دلائل نبوت پيامبر اسلام (ص)
مقصود از نبوت خاصه، نبوت پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ است. پيامبر اسلام آخرين پيامبر الهي و شريعت او آخرين شريعت آسماني است.
دليل بر نبوت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ :
جامعترين طريق اثبات نبوت فرد اين است كه مدعي پيامبري بر اثبات ادعاي خود معجزه بياورد و با منكران و مخالفان تحدي نمايد. در اين صورت، اگر آنان از مبارزه با او عاجز شوند، نبوت او ثابت خواهد شد.
در اين كه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دعوي نبوت كرده است، ترديدي نيست، چنان كه ظهور معجزههاي بسيار توسط او نيز از مسلمات تاريخ است. معجزات پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دو گونه است:
يكي، قرآن كريم كه معجزة علمي و جاودان است؛ و ديگري، معجزات عملي آن حضرت كه برخي از آنها در قرآن كريم و موارد ديگر در كتابهاي حديث و تاريخ نقل شده است، اينك به اختصار اين دو قسم از معجزههاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را بررسي ميكنيم، تا برهان نبوت او آشكار گردد.
الف. قرآن معجزه جاويدان
قرآن كريم در ابعاد مختلف معجزه است:
1. اعجاز ادبي قرآن
مهمترين جهت اعجاز قرآن براي معاصران عصر رسالت، جنبة ادبي قرآن بود؛ زيرا آنان در فن فصاحت و بلاغت از مهارت بالايي برخوردار بودند و اعجاز ادبي قرآن را به خوبي ميشناختند. در اين جا به اعتراف عدهاي از برجستگان فن فصاحت و بلاغت به معجزه بودن قرآن در اين زمينه، اشاره ميكنيم:
وليد بن مغيره، يكي از سه نفري است كه در هنر بلاغت همتا نداشت. وقتي ابوجهل (برادرزادة وليد) نزد وليد رفت و گفت: اي عمو، تو دين محمد را قبول كردهاي؟
وليد گفت: چنين نيست، من بر دين پدران خود باقي هستم، ليكن من كلامي شنيدم كه بدنم از آن به لرزه درآمد!
ابوجهل: آيا كلام او شعر است؟
وليد گفت: شعر نيست.
ابوجهل گفت: آيا گفتار محمد خطابه است؟
وليد گفت: خطابه هم نيست، زيرا خطابه كلامي است كه به هم متصل است؛ ولي كلام محمد از هم پراكنده ميباشد و به هم شباهتي ندارند و با اين حال بسيار شيرين و زيباست… كلام او سحر است و دل مردم را مسحور ميكند.[1]
هم او در جاي ديگر گفته است: به خدا سوگند! احدي در ميان شما نيست كه از من به شعر و خصوصيات آن داناتر باشد. به خدا سوگند! كلام محمد هيچ شباهتي به هيچ يك از اقسام شعر ندارد، ليكن كلام او ـ كه به عنوان كلام خدايش ميخواند ـ حلاوت و طراوت مخصوص به خود دارد. كلام او بسان درخت استوار است كه در زمين ريشه دوانيده و بر فرازش ميوة دانش و حكمت قرار گرفته است. كلام او از هر سخني بالاتر است، هيچ كلامي برتر از سخن او وجود ندارد، كلام او مادون خود را خُرد و بيمقدار ميكند.[2]
طفيل بن عمرو، از قبيله دوس، بعد از شنيدن سخنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به دنبال حضرت رفت و گفت: «… به خواست خدا آن را شنيدم و بسيار دلنشين و نيك يافتم، كار خود را به من بازگو.»
آن گاه ميگويد: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آياتي را از قرآن تلاوت نمود كه من هرگز سخني بدان شيريني و شيوايي نشنيده بودم، از اين رو اسلام آوردم…»[3]
عتبة بن ربيعه، از بزرگان قريش، ميگويد: «… من سخني شنيدم كه به خدا سوگند تاكنون نظير آن را نشنيده بودم. به خدا، نه شعر است و نه سحر، نه كهانت است و نه جادوگري… اين سخني كه من شنيدم سخن بزرگي بود و آينده مهمي دارد.»[4]
2. اعجاز قرآن در قلمرو معارف و احكام
درك اين جنبه از اعجاز قرآن در گرو اين است كه بدانيم بخش عظيمي از آيات قرآن مربوط به معارف ديني و اصول كلي نظام زندگي بشر است كه در برگيرندة عاليترين معارف و جامعترين قوانين است، و اين در حالي است كه محيط جزيرة العرب ـ كه پيامبر در آن رشد كرده بود ـ كمترين اطلاعي از اين قبيل معارف و احكام نداشت، بلكه فرهنگ حاكم بر جامعة آن روز عربستان، فرهنگ شرك و جاهليت بود و از نظر عقل پذيرفته نيست كه فردي كه در چنان جامعهاي رشد نموده است، بتواند چنان معارف و قوانين فوقالعادهاي را عرضه نمايد. بنابراين بايد پذيرفت كه قرآن از جانب خداوند نازل گرديده است.
3. قرآن و خبرهاي غيبي
در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه برخي مربوط به گذشتهاي بسيار دور ميباشد مانند آياتي كه تاريخ پيامبران و امتهاي آنان را بازگو نمودهاند. هم چنين خبرهايي غيبي كه مربوط به حوادث آينده بوده و بعد به وقوع پيوسته است. در اين جا چند نمونه را يادآور ميشويم:
الف. پيشگويي دربارة جنگ ايران و روم:
«غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ».[5]
روميان مغلوب شدند (و اين شكست) در سرزمين نزديكي رخ داد اما آنان پس از (اين) مغلوبيت، به زودي غلبه خواهند كرد.
آن چه آيه مباركه خبر داد در مدت كمتر از ده سال واقع گرديد، و پادشاه روم بر پادشاه ايران غالب و سپاه روم وارد سرزمين ايران شد.
ب. پيشگويي دربارة شكست دشمن نيرومند:
«أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ».[6]
يا ميگويند: «ما جماعتي متحد و نيرومند و پيروزيم»؟! (ولي بدانند) بزودي جمعشان شكست ميخورد و پا به فرار ميگذارند.
اين جريان در جنگ بدر واقع شد، آن گاه كه ابوجهل اسب خويش را جلو راند و در پيشاپيش لشكر گفت: «ما امروز از محمد و يارانش انتقام خواهيم گرفت»، ولي خداوند او را هلاك و جمعيتش را متفرق ساخت.
ج. پيشگويي در مورد سرنوشت دشمنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ :
«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ».[7]
آن چه را مأموريت داري، آشكارا بيان كن و از مشركان اعراض كن، ما (خطر) استهزا كنندگان را حتماً از تو برطرف خواهيم كرد، همان كساني كه به خدا شرك ميورزند پس به زودي ميفهمند.
اين آيه در مكه، نازل گرديد، آن هنگام كه كسي تصور نميكرد روزي خواهد آمد كه قريش شوكت و عزت خويش را از دست خواهد داد، و سلطنت و نيروي آنان با پيروزي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در هم خواهد شكست.
4. هماهنگي و عدم اختلاف در قرآن
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً».[8]
چرا در قرآن دقت و تدبير نميكنند، كه اگر از ناحيه غير خدا بود تناقضات فراواني در آن مييافتند.
ميدانيم كه قرآن كريم در طول 23 سال در دوراني پر فراز و نشيب فراهم آمده است، ولي با اين حال مطالب آن از چنان انسجام و هماهنگي و يكنواختي برخوردار است كه به وضوح نشان ميدهد كه ساختة ذهن بشر نيست و الا با تفاوت شرايط زماني و مكاني و روحي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و زياد شدن تجربيات آن حضرت، بايد عادتاً مطالب سالهاي اول و آخر عمر آن حضرت تفاوت كند. اين مطلب آنگاه آشكارتر ميگردد كه بدانيم قرآن مجيد در شرايط و احوال مختلف نازل گرديده، و عادتاً محال است انسان در اين شرايط متضاد و مختلف، مطالبي هماهنگ و در حد اعلاي از فصاحت و بلاغت بگويد.
5. پيشگوييهاي علمي قرآن
قرآن كريم در دورهاي از تاريخ و در سرزميني كه بشر هيچ گونه آگاهي از رازهاي عالم طبيعت نداشت، پرده از بسياري رازها برگرفته است كه پس از گذشت قرنها درستي آنها اثبات گرديد، و بشر توانست با بهرهگيري از ابزارهاي دقيق آن رازها را بشناسد. در اين جا تنها به سه نمونه اشاره ميكنيم.
الف. قانون توازن در قرآن:
«وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ».[9]
و در روي زمين هر چيز را با اندازه مخصوص روياندهايم.
اخيراً در علم گياه شناسي ثابت شده است كه هر يك از انواع نباتات از اجزاي خاص و با ميزان معين، تركيب يافته به طوري كه اگر بعضي اجزاي آن كم و زياد ميشد، از صورت آن نبات خاص خارج گرديده و نبات ديگري ميگرديد.
ب. قانون تلقيح در قرآن: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ.»[10]
ما بادها را تلقيح كننده فرستاديم.
اشجار و نباتات نيز مانند حيوانها به تلقيح دو جنس مخالفت نيازمندند، و بدون آن نتيجه و ثمرهاي نميدهند و تكثير نوع تحقق پيدا نميكند. اين تلقيح در برخي از اشجار و نباتات به وسيلة بادها انجام ميپذيرد. مانند زردآلو، صنوبر، انار، پرتقال، پنبه و حبوبات كه تلقيح آنها به وسيلة باد صورت ميگيرد. وقتي دانههاي داخل شكوفههاي آنها ميرسد، كيسههايي كه در ميان شكوفه قرار گرفته است، سر باز ميكند و گردي كه در ميان كيسه قرار گرفته به وسيله بادها بر چهرة ماده گلها افشانده ميشود، و به اين ترتيب تلقيح صورت ميگيرد و ماده گلها آبستن شده و براي به وجود آوردن نتايج، آمادگي پيدا ميكنند.
ج. حركت زمين: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً».[11]
آفريدگاري كه زمين را براي شما گهواره قرار داد.
كره زمين براي بشر حكم گهوارهاي را دارد كه در اثر حركت وضعي و انتقالي، براي ساكنان خود حالت آرامش بخش ايجاد ميكند، زيرا همانطور كه نتيجه حركت گهواره، پرورش و استراحت اطفال است، نتيجه حركت روزانه و سالانة زمين نيز پرورش انسانها و ساير موجودات اين جهان ميباشد.
ب. معجزات ديگر
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ علاوه بر قرآن معجزههاي فراوان ديگري داشته است كه براي اطلاع كامل ميتوان به كتابهايي كه در اين زمينه نگارش يافته است، رجوع كرد. در اين جا به ذكر چند معجزه بسنده ميكنيم:
- حركت درخت به خواست پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنان كه شرح آن در نهج البلاغه (خطبه قاصعه) آمده است.
- در سفر تبوك، اصحاب از تشنگي شكايت كردند، حضرت دست مبارك را در آب ظرفي كه حتي يك نفر با آن سيراب نميشد، گذاشت و آب آن افزايش يافت به گونهاي كه همگي از آن آب خورده و حتي چهارپايان را نيز سيراب نمودند.
- به هنگام هجرت از مكه به مدينه در ميان راه به خيمه زني به نام «ام معبد» رسيد، در خيمه گوسفند لاغري با پستانهاي خشكيده بود. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: اگر رخصت دهي شير آن را من بدوشم. آنگاه با دست كشيدن به پستانهاي گوسفند و خواندن دعا، آن قدر شير از پستان گوسفند دوشيد كه «ام معبد» و همه اصحاب از آن نوشيدند و سير شدند و در آخر نيز خود نوشيد.
- ستوني از درخت خرما در مسجد مدينه بود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام خواندن خطبه به آن تكيه ميداد. و آن گاه كه منبر ساختند و پيامبر از ستون مفارقت كرد، به ناله درآمد (مانند ناليدن كودك براي مادر مهربان، يا مثل نالة ناقه براي بچه خود) تا آن كه آن حضرت از منبر به زير آمد و آن را در بر گرفت و تسلي داد.
- به هنگام هجرت از مكه، يكي از مشركان به نام «سراقه بن مالك» كه در تعقيب آن حضرت بود به وي رسيد، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آن حال دعا فرمود كه: «الهي، به هر صورت كه خود ميداني، شر او را از من دفع كن»، به ناگاه دست و پاي اسب سراقه در زمين هموار و بيگل و لاي، فرو رفت و به كلي از حركت باز ايستاد!
سراقه گفت: اي محمد، دانستم كه اين كار توست. اكنون دعا كن تا از اين ورطه رهايي يابيم و من عهد ميكنم كه باز گردم و هر كس را كه از عقب آيد باز گردانم. حضرت در اين هنگام دوباره دعا فرمود و زمين اسب او را رها كرد و او باز گرديد.
- به هنگام هجرت به مدينه، وقتي آن حضرت وارد غار گرديد كبوتري بر در غار آشيانه ساخت و عنكبوتي تار كشيد، به طوري كه وقتي مشركان به در غار رسيدند، گفتند ممكن نيست در اين سال كسي به اين جا در آمده باشد.
- در جنگ خيبر، وقتي زينب بنت حارث ـ كه يهودي بود ـ گوسفند زهرآلودي را به رسم هديه نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرستاد و آن حضرت از پاچة آن گوسفند لقمهاي در دهان مبارك نهاد، آن لقمه به سخن آمد و گفت: از من مخور، زيرا من به زهر آلوده شدهام. و آن حضرت لقمه را بينداخت.
فهرست منابع و فيشها:
[1] . سيره ابن هشام، ج 1، ص 289، اعلام الوري طبرسي، صص 52ـ51.
[2] . سيره ابن هشام، ج 1، ص 289، اعلام الوري طبرسي، صص 52ـ51.
[3] . سيره ابن هشام، ج 1، ص 313.
[4] . سيره ابن هشام، ج 2، ص 23.
[5] . روم/ 3ـ2.
[6] . قمر/45ـ44.
[7] . حجر/ 96ـ94. [8] . نساء/ 82.
[9] . حجر/ 19
[10] . حجر، 22 [11] . طه/53