طلاق
آنچه به اینجا پیوند دارد… امام علی علیه السلام و حکم سه طلاقه کردن زن نظام کیفری ساسانیان قوانین و مناسبات اجتماعی در قانون نامه حمورابی تعارضات خانوادگی کارمندان قضایی در سازمان دادرسی ساسانیان فشار روانی محتوی و مطالب قرآن نقش جامعه شناسی روستایی امام علی علیه السلام و راهنمایی عمر چند زنی در روستا تفاوتهای رفتاری زن و شوهرهای شادکام و ناراضی چرخه زندگی خانوادگی اندازه گیری فشار روانی اعتراف عمر به برتری ایمان علی علیه السلام اختیار امام علی علیه السلام در طلاق زنان پیامبر مشاوره خانواده نظریات آسیب شناسی اجتماعی مشاوره قبل از ازدواج را جدی بگیرید مشاوره قبل از ازدواج احساس تنهایی روان شناسی خانواده راههای مواجهه با تغییرات اساسی ازدواج انواع مشکلات تربیتی کودکان زمینههای بروز انحرافات اجتماعی زنان در جامعه
دید کلی
روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم میشوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریمهای اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دورهای که هزینههای متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدیناندازه دیرپا و مقاوم است.
جنبههای مختلف طلاق
محققی به نام بوآن اظهار میدارد که وقتی ازدواج از هم میپاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد میشود:
- طلاق عاطفی زمانی رخ میدهد که ازدواج دستخوشی تباهی میشود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.)
- طلاق قانونی
- طلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است.
- طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانوادههای تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است.
- طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ میدهد.
- طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.
اثرات طلاق
پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کردهاند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد میدانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال میرود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش میکنند. طلاق برای زنان تنشزاتر و گسلندهتر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.
آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان میدهند، بسیار متفاوتاند، بسیاری از هم میپاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه میکنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیدهای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفتهاند، انتخابهایی که در اختیار واداشتهاند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق میتواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیدهاند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیدهای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانهای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.
کنار آمدن با طلاق
سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کردهاند مشاوره با زوجها میتواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند میتواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.
1 نظر هرچند صحبت کردن در مورد طلاق چندان خوشایند و مطلوب نیست، اما مطرح کردن مباحث خانواده میطلبد که در مورد این مساله نیز توضیحاتی داده شود.
– برای اجرا شدن طلاق، اخذ گواهی عدم امکان سازش الزامی است، ضمن اینکه دادگاه پس از بررسی موضوع، مساله را به داوری ارجاع می دهد و پس از کسب نظر داوران مبادرت به صدور حکم میکند.
– طلاق باید به صیغهی طلاق و در حضور دو نفر مرد عادل صورت گیرد.
– طلاق دهنده باید بالغ ،عاقل ، قاصد و مختار باشد.
– ممکن است صیغهی طلاق را توسط وکیل اجرا کرد.
– طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضاء مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می شود.
-طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعی
– در طلاق رجعی مرد میتواند در ایام عده رجوع کند و دیگر نیازی به صیغهی جدا نیست، اما در طلاق بائن دیگر مرد حق رجوع ندارد.
– در موارد زیر طلاق بائن است:
1- طلاقی که قبل از نزدیکی واقع شود
2- طلاق یائسه
3- طلاق خلع و مبارات مادام که زن به عوض رجوع نکرده باشد
4- سومین طلاق که بعد از سه وصلت متوالی به عمل آید اعم از اینکه وصلت در نتیجهی رجوع باشد یا در نتیجهی نکاح جدید.
– منظور از طلاق خلع آنست که زن به واسطهی کراهتی که از شوهر خود دارد، در مقابل مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد و طلاق مبارات نیز آنست که کراهت از جانب طرفین باشد ولی در این صورت عوض نباید زائد بر میزان مهر باشد.
– زن بعد از طلاق باید عده نگه دارد.(عده مدتی است که زن در آن مدت نمیتواند ازدواج کند.)
-عده وفات چهار ماه و ده روز است ولی عدهی طلاق متفاوت است.
– در موارد زیر زن میتواند در خواست طلاق کند:
1- در صورت استنکاف شوهر از پرداخت نفقه و عدم امکان اجبار او به پرداخت.
2- در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد. عسر و حرج یعنی دشواری ، سختی و تنگنا.
3- در صورتی که شوهر 4 سال تمام مفقود الاثر شود و حکم موت فرضی در مورد او صادر شده باشد.
4- در خواست صدور حکم با استفاده از ماده 1119 قانون مدنی ؛ به موجب مادهی یاد شده طرفین عقد می توانند هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد ، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر قرار دهند.
– عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن باردار تا وضع حمل است
صدمات روحی ناشی از طلاق
صدمات روحی ناشی از طلاق فقط بعد از جدایی والدین بوجود نمی آید. این خسارات از بیش از جدایی شروع شده و در زندگی آنها تاثیر بسیار ناگواری دارند. در یک بررسی که از 17000 بچه در سنین نوزادی تا 11 سالگی بین سال های 1994 تا 1998 به عمل آمد، این مسئله ثابت گردید که عملا قبل از وقوع جدایی پدر و مادر بچه از لحاظ روحی صدمه دیده اند. در این افردا علائم زیادی از ترس ، افسردگی تزلزل اجتماعی در مقایسه با بچه هایی که در فامیل رشد کرده بودند مشاهده گردید.
البته این عوارض فقط در زندگی بچه های طلاق تاثیر منفی ندارند. در بررسی های دیگری آمده است:
بچه ها از طلاق والدین همیشه رنج می برند و بعضی از آنها برای آن بهای سنگینی پرداخت می کنند .نه فقط زندگی آنها تحت تاثیر این اتفاق قرار می گیرد بلکه حتی زندگی فرزندان آنها(نسل سوم).
طلاق می تواند در خیلی از سطوح زندگی بچه ها را تحت تاثیر منفی قرار دهد. بررسی ها نشان می دهند که بچه های طلاق در روابط (مشترک) خود ناراضی و حتی ناموفق هستند و اغلب بیشتر از افرادی که در یک خانواده پرورش یافته اند ترس جدایی از همسر و یا شریک زندگی در آنها وجود دارد. بچه های طلاق بیشتر از بچه های غیر طلاق ترک تحصیل کرده بیشتر بیکارو در مشکلات مالی مستمر هستند. همینطور تمایل به رفتار خشونت آموز درآنها بیشتر دیده میشود. ارادی که در دوران بچگی خود خشونت را تجربه کرده و با رفتار خش فیزیکی و روحی بزرگ شده اند، خود نیز در سنین بزرگ سال تمایل به خشونت را در خود دارند. نتیجه اینکه ازعوارض مسائل یک نسل ، نسل بعدی نیزدرتمام نین عمرخود بی ثمر نمی ماند و آنها به نسل سوم نیز انتقال پیدا می کند.
گروه محقق دانشگاه پنسیلوانیا متشکل از “پال آماتو و یعقوب چیدل” برای اولین بار پیامد های ناشی از طلاق را به روی چندین نسل بررسی کرده اند. آنها براساس بک بررسی دراز مدت که در آن تعداد 2033 نفر از سه نسل بالای بیست سال شامل والدین،
فرزندان و نوادگان مشارکت داشتند به تنایج تامل برانگیزی دست یافتند.
مورد طلاق با تمام نتایج و بارمنفی آن نه تنها به روی زندگی فرزندان تاثیر گذار هستند بلکه در زندگی نوادگان هم اثر منفی دارند . فقر، کمبود شانس و تمایل به تحصیل و نزاع خانوادگی که زندگی نسل های بعدی را تحت تاثیر خود قرار میدهند و در واقع به شدتی که اکثر بچه های طلاقی بعدها در دوران بزرگسالی و سنینن بالاتر موفق نمی گردد به آنها غلبه کنند. نتیجه اینکه آنها نه در شغل خود نه در رابطه خود با جنس مخالف حس
رضایت دارند . آنها زندگی کم درآمد و پر استرس داشتند و این موضوع به خانوداه آنها نیز انتقال پیدا می کرد و تحت الشاع قرار می داد. کلیه این عوارض منفی در زنگی نوه های این افراد نیز رویت می شد و و حتی این نوادگان در مقایسه به افرادی که در یک خانواده سالم رشد کرده بودند، قادر به ایجاد یک ارتباط عادی با والدین خود نبودند. این دو محقق معتقدند که طلاق فقط به یک زوج مربوط نمی کردد و زوجین که دارای فرزند هستند نباید در صورت عدم موفقیت زندگی مشترک فقط به فکر خود بوده بلکه باید به مسئو لیت خود و پیامدهای نشای از جدایی خود مقابل فرزندانشان بیشتر فکر کرده حتی اگر آنها هنوز متولد نشده اند.
تا 2 سال بعد از طلاق ازدواج نکنید
دوران بعد از طلاق، دوران حساس و پرخطری است. اگر زن و مرد و اطرافیانشان در این مدت رفتار مناسبی نداشته باشند، آسیبها و خطرهای طلاق چند برابر میشود. با دکتر فربد فدایی، روانپزشک، دربارهی این دوران و روشهای بهتر سپری کردن آن صحبت کردهایم.
آدمها بعد از طلاق چه احساسی دارند؟ ناراحتی و غصه یا آرامش و راحتی؟
بلافاصله بعد از جدایی، برای بیشتر افراد، یک دورهی تضاد، دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید پیدا میشود. تضاد از این جهت که فردِ طلاقگرفته، تردید دارد کاری که انجام داده درست بوده و اینکه آیا میتوانسته کار بهتری انجام دهد یا نه. دوگانگی عاطفی هم به این ترتیب است که فرد در عین حال که از همسر سابق خوشش نمیآید، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارد؛ چون ممکن است بعضی از جنبههای وجود او را که در گذشته دوست داشته، هنوز هم دوست داشته باشد. تغییرات خلقی شدید هم به این صورت است که گاهی اوقات، فرد احساس تاسف میکند؛ چون فکر میکند میتوانسته بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود میآید؛ به این دلیل که در یکی از نهادهای مهم اجتماعی که ازدواج و تشکیل خانواده است، شکست خورده است. افسردگی هم در این دوران خیلی شایع است؛ چون فرد نمیداند چه وضعیتی در انتظار اوست. به طور کلی در دورهی پس از طلاق، خشم و تاسف و عشق و نفرت در هم میآمیزند. البته ممکن است بعضی اوقات، فرد احساس راحتی کند؛ چون فکر میکند دیگر فشارها تمام شده؛ اما ترس از آیندهی نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین میبرد. در این دوران، افراد با یادآوریهای مکرر گذشته و بررسی رابطهی ازهمگسیختهی خودشان، دچار اختلال تمرکز میشوند و نمیتوانند به هیچچیزی به طور طبیعی فکر کنند. آنها به طور کلی با عواطف رنجآور و منفی روبهرو هستند ـ چه کسانی که خودشان مایل به جدایی بودهاند (مثل طلاق توافقی) و چه کسانی که مایل نبودهاند.
و چه چیزهایی این احساسات منفی را تشدید میکند؟
مسایل اجتماعی، عرفی و قانونی؛ مثلا موضوعات مالی که اغلب بعد از طلاق نیز زن و مرد را به هم مربوط میکند و باعث ایجاد تنش میشود. این موضوع بهخصوص در کشور ما، بهدلیل وجود مهریه خیلی متداول است؛ چون مهریه در ابتدای ازدواج با این فرض تعیین میشود که قرار نیست هیچوقت پرداخت شود، اما موقع طلاق معلوم میشود که قضیه جدی است. به همین دلیل، بعضی خانمها برای گرفتن مهریهشان از راه قانونی وارد میشوند و مثلا همسرشان را به زندان میاندازند و خلاصه کشمکشهایی ایجاد میشود که به مشکلات جدایی اضافه میکند، یا مثلا موضوع نگهداری از فرزندان- اگر فرزندی وجود داشته باشد- معمولا دردسرساز است. از طرف دیگر، افراد بعد از جدایی مجبور میشوند برای طلاقشان داستان اختراع کنند تا هم خودشان و هم اطرافیانشان را قانع کنند. اما همانطور که میدانید، چیزی به نام سازوکارهای دفاعی روانی وجود دارد که وقتی انسان احساس میکند تمامیت شخصیتیاش تهدید شده، فعال میشود. یکی از اینها فرافکنی است. در فرافکنی، فرد برای غلبه بر احساسات منفی نسبت به خودش، به گریز از واقعیت پناه میبرد و مسایل خودش را به دیگران و محیط اطراف نسبت میدهد؛ مثلا در شرایطی که خودش با رفتار نامناسب موجب جدایی شده، فکر و عنوان میکند که این طرف مقابل بوده که با رفتارهای بد سبب طلاق شده است.
آیا در این دوران احتمال دارد که فرد به ممکن است بعضی از جنبههای وجود او را که در گذشته دوست داشته، هنوز هم دوست داشته باشد. تغییرات خلقی شدید هم به این صورت است که گاهی اوقات، فرد احساس تاسف میکند؛ چون فکر میکند میتوانسته بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود میآید؛ به این دلیل که در یکی از نهادهای مهم اجتماعی که ازدواج و تشکیل خانواده است، شکست خورده است. افسردگی هم در این دوران خیلی شایع است؛ چون فرد نمیداند چه وضعیتی در انتظار اوست. به طور کلی در دورهی پس از طلاق، خشم و تاسف و عشق و نفرت در هم میآمیزند. البته ممکن است بعضی اوقات، فرد احساس راحتی کند؛ چون فکر میکند دیگر فشارها تمام شده؛ اما ترس از آیندهی نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین میبرد. در این دوران، افراد با یادآوریهای مکرر گذشته و بررسی رابطهی ازهمگسیختهی خودشان، دچار اختلال تمرکز میشوند و نمیتوانند به هیچچیزی به طور طبیعی فکر کنند. آنها به طور کلی با عواطف رنجآور و منفی روبهرو هستند ـ چه کسانی که خودشان مایل به جدایی بودهاند (مثل طلاق توافقی) و چه کسانی که مایل نبودهاند.
و چه چیزهایی این احساسات منفی را تشدید میکند؟
مسایل اجتماعی، عرفی و قانونی؛ مثلا موضوعات مالی که اغلب بعد از طلاق نیز زن و مرد را به هم مربوط میکند و باعث ایجاد تنش میشود. این موضوع بهخصوص در کشور ما، بهدلیل وجود مهریه خیلی متداول است؛ چون مهریه در ابتدای ازدواج با این فرض تعیین میشود که قرار نیست هیچوقت پرداخت شود، اما موقع طلاق معلوم میشود که قضیه جدی است. به همین دلیل، بعضی خانمها برای گرفتن مهریهشان از راه قانونی وارد میشوند و مثلا همسرشان را به زندان میاندازند و خلاصه کشمکشهایی ایجاد میشود که به مشکلات جدایی اضافه میکند، یا مثلا موضوع نگهداری از فرزندان- اگر فرزندی وجود داشته باشد- معمولا دردسرساز است. از طرف دیگر، افراد بعد از جدایی مجبور میشوند برای طلاقشان داستان اختراع کنند تا هم خودشان و هم اطرافیانشان را قانع کنند. اما همانطور که میدانید، چیزی به نام سازوکارهای دفاعی روانی وجود دارد که وقتی انسان احساس میکند تمامیت شخصیتیاش تهدید شده، فعال میشود. یکی از اینها فرافکنی است. در فرافکنی، فرد برای غلبه بر احساسات منفی نسبت به خودش، به گریز از واقعیت پناه میبرد و مسایل خودش را به دیگران و محیط اطراف نسبت میدهد؛ مثلا در شرایطی که خودش با رفتار نامناسب موجب جدایی شده، فکر و عنوان میکند که این طرف مقابل بوده که با رفتارهای بد سبب طلاق شده است.
آیا در این دوران احتمال دارد که فرد به با دوستان، اقوام و آشنایان: این گروه شامل همهی کسانی میشود که به نظر زن و مردی که از هم جدا شدهاند، حق دارند از طلاق آنها و دلایلش اطلاع داشته باشند. این یکی از استرسهای بزرگ زن و مرد است که خبر طلاق را چهطور به اطرافیانشان بدهند؛ و معمولا هر کدام، داستانی برای طلاقشان میبافند و بارها آن را برای دیگران تکرار میکنند. برای جلوگیری از تکرار مکررات، بهتر است زن و مرد هر کدام جداگانه بنشینند و منصفانه دلایل جداییشان را ارزیابی کنند؛ و در یک جمعبندی کلی از نکات مثبت و منفیاش، آن را به صورت یک نامهی کوتاه محترمانه درآورند و برای همهی دوستان و آشنایانی که مایلند درباره طلاقشان به آنها توضیح دهند، ارسال کنند یا به صورت ایمیل بفرستند. جالب است بدانید که در بعضی از جوامع، مرسوم است که خبر طلاق هم مثل خبر ازدواج به آگاهی عموم رسانده میشود؛ مثلا زنوشوهرها در روزنامههای محلی و در صفحهی آگهیهای ازدواج و طلاق، خبر جداییشان را به اطلاع دوستان و آشنایان میرسانند. اما بعضی از آشنایان هستند که شاید دوست نداشته باشید از طلاق شما باخبر شوند. بعضیها، بهخصوص بعضی خانمها، موضوع جداییشان را پنهان میکنند یا دروغ میگویند؛ که این اصلا مطلوب نیست. البته این نکته را هم در نظر بگیریم که کسانی که در زندگی فرد نقشی ندارند، ضرورتی ندارد دربارهی طلاق او چیزی بدانند و فرد میتواند راجع به این موضوع با آنها هیچ صحبتی نکند.
بهتر است رابطهتان با همکاران را به حوزهی کاری محدود کنید و وارد حوزه شخصی یکدیگر نشوید تا مجبور نباشید دربارهی یک مساله شخصی، مثل طلاق، به همکارانتان توضیح دهید. اما اگر روابط شما با یک یا چند نفر از همکارانتان، صمیمانهتر از این حرفهاست، بر حسب میزان صمیمیت روابطتان، میتوانید از توصیههایی که در بخش «دوستان، اقوام و آشنایان» یا «خانوادهی درجه یک» گفته شد، استفاده کنید.
با خانوادهی همسر سابق
حتی اگر فرد با خانواده همسر سابقاش رابطه خوبی داشته باشد، خواهناخواه ادامهی این روابط بعد از طلاق سخت میشود و در بسیاری از موارد بریده خواهد شد. بنابراین توصیه نمیکنیم که اصراری به ادامه این روابط داشته باشید، چون ممکن است باعث تنش گاهوبیگاه شود.
با فرزندان
فرزندان در قضیه طلاق والدین گاهی حتی بیشتر از خود زن و مرد آسیب میبینند. آنها این آمادگی را دارند که هر بحران و مشکلی را به خودشان نسبت بدهند- مهم نیست سنشان زیاد یا کم باشد؛ چون هر کسی همیشه در قبال پدر و مادرش کودک است. پس پدر و مادر بعد از طلاق وظیفه دارند طوری برخورد کنند که بچهها خودشان را در طلاق آنها مقصر ندانند؛ مثلا از گفتن جملههایی از این قبیل که «اگر به خاطر تو نبود، خیلی زودتر جدا میشدم،» بپرهیزند یا از بدگویی و تحقیر یکدیگر در مقابل بچهها خودداری کنند. بلکه برعکس، زحمات دیگری را به بچهها گوشزد کنند و به آنها بگویند که بعضیوقتها، دو نفر که آدمهای سالم و مثبتی هم هستند، ممکن است در روابطشان با هم مشکل پیدا کنند. این به معنی ناهنجار بودن یا بد بودن یکی از آنها نیست. از طرف دیگر، بهتر است پدر و مادر، حرفهایی را که قرار است به بچهها بگویند با هم هماهنگ کنند؛ چون اگر هر کدام یک داستان متفاوت بگوید، از نظر بچه، معنیاش این است که هیچکدام درست نمیگویند.
سال قادر نیست مسایل را واقعبینانه ارزیابی کند. از این جهت، اگر قرار باشد با همان دیدگاههای نادرست ازدواج کند، اشتباههای قبلی را تکرار میکند و متاسفانه تجربه نشان داده که این ازدواجهای مجدد، در اکثر موارد به شکست منجر میشود.
خانواده
تنها کاری که باید انجام بدهند، حمایت عاطفی کامل از فرزندی است که به تازگی طلاق گرفته است. آنها باید صرفنظر از احساسی که نسبت به این جدایی دارند- تایید یا مخالفت- از فرزندشان حمایت کنند؛ چون او در شرایط دشواری است و ممکن است دچار اختلالات رفتاری و روانی شود.
ما به خانوادههای کسانی که طلاق میگیرند، میگوییم این درست شبیه این است که شما میبینید فرزندتان رگ دستش را بریده و خودکشی کرده است. در این شرایط، ما نمیرویم بالای سر فرد که بگوییم چه کار زشتی کردهای و دیگر دوستت ندارم؛ او را سرزنش و نکوهش نمیکنیم، بلکه اول از همه زخمش را ترمیم میکنیم و به مراقبت و پرستاری و حمایتش میپردازیم و بعد به چیزهای دیگر فکر میکنیم. پس به جای موضعگیری عاطفی و هیجانی شدید که اتفاقا در خانوادههای ایرانی بسیار شایع است، باید به شکل منطقی از فرد حمایت کرد.
دوستان و آشنایان
اگر دوستی که طلاق گرفته، خودش خبر طلاق را به دوستان و آشنایان داده باشد، آنها باید همدردی و حمایت عاطفیشان را نشان بدهند ولی اگر خود فرد چیزی نگفته باشد، هر حرفی در این باره ممکن است به عنوان فضولی و دخالت بیجا تلقی شود و فرد را معذب و ناراحت کند.
ازدواج مجدد با همسر سابق
اگر زن و مرد خیلی زود پشیمان بشوند و بخواهند دوباره به زندگی مشترک برگردند، نتیجهای که از این تصمیم میگیریم، این است که تصمیمشان برای طلاق، منطقی نبوده است. از آنجا که در جامعهی ما، طلاق هم مثل ازدواج ممکن است در اثر دخالت اطرافیان اتفاق بیفتد، این احتمال وجود دارد که پس از مدتی که طرفین چشمانداز منطقیتر و دقیقتری نسبت به ماجرا پیدا کردند، دوباره تصمیم به ازدواج با یکدیگر بگیرند، که در این صورت اقدام مثبتی است.
زندگی بعد از طلاق
آخرین آمار طلاق در گوشه و کنار ایران طبق آمار رسمی سازمان ثبت احوال ایران، فقط در دی ماه امسال، 2 هزار و 134 زوج تهرانی طلاق گرفتهاند که نسبت به ماه قبل، 7 درصد بیشتر شده است. آمار دیگری نشان میدهد که فقط در 2 ماه اول سال، 4 هزار طلاق در استان تهران ثبت شده است. این آمار به اضافهی این واقعیت که در مقابل هر 4 ازدواج، یک طلاق در تهران اتفاق میافتد، باعث شده است که شورای رسیدگی به بحران طلاق در استان تهران تشکیلشود.
آخرین آمار و ارقام نشان میدهد که تهران، کردستان، کرمانشاه، استان مرکزی و بوشهر پرطلاقترین استانهای کشور هستند و کمترین میزان طلاق در استانهای ایلام، یزد، چهارمحال و بختیاری، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی ثبت شده است. اگر چه در نقاط روستایی یزد و قم میزان طلاق به صفر میرسد اما در 5 سال اخیر، آمار طلاق روستایی هم بسیار بیشتر از گذشته شده است.
از طرف دیگر، در فاصلهی سالهای 1370 تا 1380، میزان طلاق در کل کشور 39 درصد بیشتر شده و استانهای تهران با 12/98 درصد و همدان با 28/95 درصد، بیشترین افزایش، و استانهای کردستان و سمنان کمترین افزایش طلاق در طول این سالها را داشتهاند. در 5 سال اخیر، 52 درصد طلاقها در 5 سال اول ازدواج اتفاق افتاده و 6/14 درصد طلاقها هم در دوران عقد بوده. آمار جالب دیگری نشان میدهد که برخلاف سالهای گذشته، در سالهای اخیر 48 درصد متقاضیان طلاق، خانمها بودهاند و 23 درصد آقایان. در 29 درصد هم هر دو طرف متقاضی طلاق بودهاند. این جور طلاق یعنی طلاق توافقی هم نسبت به قبل، افزایش چشمگیری داشته و در مهر ماه امسال 750 فقره از آن فقط در شهر تهران صورت گرفته است.
بیشترین گروه سنی که در 5 سال اخیر طلاق گرفتهاند، برای خانمها 24-20 سال و برای آقایان 29-25 سال بوده است. همهی این آمار و ارقام نشان میدهند که طلاق در کشور ما هم مثل همه دنیا رو به افزایش است. ناگوار است؛ اما انگار ما هم ناچاریم به کسانی که طلاق میگیرند کمک کنیم تا زندگیشان را با کمترین آسیب ممکن ادامه بدهند.
ژاپن، وام طلاق میدهد!
چند ماه پیش، خبرگزاری رویترز خبر عجیبی را منتشر کرد: پرداخت وام طلاق در ژاپن! اسم این وام «دوباره» است؛ چون قرار است در شروع زندگی مجدد، به آدمهایی که تازه از همسرشان جدا شدهاند، کمک کند. علتش هم این است که طلاقگرفتن در ژاپن هزینههای کمرشکنی دارد؛ مثلا زن یا شوهری که عامل اصلی طلاق شناخته میشود، باید به شریک زندگیاش غرامت بدهد. اگر طلاق به دلیل خیانت یکی از طرفین باشد، طرف خیانتکار باید برای جبران خسارت، 4 میلیون ین به همسر سابقاش بپردازد. تازگیها هم قانون جدیدی تصویب شده که به همسران سابق حق میدهد نیمی از حقوق و درآمد طرف مقابل را تصاحبکنند.
این مشکلات اقتصادی باعث شده است بانکهای ژاپن تصمیم بگیرند وام جداگانهای برای هزینههای طلاق در اختیار مشتریان خود قرار بدهند تا آنها بتوانند مخارج دادگاه، وکیل و غرامتها را بپردازند. البته مقامات بانکهای ژاپنی میگویند این کارشان به معنی تشویق طلاق نیست. آنها میگویند نمیخواهند موافقت خودشان را با طلاق نشان بدهند، بلکه میخواهند راهی جلوی پای کسانی بگذارند که چارهای جز طلاق ندارند و مشکلات اقتصادی، علاوه بر مشکلات عاطفی و روانی، فشار مضاعفی را به آنها تحمیل میکند.
متقاضیان طلاق در ژاپن، تا قبل از راهاندازی این مرکز، مجبور بودند وامهای پرسودی بگیرند و سالها زیر بار قرض و بدهی باشند؛ ولی وام طلاق ِ «دوباره» که به طور متوسط 5 میلیون ین است، سود کمتری، در حدود 8/5 درصد، دارد و بازگرداندنش آسانتر است. در ژاپن، طی یکی دو سال اخیر، از هر 100 نفر 2 نفر طلاق گرفتهاند.
نمایشگاه طلاق در اتریش
آمار طلاق در کل دنیا روز به روز بیشتر میشود؛ آنقدر که اتریشیها در روزهای 27 و 28 اکتبر 2007 اولین نمایشگاه طلاق را برگزار کردند. در این نمایشگاه بینالمللی که اسمش «آغاز زندگی تازه» بود، کانونهای متعدد وکلا، مشاوران، آژانسهای املاک، کارشناسان اختلافات خانوادگی، شرکتهای کارآگاهان خصوصی و آزمایشگاههای DNA شرکت کردند و مقالهها و سخنرانیهای مختلفی دربارهی جوانب متعدد طلاق ارایه دادند.
هدف برگزاری نمایشگاه طلاق وین، کمک به زوجهایی بود که رویاهای زندگی مشترکشان نقش بر آب شده و با ناامیدی و اضطراب دستوپنجه نرم میکنند. این افراد میتوانستند با شرکت در نمایشگاه، درباره چگونگی اداره زندگیشان بعد از طلاق، از مشاوران و روانشناسان و حقوقدانان مشاورهی رایگان دریافت کنند. شاید علت برگزاری اولین نمایشگاه طلاق دنیا در وین این باشد که اتریش یکی از پرطلاقترین کشورهای اروپا است. 50درصد همهی ازدواجها در این کشور به طلاق ختم میشود؛ این آمار در وین، پایتخت اتریش، به 66 درصد میرسد.
زنانی که پس از طلاق دست به جیب شدند!
در هالیوود و موسیقی غرب، رسم است که بیشتر قراردادهای کلان را با هنرمندان مرد میبندند. ولی گاهی اوقات هم اتفاق میافتد که زن خانواده، یک ستاره پردرآمد است و شوهرش آسمانجل یا یک فرد عادی است و بعد از مدتی کارشان به طلاق میکشد! بهترین نمونهاش، بریتنی اسپیرز است و همسر سابقش: کوین فورلین. کوین فورلین موقع ازدواج با بریتنی، حکم تخلیه منزل را از صاحبخانهاش گرفته بود و روز و روزگار بدی داشت و شاید اگر با بریتنی ازدواج نمیکرد، کارتنخواب میشد! اگرچه جزییات طلاق آنها مسکوت مانده، ولی ظاهرا قرار است فورلین، یک میلیون دلار بابت دو سال زندگی با اسپیرز دریافت کند.
البته گاهی اوقات، طرف دندانگردتر از این حرفها است. ویکتوریا پرینسیپال، هنرپیشه، زمانی که قصد داشت از همسرش هررگلسمن، جراح مشهور پلاستیک در بورلیهیلز، جدا شود؛ شرایط سختی را پذیرفت و گرچه گلسمن به دلیل حرفه و تخصصش درآمدی نجومی داشت، اما با در اختیار گرفتن چند وکیل مجرب توانست در نهایت 50 میلیون دلار – که معادل نیمی از داراییهای پرینسیپال بود- را از او بگیرد.
محل طلاق نیز میتواند نقش تعیینکنندهای برای هر دو نفر ایفا کند؛ برای مثال، در جریان جدایی پرسر و صدای کریستی آلی، هنرپیشه سریال «چیزر» از همسرش، پارکر استیونسون، وی تلاش ناموفقی داشت که پرونده طلاق آنها در شهر مین بررسی شود؛ چرا که آنها در این شهر دو کودک را به فرزندخواندگی پذیرفته بودند. اما در نهایت، پرونده به محل زندگی آنها یعنی کالیفرنیا منتقل شد و آلی ناچار شد طبق قوانین کالیفرنیا، بیش از نیمی از داراییاش را به همسرش منتقل کند.