عدالت ، معيشت ، فرهنگيان
حقق و اجراي عدالت ، حل مشكلات معيشتي توده مردم و ايجاد رفاه اجتماعي سه جزء جدايي ناپذير است كه دولت نهم تحقق آنرا به عنوان شعار و خط مشي خود سرلوحه تمام اقدامات خويش قرار داده و تمام هم و غم خود را نسبت به حل مشكل اساسي در اين سه حوضه معطوف نموده است . بدون ترديد توفيق در هر يك از اين سه حوزه مستلزم عملي شدن و تحقق توامان آنها بوده و هست .
اگر عدالت بعنوان زيربناي استوار و مستحكم در عمل و گفتار دولتمردان و دست اندركاران امر بصورت مخاطب قرار نگيرد يعني توان نسبت به حل مشكلات معيشتي جامعه متوقع بود و لا جرم بدنبال ايجاد و افزايش رفاه اجتماعي در غالب چنين ساختاري بود .
در اين حوزه كه عدالت كه عدالت بعنوان زير بناي نقش اساسي را در توسعه پايدار در بخش معيشت و رفاه بعهده مي گيرد . اساساً موضوع عدالت نه تنها در اين حوزه بلكه در تمامي حوزه هاي انساني بعنوان سنگ زيربناي هر تحول و توسعه اي از اهميت بسزايي برخوردار است .
در اين بين وظيفه دولتها ست كه با استفاده از ابزارهاي موجود و با ارايه برنامه هاي مدرن و راهبردي نسبت به نهادينه ساختن عدالت در حوزه خود اقدام نموده و عدالت را بعنوان يك فرهنگ بومي سازي نمايند .
در بين ابزارهايي كه دولت مي تواند با اتكا به آن نسبت به تحقيق اهداف خود همت گمارد نقش آموزش و پرورش در بين و قشر فرهنگيان بيش از هر بازوي توانمندي مي تواند كار ساز و مثمر واقع گردد . قشر فرهنگيان جامعه بعنوان متصديان آموزش و پرورش در هر جامعه بعنوان اولين حلقه در راه ميل به اهداف توسعه اي و تحولگرا بسيار كارساز و مهم مي باشند . از اين روست كه در مبحث عدالت در حوزه معيشت بمنظور ميل به افزايش رفاه اجتماعي قشر فرهنگيان جامعه را از دو سو مي توان مورد برسي قرار داد . نخست در حوزه اي كه به ايفاي نقش فرهنگيان در ارايه تعريف ، ترويج و نهادينه سازي عدالت در سطح جامعه مي پردازد و حوزه دوم نقشي است كه عدالت در حوزه معيشت و رفاه عمومي فرهنگيان ايفا مي كند .
در حوزه نخست كه رابطه فرهنگيان با عدالت را تحت پوشش قرار مي دهد بايد اذعان داشت نقش فرهنگيان نقشي پويا ، كار آمد و مثمر ثمر است . براي آنكه تحول و توسعه بر محوريت توسعه و تحول پايدار شكل بگيرد نخست بايد عدالت پايدار بعنوان يك هنجار و فرهنگ بومي گردد و لذا هيچ فرهنگ و هنجاري شكل نمي گيرد مگر آنكه در پس آن آموزش قوي و اصولي نهفته باشد . عموماً افراد در هر جامعه بيشتر زمان خود را به ياد گيري و آموزش پرورش لذا با سرمايه گذاري كافي در حوزه آموزش مي توان نسبت به ميل به اهداف متعالي انسان اقدام نمود .
درست همانگونه كه پيامبران الهي براي ترويج و اشاعه مكتب خود راهكار آموزشي را برگزيده و با اتكا به اين حربه نسبت به ترويج و اشاعه مكتب خود همت گماردندند. لذا از اين جهت است كه آموزگاري را شغل انباء و اولين آموزگاران تاريخ را انباء مي دانند لذا شايد بتوان عدالت را با حربه هايي بصورت كوتاه مدت و مقطعي در جامعه اشاعه داد لكن براي آنكه بخواهيم مفهوم عدالت را بطور صحيح و كارآمد عملي كنيم هيچ راهي جز آموزش مدون و مداوم آن نداريم كه بار اين مسووليت تماماً به دوش قشر فرهنگيان مي باشد .
قشري كه بدفعات اثبات نموده اند در صورت وجود برنامه اي مدرن و اصولي با كمترين توقع و انتظار مي توانند در خدمت مباني اسلام مثل عدالت بوده و نسبت به اشاعه آن با جان و دل اقدام نمايند .
اما آنچه كه مشكل ساز واقع گرديده بحث در حوزه دوم است جايي كه رابطه عدالت در مورد فرهنگيان مورد بحث واقع مي گردد .طبقه فرهنگيان بعنوان قشري متعهد و دلسوز همواره در طول ساليان اخير در كشور ما مورد بي عدالتي قرار گرديده اند كه نمو بارز آن وضعيت معيشتي و رفاهي اين قشر است . اگر نگوييم نوك تيغه تيز بي عدالتي بسوي طبقه فرهنگيان جامعه نشانه رفته است بي شك اين طبقه بيشترين مهم از بي عدالتي را بخود اختصاص داده است كه اين همان تنها داشته بيشترين اين طبقه است . اما اگر بخوبي بنگريم درمي يابيم كه آن عملكردها در رفاه طبقه فرهنگيان تاثيري نداشته است .
آري در اين حال قصد آن نداريم كه با بيان مشكلات معيشتي فرهنگيان شان و منزلت والان آنان را تحت الشعاع قراردهيم لكن سخن ما در اين مقاله اين است كه يا مي توان از قشري كه طعم عدالت را نچشيده است و در مورد هجمه هر نوع بي عدالتي واقع گرديده انتظار ترويج و اشاعه عدالت را جست . دولت محترم اگر مي خواهد عدالت را بعنوان يك اصل مهم ديني ، اجتماعي توسع دهد و به اجرا در آورد بايد در وهله نخست نسبت به متصديان و مناديان عدالت ، به عدالت ورزي بپردازد . آيا واقعاً زمان آن شده است كه به مشكلات عديده فرهنگيان بصورت اساسي و ضرب العجل پرداخت . دولت محترم بايد بداند دستيابي به حوزه اول كه همان توسعه و تحول با محوريت توسعه و تحول پايدار است مستلزم توجه و توسعه حوزه دوم يعني بحث و تقابل عدالت با موضوعات و مشكلات عديده فرهنگيان و قشر فرهنگي جامعه است . پس انتظار مي رود دولت محترم با توجه مكفي به اين طبقه به ايجاد تحول و توسعه جامعه كمك شايان بنمايد .
تامين زندگى كارمندان
رسيدگى به معيشت كارمندان نه تنها اميد بخش و انگيزه كار بهتر و بيشتر مى شود بلكه سبب آرامش خاطر آنان بوده ، و مانع تجاوز به اموال مردم و بيت المال مى گردد. امام على عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد:
سپس روزى فراوان و امكانات مورد نياز كارمندان را بر آنان ارزانى دار كه با حقوق و در آمد كافى در اصلاح خود بهتر مى كوشند و با بى نيازى دست به اموال بيت المال نمى زنند و اتمام حجت است بر آنها.
معيشت:
معيشت: اما معيشت كه بيشترين دغدغه مردم است و همه مسئولين بر آن تأكيد نمودهاند بايد مهمترين موضوع سياستگذاريهاي دولت قرار گيرد.
مهار جدي تورم (نه در شعار)، اصلاح سيستم بانكي كشور، تنظيم پايه حقوق و اتخاذ روشي كه با افزايش نسبي حقوق، نرخ كالا و خدمات چندين برابر افزايش نيابد، ايجاد سهولت و كنترل در واردات و صادرات، ساماندهي به جذب سرمايهگذاريهاي خارجي، كنترل كيفيت و نرخ ارزاق، گسترش فرهنگ توريسم به گونهاي مستلزم تهاجم فرهنگي نباشد، سرمايهگذاريهاي دولتي در راهسازي، راهآهن، گمرگات، خانه سازي ارزان قيمت و سريع و… همه حلقههاي يك زنجيره است كه ميتواند متضمن بهبود اشتغال و نيز اوضاع معيشتي مردم باشد.