اقتصاد پرشتاب و مبتني بر دانش


چكيده:

در اقتصاد پرشتاب و مبتني بر دانش امروز كاركنان ارزشمند ترين سرمايه هاي سازمان هستند ولي همين سرمايه هاي ارزشمند چنانچه درست مديريت نشوند مي توانند به بزرگترين تهديد براي سازمان تبديل شوند و همچنين نتايج پژوهشي نشان مي دهد كه مديران ارشد پرچالش ترين و مشكل ترين بخش وظايف مديريتي خود را اداره كاركنان و مديريت منايع انساني سازمان مي دانند اين مهم حاصل نخواهد شد مگر با ايجاد و توسعه فرهنگ كار تيمي در يك سازمان.

هدف مشترك و ايجاد تعهد به هدف و ارزشهاي گروهي به عنوان گام اول در تشكيل يك تيم شناخته شده است وانضباط گروهي ارتباطات موثر انگيزش و شوق كاميابي اعتماد متقابل و بالاخره آموزش مستمر به عنوان عوامل مهم پايداري و موفقيت يك تيم ذكر شده اند .

مقدمه: واقعيت اين است كه تيمي بزرگ نمي توان ساخت مگر اينكه بازيگراني بزرگ داشته باشيم و در واقع كارآيي يك تيم با كارآيي اعضاي آن افزايش مي يابد با توسل به خصوصيات و ويژگي هايي كه در اين مقاله آمده است مي توانيد عضو بهتري براي تيم خود باشد.
اصل اول : سازگار و انعطاف پذيرند.

در واقع نخستين گام در راه ايفاي نقش در تيم ها ميل به سازگاري با تيم است نه اين كه اين انتظار داشته باشيد كه تيم خود را با شما سازگار كند.

بازيگران تيمي كه سازگار و انعطاف پذيرند؛ ويژگيهايي دارند:

1- احساس امنيت مي كنند: در واقع كسي كه احساس امنيت مي كند از تغيير باكي ندارد  چنين آدمي موقعيت جديد يا تغيير مسئوليت هاي خود را برپايه ي

واقعيت هاي موجود ارزيابي مي كند.

2- خلاق هستند: يعني اينكه وقتي روزگار دشوار مي شود راهي مي يابند در واقع كساني كه در هنگام سختي ها دچار هراس نمي شوند و با تفكر گامي نو بر مي دارند خلاق هستند و اين خلاقيت هست كه سازگاري را تقويت مي كند؛ زيرا مي تواند با شرايط جديد؛ به شيوه اي نو كنار بياييد.

براي سازگار تر شدن و انعطاف پذير شدن نقش خودرا ارزيابي كنيد و ببينيد كه آيا نقش ديگري هست كه آن را به خوبي يا حتي بهتر از اين ايفا كنيد!

گاهي هم ممكن در تيم با مسئله اي روبرو شويد در اين مواقع هميشه بايد فراتررا ببينيد به اين حالت كه كمي خودتان را به عقب بكشيد و سعي كنيد از ديد و زاويه ديگري به مسئله نگاه كنيد.

ديگه اينكه بهتر است خود را به آموختن مهارت دهيد.

اغلب هروقت كه بحث از آموختن مي شود اكثرا به ياد كتاب و جزوه و غيره مي افتند و اين كه اگر قرار است چيز جديدي ياد بگيرند؛ كتاب بخوانندو… اين به نظرشان دشوار مي آيد. اما همه آموخته ها به كتاب خواندن نيست.

فرصت هاي خيلي خيلي زيادي براي آموختن هست؛ فقط بر اين شرط كه درآن مكان و زماني كه بايد بشنويد و ببينيد واقعا گوشهاي شنواو چشم هاي بصيري داشته باشيد و مطمئن باشيد كه به آموخته هاي هرچند اندك شما مي تواند در يك مكان و زمان ديگر به كار و كمك شما به عنوان اعضاي يك تيم يا گروه بيايد.

 

اصل دوم: اول بايد با يكديگر كار كرد؛ بعد با يكديگر برنده شد.

همواره چالش هاي بزرگ كار تيمي بزرك مي طلبد و ضروري ترين صفتي كه تيم را در كارهاي دشوار موفق مي سازد همكاري توام با همدلي اعضاي آن است.

بايد دقت كنيد كه منظور صرفا همكاري تنها نيست؛ زيرا همكاري يعني اينكه با توافق يكديگر كاري را انجام دهيم اما اگر همدلي هم با آن جمع شود؛ يعني انجام كار در كنار يكديگر و اعضاي تيم هاي همدل؛ عالم ديگري دارند.

عواملي كه باعث همدلي اعضاي تيم مي شود:

بزرگترين عامل تحول در برداشت و بينش است بينشي در راستاي آن اعضاي تيم بايد به چشم هماكاراني همدل به آن بنگرند نه به چشم رقيب!

البته ما منكر اين نمي شويم كه در هر تيمي رقابت وجود دارد در يك گروه از فرزندان خانواده اما اگر مي خواهيد اين تيم به هدف بزرگ برسد بايد در راستاي رقابتي سالم و مكمل آنها بود.

مورد بعدي كانون توجه ماست؛ اين كه هر وقت اتفاقي افتاد اول اين سوال را از خودتان كنيد كه اين اتفاق چه پيامدي براي تيم دارد در مرحله بعد بپرسيد چه چيزي براي من دارد! در واقع بايد به جاي خود؛ تيم را در كانون توجه قرار دهيد و به فكر همه باشيد.

اصل سوم:مشتاقند

در واقع انسان در هر كاري كه اشتياق داشته باشد؛ توفيق مي يابد. چون براي پذيرش هر چيزي در هستي اشتياق و نياز لازم است. رابرت هوبارد مي گويد: اگر مي خواهيد به اشتياق برسيد سعي كنيد هر كاري را در سطح عالي آن انجام دهيد چون كاري كه خوب انجام شد؛ اشتياق شما را بر مي انگيزد.

اصل چهارم: تعهد پذيرند.

William hmarray در اين باره مي گويد :

لحظه اي كه خود را به انجام كاري متعهد مي سازيم خداوند هم به ياري مي آيد؛ دست هايي به ياوري مي آيند كه اگر تعهدي نداشتيد؛ نمي آمدند.

بسياري از مردم تعهد را از دريچه ي حساس خود مي نگرند اما تعهد راستين چيز ديگري است؛ تعهد امري احساسي نيست بلكه ريشه ي آن در منش ماست. چون احساسات پيوسته احساسات پيوسته در نوسانند؛ اما تعهد به سنگ خارا مي ماند.

تعهد به استعداد توانايي بستگي ندارد.به قدرت بيشتر؛ توانايي يا فرصت گرانبها تر نيازي نيست. بنابراين است كه آن چه را داريم به كار گيريم. يعني اگر خود را به كاربرد آنچه داريم؛ متعهد سازيم خواهيم ديد كه هم استعداد داريم؛ هم توانايي و مي توانيم به تيم خود بهره بيشتر برسانيم.

اما چه طوري مي شود يك تعهد پايدار داشت؟

اساسي ترين پاسخ اين است كه اگر پايه هاي تعهد ما براساس اعتقادات و ارزش هاي ما بنا شده باشند؛ حفظ آن تعهد آسان تر خواهد بود.

و از طرفي بايد قبل از هر چيز تعهدات اعضاي تيم خود را ارزيابي كنيم؛ چون اساسا تعهد نسبت به آدم هاي نا متعهد ناممكن است.

در انتها در راستاي تعهد خود دل به دريا بزنيد.

اصل پنجم:

Fredrich nitzsche مي گويد: اگر كسي كه ” چراي ” دارد كه براي آن زندگي كند؛ تقريبا “چگونه اي” را تحمل مي كند.

به اين معني كه اعضاي تيمي كه در راه رسيدن به هدفشان احساس رسالت مي كنند؛ آنها مقصد تيم را مي دانند و به رهبر تيم اجازه رهبري مي دهند و توفيق تيم براي آنها مهمتر است تا توفيق خود.

اصل ششم:

William bullergeats در اين راستا مي گويد:

مثل خردمندان فكر كنيد اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد.

اعضاي تيمي كه با يكديگر ارتباط برقرار مي كنند قبل از هر چيزي مي دانند كه نبايد خود را از ديگران جدا كنند.

اعضاي تيم هر قدر بيشتر يكديگر را بشناسند و هدف هاي تيم را بهتر بدانند؛ تفاهم بيشتري پيدا مي كنند.

بازيكني كه درباره اعضاي تيم اطلاعات داشته باشد و با آنها ارتباط داشته باشد؛ سرمايه تيم است.

اما خوب براي بهبود از ارتباطات با اعضاي تيم بايد آنها رك وراست باشيد.

اگر ممكنه ياران تيمي را بي خبر نگذاريم.

يعني اگر ممكنه ديگران هم در جريان اموري گذاشت بهتره كه اجازه دهيم آنها هم وارد جريان امور شوند چون مردم به كاري كه به بازي گرفته شوند؛ بيشتر بها مي دهند و به چشم صاحب كار نگاه مي كنند.

اصل هفتم:

دستاوردهاي چشمگير حاصل عادي و معمولي است.

ما همواره بايد پيشاپيش زمان فكر كنيم و كارهاي آينده را مرحله بندي كنيم و براي انجام هر مرحله آمادگي هاي لازم را پيدا كنيم . مثلي است كه مي گويد: يك بار مي توانيد ادعا كنيد كه غافل گير شده ايد بعد از آن معنايش اين است كه آمادگي نداريد.

اصل هشتم: لايق و با كفايت هستيد

جمله معروفي از Howard w.newton هست كه مي گويد مردم اغلب فراموش مي كنند كه كارها با چه سرعتي انجام داديم؛ اما كيفيت كار در يادها مي ماند. كساني كه كيفيت براي آنها است به جزئيات مي پردازند اين اصل است كه اگر كارهاي كوچك را خوب انجام دهيم كارهاي بزرگ خود به خود انجام مي شوند و همواره بايستي راه را تا آخر ادامه دهيم.

وقتي شروع به كار مي كنيم اگر كيفيت براي ما مهم است؛ بايستي كار را تمام و كمال به پايان برسانيم و نگذاريم كه هيچ گوشه اي از كار ناتمام بماند.

اصل نهم: اعتماد

در يك كار تيمي كساني كه قابل اعتماد هستند كه قبل از هر چيزي مسئوليت پذير باشند و در انجام هر كاري فكر كنند داشتن هم زمان اين دو صفت ضروري است يعني اين كه همواره مي شود به كسي اعتماد كرد كه در انجام هر كاري فكر مي كند حتي اگر آن كار از محدوده ي وظايف و مسئوليت كاري او خارج باشد و وقتي آن كار انجام در نهايت به نفع تيم تمام مي شود.

آخرين ويژگي عضو قابل اعتماد تيم پايداري اوست.

به اين مفهوم كه اگر نتوان بر ياران تيمي هميشه اعتماد كرد ؛ هيچ گاه نمي توان اعتماد كرد.

پايداري فراتر از استعداد است و منشي را مي طلبد كه به رغم دشواريها جاترند.

اصل دهم: با ياران تيم مي جوشند

اگر ما به عنوان اعضاي يك تيم از خواست ها اميدها و هدف هاي هم تيمي هايمان با خبر باشيم ؛ بهتر مي توانيم بيا آنها روابط صميمانه اي را شكل دهيم ؛ و در اين حالت از وجود و حضور يكديگر لذت مي بريم و در سايه ي اين با هم بودن مي توانيم كارهاي دشوار و ناخوشايند را به تجربه هاي مشترك و مثبت برگردانيم.

اصل يازدهم: انضباط دارند

اين كه اعضاي يك تيم در برخي از شرايط خارق العاده چه مي كنند؛ نتيجه پرورش انظباط ان ها در سالهاي پيش است.

اما خوب انضباط در چه زمينه هايي بايد ايجاد شود ؟

اول از هر چيزي بايد انضباط را در انديشه ي خودمان بارور كنيم .

انضباط احساسات و عواطف داشته باشيم به اين مفهوم كه اجازه ندهيم احساسات ما را از كاري كه بايد انجام دهيم و مورد اخر انضباط در اقدام و عمل هست .

اصل دوازدهم : ياران تيمي را بالا مي كشند

اين اصل بر ياران تكيه مي كند و اعتقاد دارد كه هرچه بر قدر و ارزش ياران تيم افزوده شود كارايي تيم بالاتر مي رود.

اعضاي چنين تيمي به ياران خود قدر ور منزلت مي دهند ؛ در اين صورت است كه عملكرد كار بالا تر مي رود چون عملكرد آدم ها به طور معمول باز تاب انتظارات كساني است كه مورد احترام آنهاست.

قبل از هر چيز آنها اين مطلب را مي دانند كه تا خودشان پر و بال نگشايند نمي توانند به ديگران پر وبال بدهند .

در كل اگر ما بخواهيم بر توانايي ياري از ياران تيمي خويش بيفزاييم بايستي اول سطح كار خود را بالا ببريم .

اصل سيزدهم: همواره پيگير و ستوه اند

اعضاي چنين تيمي هرگز و هرگز ميدان را ترك نمي كنند.

آنها همواره در انجام كاري كه قرار است انجام دهند اصرار و سماجت دارند؛ اصرار در كار يعني اين كه :

  • هرچه داريد در طبق اخلاص بگذاريد نه بيشتر از آن را
  • با عزم و اراده كار كنيد نه اين كه خود را به دست سرنوشت بسپاريد

كسي مثل توماس اديسون كه مي گفت : من از جايي آغاز مي كنم كه آخرين نفر رها كرده است.

اصل چهاردهم: دره ي ارتقاي خويشند

كساني كه در پي ارتقاي خويشند نمي گذارند كه روزي بگذرد مگر اينكه آنها چيز جديدي ياد گرفته باشند چيزي كه بر دانش و معلومات آنها بيفزايد.

كساني كه پيوسته به فكر ارتقاي سطح دانش و بينش خود هستند از سه فاكتور آمادگي تفكر و تامل و به كار بستن غافل نمي مانند و در راه ارتقاي خويش از برنامه آموزشي براي پيشرفت خود استفاده مي كنند

اصل پانزدهم: از خود گذشته اند

Charler Goodyear مي گويد: از اينكه من كاشتم و ديگران برداشتند گله اي ندارم پشيماني فقط وقتي معني دارد كه بكاريم اما كسي درو نكند.

راه هاي زيادي براي تقويت اين صفت در ما وجود دارد از جمله اينكه

ياد بگيريم كه پنهاني و بي سر و صدا كمك كنيم .

كمك كردن به ديگران بدون هيچ انتظاري از خود آنها يك منش فوق العاده است كه حاصل از خودگذشتگي است ديگر اينكه خود را عادت دهيد به جاي خود  ديگران را معرفي كنيد يعني اينكه سعي كنيم تا صفات مثبت ديگران را پيدا كنيم وآنها را پيش بالا دستان و اعضاي خانواده شان بيان كنيم.

اصل شانزدهم : همه مشكل گشايند

همه راه حل جويان و مشكل گشايان اعتقاد دارند كه مشكلات تصوير هاي ذهني ما هستند و اين فقط به نگرش ما بستگي دارد كه چگونه و با چه نگرشي با آنها روبرو شويم اگر همه ما به آن به چشم يك مانع گذرا يا يك بدبياري نگاه كنيم ديگر مشكلي نخواهيم داشت.

آنها اعتقاد دارند كه بهتر است درباره استراتژي خود از نو بينديشيم آلبرت انيشتن مي گويد مشكلات بزرگي كه با انها روبرو مي شويم با همان سطح تفكري كه آنها را ايجاد كرده ايم حل نمي شوند يعني اينكه بايد از لاك تفكر معمولي خود خارج شويم و چند قاعده را زير پا بگذاريم و مسئله را از نو تعريف كنيم

اصل هفدهم : همواره قصد و هدفي دارند

Avlin toffler  مي گويد كه در حين انجام كارها كارهاي كوچك بزرگ فكر كنيد تا كارهاي كوچك شما مسيري درست پيدا كند در واقع ما بايد همواره هدف و مقصدي را برگزينيم كه ارزش صرف عمر را داشته باشد فقط در اين حالته كه اگر حتي راه طولاني هم باشد عزم و اراده ما سست نمي شود اين افراد هدف گرا همواره اين شعار را در ذهن دارند كه ما به دنيا نيامده ايم كه همه كار را انجام دهيم بلكه امده ايم كه كاري انجام دهيم به همين منظور است كه همواره مسئوليت هاي خود را اولويت گذاري مي كنيم و پيوسته بر مبناي آن كار مي كنيم.

خوب است نه گفتن را ياد بگيريم جان ويدسو مي گويد اگر به هر كاري كه خوشتان آمد دست بزنيد و براي هرچيزي كه دوست داريد وقت بگذاريد ان وقت كاري كه بايد انجام دهيد را به انتظار گذاشتيد و مسلما نمي توانيد در آن كار با كيفيت بدرخشيد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *