بررسي منابع آب زير زميني و دلايل كاهش آن در سال هاي اخير


 

ساعتي تفكر بهتر از شصت سال عبادتست .                     (حضرت محمد «ص»)

 

ماهيت تفكر:

آلفرد بينه روانشناس فرانسوي كه بعدها بعلت تعبيه طرق آزمايش هوش مشهور گرديد از پيشروان مطالعه كنندگان تفكر مي باشد. بينه دو دختر خود را براي تحقيقات به كار برد و از آنها درخواست نمود كه جريان تفكرات خود را براي وي شرح دهند وي دريافت كه غالباً در تفكر تصوير يا شبح فكري يا مبادي حسي موجود نمي باشد. در نتيجه اين تحقيقات برخلاف نظريات سابق خود به اين نتيجه رسيد كه تصويرات و مبادي حسي براي تفكر از جمله واجبات نبوده بلكه پايه تفكر بر اجزايي است كه ديگر قابل تجزيه و تحليل نمي باشد.

در همين اوان اوزوالد كولپه و چند نفر از شاگردانش در (ورزبرك) شروع به تحقيقات علمي درباره تفكر نمودند. كولپه برخلاف نظريات رهبر روانشناسي آلمان ويلهلم ووفت اظهار داشت كه جريات تفكر كاملاً مستقل از احساسات و تصويرات مي باشد.

اولين آزمايش در اين باره بوسيله كارل مار به انجام گرديد، وي دو وزنه را به اشخاص ارائه داد و درخواست نمود كه قضاوت نمايند كدام يك سنگين تر مي باشد.

گرچه بيشتر قضاوتها درست بود ولي وقتي از اين اشخاص سئوال مي شد كه آيا در قضاوت خود هيچ درون بيني به كار برده اند جواب منفي مي دادند پس ماربد به اين نتيجه رسيد كه يك نوع تجربه اي بايستي وجود داشته باشد كه اين اشخاص آن را براي قضاوت خود بكار برده اند و آنرا بطور مبهم (طرز تلقي وجداني) ناميد.

چندسال بعد كارل بوهلر جريان تفكر را از طريق پيچيده تر يعني تعبير امثال و حكم و افسانه ها مورد تحقيق قرار داد وي نيز به اين نتيجه رسيد كه تفكر بدون تصويرات يا اشباح ذهني و احساسات بوقوع بپيوندد.

مقارن با اين تجربيات در امريكا رابرت وودورث مطالعات خود را درباره افكار بدون تصاوير ذهني به طبع رسانيد وي بيان داشت گرچه در درون بيني تصاوير ذهني و احساسي وجود دارد ولي اينها در مورد محتوي يا مفهوم تفكر حائز اهميت نمي باشد. وودورث در تحقيقات خود اهميت وقوف و درك نسبتها را در تفكر بيان نموده و اين درك نسبت ها را هسته جريان تفكر دانست. مكشوفات و نظريات فوق صريحاً بوسيله ادوارد تيخير مورد مخالفت قرار گرفت.

وي تأكيد نمود كه در وجدان و شعور چيزي جز عواطف و احساسات و تصويرات نمي تواند وجود داشته باشد. وي اضافه نمود كه تلقي وجداني ، درك نسبتها و ترتيب ذهني چيزي جز تصويرات و احساسات عقلاني نبوده و انواع جديد از اركان تفكر نمي باشد.

در طول جنگ بين المللي اول مباحثه بر سر تفكرات بدون تصويرات نقصان يافت ولي آزمايشات ادامه يافت. توماس مور از دانشگاه كاتوليكي امريكا زمان بين ظهور معني و تصويرات را در تفكر مورد مطالعه قرار داد وي دريافت كه معمولاً معاني قبل از تصويرات به ظهور مي رسد و در نتيجه معاني بايستي مستقل از تصويرات باشد يكي از شاگردان كولپه به نام اوتوسلتز وجود يك اصل راهنما يا طرح عمل را در تفكر دريافت اين اصل را وي طرح انتظار و پيش بيني ناميد.

اين اصل همانند «تلقي يا تمايل ذهني» ما به اصل «درك نسبتها» از نقطه نظر وودورث مي باشد و بالاخره مباحثه درباره «تفكرات بدون تصوير» به پايان رسيد و نتيجه برعليه وونت و تيخير بود كه معتقد بودند كه تفكر عبارت است از احساسات و عواطف و تصويرات ذهني مي بــاشد محتملاً بيشترروانشناسان امروزي با قول هاري هولنك ورث معتقدند كه مي گويد: افكار ما برحسب اشارات تجارب قبلي جريان دارد. در كتاب روانشناسي تفكر هولينك ورث مي گويد: من دربارة اشياء و حوادثي كه حضور ندارند به تفكر مي پردازم مثلاً دربارة عده اي از مــردم كه حاضــر نيستند خــوب – بــايستي ديد اين تفكر را من چگونه مي دهم؟ راه آساني براي آن اينست كه اشاره و گوشزدي از هركدام در دسترس من باشد. مثلاً – كلاه يا عكس آن اشخاص و يا ممكن است من نامهاي مربوطة آنها را به كاربرم يا اين كه در مورد تمايلات خود را در نظر گرفته و طرقي را كه هركدام از اين اشخاص به روي من تأثير گذارده اند يا عواطف خود را نسبت به آنها در نظر بياورم. بالاخره ، عكس ، نام ، حالت صورت، تمايلات، عواطف، تصويرات همه و همه داراي معاني مي باشند هر كدام از اين عوامل در ذهن زنده شود شخص يا حادثه مورد نظر را مجسم مي نمايد يك يا همه اين عوامل ذكر شده در جريان تفكر عمل مي نمايند.

 

پايه هاي بدني تفكر:

جان واتسن همه تعبيرات درون بيني تفكر را به كناري گذارد. وي اظهار داشت كه تفكر چيزي جز با خود صحبت كردن نيست. واتسن معتقد بود كه تفكر بصورت صحبت بدون صوت يعني بــي صــدا و بوسيلة حركات غير محسوس زبان – گلو و حنجره انجام مي شود. وي براي اين موضوع اطفال را مثال مي زد كه به صداي بلند در موقع تفكر افكار خود را بيان مي نمايند و اندك اندك در اثر تأثير محيط طفل مجبور مي شود كه افكار خود را بصداي بلند بيان ننموده و تفكر را در حالي كه لبانش بسته است انجام دهد.

واتسن معتقد بود كه تفكر تقريباً بصورت حركات عضلاني جريان دارد و اشخاص گنگ و كر را مثال مي زند كه در موقع تفكر نيز مثل زماني كه سخن مي گويند ايماء و اشاره را به كار مي برند.

بطور كلي روانشناسان نظريات واتسن را قبول ننموده اند آزمايشات متعدد نتوانسته است رابطه صحيحي بين تفكر و اعضايي كه صوت ايجاد مي نمايند نشان دهد.

«وودورث» به مخالفت «واتسن» دليل آورده است كه بعضي اوقات اتفاق مي افتد قادر نيستيم كلمه اي براي بيان و توضيح يك معني كه در ذهن كاملاً روشن و صريح است بيابيم و همچنين مي توانيم شعري را به صداي بلند بخوانيم ، در حاليكه ممكن است فكر ما كاملاً متوجه چيز ديگري باشد. همچنين وودورث اضافه نمود كه تفكر عبارت از يافتن نسبت ها است. در صورتيكه بوسيله حركت اعضا و عضلات نمي توان نسبت ها را درك يا بيان نمود. در حال حاضر روانشناسان از دو تئوري سخن مي رانند. يكي (تئوري مركزي) و ديگري (تئوري ماشيني) بــرحسب (تئوري مركزي) تفكــر فقط و فقط متكي برجريان و عمل مغز مي باشد . واتسن و طرفداري وي كه معتقدين به «تئوري ماشيني» مي باشند تفكر را نتيجه حركات عضلاني و اعمال و تأثرات عصبي مي دادند. طرفداران عقيده اخير ثابت كرده اند كه تفكر با اعمال عضلاني همراه است ولي نتوانسته اند ثابت كنند حركات عضلاني اصل لازم تفكر بوده و يا اينكه با جريان تفكر يكي است.

 

 

ابوالفضل رباط سرپوشي

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *