کارتون پينگو


1

كاوه مظاهري: از آن كارتون‌هاي روي اعصاب است، انگار كه يك ماشين چمن‌زني توي سر آدم مدام به چپ و راست برود. شايد بپرسيد «خب چرا مي‌ديدي؟» جوابش خيلي مشكل نيست، مي‌ديديم چون چيز ديگري نبود ببينيم. هر كارتوني كه پخش مي‌شد مي‌ديديم، چه روي اعصاب بود، چه توي دل. اين پينگوي لامذهب، تمام‌شدني هم نبود، پوز اوشين را هم زده بود. وقتي داشتم براي نوشتن اين مطلب اينترنت را زير و رو مي‌كردم تا كمي اطلاعات دربارة‌ توليدش پيدا كنم، تازه فهميدم كه 4 تا سريال دنباله‌دار 105 قسمتي از روي همين پنگوئن بي‌مزه ساخته شده و از 1986 به بعد، پشت سر هم از تلويزيون سوئيس پخش شده. نمي‌دانم واقعا كارگردان بي‌ذوقش (اوتمارگوتمان) به چه اميدي اين 105 قسمت را ساخته؟

Pingu

همة ايده‌هاي بامزه در همة قسمت‌هايش را كه كنار هم بگذاري شايد به 20 تا نرسد، يعني حتي كمتر از ايده‌هاي تكراري «رود رانروكايوت».

پسر خانواده، يعني همان پنگوئني كه نوكش نيم‌ متر كش مي‌آمد، اسمش «پينگو» بود و تقريبا همة قسمت‌ها حول و حوش همين آقا پسر و دوستش، رابي (كه يك سيل بود) مي‌گذشت. سر و كلة پدر و مادر و خواهر كوچكش «پينگا» هم بعضي وقتي ها پيدا مي‌شد.

براي آدم بد سليقه‌اي مثل من شايد «پينگو» لوس و يخ به نظر برسد، ولي همين يخ‌بازي‌ها در زمان پخش خودش، توي دنيا آن‌قدر طرفدار پيدا كرد كه سال 1989 ديويد هاسل هوفِ خواننده، با الهام از زبان من‌درآوردي اين كارتون (معروف به پينگوييش يا پينگويينيس) يك سري موزيك رپ ساخت و اسمش را گذاشت «رقص پينگو» كه احتمالا ربط‌هايي هم به رقص تانگو دارد.

علت موفقيت جهاني پينگو اصولا دوتا چيز است، اول اين‌كه بدون ديالوگ بود و همه فهم، دوم اين‌كه به نظر من سليقة عمومي جهان به سمت چيزهاي مزخرف تمايل دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *