امام اصفهان (استیرلن، اصفهان، تصویر بهشت)
ریچارد ال. نی در اهمیت این عدد نزد مسیحیان مینویسد:
«عدد 12 که بهترین نمونههای آن در طبیعت شامل 12 ماه سال، 12 نشانه منطقه البروج و 12 ساعت روز و 12 ساعت شب میباشد در مسیحیت نیز به عنوان نشانه 12 مرجع (مرید) روحانی مسیح تقدس مییابد» (ریچارد ال.نی 1997)
وی میافزاید: «واسقف کلنگ را در دستش گرفت و زمین را کند با مهارت خاص، سه بار به سمت غرب و سه بار به سمت شرق و سه بار به سمت شمال و سه بار به سمت جنوب و آن را به کارگر داد و سپس 12 سنگ را پرستشگاه موقت قرار داد. (در چهار گوشهاش)
و آنها به آن داخل شدند و محراب در آنجا قرار گرفت و شرع نیز شکل گرفت (1995, F.C. Conybeare)
«عدد 12 که انعکاس 12 سنگ است که از رودخانه Jordan گرفته شده و نشانگر 12 مرید (حوری) مسیح است. سنگها با آب و شراب شسته شدند همانطور که مسیح پاهای مریدانش را شست و به آنها در شام آخر شراب نوشاند. و به این ترتیب 12 سنگ تبدیل شدند به سه سنگ در هر گوشه (12 = 4×3).» (ریچارد ال.نی 1995)
وی همچنین نمونه زیر را به عنوان کاربردی از عدد در بنای کلیساها مثال میزند و مینویسد: «کلیه اعدادی که در تحلیل نمای این کلیسا به کار رفتهاند مقدسند زیرا:
زیرا ْ60 متناظر با 0 + 6 میباشد: 6 = 0 + 6 که عدد مقدس است و همچنین 45 متناظر است با 9 = 5 + 4 که همه اجزا مقدس میباشند.
تصویر (4): کاربرد اعداد شش و چهار و پنج در کلیساها (ریچارد ال.نی 1995)
- – Richard L. Ney ↑