آموزش کودکان معلول


آموزش کودکان معلول

مقدمه

درهرجامعه و فرهنگی ظاهر شخص اولین چیزی است که تا حدودی نمایانگر پذیرش اجتماع از او می باشد و می توان گفت که جسم سالم ضرورت پیشرفت همه جانبه فردی می باشد.سلامت جسم و توانایی حرکت با خود پنداری -اعتماد به نفس – انجام فعالیتهای روزانه – ارتباطات اجتماعی و فعالیتهای اموزشی ونیز کمیت و کیفیت مهارتهای حرکتی با میزان رشد کلی فرد ارتباط مستقیم دارد.

کودکان استثنایی کودکانی هستند که یا فاقد سلامتی کامل هستند و یا با کودکان عادی از لحاظ ضریب هوشی تفاوت دارند و به گروههای مختلفی تقسیم می شوندکه عبارتنداز: تیز هوش – عقب مانده ذهنی – کم بینا و نا بینا – کم شنوا و نا شنوا – اختلالات تکلم – اختلالات ویژه یادگیری – چند معلولیتی و معلولیتهاو بیماریهای جسمانی .(دانیل پی هالان- جیمز ام کافمن)

تعریف

مبتلایان به معلولیتها و بیماریهای جسمی به عنوان کسانی تعریف می شوند که محدودیتهای جسمانی غیر حسی یا مشکلات سلامتی شان موجب می شود که در امر تحصیل و یادگیری به خدمات ویژه در حد اموزش تجهیزات مطالب یا تسهیلات نیازمند باشند.(دانیل پی هالان-جیمز ام کافمن)

اموزش مبتلایان به اختلالات حرکتی و ناتوانائیهای جسمانی

طبق گزارشات متعددافراد مبتلا به اختلالات و ناتوانائیهای جسمانی شخصیت خاصی نداشته و تفاوتی با سایر هم قطاران ندارند.

تعلیم و تربیت دانش اموزان ناتوان معلول و بیماریهای جسمی همانند اموزش ویژه کودکان استثنایی نیست بلکه کم و بیش شبیه به تعلیم و تربیت جمعیت معمولی است .

انواع و اقسام روشهای اموزشی مانند مدارس ویژه نگهداری – مدارس روزانه مخصوص – مدارس بیمارستانی و کلاسهای مخصوص در مدارس عادی برای این کودکان به وجود امده و در حال تکوین نیز هستند . بیشتر کودکان با ناتوانائیهای جسمانی که سالها در منازل یا بیمارستان ها یا پرورشگاهها نگهداری می شدند فعلا به علت درمان صحیح و به موقع پزشکی در مدارس عادی مشغول به تحصیل می شوند. هدف از اموزش ناتوانائیهای شدید رفع احتیاجات روزمره می باشد.( میلانی فر – 1370 )

یکی از روشهایی که در رابطه با اموزش کودکان استثنایی و به ویژه معلولیتهای جسمی پیشنهاد

می شود بهنجار سازی است . بهنجار سازی که اول بار در اسکاندیناوی در سالهای 68-1967 ابداع شدیک باور فلسفی است مبنی بر این که شخص ناتوان باید حتی الامکان از تعلیم و تربیت و محیط زندگانی نزدیک به بهنجاری برخوردار باشد. بهنجار سازی به رغم نوع یا سطح ناتوانی فرد اعلان می دارد که او باید تا ان جا که ممکن است در جامعه بزرگتر ادغام شود . یکی از اصلی ترین روشهای بهنجارسازی ناتوان جسمانی روش عادی سازی می باشد . عادی سازی عبارت است از ادغام دانش اموزان معلول در کلاسهای تعلیم و تربیت عمومی .

در زمینه افزایش شانس عادی سازی توصیه های متنوعی وجود دارد:

1- ترغیب معلمان تعلیم و تربیت عادی به استفاده از تجارب تدریس به دانش اموزان معلولی که معلوم شده است ادغام انها با دانش اموزان نا معلول موثر است .

2- استفاده از متخصصان تعلیم و تربیت ویژه به عنوان مشاوران معلم برای کمک به معلمان تعلیم و تربیت عادی در مواجهه با مشکلات ویژه ای که کودکان معلول دارند .

3- ایجاد تیم های ارجاعی جهت کسب اطمینان از این که تنها کسانی که واقعا به خدمات تعلیم و تربیت ویژه نیازمندند به این کلاسها بروند.

4- ساختار بندی فعالیتهای کلاس درس برای ترغیب یادگیری همکارانه بین دانش اموزان دارای توانائیهای مختلف .

5- ساختار بندی فعالیتهای کلاس درس به گونه ای که دانش اموزان نامعلول به عنوان اموزشیارنی برای همسالان معلول خود عمل کنند .

6- استفاده از مطالب و برنامه درسی که به منظور تغییر نگرشهای دانش اموزان نامعلول در مورد همسالان معلولشان تهیه و تدوین شده است. (دانیل پی هالان – جیمز ام کافمن)

واکنش ناتوان به ناتوانی بستگی به واکنش اطرافیان اولیاء مدرسه رفقا و همکاران و افراد در اجتماع دارد. طرحهای ساده و انطباق در بنا سازی تزئینات لوازم منزل و پوشاک به فرد معلول امکان

می دهد تا به اندازه یک شخص توانا در یک محیط مشخص خانه مدرسه یا اجتماع کنش کارامدی داشته باشد . این واقعیت که خصوصیات اصلی کودکان مبتلا به ناتوانائیهای جسمانی یک وضعیت پزشکی یا مشکل بهداشتی یا محدودیتهای جسمانی است ضرورت همکاریهای میان رشته ای را اشکار می سازد . باید بین پزشکان و متخصصان تعلیم و تربیت برای حفظ سلامتی و نیز توسعه توانمندیهای کودک ارتباط تنگاتنگی وجود داشته باشد.

برای مبتلایان به ناتوانائیهای جسمانی بر حسب احتیاج وسایلی مانند دست و یا پای مصنوعی یا بست وبندهای مخصوص دردست یا پا و یا صندلی چرخدار استفاده می شود . برای کار بردن لوازمی که به طور روزانه مورد احتیاج است بندهای مخصوص در لیوان یا چنگال و یا لوازم مدرسه و محل کار و منزل جهت حمام کردن لباس پوشیدن و راه رفتن به کار می رود.به این وسایل ارتوزیس می- گویند.

توجه به امر اموزش و تهیه وسایل کمکی افراد معلول خصوصا کودکان معلول از دیرباز در ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است . به طوری که در سال 1312 برای نخستین بار در متن تعلیمات اجباری ضمن ائین نامه اجرایی شماره یک ان ( در تبصره یک ماده 11 امده است که وزارت فرهنگ برای اطفالی که نقص عضو دارند یا کودکانی که هوش و استعدادشان کم است اموزشگاههای مخصوص تهیه کند.) به این نکته توجه شده است . در سال 1355 با تصویب و تشکیل وزارت بهداری و بهزیستی تامین خدمات توان بخشی نیز از جمله وظایف وزارت مزبور تلقی شده است.(میلانی فر- 1370)

برای یک معلم کلاس درس معمولی که دارای دانش اموزانی با ناتوانی جسمانی است اطلاع از چندین دوره عمل که ممکن است ضرورت یابد بسیار حائز اهمیت است.

1- لازم است اطلاعات پزشکی در مورد وضع کودک و شیوه هایی که ان وضعیت مشارکت او را در مدرسه محدود میسازد به دست اید.

2- به کودک باید همه گونه فرصتی برای ادامه کار در مدرسه داده شود. اگر کودک باید در طول سال تحصیلی بستری گرددلازم است در مورد برنامه درسی بیمارستان کندوکاو کرده وبا معلمان بیمارستان همکاری شود.

3- اگر کودک باید در خانه بماند یک معلم سرخانه می تواند بسیار مفید باشد.

4- باید با خانواده کودک ارتباط خوب و مناسب برقرار شود.همکاری و ترغیب والدین و دیگر اعضای خانواده برای اطمینان یافتن از این که هر کودک معلول از حداکثر فرصتها برای موفقیت درزندگی برخوردار است ضروری است . به طور کلی هدف باید حمایت و استمرار تماس کودک با مدرسه باشدو سعی شود که از کار مدرسه عقب نماندو در همان حال به کودک فشاری فراتر از محدودیتهایی که به خاطر وضعیت پزشکی بر او تحمیل شده است وارد نیاید.

5- وقتی کودکان ناتوان پس از دوره بستری شدن یا در خانه ماندن به مدرسه باز می گردند به انان باید خوش امد گفت و وضعیت ناتوان ساز انان را برای هم کلاسیهایش شرح داد و با انان حتی الامکان برخوردی چون کودکان توانا داشت .

6- شاید مشاوره با دیگر متخصصان در باب ان چه می توان یا نمی توان از چنین کودکانی انتظار داشت لازم باشد.

( دانیل پی هالان – جیمز ام کافمن)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *