نقش محبت در زندگي خانوادگي


نقش محبت در زندگي خانوادگي

نظام هستي بر اساس مهر و محبت پروردگاربه انسان پديد آمده است اگر محبت نبود،نه طلوعي بود ونه غروبي. نه بهاري بود و شکفتن گلها و نه نغمه هاي شورانگيز بلبلان . نه کوهساري وجود داشت و نه آبشاري ، نه امواج غلطان درياها به چشم مي خورد و نه ستارگان در آسمانها چشمک مي زدند .

اگر عشق و دلدادگي نبود شوريدگان به دنيا نمي آمدند و اشعار نغز و زيبا سروده نمي شد . اگر سوز و گداز دلدادگان نبود کوه بيستون شکافته نمي شد و ذوق و هنر هرگز تولد نمي يافت ، ديگر معلم شوريده دلي پيدا نمي شد و کلاسهاي درس تعطيل مي گرديد .

دفتر زندگي با کلمه عشق و محبت آغاز شد و جلوه هاي گوناگون جمال و کمال در کل هستي پديد آمد . انسانها هم که جزئي از نظام کلي هستي هستند با عشق متولد مي شوند با دلدادگي به تلاش و کوشش مي پردازند و در آخرين لحظات زندگي سرشار و لبريز از عشق و دلدادگي چون حبابها به اقيانوس هستي و ابديت مي پيوندند . پس آغاز و سرانجام زندگي و هستي از مهر و محبت آکنده است و آنان که از عشق و دلدادگي خبري ندارند نامشان در دفتر و جريده انسانها ثبت و ضبط نمي شود .

اگر مي خواهيم خانواده استواري داشته باشيم اگر مايل هستيم از زندگي لذت و بهره بگيريم ، اگر مي خواهيم کودکان ما با نشاط و خرمي زندگي کنند ،‌ اگر مي خواهيم استعدادهاي خداداد در آنان شکوفا گردد و اگر مي خواهيم روح اميد و اعتماد و تلاش و کوشش در آنان زنده شود . زندگي خانوادگي را از مهر و محبت لبريز و سرشاز نماييم و در و ديوار خانه را با صفا و صميميت آذين بندي کنيم .

رسول خدا ( ص ) مي فرمود : هيچ بنايي در نزد پروردگار محبوب تر از بناي خانوادگي نيست بديهي است که منظور خانواده اي است که لبريز از مهر و محبت باشد . در گفتار ديگري فرمود . مرد مسلمان پس از اسلام فايده اي برتر و والاتر از همسري مسلمان به دست نياورده است . همسري که هر گاه به او مي نگرد سراسر وجودش از شادي و سرور لبريز مي گردد . هر گاه از او چيزي را طلب مي کند از او اطاعت مي کند و درغيبت شوهرش با همه وجود از ناموس و مال او پاسداري مي نمايد . پرواضح است که اين گونه ارتباط استوار و صميمي جز در پرتو مهر و محبت زن و شوهر به يکديگر امکان پذير نيست . پيوندهاي عاطفي است که زن و شوهر را به وحدت و يگانگي سوق داده هر دو يکي مي شوند و دوگانگي و اختلاف و درگيري از ميان برداشته مي شود . در برخي از روايات اسلامي از همسر به انيس موافق تعبير شده است.

پيشوايان ديني با انتخاب چنين کلماتي به همه خانواده ها گوشزد مي کردند که زن و مرد در محيط خانوادگي بايد با يکديگر دوست و صميمي و مونس و همدم يکديگر باشند . واضح است که وصول به اين هدف جز در پرتو دوستي و صميميت خالصانه امکان پذير نيست . رسول خدا (ص) مي فرمود : من از دنياي شما سه چيز را دوست دارم اول بوي خوش ، دوم زنان و سوم نماز را که نور چشم من است . هدف اساسي پيامبر بزرگوار اين بوده است که براي همه زنان و مردان اين واقعيت را تبيين کند که کانون خانوادگي بايد از مهر و محبت لبريز باشد تا زندگي مفهوم واقعي خود را از دست ندهد .

در تاريخ اسلام آمده است که رسول خدا (ص) قبل از تولد فاطمه موظف شد مدت چهل روز از خديجه کبري فاصله بگيرد و به اعتکاف بپردازد . خديجه کبري در اين مدت از شوق و عشق رسول خدا ( ص ) بي تاب شده ، اشکهاي فراواني از ديده فرو مي ريخت ، رسول خدا برخي از مؤمنان را نزد خديجه فرستاد و يپام داد که اين فراقت و دوري به دستور پروردگار مي باشد ومهر و محبت ايشان به او کماکان گرم و سوزان است . با توجه به مقدمات ذکرشده اين حقيقت آشکار مي شود که زندگي جز در پرتو مهرورزي و محبت کردن امکان پذير نمي تواند باشد .

در اينجا اين سئوال مطرح مي شود که زن و شوهر چگونه بايد با يکديگر برخورد داشته باشند تا کانون خانوادگي از مهر و محبت لبريز گردد . در پاسخ مي گوييم که هيچ معلومي بدون علت تحقق نمي يابد . براي ايجاد صفا و صميميت بايد رفتارهاي خاصي در محيط خانوادگي حاکميت داشته باشد تا صفا و يگانگي فراهم آيد به همين مناسبت به رفتارهايي که موجب ايجاد صفا و صميميت مي شود اشاره مي کنيم .

1- اولين عاملي که موجب پديد آمدن صميميت مي شود خوش اخلاقي است . بديهي است که منظور از حسن خلق نرمي وملايمت و تحمل و شکيبايي است . زن و مرد بايد سعي کنند در ارتباط با همديگر روحيات انساني را در حد کمال مراعات کنند و از تندي و تيزي وعصبانيت و حساسيت ها جداً‌ پرهيز نمايند . از امام حسن مجتبي نقل شده است : هيچ عيش و زندگي برتر و والاتر از خوش اخلاقي نيست .

 

2-دومين عاملي که صفا و صميميت را در محيط خانوادگي فراهم مي آورد خوش زباني است . زن ومرد خانواده بايد از ابراز هر نوع کلمات و الفاظ زننده و کوبنده اجتناب کنند و هرگز نسبت به يکديگر زخم زبان نزنند زيرا هيچ عاملي همانند نيش زدن به صميميت خانواده لطمه وارد نمي کند . رسول خدا در طول زندگي خود در ارتباط با مسائل شخصي و خانوادگي هرگز زبان به انتقاد نگشود و اگر اعتراض و انتقادي مي کرد در انحصار مواردي بود که به حدود و قوانين الهي تجاوزي به عمل آمده بود و در غيراين صورت با سکوت و ناديده گرفتن گذشت مي کرد .

3- سومين نکته که بسيار حساس است و در ايجاد و حفظ صميميت ها نقش مؤثر را عهده دار است خوش برخوردي است . همه افراد علاقه دارند که ديگران با آنان برخورد خوبي داشته باشند . بنابراين زن و مرد هم از اين قاعده کلي مستثني نيستند. هر مردي دوست دارد وقتي به خانه قدم مي گذارد همسرش با چهره اي خندان و با گشاده رويي با او برخورد کند . چنانکه زن خانه نيز متوقع است وقتي مرد وارد خانه مي شود سختي ها و دشوارهاي زندگي را فراموش کند و با چهره اي متبسم و خندان با همسرش مواجه شود . فراموش نکنيم که برخوردهاي اوليه افراد بسيار مؤثر و نقش آفرين است . به عنوان مثال سبقت گرفتن در سلام را و افشاي سلام در برخوردها تأثير بسزايي در ديگران دارد و روحيه ها و رفتارها را تغيير مي دهد . به اعتقاد ما يکي از نشانه هاي بارز خردمندي در زن و مرد خوش برخوردي است عده کمي هستند که از اين توانايي برخوردارند . اين گونه افراد در اولين برخورد با ديگران اعم از خردسال و بزرگسال آنان را شيفته و مجذوب خود مي کنند و در برابر اين عده بسياري از مردم نيز برخوردي خشک و ساده دارند .

4- نکته چهارم که در ابقاي صميميت ها بسيار مؤثر مي باشد اين است که در زندگي خانواگي ، زن و مرد احترام يکديگر را حفظ کنند و در برابر اعضاي خانواده و بيگانگان رفتارشان با يکديگر آنچنان گرم و صميمي باشد که همه گمان کنند آن دو از کثرت گذشته به وحدت و يگانگي واقعي رسيده اند . در انجام امور خانوادگي و فاميلي از تک روي پرهيزنمايند و تا رضايت و تمايل طرف مقابل را به دست نياوره باشند به اظهار نظر قانع اقدام نکنند . البته ممکن است که در مواردي زن و مرد بدون در نظر گرفتن نظر و رأي همسرش يک جانبه به گرفتن تصميماتي اقدام کند به اعتقاد ما چنين رفتارهايي از طرف مرد وزن بزرگترين بي احترامي به حرمت و تخفيف طرف مقابل است .

5- نکته پنجم اينکه زن و مرد موظف هستند يکديگر را تأييد و تثبيت کنند و اين کار علاوه بر اينکه عملاً انجام مي گيرد بايد در گفتار و رفتار هم انعکاس يابد به عبارت ساده تر زن و مرد رسماً بايد اعتراف کنند که منهاي طرف مقابل قادر به زندگي کردن نيستند . اين تأييد و پذيرش موجب افزايش صفا و صميميت خواهد بود از رسول خدا نقل شده است که فرمودند : وقتي مردي به همسرس مي گويد تو را دوست دارم اين جمله هرگز از قلب همسرش زائل نمي شود . بايد توجه داشته باشيم که همه انسانها اعم از مرد و زن در تمام دوران زندگي از شک و ترديد برکنار نيستند و اين ترديد و شک در رفتار و کردارشان نيز منعکس مي شود لذا وقتي مورد تأييد ديگران قرار مي گيرند جان و توان تازه اي بر آنان دميده مي شود .

 

عشق و زندگی

زندگی زن و شوهرهای جوان در آغاز، غالباً توأم با صفا و آرامش بوده، مهربانی و مؤدت بر تمامی روابط آنها سایه افکنده است. همین مؤدت و مهربانی میان آنان است که مایه ی آرامش روان می شود و دنیایی آکنده از عشق  و محبت به ارمغان می آورد. زیرا پسر و دختری که براساس فطرت الهی نیازمند یکدیگرهستند، اکنون به خاطر طبیعت خویش به سوی هم جذب شده اند و هر کدام معنایی دیگر برای زندگی یافته اند و در کنار هم آرامش می یابند. این آرامش ، از اینجا ناشی می شود که این دو جنس، مکمل یکدیگر و مایه ی شکوفایی و نشاط و پرورش هم هستند؛ به طوری که هر یک بدون دیگری ناقص است و طبیعی است که میان یک موجود و مکمل وجود او چنین جاذبه ی نیرومندی وجود داشته باشد. این آرامش خاطر جز به وسیله ی عشق و محبت به دست نمی آید. ازدواجی که در آن مهر، محبت و علاقه وجود نداشته باشد، طبیعتاً زندگی از آرامش واقعی برخوردار نخواهد بود و دیری نخواهد پایید که بنیان آن سست شده، ویران می گردد. چرا که «خانه از پای بست ویران است». به همین جهت ، در سال های اولیه ی زندگی، علاقه و محبت نقش مهمی در پایداری اساس خانواده دارد و در حقیقت انگیزه ی ارتباط و بستگی بین زوجین است.

وقتی مردی برای همسرش کارهای جزئی اما متعدد انجام می دهد، زن درمی یابد که شوهرش او را دوست دارد و این سبب می شود که زن قابل اعتمادتر و دوست داشتنی تر به نظر برسد. انجام کارهای جزئی برای زن، برای خود مرد نیز التیام بخش است. در واقع این اقدامات جزیی، رنجش های او و رنجش های همسرش را التیام می بخشد، و مرد به تدریج خود را موجودی قدرتمند و مؤثر می بیند.

استاد شهید مطهری، درباره ی نقش ازدواج در ایجاد علاقه محبت بین زن و مرد، می فرماید:

«پسر و دختری که هیچ کدام آنها در زمان تجردشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند مگر در آن چه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همین که به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند، برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بینند، شعاع خواسته هایشان وسیع تر می شود، و چون صاحب فرزند شدند، به کلی روحشان عوض می شود. آن پسرک تنبل و سنگین، اکنون چالاک و پر تحرک شده است و آن دخترکی که به زور هم از رختخواب بر نمی خاست، اکنون تا صدای کودک گهواره نشینش را می شنود، همچون برق می جهد. کدام نیروست که لختی و رخوت را برد و جوان را این چنین حساس ساخت؟ آن، جز عشق و محبت نیست».

قرآن کریم به این مهم اشاره دارد و می فرماید:

«از نشانه های او این که همسرانی از جنس خود شما برایتان آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید و در میانتان مؤدت و رحمت قرار داد، در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند».

 

بنابر برخی از تفاسیر، منظور از مؤدتی که در آیه به آن اشاره شده است، همان مهر، محبت و مهربانی بین زن و شوهر است که انگیزه ی ارتباط در آغاز زندگی است، ولی در سال های پایان زندگی که یکی از دو همسر، ممکن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر کار و خدمتی نباشد، «رحمت، شفقت و دلسوزی» جای «مؤدت و مهربانی» را می گیرد.

از نظرگاه قرآن، مؤدت و مهربانی یکی از اصول اساسی زندگی مشترک  است که خداوند آن را در میان زن و شوهر جوانی که دل به فردا بسته اند، قرار داده است. غرض از این مؤدت، دوستی خالص و صمیمانه و به عبارتی دیگر همان علاقه آتشینی است که باید بین زوجین وجود داشته باشد. آن گونه دوستی و علاقه ای که در اعماق جان آنها ریشه بدواند و موجبات آرامش و سکونشان را فراهم آورد. این علاقه و محبت که اوج آن در ماه های اولیه ی زندگی است، اگر خالصانه و بی ریا باشد و بنا به دستور اسلام پیوسته اظهار گردد، به طور فزاینده ای رشد می یابد و عشقی ماندگارخواهد شد.

داد و ستد عاطفی میان زن و شوهر در ابتدای زندگی تأثیر غیر قابل انکاری در پرورش فرزندان دارد؛ چرا که پدر و مادر فقط در فضایی آکنده از عشق و محبت می توانند به تربیت نسلی سازنده و بالنده بپردازد، و نقصان محبت در هر کدام از آنها، بی شک خلل بزرگی در امر پرورش صحیح کودکان ایجاد می کند. در این میان، عواطف مادر نقش بیشتری در تربیت دارد و برخورداری او از عواطف شوهر، تأثیر فراوانی در احساسات مادری او دارد، در نتیجه «وجود زن باید از وجود مرد، عواطف و احساسات بگیرد؛ تا بتواند فرزندان را از سرچشمه ی فیاض عواطف خود سیراب سازد».

بنابراین عواطف و احساسات زن و عشق او به زندگی زناشویی، بستگی مستقیم به میزان محبتی دارد که از جانب شوهر دریافت می کند.

بنابراین تبادل عاطفی بین زن و شوهر را می توان یکی از ویژگی های خانواده ی متعادل اسلامی و عامل مؤثر همنوایی و سازگاری زوجین دانست. چنان که گفته شد، در ابتدای زندگی این تبادل عاطفی حضور وافر و چشمگیر دارد؛ ولی پس از مدتی به لحاظ عدم آگاهی یا غفلت یکی از زوجین یا هر دو، نبض زندگی کند می شود و عواطف سرشار فروکش می کنند. آنچه در این مرحله از زندگی زناشویی مهم است، نگهداری و افزایش این محبت بی شائبه نسبت به یکدیگر است. محبتی که اگر فرو پاشد، بنیان زندگی فرو خواهد ریخت و جهنمی سوزان پدید می آورد و منشاء ناراحتی ها، اضطراب ها و فشارهای روانی خواهد شد.

از این رو، آگاهی از شیوه های صحیح تبادل عاطفی، می تواند از سرد شدن کانون خانواده جلوگیری کند. چه بسیارند زنان و شوهرانی که یکدیگر را دوست دارند، ولی یا راه ابراز و تبادل اشتیاق را نمی دانند، یا شرم افراطی، مانع از آن می شود که محبت بی ریای خود را اعلام دارند.

اعلام محبت به سادگی امکان پذیر است و انجام آن هم راه های گوناگونی دارد. از طریق مراقبت ها و رسیدگی به هم در غذا، بهداشت و نظافت، آرایش، معاشرت و برخورد، تمجید و تحسین از کارهای یکدیگر، تقویت روحیه ی هم، حمایت از یکدیگر به هنگام نیاز و راه های مختلف دیگری که زن و شوهر باید به تناسب موقعیت های گوناگون، آنها را بیابند و عشق و محبت خود را به یکدیگر ابراز کنند.

تبادل عاطفه، عشق و محبت بین زن و شوهر، ابتدا باید از قلب آغاز گردد. زوجین باید محبت را در قلب خویش پرورش دهند و عشقی خالصانه نسبت به یکدیگر در دل خود پدید آورند. محبتی که صادقانه، بی ریا و دور از هرگونه شائبه باشد. عشقی که در آن ظاهر سازی و تصنع نباشد و بدون منت، از صمیم قلب، به جا و به موقع باشد. این امر آنچنان مهم است که اسلام ، در همان ساعات اولیه ی زندگی به مرد سفارش می کند که از خداوند این مهر ومحبت را بخواهد، و بگوید:

«بارخدایا! الفت و مهربانی و رضایت او را به ارزانی دار، امر از او راضی گردان و میان من و او بهترین الفت و گرد هم آمدن قرار ده، چرا که تو دوست دار هستی و از حرام اکراه داری» .

آنگاه پس از پرورش این عشق در درون خویش، با سخنان پاکیزه و مهرانگیز و کلمات زیبا و دل انگیز، به اظهار این محبت بی ریا بپردازند . چرا که «سخنی که از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند».

رسول خدا- صلی الله علیه و اله وسلم – در این باره می فرماید:

«این گفته ی مرد به زن خود که «من تو را دوست دارم»، هرگز از قلب زن بیرون رفتنی نیست».

حضرت امام جعفر صادق – علیه السلام – نیز اظهار عشق و محبت زن نسبت به شوهر را با گفتار پاکیزه و دل انگیز از جمله ویژگی های زنان خوب می شمارند.

یکی دیگر از شیوه های تبادل عاطفه، نشان دادن علاقه و محبت به وسیله ی رفتار است؛ و در این راه ، انجام هر کار کوچکی که نشان دهنده ی عشق و محبت باشد، برای زن و شوهر خوشایند و قابل قبول است. همین کارهای کوچک و جزئی از عوامل همنوایی، سازگاری و تفاهم  اخلاقی بین آنهاست.

دستور اکید اسلام است که:

«با زنان مهربانی کنید و دل هایشان را به دست آورید، تا با شما همراهی کنند».

حضرت امام علی – علیه السلام – نیز صفای زندگی و سازگاری بین زوجین را در مدارا کردن و معاشرت نیکو با یکدیگر دانسته، می فرماید:

«در تمام حالات با همسرت مدارا کن و به نیکی معاشرت نما تا زندگی با صفا شود».

در روایات متعدد دیگری، اسلام خوشرفتاری، نیکی و مهربانی زن را نسبت به شوهر، از وظایف او می شمارد و همراهی و سازگاری با شوهر را در همه حال لازم می داند.

پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – در این باره می فرماید:

«یکی از وظایف زن این است که چراغ خانه را روشن کند، غذا آماده نماید، وقتی شوهر وارد می شود تا نزدیک در به استقبال شوهر بیاید و به او خوش آمد بگوید».

چنان که اشاره شد، اظهار عشق و علاقه زن و شوهر به هم، به هر وسیله ی ممکن – و هر چند کوچک و جزئی باشد- موجب رضامندی طرفین است واین امر در مورد زنان بیشتر صدق می کند.

مردها اغلب گمان می کنند که اگر کار کوچکی برای همسرشان انجام دهند، مثلاً برای او شاخه گلی بخرند، یا از دست پخت او تعریف کنند امتیاز قابل توجهی در روابط زناشویی خود به دست نمی آورند. با این ذهنیت مرد گمان می کند که با پرداختن به کارهای بزرگ و مهم برای همسرش، وظیفه ی خود را به بهترین شکل انجام داده است؛ اما این قاعده مؤثر واقع نمی شود، زیرا زن ها در این مورد، ذهنیت کاملاً متفاوتی دارند.

به راستی وقتی مردی برای همسرش کارهای جزئی اما متعدد انجام می دهد، زن درمی یابد که شوهرش او را دوست دارد و این سبب می شود که زن قابل اعتمادتر و دوست داشتنی تر به نظر برسد. انجام کارهای جزئی برای زن، برای خود مرد نیز التیام بخش است. در واقع این اقدامات جزیی، رنجش های او و رنجش های همسرش را التیام می بخشد، و مرد به تدریج خود را موجودی قدرتمند و مؤثر می بیند. زیرا عشق، علاقه و توجهی را که به آن احتیاج دارد، دریافت می کند؛ در این شرایط، زن و شوهر هر دو به خواسته های خود می رسند. همان طور که مردها باید پیوسته برای ایجاد علاقه و محبت همسرشان، کارهای جزئی کنند، زن هم باید متقابلاً از این اقدامات جزئی شوهر، تشکر و سپاسگزاری کند.

از نگاهی دیگر شاید بتوان گفت، نقش زن در استحکام خانواده  از طریق محبت و عشق، چه بسا بیشتر از مرد است. زیرا طبیعت او این چنین است و نشان دادن محبت به شوهر ضمن این که اعتماد او را به خود جلب می کند، نفس گریز پای او را نیز در مهار و کنترل خود در می آورد، زن از طریق اعمال محبت می تواند در جان شوهر نفوذ کند؛ در قلب او تأثیر گذارد؛ به او شادی و امید دهد؛ اضطراب و نگرانی اش را از میان ببرد و به او آرامش و صفا بخشد . زن با یک تبسم یا تشکر می تواند به شوهرش اطلاع دهد که از کار او خشنود شده است. زیرا برای این که بتواند همسرش را از لحاظ عاطفی تأمین کند، به قدر شناسی و تشویق او نیاز دارد. مرد باید احساس کند که می تواند تفاوتی را در همسرش ایجاد کند و اگر بفهمد کسی متوجه خدمات او نیست، از ارائه ی خدمات بیشتر خودداری می کند. بنابراین زن باید شوهرش را آگاه سازد که قدر خدمات او را می داند و از آن تشکر می کند.

با این روش، حتی اگر مردی همسرش را دوست نداشته باشد، هنوز این زن است که می تواند، برای بهبود روابط خود با شوهرش کاری انجام دهد، بدین صورت که اگر زن خدمت کوچک و جزئی ارائه شده از سوی شوهرش را مورد قدرشناسی قرار دهد، مرد بار دیگر احساس می کند که همسرش را دوست دارد.

محبت در زندگی

یكی از ویژگیهای مهم انسان, برخورداری از عطوفت و احساس ترحم نسبت به هموطنان خود است.

یكی از ویژگیهای مهم انسان, برخورداری از عطوفت و احساس ترحم نسبت به هموطنان خود است.

دگردوستی و محبت, در سایر حیوانات, در شعاعی بسیار محدود و تنها بین مادر و فرزند و در برخی موارد نیز پدر, جریان دارد آن هم در مدت كوتاه اول زندگی و براساس غریزه. اگر در برخی از حیوانات, همچون مورچگان و موریانه ها و زنبور عسل, نمونه هایی از تعاون و همكاری, یافت شود, باز براساس غریزه و ساختار وجودی آنهاست, نه برگرفته از خواسته های درونی و احساسات پاك نوع دوستی و دلسوزی و عواطف.

  • طبیعت اولی حیوان و انسان

طبیعت اولی برخی از حیوانات, تنها به خوردن, آشامیدن و لذت جنسی محدود می شود. این طبیعت, همان خصیصه ((بهیمیت)) آنهاست. بسیاری دیگر از حیوانات, علاوه براین, دارای خوی درندگی نیز هستند كه از آن به عنوان ((سبعیت)) یاد می شود و حتی در برخی از آنها بر بهیمیت نیز غلبه دارد, چنان كه در باره پلنگ و گرگ, مشهور است كه اگر به گله گوسفندی حمله كند, تا آنجا كه بتواند, گوسفندان را از پای درمیآورد,درصورتی كه فقط یك گوسفند برای سیرشدن او كافی است.

برخلاف حیوانات, طبیعت و فطرت اولی انسان, بر ((الفت و عواطف)) استوار است, تا آنجا كه برخی معتقدند, واژه انسان از ((انس)) گرفته شده است, یعنی انسان موجودی است كه براساس طبیعت اولی خود, با دیگران می جوشد و با آنان مإنوس می گردد و بدین وسیله پایه های زندگی خود را برپا نگه می دارد.(۱) بنابراین, اگر شخصی بر اثر اخلاق تند, بدخویی, قساوت قلب و كوریدل, از محبت كردن به دیگران و جذب مردم و همنوعان خویش عاجز باشد, از طبیعت انسانی خود خارج شده است.

امام صادق علیه السلام از نبی اكرم(ص) چنین نقل كرده است:

((با فضیلت ترین شما, خوش خوترین شما است. آنها كه خوش برخورد و مهمان دوست هستند, با دیگران می جوشند و مردم نیز با آنان چنین هستند و آغوش گرمشان فرش آنهاست.))(۲)

همچنین آن حضرت از امیرالمومنین علی(ع) این گونه نقل كرده است:

اخلاق مومن جاذب و نرم است كه دیگران را به سوی خود می كشاند. سپس فرمود: در آن كس كه نه با دیگران انس می گیرد و نه دیگران می توانند با او بجوشند, خیری نیست. (۳)

در روایات اسلامی, چنین تعبیری, معمولا در مواردی به كار می رود كه چیزی طبیعت و اقتضای اولی خود را از دست بدهد و رنگ ببازد. به عنوان مثال, حضرت علی(ع) می فرماید:

((… الا لاخیر فی عباده لیس فیها تفكر))

عبادتی كه از روی تفكر نباشد, خیری در آن نیست.(۴)

عبادت وقتی كه با آگاهی و تفكر همراه نباشد, از طبیعت نخستین خود كه تربیت و سازندگی است, فاصله می گیرد و در این حال, جز صورتی برای آن باقی نمی ماند.

و نیز امام صادق(ع) درباره تربیت و مراقبت از فرزند پس از ۲۱ سال, فرمود:

((فان فلح والا فلاخیر فیه))

اگر آن همه اعمال نظارت و تربیت نتیجه ای داد و به بار نشست كه خوب والا, در او خیری نیست.(۵)

عدم تإثیر تربیت در این مدت طولانی, نشانگر آن است كه چنین فرزندی, تربیت پذیری ندارد و طبیعت اولی خویش را از دست داده است.

براین اساس, انسانی كه از دایره ((انس)) بیرون رود و نتواند با دیگران رابطه گرم و صمیمی برقرار كند, از فطرت اصلی خود خارج شده و به بیراهه رفته است.

  • محبت به دیگران و حب ذات

((بهیمیت)) و ((سبعیت)), از لوازم حب ذات و خودخواهی محسوب می شود و صفت كمال, برای حیوان است و رشد آن نیز برای او هیچ نقصی به دنبال ندارد, درحالی كه وجود حب ذات در انسان, گرچه در اصل و در حد اعتدال لازم است ـ تا او را به مراقبت و محافظت جان خود از خطرها وادارد ـ ولی چنانچه از مرز خود تجاوز كند, خود بزرگترین نقص محسوب شده و منشإ صدها آفت, برای نوع انسانی خواهد بود. برعكس, آنچه مایه رشد و تعالی اوست, حس دگردوستی و شدت عطوفت نسبت به دیگران است.

امیرالمومنین علی(ع) فرمود: عاجزترین مردم كسی است كه نسبت به جذب دوست ناتوان باشد و عاجزتر از او كسی است كه دوستان خود را با برخوردهای نادرست از دست بدهد.(۶)

روشن است كه شرط اول دوستی و محبت و ایجاد سازگاری با محیط, پرهیز جدی از خودخواهی و حب نفس است. مردم, شخص ازخودراضی را نمی توانند تحمل كنند و از او متنفر و گریزانند. از این رو, ما نباید همه چیز را برای خود بخواهیم و به خاطر سود خود, حقوق دیگران را زیرپا بگذاریم و در عین حال, توقع داشته باشیم كه آنان به سوی ما جذب شوند و نسبت به ما علاقه مند و وفادار باشند. انسان ازخودراضی, بتدریج دوستان خود را از كف می دهد و خود به خود منزوی می شود.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: شدیدترین وحشتها, عجب و خودخواهی است.(۷)

سر این حقیقت آن است كه هنگام بروز ناملایمات و پیشامدهای ناگوار كه انسان دچار وحشت و اضطراب می شود, دوستان و آشنایان و اطرافیان دلسوز و علاقه مند او به كمكش می شتابند و به وی تسلی و آرامش خاطر می دهند و چنانچه بر اثر عوامل بیرونی, مانند ظلم ظالم, پیری, مریضی و غیره به تنهایی و انزوا مبتلا شده و از حضور در صحنه های مختلف اجتماع محروم گردد, محبت و دوستی و همدردی آنان, روح او را نوازش می دهد, ولی آن كس كه بر اثر گرفتاریهای درونی و بیماریهای روحی همچون عجب و خودخواهی, منزوی شده است, نه تنها از جسم و تن مردم بهره مند نیست, بلكه از محبتها و احساسات دوستانه آنان نیز محروم است, و نه تنها دلهای مردم را با خود به همراه ندارد كه كینه های آنها را بر اثر رفتارهای ناهنجار خود بر ضرر خویش, تحریك كرده است. به عبارت دیگر, چنین شخصی هم از نظر جسمی تنهاست و هم از نظر معنوی, از این رو, دچار بدترین نوع وحشتهاست.

  • محبت به دیگران رمز موفقیت

انسان با محبت و عشق به دیگران بالندگی می یابد, از خود می برد و به اجتماع و خدای اجتماع می پیوندد; در این صورت, خداوند نیز دلها و محبتهای مردم را به سوی او جلب می كند و وی را از دست آنان برخوردار می سازد.

خدمت صادقانه و به دور از ملاحظات شخصی و خودخواهانه, اعتماد سایرین را جلب كرده و آنها را به سوی انسان جذب می كند. رمز موفقیت انسانهای بزرگ در اصلاحات اجتماعی و ایجاد تحولات در عرصه های مختلف آن, برخورداری آنها از عواطف مثبت و احساسات قوی و ظریف بوده است.

رسول خدا(ص) از تمامی صفات برجسته و كمالات انسانی در عالی ترین سطح آن برخوردار بود, با این حال, قرآن كریم از میان این اوصاف, خلق نیكوی آن حضرت را با عنوان ((خلق عظیم)) یاد كرده(۸)و وجود آن را رمز اساسی موفقیت پیامبر(ص) در گسترش هدفهای الهی اش می داند و عدم آن را وسیله ای برای پراكندگی یاران و مومنان از پیرامون آن حضرت معرفی می كند.(۹) این درحالی است كه علاوه بر خوش اخلاقی, دل رحمی ایشان نیز یكی از اسباب مهم گرایش مردم به سوی آن حضرت بود.

رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت به مومنان دارای قلبی رووف و مهربان(۱۰) و نسبت به كافران مإمور به شدت عمل بود.(۱۱) قرآن كریم نیز جامعه ای را جامعه ((محمدی)) می داند كه در این جهت به آن حضرت اقتدا كرده باشد:((محمدرسول الله والذین معه إشدإ علی الكفار رحمإ بینهم))(۱۲)

محمد(ص) فرستاده خداست و كسانی كه با او هستند در برابر كفار, سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.

و این بزرگترین مشخصه اسلام ناب محمدیصلی الله علیه وآله است. باز هم در این باره خواهیم نوشت.

زندگی با عشق و محبت

درویشی قصه زیر را تعریف می کرد: یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود. وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته است آدم مهربانی مثـل او حتما ًبه بهشت می رود. در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فراگیر نرسیده بود و استـقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد. فرشته نگهبانی که باید او را راه می داد نگاه سریعی به فهرست نام ها انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به جهنم فرستاد. در جهنم هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود. مَرد وارد شد و آنجا ماند . . . چند روز بعد شیطان با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه فرشته نگهبان را گرفت و گفت: « این کار شما تروریسم خالص است! »

نگهبان که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید: چه شده ؟ شیطان که از خشم قرمز شده بود گفت: « آن مَرد را به جهنم فرستاده اید و آمده وکار و زندگی ما را به هم زده.از وقتی که رسیده نشسته و به حرف های دیگران گوش می دهد و به درد و دلشان می رسد.حالا همه دارند در جهنم با هم گفت و گو می کنند یکدیگر را در آغوش می کشند و می بوسند. جهنم جای این کارها نیست! لطفا ًاین مَرد را پس بگیرید!! » وقتی قصه به پایان رسید درویش گفت: « با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند! »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *