پرورش خلاقيت تحصيلي در دانش آموزان
Tuesday, 15 April 2008
برخلاف يادگيري از طريق مهارت هاي فكري مثل استدلال، درك و حفظ كردن، در تفكر و يادگيري خلاق، توانايي هايي چون ارزشيابي (توانايي حس كردن مشكلات و تناقضات) و ارايه اطلاعات به صورت هاي متفاوت (به طور مثال رعايت فصاحت، انعطاف پذيري، ابتكار شرح و توضيح) به كار گرفته مي شود. بچه ها ترجيح مي دهند به جاي حفظ كردن، اطلاعات را به روش هاي خلاق ياد بگيرند كه در اين صورت بهتر و بيش تر هم ياد مي گيرند. اين سوال نشان دهنده تفاوت بين يادگيري از طريق كتاب هاي درسي يا يك بزرگ تر و يادگيري خلاق است:
-كريستف كلمب در چه سالي آمريكا را كشف كرد؟ 1492. پاسخ نيازمند تشخيص و حفظ كردن اطلاعات است.
-كريستف كلمب و ستاره شناسان چه تفاوت و چه شباهتي دارند؟ پاسخ نيازمند درك بيش تر است نه حفظ كردن و اين سوال دانش آموزان را به فكر درباره دانسته هايشان وا مي دارد.
فرض كنيد كه كريستف كلمب در ابتدا وارد كاليفرنيا مي شد، زندگي و تاريخ، چگونه عوض مي شد؟
پاسخ اين سوال نيازمند تفكر خلاق مثل: تخيل، تجربه، كشف، شرح و توضيح ابتكار عمل، آزمايش راه حل ها و كشف ارتباطات است.
رفتار خلاق در نوجوانان
نوجوانان طبيعتي كنجكاو دارند، آن ها با سوال كردن، جست وجو، آزمايش و بازي ياد مي گيرند.آن ها نياز به فرصت هايي دارند تا جهان را از نزديك تر ببينند، نياز به لمس كردن دارند و نياز به زمان تا تجربه اي خلاق داشته باشند و ما ميل كودكان به كنكاش در جهان را محدود مي كنيم.ما با گفتن «كنجكاوي گربه را به كشتن مي دهد» آن ها را نااميد مي كنيم. اگر صادق تر بوديم تصديق مي كرديم كه كنجكاوي يك گربه خوب مي سازد و گربه ها مهارت بسيار زيادي در آزمايش كردن و فهميدن خطرناك يا بي خطر بودن چيزها دارند و به همان اندازه بچه ها هم تمايل بسيار زيادي به كند و كاو دارند كه اين تمايل اساس كنجكاوي و خلاقيت نوجوانان است.
رفتار خلاق در كودكان مدرسه اي
بچه ها در سن مدرسه داراي خلاقيت بسيار بالاو تخيل فعال بوده و با كنكاش، خطر كردن، شرح دادن، آزمايش و تعريف نظرهاي خود ياد مي گيرند.محققان پيشنهاد مي كنند كه بسياري چيزها را از طريق نيروهاي خلاقيت، موثرتر و اقتصادي تر مي توان آموخت.
نقش معلم ها چيست
معلمان هوشمند با به كارگيري يك برنامه درسي مناسب مي توانند فرصت هاي زيادي را براي ايجاد رفتارهاي خلاق پديد آورند. آن ها با محول كردن تكاليف خاص، بچه ها را به انجام كار خلاق، يادگيري مستقل و انجام پروژه هاي فردي و آزمايش فرا مي خوانند.
معلم ها مي توانند با استفاده از مواد برنامه درسي خود تمرين هاي مقدماتي را براي بچه ها و فرصت هايي را براي تفكر خلاق بچه ها به صورتي قانونمند و ارزشمند فراهم كنند.
موارد زير به پرورش خلاقيت نوجوانان كمك مي كند:
-به كودكان آموزش دهيم كه از تلاش هاي خود راضي بوده و به ارزش آن پي ببرند.
-به سوالات غيرعادي كودكان احترام بگذاريم.
-به نظرات و راه حل هاي عجيب آن ها احترام بگذاريم چرا كه كودكان بسياري از ارتباطات را مي بينند كه والدين و معلمان آن ها را نمي بينند.
-به كودكان نشان دهيم كه نظراتشان ارزش شنيدن و فكر كردن را دارد و آن ها را به آزمايش كردن نظراتشان تشويق كرده و با ايجاد رابطه ميان كودكانمان و ديگران به نظراتشان اعتبار دهيم.
-فرصت هايي را براي آن ها فراهم كنيم كه به ابتكارهاي فردي آن ها ارزش و اعتبار مي دهد.
-نظارت بر كودكان و وابستگي زياد به يك برنامه آموزشي معين يادگيري و ابتكار عمل را در كودك از بين مي برد.
-استفاده از مطالب آموزشي بسيار زياد و بدون در نظر گرفتن فرصت هايي براي فكر كردن شديدا مانع يادگيري كودك مي شود.
-مي توانيم فرصت هايي را فراهم كنيم تا كودك بدون ترس از ارزيابي فوري فكر وكشف كند.ارزشيابي مكرر به خصوص در هنگام تمرين، يادگيري و ابتكار و استفاده از روش هاي خلاق كودك را نگران مي سازد.ما بايد اشتباهات صادقانه آن ها را به عنوان بخشي از جريان خلاقيت بپذيريم.
والدين چه نقشي دارند
كودكان به صورت طبيعي با رقصيدن، آواز خواندن، قصه گفتن، بازي و… به صورت خلاق ياد مي گيرند.يكي از چالش هاي خلاقيت، مدارس رسمي هستند. چرا كه در دوره تحصيل والدين هم مانند معلم ها بچه ها را تشويق مي كنند كه رفتارهاي مودبانه داشته باشند، مطيع باشند، از قوانين پيروي كنند و مانند ديگران باشند، در حالي كه اين گونه برخوردها تا حدي استعداد و خلاقيت را در كودكان نابود مي كند.والدين با رعايت موارد زير مي توانند خلاقيت را در كودكانشان پرورش دهند.
-تشويق كودكان به كنكاش، كنجكاوي، آزمايش،تخيل، سوال كردن و گسترش استعدادهاي خلاق.
-فراهم كردن فرصت براي بيان خلاق و حل مسايل به صورت خلاق.
-آماده كردن بچه ها براي تجربيات جديد.
-يافتن روش هاي مناسب در تغيير رفتارهاي مخرب به رفتارهاي سازنده و خلاق و استفاده نكردن از روش هاي كنترل تنبيهي.
-يافتن راه حل هايي براي حل تضاد بين نيازهاي هر يك از اعضاي خانواده.
-اطمينان از توجه و احترام به تمام اعضاي خانواده و ايجاد فرصت براي شركت خلاق تمام اعضا در رفاه خانواده به عنوان يك كل.
-استفاده از آنچه مدارس به صورت خلاق تهيه مي كنند و تلاش براي تكميل تلاش هاي مدرسه.
-ايجاد هدف، تعهد و قدرت بخشيدن به خانواده.
چگونه خلاقيت از بين مي رود
آموختن اين كه تنها يك راه درست در انجام كارها وجود دارد و اصرار به انجام كار به روش درست اشتياق كودك براي استفاده از روش هاي جديد را مي كشد.
-اصرار به واقع بين بودن و نداشتن تخيل زماني كه پرواز كودك در آسمان رويا را احمقانه مي پنداريم و كودك را تالاپ به روي زمين مي اندازيم، اشتياق براي خلاقيت را در او مي كشيم.
– مقايسه كودكمان با بچه هاي ديگر و اصرار به اطاعت كردن، خلاقيت را از بين مي برد، چرا كه اساس خلاقيت، آزادي در اطاعت كردن يا نكردن است.
حق پرورش خلاقيت براي تمام كودكان
بچه ها حق دارند احساساتشان و نگرش خود درباره رويدادها را بيان كنند، درباره خودشان توضيح دهند و نسبت به همه چيز عكس العمل اخلاقي نشان دهند، بترسند، اميدوار باشند و جهان تخيل و روياها و تصورات خودشان را داشته باشند و حق دارند به نحوه خود زندگي كنند.بچه هايي كه دايم وادار به اطاعت مي شوند فرصت بيان خلاق ندارند. در سال 1925 استعداد همان هوش تعريف مي شد، اما امروزه در فرضيه هاي مربوط به استعداد به ويژگي هاي ديگري نيز توجه داشته اند مثل: علاقه، انگيزه، تصميم، توجه، پشتكار، خلاقيت، اعتماد به نفس و عزت نفس.خلاقيت بالابه سادگي به وجود نمي آيد، بلكه نتيجه سال ها يادگيري، تفكر و آمادگي است. در حقيقت بسياري از روان شناسان بر تمرين تفكر عميق تاكيد دارند و اهميت آن را بيش تر از استعداد و علاقه ذاتي مي دانند كه در اين صورت عملكرد اغلب مدارس در پرورش استعدادهاي ذهني دانش آموزان زير سوال مي رود. تاريخ سرشار از افراد خلاقي است كه در دوران دانش آموزي معلمان رضايت زيادي از آن ها نداشته اند. نقش اصلي تحصيل، فراهم كردن تجربه تفكر خلاق براي دانش آموزان است.
خلاقيت جرياني اجتماعي و مشترك است
بر خلاف عقيده عموم، براي ايجاد تفكر خلاق، بيش تر از توانايي هاي فردي، نيازمند حمايت اجتماعي هستيم، افراد بايد به سرمايه هاي اجتماعي مثل منابع هوشي، اقتصادي، فرهنگي و نهادي در طبيعت دسترسي داشته باشند و اين منابع به صورت متفاوت بين افراد تقسيم شده اند و دسترسي به آن ها بستگي به شرايط افراد در جامعه دارد.
چالش هاي تحصيلي
آموزگاران مسوول حمايت از تفكر و بيان خلاق كودكان هستند.حتي تفاوت در اعتقادات، به عنوان يك معلم بر انتظاراتمان از بچه ها و تمرين هاي روزانه آن ها تاثير مي گذارد. پس يك معلم در قبال تفكر خلاق كودكان هم به عنوان يك مشوق و هم مانع عمل مي كند.به طور مثال بسياري از معلمان و والدين تيزهوشي را با خلاقيت (پرورش جريان توليد) اشتباه مي كنند و اشتباه ديگر مترادف دانستن خلاقيت با رفتارهاي نادرست، عجيب و حتي مخرب است.خلاقيت به طور طيبعي شكوفا نمي شود. بلكه مانند توانايي هاي ديگر نيازمند تشويق و راهنمايي است. بر اساس عقيده شكوفا شدن خلاقيت به طور طبيعي كه نتيجه فرضيات اقتصاد آزاد است، نقش معلمان در راهنمايي و رشد كودكان كمرنگ مي شود.
بچه ها نيازمند تربيتي لطيف هستند، راهنمايي هاي ماهرانه از اهداف برنامه هاي هنرمندساز است. مثل بچه هاي جواني كه در Reggio Emilia كتاب راهنمايي از شهرشان درست كردند و نوجوانان بروكلين كه از مهارت ها يشان در هنر گرافيك استفاده كرده و اظهارات قوي راجع به هويت خود، خشونت و مواد مخدر در جامعه ارايه كردند و بچه هاي اسكاتلندي كه در سن 10 تا 14 سالگي يك پروژه سه بعدي را ساختند و در معرض نمايش عموم قرار دادند. در تمام اين موارد خلاقيت خود به خود شكوفا نشده است. بلكه بچه ها آموخته اند كه منابع و مهارت ها را به بهترين وجه به كارگيرند و سپس به آن ها فرصت داده اند تا تحت نظارت افراد حرفه اي و همسالانشان اين مهارت ها را تمرين كنند.