مرمت چیست؟
تعریف مرمت : واژهای است کلی، مشخص، مداخلههای فنی ـ عملی که به منظور تضمین تدام زمانی یک اثر هنری صورت میگیرند.
مرمت آن لحظه شناسائی یک اثر از لحاظ ترکیب فیزیکی و تاریخی، هنری، بمنظور انتقال به آینده را تشکیل میدهد. روندی انتقادی و سپس اقدام خلاقانه، یکی به عنوان جدایی ناپذیر از دیگری.
مرمت عبارت از لحظه شناسایی یک اثر از نظر ترکیب فیزیکی و تاریخی و هنری، به منظور انتقال به آینده.
انواع مرمت:
۱- مرمت علمی و آرکئولوژیک (با مطالعه و تأمل انجام گرفته و بسیار ساده میباشد. محکمکردن بناها، سوارکردن الملنهای جدا شده اثر، حفاری بناهای دورانکلاسیک بخصوص یونان و روم، عملکرد بنا عوض میشود(.
۲- مرمت آرتیستیک و یا هنری (مرمتگر اجازه خلق و ابداع دارد. قسمتهای از بین رفته با روحیات جدید مرمتگر ترمیم میشود، بناهای دوران گوتیک و رنسانس، بناها یا دارای عملکرد هستند و یا اینکه ما برای ادامه حیات بنا باید به آنها عمکرد بدهیم(.
روشهای مختلف باززندهسازی:
۱- مرمت یا باززندهسازی حفاظتی: حفاظت و تعمیرکلیت بنا ـ بیشتر در زمان مطالعه بنا انجام میگیرد
۲- باززندهسازی سبکی، آناستیلوز: جایگذاری مجدد تکهها و عناصر پس از بررسی دقیق سبک، بطوریکه آخرین ترکیب آنها بیشترین شباهت را به اولین صورت داشته باشد ـ در این سبک مجاز به ساخت فقط عنصر اتصال دهنده هستیم.
۳- پاک سازی سبکی: برداشتن الحاقات نامناسب بناکه اصالت بنا را زیر سؤال بردهاست.
۴- مرمت تکمیلی: بازسازی بخشهای از دست رفته بنا به منظور بازگرداندن آن به محیط و زندگی شهری و عمومیکه مرتبط با نظریه و فلسفهای خاص باشد.
مرمت در قرون وسطی (قرن ۵ الی۱۴):
۱- بازسازی از نظر شکل و فرم
۲- توجهی به اصول زیباشناسی و مسائل باستان شناسی نمیشد.
مرمت در دوره رنسانس )قرن ۱۴ الی ۱۶: (
۱- استفاده از اثر به صورت مدل
۲- دستکاری در بنا امری عادی بود (افزدون و یا تکمیل قسمتی(
۳- اصل زیبایی مد نظر معمار بوده
۴-معماران این دوره عقیده داشتند بنای تاریخی را آنچنانکه میبایست باشد (و به عللی ناقص مانده) باید تکمیل نمود.
مرمت در دوره باروک :
اهمیت به بخش مرمت شده بصورتیکه اصل اثر در درجه دوم اهمیت قرار میگرفت. در این دوره اختیارات زیر را برای مرمتکننده داده بودند:
۱- خلق اثر جدید بخاطر بهرهگیری از خصوصیات معماری زمان مرمت
۲- تکمیل اثر هنری با استدلال: ممکن است روزی چنین بوده باشد.
۳- استفاده ازکارهای هنری جدا شده از اثر بصورت عامل تزئینی یا دکور.
مرمت در دوران انقلاب صنعتی:
هنرهای سهگانه این دوران )معماری ـ نقاشی ـ مجسمهسازی( بخاطر اینکه به روی ماهیت اشیاء و تجربه گذشتگان بنیانگذاری شدهاند بصورت یک طبیعت ثانی در آمدهاند.
سیستم معماری کلاسیک: خصوصیات لازمی راکه ماوراء محدودیتهای تاریخی قرار دارند در یککار بخصوص متجلی میسازد.
در سال ۱۷۳۰م بررسی آثار ماقبل تاریخ در پاریس مورد بحث قرار گرفته شد.
در سال ۱۷۳۲م اولین موزه عمومی مجسمههای باستانی در رم در «کامین دولیو» افتتاح شد.
در سال ۱۷۳۹م مجموعه واتیکان در معرض دید عموم قرار گرفت.
در سال ۱۷۵۰م مجموعههای هنری در پاریس و لوکزامبورگ در معرض تماشای عموم قرار گرفت.
مکتب «هستوری سیزم» را میتوان به عنوان لغو ضمنی فرهنگ رنسانس شناخت. یکی از نتایج مستقیم این مکتب تقسیم وظایف معمار است.
در این دوران به عکس قرون وسطایی که طرح از روی مدل اجرایی بوجود میآمد، اکنون اجرا میتواند خود را با طرح منطبق ساخته و از این راه به هماهنگی برسد.
مرمت در دوره نئوکلاسیسم و رومانتی سیسم :
در دوره «نئو کلاسیسم» سعی میشودکه توجه هنرمند به دورهکلاسیک معطوف شده، ارزش حقیقی را فقط متعلق به این مکتب قلمداد نمایند. در صورتیکه در دوره «رومانتیسیسم»که دوره بعد از نئوکلاسیسم میباشد، برای هنریکه واقعاً ارزش هنری دارد، ارزش قائل میشوند.
طرح نمونههای مرمت در دوره «نئوکلاسیسم» مشکل است، زیرا یا اصلاًکار مرمت صورت نگرفته و یا مرمت آنچنان انجام شدهکه هیچ تفاوتی با اصل اثر ندارد و تمامی مراحل مطالعه و تحقیق توسط باستانشناسان صورت گرفته و برنامهریزی میشدهاست.
مرمت بناهایکلاسیک بخاطر اهمیت دادن به دورهکلاسیک چه برای فروش و چه برای حفظ آثار ـ در صورت نبود مدارککافی، مرمت حتا با حدس و گمان نیز انجام میشد.
روش سلسله مراتب)Filologico: ( روش علمیکه در آنکار مرمت بیشتر به صنعت نزدیک شده تا به هنر وطی ان باستانشناسان با مطالعات علمی اثر را تکمیل میکردند و بیشتر توجهشان معطوف به فرهنگ بصری بودهاست.
مرمت قابل قبول در این دوره: ۱- مرمت از روی سبک شناسی (جوانیکازانوا) ۲- رعایت سلسله مراتب (وینکلمن(
ریشه تئوریها و نظریههای مرمت معماری را باید در نیمه دوم قرن ۱۸ جستجوکرد.
نظریه پردازان مرمت
وینکلمن (۱۷۸۶ – ۱۷۱۷)
برای اولین بار به جای اینکه کارهای هنری باستانی را مطابق مد روز تجزیه و تحلیل کند، آنرا به صورت آنچه که واقعاً هست مورد مطالعه قرار داد و به همین دلیل شایسته است که او را پایهگذار تاریخ هنر بدانیم وی ضمناً پیشنهاد میکند که هنر باستانی به عنوان سرمشق تلقی شود و در نتیجه جنبش نو، یعنی نئوکلاسیسم را بنیان میگذارد.
وی معتقد است که تعمیر آثار هنری باید از روی مدارک کتبی و با توجه به تحقیقات تاریخی و با رعایت سلسله مراتب (Filologico) صورت پذیرد. نظریات وی هیچگاه به طور مستقیم در امر مرمت معماری دخالت نداده شد.
– احساس واقعی زیبایی مانند دوغاب گچی است که بر روی سر آپولو در ـ بلودر ـ ریخته شده و تمام قسمتهای آن را پوشانده.
ویته :
وی معتقد است:
1- کار مرمت بادی از نظر مخفی مانده، با کار مرمت ادغام شود.
2- مرمت بیشتر عملی باستانشناسی است تا معماری.
3- در آثار هنری بخاطر خصوصیات مکتبی و ایدئولوژیک آنها، از قرینهسازی در آنها اجتناب شده، به هنگام مرمت نیز باید از قرینهسازی پرهیز شود.
اوژن ویوله لدو (1879ـ1814):
لدو در مرمت به «سبک شناسی» یعنی یافتن روح و خصوصیات اثر هنری معتقد است و با تلفیق این شناخت و فن کاربرد مواد و فرم در دوره خاص اثر، با تجربیات شخصی دست به مرمت میزند. وی به سه اصل 1- برداشتن بخشهای الحاقی (حذف سبکی) 2- تکمیل بنا بصورت آنچه که میباید باشد (بازسازی سبکی) 3- ساخت با سبک و امکانات فنی دوره اثر (بازسازی سبکی). وی رعایت «وحدت سبک» در ساختمان را برای ایجاد روح در آثار هنری لازم میداند. او هنر را مخصوص فرانسه میداند و سهم همده را به هنر گوتیک اختصاص میدهد.
– با شناخت هنرهای قدیم باید دوره خویش را در هنر خویش اجرا و ظاهر نمائیم.
– تنها هنر مردم روم قدیم دارای ارزش نیست، بلکه همه دورهها ارزشمند و قابل احترامند.
به نظر او هنر رومی در درجه دو و هنر یونانی درجه اول میباشد. وی در مورد ساختمانهای دوره گوتیک میگوید: سازهای است زنده، متشکل از نیروهای داخلی جمع و پخش شونده که متعادل میشوند.
لدو خیلی از آثار دوره گوتیک را نجات داد. بناها و آثار مرمت شده توسط لدو:
نتردام پاریس (تعدادی از مجسمههای نمای نتردام) ـ نمای کلیسای کلرمون فران ـ قصرهای کارکاسون وپیراوفون.
بناهای مرمت شده ایتالیا به روش «وحدت سبک»: 1- دومای سانت کروچه (فلورانس) 2- کاستلوا سفور تیسکو (میلان) 3- دومای ناپل.
جان راسکین (1900ـ-1819):
به عقیده وی یک بنای تاریخی به منزله سندی تاریخی است و باید از دخالت و تغییر وضعیت آن اجتناب کرد، هر چند این دخالتها برای حذف قسمتهای زائد، ناهماهنگ و یا استحکام دادن به قسمتهای خطرناک و ناپایدار انجام گیرد. عقیده راسکین عبارت است از: توجه به سندیت بنا و سرنوشت آن و در عین حال، سرسپردگی و تسلیم در برابر طبیعت فرساینده آن. کتاب هفت مشعل معماری از اوست.
در عقاید راسکین به دو نظریه اصلی برمیخوریم:
1- انتقاد از مرمتگران
2- ارائه نظریات پیشتازانه که در دهههای بعدی مبنای قوانین مرمتی در ارتباط با مسائل سیاسی، روانی ـ اجتماعی قرار میگیرد. راسکین با دخالت مستقیم د رآثار هنری مخالف است و وظیفه مرمت کننده را توجه به نگهداری و حفظ آثار هنری میداند، نه دخالتهای بیجا و نامحدودی تحت عنوان «مرمت».
وی معماری انقلاب صنعتی را چنین توصیف میکند:
1-نمایش ظاهری سازهای بنا به صورتی غیر از آنچه که در واقع است
2- ظریفکاری و پوشاندن سطح خارجی بنا با موادی غیر از آنچه که بنا با آن ساخته شده و افزودن تزئینات و کندهکاریها روی بنا.
3- استفاده از تزئینات مختلفی که با ماشین ساخته شدهاند.
– مردگان مالک حقوق قانونی ساخته خود هستند و ما قانوناَ نمیتوانیم زحمات آنان را از بین ببریم، هر چه را که خود ساختهایم آزادیم هر گونه دخل وتصرفی در آن انجام دهیم، اینها نتیجه زحمات بسیار و صرف هزینه گذشتگان است و قانون اجازه از بین بردن آنها را پس از مرگ صاحبانشان به ما نمی دهد، بلکه باید به نسل های آینده انتقال داده شود.
لوکا بلترامی (1933ـ1854):
مرمت تاریخی عنوان پیشنهادی بلترامی است. وی معتقد است: با استناد به مدارک و شواهد تاریخی به منظور برگشت دادن شکل بنا به صورت اولیه آن خواه بعد از خراب شدن و خواه پس از گذشت زمان و تأثیرات ناشی از فرسودگی و…مبدأ بررسی و شرط اتخاذ هر تصمیم بشمار میآید . شکلگیری مجدد بنا با توجه به نقشههای بدست آمده برابر شکل اولیه بنا خواهد بود.
تخریب نقاط حساس شهر برای بوجود آمدن میدان دید و جلوه بیشتر نمای بناهای مهمتر.
کارهای بلترامی عبارتند از: مداخله تخریبی «کلیسای سنجووانی» و تخریب خانهها برای احداث میدان «اسکالا» و بازسازی برج بزرگ ناقوس کلیسای «سنمارک» و نیز به علت تفاوت شکل و تغییر محل بنای آن نسبت به موضع اصلی.
کامیلیو سیت (1903ـ1843):
– ارزش هر بنا به محیط اطراف آن بستگی دارد (روابط فضای موجود بین بنا و محیط).
– مخالفت با جدا کردن بناهای مهم تاریخی از محیط اطراف آن بخاطر انعکاس بیشتر هویت آن.
– اهمیت به میدان به عنوان یک فضای باز عمومی شهری.
کامیلیو بوییتو (1914ـ1836):
علاقه فراوان به بناهای کهن، به منزله یک سند تاریخی و روح و حیات دوباره دادن و بازگرداندن فعالیت به بنای تاریخی.
تأثیرات افکار بوییتو در کنگره آتن:
1- فرق گذاشتن بین سبک قدیم و سبک مرمت.
2- فرق گذاشتن بین مصالح قدیم و مصالح جدید مرمت.
3- بکار نبردن کنجها، زاویهها و سطوح تزئینی در بخشهای تازهساز.
4- ایجاد نمایشگاه و موزهای از عناصر و تکههای جدا شده بنا در داخل یا نزدیک بنا.
5- حک تاریخ مرمت بنا با قراردادن علامتی در روی بخشها و عناصر بازسازی شده.
6- نصب کتیبه بر روی بنای مرمت شده.
7- توصیف مراحل مرمت با عکس و نقشه و قرار دادن آن در بنا و یا نزدیک آن، برای معرفی.
8- تلاش در شناساندن بنا.
جووانونی (1947ـ1873م):
5 اصل مهم جووانی:
1- محکم کاری
2- دوباره چینی(آناستیلوز)
3- آزاد سازی
4- تکمیل کردن
5- نوآوری
– ما حق نداریم در کنار یک بنای تاریخی ساختمانی امروزی و مدرن بسازیم و در غیر اینصورت به سبک و استیل ساختمان باستانی خیانت کردهایم.
– ما میتوانیم در کنار یک معماری باستانی ساختمانی بسازیم و یا قسمتی از یک ساختمان تاریخی که ویران و نابود شده است، تکمیل کنیم. منتها باید سبک و استیل آن بنای باستانی را بگیریم و بعد آن را خلاصه کنیم … ما باید یک بنای Neotro یعنی بی تفاوت داشته باشیم.
– مونومانهای عصر کلاسیک مونومانهای مردهای هستند. چون عمل آنها فقط عملی نمایشی است جهت بازدید سیاحان و خوشآیند تماشاچیان.
جوانی کازانوا:
معتقد است که مرمت کنندگان، اثر هنری را از بین میبرند و تنها در صورتیکه مرمت از روی سبک شناسی صورت پذیرد، قابل قبول است.
پروفسور براندی:
کتابها: تئوری مرمت ـ بودا میخندد ـ تئوری عمومی انتقاد ـ ساختمان و معماری.
عقاید:
1- اثبات و شناسایی یک اثر هنری توسط یک بحث انتقادی.
2- دوباره سازی و دوخت و دوز قسمت کسری اثر هنری.
3- دخالت به عنوان مرمت روی ماده اثر هنری انجام میشود، چه جهت نجات اثر هنری و چه به عنوان خود جسم اثر هنری.
پیشنهادات براندی:
1- با ارزش بودن دید زیباییشناسی، تاریخی
2- دخالت روی اثر هنری شرط به شرط: مرمت یک عمل منتقدانه و یک قضاوت شرط به شرط را میطلبد
3- مرمت عبارتست از توجهی که در ادامهاش دخالت روی ماده اثر هنری میکند و آن دخالت چه برای نجات خود اثر هنری است و چه بهسازی و نجات شاریط محیطی آن اثر.