شيوه هاي موفق مقابله با مشكلات زندگي چيست؟
هر فرد يك طوري بايد با مشكلات خود كنار بيايد يعني از يك طرف با آن هماهنگي داشته باشد يعني با مرور زمان و بدون فشار بر مغز و زندگي خود آن را حل كند. مثلاٌ بعضي افراد ممكن است مسيري ديگر را براي حل اين مشكلات انتخاب كنند و به طور منطقي و واقعي به مشكلات مي نگرد تا ريشه هاي اصلي و مهم را پيدا كنند. فرد به تحليل و بررسي نقش خود در اين رخ دادها و رفتار مناسبي در قبال آنها مي پردازد و مسئوليت خود را در انها و در بوجود آمدن آنها مي پذيرد.
شخصي كه براي خود ارزش قائل است و در رويارويي با مشكلات احساس مسئوليت مي كند و نمي گويد كه اين موضوع زندگي و آينده مرا خراب و تباه كرده است.
بلكه او به خود مي گويد اگر من اين كار را نمي كردم اين مشكل بوجود نمي آمد يعني اين مسئوليت را مي پذيرد و از احساسات و هيجانات خود آگاه مي شود.
پذيرفتن مسئوليت يك قدم حياتي:
كسي كه با احساس «ارزش نداشتن» بزرگ شده باشد . در واقع به نوعي زندگي عادت كرده است كه تغيير آن برايش سخت و دلهره آور است. او. به نوعي رفتار غلط فقط عادت كرده است اما براي كنار گذاشتن و تغيير اين عادت شهامت لازم را در خود نمي بيند.
بسياري از ما مي دانيم كه روش زندگي مان درست نيست. مي دانيم كه بايد تغييري در اوضاع ايجاد كنيم تا احساس بهتري از زندگي داشته باشيم اما به رغم اين آگاهي شهامت ايجاد اين تغيير را نداريم. مانع اصلي در اينجا «ترس» است. ترس از گام برداشتن در يك مسير ناشناخته. ترس از نگاه مردم. ترس از نداشتن و نتوانستن. ترس از شكست مبالغه كردن يا دست كم شمردن. به سرزنش هاي ديگران و بسياري از موارد ديگر.
«شخص ممكن است بك عمر به خاطر اين ترس ها از هر گونه تغيير تحول مثبت در زندگي دوري كند»
پس كنترل زندگي خود را خودمان به عهده بگيريم يعني هيچ كس ما را نمي تواند از اين مسئوليت ها خلاص كند و كارهاي ما را انجام دهد پس هر كدام از ما مسئول زندگي و آينده خود هستيم.
آگاهي به مسائل:
بسياري از جوانان از تنهايي رنج مي برند .مضطرب و نگرانند. احساس عدم درك از سوي ديگران مي كنند. خود را حقير و بي ارزش مي دانند. در برقراري ارتباط با ديگران دچار وحشت مي شوند. بدون آنكه به دلايل واقعي اين احساس پي ببرند بسياري به رغم جواني. مأيوس. خسته. كسل و بي علاقه به همه چيز هستند. آنها نيز فكر مي كنند ديگران قادر به درك آنها نيستند. به همين دليل به نفرت و كينه شان افزوده مي شود. آنها فقط مي دانند كه بايد در موقعيت و شرايط بهتري قرار مي گرفتند اما هيچ گونه تلاشي براي رسيدن به اين موقعيت بهتر از خود نشان نمي دهند.
اكثر اين افراد از احساس عدم اعتماد و ارزش به خود رنج مي برند آنها روزها. ماه ها و سالها را تلف مي كنند بدون اين كه بدانند چه كار مي كنند و بدون آنكه كوششي واقعي براي يافتن ريشه ناراحتي هاي خود انجام دهند.
آنان گاه نا آگاهانه اين احساس تحقير و عدم ارزش را ناشي از عارضه فيزيكي يا جسمي و يا نقصي كه در بدن يا صورت خود دارند مي دانند و تمام زندگي خود را صرف توجه به اين مسأله مي كنند بدون اينكه در صدد ريشه يابي مسأله باشند.
تصميم گيري:
در مسير زندگي انتخاب هدف يك مسأله است و تصميم گيري براي رسيدن به آن مسأله اي ديگر به طور مسلم فضيلت مهم و اصلي در تصميم گيري رسيدن است كه با خود عوامل اصلي پيشرفت روحي و رواني. يعني تلاش. اميد و فعاليت را به همراه مي آورد.
همانطور كه بيشتر در تعريف احساس ارزش داشتن بيان كرديم اين موضوع از دو عنصر اساسي تشكيل شده است.
- qاعتماد و يقين دروني به ارزشهاي خود به عنوان يك انسان.
- qاحساس شايستگي و لياقت داشتن
انتخاب هدف و تصميم براي نيل به آن. سبب به ارتقاء ميزان اين دو عنصر مي شود بايد توجه داشت اين حركت به سوي هدف است كه از اهميت بسزايي برخوردار است. يك هدف ممكن است كاملاٌ شخصي مثلاٌ ترك يك عادت نا مناسب مانند سيگار يا كم كردن وزن باشد و يا يك هدف تحصيلي مانند موفق شدن در دانشگاه و يا بدست آوردن يك كار مناسب و يا چيزهاي ديگر . اهميت. در تلاش و پشتكاري است كه براي رسيدن به آن از خود نشان مي دهيم. بسياري از مردم به دليل انتخاب هدفهاي نا معقول و دست نيافتني در نيمه هاي راه خسته و مأيوس برمي گردند و بعضي نيز آنقدر در رسيدن به آن شتاب مي كنند كه طاقت پشتكار و تلاش مداوم را نمي آورند. اين افراد نه تنها به هدف خود نمي رسند بلكه به پايه هاي يقين و باور خود آنچنان صدمه اي مي رسانند كه تا مدتها احساس افسردگي. حقارت و يأس خواهند كرد.