به تازگی فیلم هوانورد از مارتین اسکورسیزی رو دیدم، فیلمی که زیاد از آن خوشم نیامد، اما باعث آشنایی من با هوارد هیوز شد.
فیلم: هوانورد (The Aviator) کارگردان:مارتین اسکورسیزی /بازیگران: لئوناردو دیکاپریو و کیت بلانشت و …
این فیلم بر اساس داستان زندگی هوارد هیوز کارگردان، تهیه کننده و خلبان مشهور آمریکاییست که همواره به دنبال شکستن رکوردهای سرعت و فاصله پرواز بود. هیوز که عاشق سینما و هوانوردی بود تمام ثروت به جای مانده از پدرش را صرف تولیدات سینمایی و ساخت یک هواپیمای جدید غول پیکر نمود. او که به اختلال شخصیت وسواس فكری و عملی (OCPD) دچار بود در سن 25 سالگی يکی از پر فروشترين فيلمهای هاليوود آن دوران یعنی فرشتگان جهنم (1930) را ساخت. او علیرغم پیشرفت قابل توجهی که در صنعت سینما پیدا کرد اما به دلیل کمالگرایی بیمارگونه و آرزوهای بلندپروازانهاش قصد ساخت بزرگترین هواپیمای تاریخ را کرد و سرانجام با سقوط نافرجام این هواپیمای غول آسا رسوایی بزرگی از خود در آن دوران باقی گذاشت. تا جایی که اواخر عمرش خود را در یک اتاق تنگ و تاریک حبس کرد و از انظار پنهان شد. این فیلم به دوران اوج شهرت هیوز و در نهایت پایان تلخ زندگی او پرداخته است.
هیوز (با بازی دی کاپریو) که ثروت فراوانی از پدرش به ارث برده است تصمیم میگیرد تا یکی از پرهزینهترین فیلمهای تاریخ سینمای هالیوود را بسازد. او برای این کار با بسیاری از افراد سرشناس مشورت میکند و نیروهای انسانی زیادی را با پرداخت دستمزدهای فراوان به کار میگیرد. حاصل صرف چنین هزینۀ هنگفتی تولید نخستین فیلم بلند او با نام فرشتگان جهنم است که به یکی از فیلمهای پرفروش آن دوران نیز مبدل میشود. اما از آنجایی که بلندپروازیهای هیوز تمامی ندارد به دلیل اشتیاق فراوانی که به هوانوردی دارد تصمیم میگیرد تا بزرگترین هواپیمای تاریخ را بسازد. او برای نیل به این هدف متحمل هزینههای هنگفتی میشود و مبالغ زیادی را از دولت قرض میکند. اما پروژۀ عظیم او به دلایلی چند شکست میخورد و با سقوط نافرجامش تمام اعتبارش در نزد محافل رسمی و غیر رسمی از بین میرود. به گفتۀ خیلیها شاید اگر هیوز در این سقوط نافرجام کشته میشد اکنون تبدیل به یکی از اساطیر و قهرمانان آن دوران میشد. (+)
اما خارج از بحث فیلم، کمی راجب هوارد هیوز به نقل از ویکیپدیا براتون می خواهم بنویسم:
هوارد روبارد هیوز جونیور (۲۴ دسامبر ۱۹۰۵ – ۵ آوریل ۱۹۷۶) هوانورد، مهندس و کارگردان آمریکایی سینما بود.او در سن ۱۸ سالگی مدیریت مشاغل پدرش را به عهده گرفت. از وی در عصر خودش به عنوان ثروتمندترین فرد جهان نام برده میشد. وی علاوه بر اینکه در صنعت سینما در اواخر دههٔ ۲۰ و ابتدای دههٔ ۴۰ میلادی از پیشگامان صنعت سینما در ایالات متحدهٔ آمریکا محسوب میشد، به عنوان یک مهندس سازندهٔ هواپیما نیز شهرت داشت و با ساخت هواپیمای مشهور هرکولس، نام خود را در این صنعت جاودانه ساخت.
از آنجا که هوارد علاقه چندانی به درس و مدرسه و اصول تئوری نداشت همیشه در تلاش بود تا فرصتی بیابد و این قضیه را با خانواده در میان گذارد و بالاخره یک روز هنگامیکه در یک شرط بندی از پدر برنده شده بود جایزه خود را تعلیم علوم هوانوردی اعلام کرد و علیرغم میل خانواده به این امر مشغول شد. در سال ۱۹۲۲ پدر هوارد از دنیا رفت و در پائیز سال بعد مادرش نیز دار فانی را وداع گفت. حال جوان ۱۷ ساله ۷۵ درصد شرکت پدر را صاحب شده بود اما طبق وصیت پدر او زمانی میتوانست اداره امور را به دست گیرد که ۲۱ ساله شده باشد، ولی پسر جوان که هیچگاه تحمل شکست را نداشت و همیشه سعی داشت به هر طریقی به اهدافش دست یابد، علیه متن وصیت نامه به دادگاه شکایت کرد و توانست در سن ۱۸ سالگی مالکیت شرکت پدر را از آن خود نماید، حال او جوانی بود با درآمد سالانه ۲ میلیون دلار که میتوانست به آن کارهای مختلفی انجام دهد، هوارد به خوبی میدانست که اداره چنین شرکتی به تخصص بسیاری نیاز دارد و او از این امر بیبهره بود لذا درصدد برآمد تا فردی مطمئن را به عنوان مدیر شرکت معرفی نماید. او که در این مورد فردی لایقتر از حسابدار پدرش نمیشناخت تصمیم گرفت تا مدتی را هر چند کوتاه با او سیر کند تا از تواناییهای او اطمینان حاصل نماید بنابراین مدت یک هفته را به همراه حسابدار پدر به گشتوگذار در سراسر آمریکا پرداخت بدون اینکه کوچکترین اشارهای به موضوع اداره شرکت نماید. سرانجام در روز آخر هنگامیکه به خانه برگشتند، هوارد رسماً اداره شرکت را به وی پیشنهاد کرد و او نیز پذیرفت. در سال ۱۹۲۵ هیوز به هالیوود روی آورد و اولین قرادادش را برای حمایت مالی از یک پروژه سینمایی امضا کرد. او چنان به این صنعت علاقمند شده بود که هر روز از صبح تا شب به کنار استودیوهای سینمایی میرفت و از نزدیک کار آنها را مشاهده میکرد، حتی یک شب به دور از چشم بقیه به سراغ یکی از پروژکتورها رفت و آن را باز کرد و تمامی وسایل داخلش را بیرون آورد و سپس تا صبح توانست دوباره همة آنها را سرهم کند و به حالت اولیه بازگرداند. او که حال یک جوان ۲۰ ساله بود قراردادهای بسیاری را با فیلمسازان مختلف منعقد کرد و در تهیه بسیاری از فیلمهای رنگی آن دوران از هیچ کمک مالی دریغ نکرد، حتی تعدادی از فیلمهایی که با حمایت مالی او ساخته شده بودند توانستند جوایزی نیز کسب کنند. پس از گذشت چند سال هوارد احساس کرد که دیگر صنعت سینما جذابیتهای پیشین را ندارد و تصمیم گرفت دوباره به صنعت هوانوردی بازگردد، از این رو در سال ۱۹۳۲ تحت عنوان چارلز هوارد در یک شرکت هواپیمایی با دستمزد هفتهای ۲۵۰ دلار به عنوان کمک خلبان مشغول به کار شد و چالرز هفته بعد یک هواپیمای آبی برای خود خریده پس از انجام تغییرات اساسی بر روی هواپیما به همراه دو تن از دوستانش که یکی کمک خلبان و دیگری تعمیرکار هواپیما بود، مسافرت ۱۸ ماهه خود را با آن آغاز کرد و تجارب گرانبهایی بدست آورد. سپس در تلاشی شبانه روزی و بدون وقفه به همراه دوستانش توانست در مدت نزدیک به دو سال اولین هواپیمایی خودش را تولید کند و نام آن را 1H. گذاشت. او که همیشه به دنبال انجام کارهای شگفت انگیز بود تصمیم گرفت تا نام خود را در کتاب رکورد داران جهان ثبت کند بنابراین در یک پرواز بی نظیر توانست رکورد بیشترین سرعت هواپیماهای آن زمان را با 1H. بشکند و به شهرت جهانی دست یابد. اقدام دیگری که شهرت هیوز را صد چندان میکرد خرید غالب سهام شرکت هوانوردی کوچک و محدود TWA بود که با تزریق سرمایه او به این شرکت دچار تحول عظیمی شد. او که قصد داشت این شرکت را به یک آژانس بینالمللی تبدیل کند و تمامی مسیرهای هوایی دنیا را از طریق آن ممکن سازد، سرانجام توانست به این مهم دست یابد و آن را به بزرگترین آژانس هوایی آن دوران تبدیل نماید. اما در اواخر دهه ۱۹۵۰ شرکت مذکور مشکل تازهای به خود گرفت و مدیران آن تصمیم گرفتند تا به هر نحوی که امکان دارد خودشان کنترل شرکت را برعهده گیرند و این از جلسات متمادی هیوز ناچار شد تا سهام خود را به آنان بفروشد و بالاخره بزرگترین قرارداد میلیونی آمریکا و جهان درآن زمان شکل گرفت هوارد بابت سهامش مبلغ ۷۵۰ میلیون دلار از شرکت TWA گرفت و نام خود را به عنوان ثروتمندترین مرد جهان ثبت کرد. اما دوره پایانی زندگی هوارد به پرنشاطی دورههای پیشین نیست، او که (برای فرار از دست مأموران مالیاتی از حضور در جامعه پرهیز میکرد و همیشه در مکانهای خلوت و دور از انظار عمومی به سر میبرد عادات ناپسندی پیدا کرده بود. سوق یافتن او به مواد مخدر و اعتیار به مشروبات الکلی مهمترین عامل در از دست دادن تمرکز فکری و خلاقیت او بودهاست). در طول دوران زندگی دوبار ازدواج کرد که هر دوبار به شکست انجامیده بود. آن قدر حساس شده بود که هرگز به سراغ تلفن نمیرفت و هر چیزی را حتی قاشق و چنگال با دستمال برمیداشت چرا که میترسید از روی آثار انگشتش او را بیابند. از جمله کارهای شگفت انگیزی که در این دوران انجام دادهاست میتوان به دو مورد اشاره کرد : اولی زمانی که دوستانش در لاس و گاس، پنت هوس یک هتل را برای او اجاره کرده بودند، او با مشاهده نارضایتی صاحب هتل از اقامتش در آنجا، تمام هتل را خریداری کرد. سرانجام این میلیارد آمریکایی در ۵ آوریل ۱۹۷۶ بدون اینکه هیچ وصیت نامهای از خود برجای گذارد درگذشت.