نگاهی به اصول توسعه از دیدگاه امام خمینی(ره)


نگاهی به اصول توسعه از دیدگاه امام خمینی(ره)

پیشگفتار

الف – درباره کلمه توسعه (development)

بعد از جنگ دوم جهانى کلمه توسعه ابتدا در میان پژوهشگران آمریکایى و سپس علیرغم مفهوم نارسا و گنگ آن در اروپا و سپس در تمام دنیا بکار رفت. وجود سازمان ملل و مؤسسات وابسته به آن که در مدارک و اسناد خود به نحو وسیعى از این واژه استفاده کردند در تثبیت آن به عنوان مفهومى جهانى مؤثر بوده است. تاکنون تعریف دقیقى از این واژه به عمل نیامده است. (1) اصطلاح توسعه امر تجزیه و تحلیل را براى همه کسانى که در صدد ترسیم مرزهاى آن هستند دشوار و وهم‏انگیز کرده است. معماى توسعه در تناقضات و ماهیت متضاد آن نهفته است. همه قلمرو توسعه گرفتار پاره‏اى از مشکلات معرفت‏شناختى و عملى است. . . این موضوع که چگونه مى‏توان مفهوم توسعه را به عوامل تکنولوژیک اقتصادى – سیاسى و فرهنگى ربط داد کماکان از هنگام بروز و شکل گرفتن مجزاى این مفهوم به صورت یک معما باقى مانده است. (2)

به هر حال این کلمه با مفاهیمى نظیر پیشرفت، رشد اقتصادى، نوگرایى، دموکراسى، غربى شدن و خلاصه طیف وسیعى از تغییرات و فعالیتهاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى بکار رفته است. (3)

ب- مفهوم تاریخى توسعه:

1- (قدیم)

پروفسور حمید مولانا در کتاب گذر از نوگرایى واضع کلمه توسعه را ابن خلدون معرفى مى‏کند که براى اولین بار اصطلاح علم العمران را بکار برده است. البته خود پروفسور اشاره مى‏کند که از نظر ابن خلدون علم العمران همان جامعه‏شناسى است که مفهومى تاریخى دارد. هر چند به نظر مى‏رسد که این مفهوم یعنى جامعه‏شناسى – در واقع بررسى تطور تاریخى جوامع – با مفهوم توسعه – که در هر حال با برنامه‏ریزى عالمانه عامرانه مدیران جامعه براى وصول به مقاصدى از قبل پیش بینى شده لازم است – چندان تطبیق نمى‏کند و جامعه شناسى اعم از آن است، معهذا از نظر استناد توسعه به مفهوم عمران، یعنى آباد کردن، سابقه تاریخى و قدیمى این مفهوم را مى‏رساند. باید گفت مفهوم عمران از لحظه هبوط بشر بر زمین بوجود آمده است. قرآن کریم در آیه 61 سوره هود مى‏فرماید: هو انشاکم من الارض واستعمرکم فیها یعنى اوست‏خدایى که شما را از خاک بیافرید و براى عمارت و آباد کردن زمین برگماشت.

در فرمان حضرت امیرالمومنین على علیه السلام به مالک اشتر نیز بر این مفهوم، یعنى عمارت و آبادانى زمین تاکید شده است. پیامبران الهى و ائمه معصومین علیهم السلام علاوه بر تاکید به آبادى و عمران خود نیز عملا دست‏بکار آبادانى زمین بوده‏اند که مورد رضاى پرورگار است.

2- (جدید)

مفهوم شیوا و رساى عمران در قرون جدید و با شکل گیرى و تثبیت پدیده هولناک استعمار که سیاهترین دوران تاریخ بشرى را شکل مى‏دهد، دگرگون مى‏شود. کلمه استعمار که هم خانواده کلمه عمران و به مفهوم طلب عمران و آبادى است معناى غارت و چپاول و کشتار و سلطه بیرحمانه و غیر انسانى به خود مى‏گیرد. امروزه حتى استعمارگران نیز از این مفهوم و از این پدیده به زشتى یاد مى‏کنند. استعمار در صورت اولیه خود تا پایان جنگ دوم جهانى نابود مى‏شود و تمامى مستعمرات – به جز بعضى نواحى غیر مسکونى یا کوچک که اهمیت استراتژیک دارد – آزاد مى‏شوند. استعمارگران که به بهانه تمدن بخشى و عمران و آبادى به کشورهاى دیگر وارد شدند و استعمار آفریدند اینک در سایه میراثخوار بزرگ، آمریکا قرار گرفته‏اند که دیگر دم از استعمار نمى‏زند; لکن به صورتى نامرئى وارد کشورهاى دیگر مى‏شود و الگوهاى فرهنگ و توسعه غربى را تبلیغ مى‏کند، و اهداف او بى‏شک نتایجى بهتر از استعمار ندارد.

ج- اهمیت توسعه در عصر حاضر:

توسعه با همه تلقى‏ها و برداشت‏هاى آن، یکى از مباحث عمده جهانى و یکى از وسیعترین عرصه‏هاى تحقیق نظرى و عملى مطرح در دنیاست. بدرستى معلوم نیست چقدر کتاب و مقاله درباره این موضوع نوشته شده است، لکن نگاهى به اسناد و مدارک سازمان ملل و سایر سازمانهاى جهانى – مانند سازمان کنفرانس اسلامى، کشورهاى غیر متعهد، اتحادیه کشورهاى جنوب شرقى آسیا، کشورهاى اروپایى و . . . که اعم از اعلامیه و بیانیه و تصویب نامه و غیر از آن همچنین کتابها و نشریات مربوط، مى‏تواند تا حدودى نشانگر اهمیت موضوع و ابعاد درگیرى کشورها و مجامع علمى و کارشناسان عالم با این بحث‏باشد. در کشور ما نشریات متعددى مانند ماهنامه پژوهش و توسعه، مجموعه خبرى عصر توسعه، پژوهش در علم صنعت، اطلاعات سیاسى واقتصادى و. . . عمدتا به مباحث مربوط به توسعه مى‏پردازند و در نشریات دیگر نیز شاهد طرح آن هستیم. برنامه‏هاى اقتصادى کلان کشور نیز با عناوین برنامه اول و دوم توسعه معرفى مى‏شود. علاوه بر اینها سمینارها و نشستهاى متعددى براى بررسى مسایل توسعه تشکیل شده و یا مى‏شود که خود بیانگر گوشه‏هاى دیگرى از ابعاد اهمیت موضوع است. مانند سمینار تحقیق و توسعه در سال 68 و نخستین سمینار اسلام و توسعه در 1375 در دانشگاه شهید بهشتى.

اولین برنامه عمرانى هفت‏ساله ایران در سال 1327 تصویب شد و سازمان برنامه و بودجه اساسا براى نظارت بر آن بوجود آمد که بعدا در برنامه پنجم صورت قانونى گرفت و طبق ماده 34 قانون برنامه و بودجه این سازمان مسئول ارزشیابى و نظارت بر برنامه‏ها شد. (4)

در ایران حدود یک درصد تولید ناخالص ملى صرف تحقیق در برنامه‏هاى توسعه مى‏شود. این رقم در کشورهاى در حال توصعه 2 درصد است، لاکن در کشورهاى پیشرفته بیش از 5/2 تا 3 درصد است . (5) و با توجه به تفاوت سطوح درآمد ملى اهمیت تحقیق در امر توسعه که براى غرب امرى استراتژیک است روشن مى‏شود. نمونه‏هاى متعددى وجود دارد که نشان مى‏دهد چگونه کشورهاى صنعتى سلطه‏گر براى حفظ سلطه خود و عدم وابستگى حتى به مواد خام کشورهاى در حال توسعه چه تلاشى وسیع و چه سرمایه‏گذارى متمرکزى را بکار گرفته‏اند. وقتى مسئله کانال سوئز در زمان عبدالناصر پیش آمد. غرب از ترس بسته شدن کانال بلافاصله به ساختن تانکرهاى نفتى غول آسا رو آورد که بعدا نقش عظیمى در انتقال مواد سوختى به غرب ایفا کرد و اثر سوق الجیشى کانال سوئز کاهش یافت.

در مورد معادن مس شیلى که تحت‏سلطه غرب بود، در زمان آلنده مشکلاتى پیش آمد و بخاطر آن پیشرفت صنعتى غرب تهدید شد. لذا غرب به توسعه تکنولوژى عظیم مس در ایران رو آورد که آن زمان در شمار اقمار آمریکا محسوب مى‏شد.

نمونه عینى‏تر مسئله نفت ایران بعد از پیروزى انقلاب اسلامى است که در پى آن مسئله کنترل سوخت در غرب مطرح و بلافاصله منابع جدید مورد اکتشاف واقع و تکنولوژى پیچیده‏اى براى استفاده از این منابع (مانند قعر دریاها) که تا آن زمان بصرفه نبود، پدیدار شد. (6)

در حالى که توسعه به مفهوم پیشرفت و حفظ سلطه براى غرب بویژه آمریکا امرى حیاتى و استراتژیک محسوب مى‏شود ظاهرا در بعضى از کشورهاى در حال توسعه موضوعى عمدتا اقتصادى و روزمره به حساب مى‏آید و مثلا در مباحث‏بعضى سمینارها که بدان اشاره رفت‏به فوریت و حیاتى بودن آن کمتر توجه شده است. البته توسعه داراى ابعاد متعددى از قبیل بعد سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و. . . است، اما اهمیت پاره‏اى از این ابعاد بخصوص بعد فرهنگى و نظامى که توان مقابله و دفاع را در عرصه اندیشه و عمل موجب مى‏شود بر کسى پوشیده نیست.

د- بحث نظرى:

در ابتدا لازم به ذکر است که هر چند مبانى نظرى مفاهیم توسعه در عالم را مى‏توان به طبقات معدودى تقسیم بندى کرد، لاکن باتوجه به گستردگى و تنوع مباحث در کشورهاى مختلف آنچه در اینجا بیان مى‏شود عمدتا در ارتباط با کشور عزیز خودمان ایران است.

پس از تثبیت‏سلطه استعمارى – استکبارى غرب صنعتى بر جهان و تبعات سوم و زجرآلود ناشى از آن، متفکران کشورهاى تحت‏سلطه و مغلوب در برابر این پرسش قرار گرفتند که چگونه مى‏توان مانند سلطه‏گران شد. چگونه مى‏تواند مانند آنان پیشرفته و قدرتمند شد؟ مطالعه تاریخ و ادبیات کشور ما بعد از جنگهاى ایران و روس همواره این دغدغه و این اندیشه را نمایان مى‏سازد. اولین سخنان را در این زمینه از زبان عباس میرزا داریم (7) و اینکه در رابطه با جهان غرب و این مساله که با تجدد و توسعه چگونه عمل کنیم (8) طبعا از نظر قدرت مسلطى که بنابر شیوع فرهنگ و آداب خویش دارد و هدفش محو سایر اصالتهاى فرهنگى است – به مردم کشورهاى حت‏سلطه امکان خودباورى و دفاع مى‏بخشد – چنین پرسشى مطلوب خواهد بود. عباس میرزا اولین گروه دانشجویان ایرانى را براى فراگیرى بعضى از علوم و متون لازم به اروپا گسیل داشت.

از طرف دیگر در عصر سلطه استعمار انگلیس بر جهان – عصر ویکتوریا – یکى از نخست وزیران معروف انگلیس به نام گلادستون مى‏گوید تا این کتاب [قرآن کریم] بر کشورهاى اسلامى حکومت مى‏کند ما نمى‏توانیم بر آنان حکومت کنیم. نتیجه چنین نظر و چنان پرسش اندیشه افرادى مانند میرزاملکم خان ارضى و تقى زاده را شکل مى‏دهد که براى توسعه باید درها را بر روى خارج باز کرد و از فرق سر تا نوک پا فرنگى شد و تبعات آن را نیز پذیرفت.

به موازات این پرسش، پرسش دیگرى هم در کشور ما شکل گرفته است. چگونه مى‏توان با حفظ هویت و اصالت‏خویش از سلطه غرب نجات یافت؟ چگونه مى‏توان خود بود، مسلمان بود، ایرانى و شیعه بود و در عین حال وابسته و تحت‏سلطه نبود؟

مى‏توان چهره‏هاى درخشانى همچون میرزاى شیرازى، سیدجمال اسد آبادى، شیخ فضل الله نورى ، مدرس و. . . را در قالب این پرسش دوم ملاحظه کرد. تاریخ جدید کشور ما و بسیارى از کشورهاى در حال توسعه صحنه نزاع این دو پرسش بوده است. اگر در عالم کشورى موفق به تغییر روابط سلطه شده یا این روابط را سست کرده بدون توجه به اصالتها و فرهنگ بومى خویش نبوده است. طبعا چنین اندیشه‏اى نفى الگوى جهانى توسعه را در پى دارد.

نظر استکبارى غرب البته این گونه نیست. متفکران غربى عمدتا بر این عقیده‏اند که کاروان تمدن و دانش از غرب حرکت کرده و نهایتا در همانجا رحل اقامت افکنده و پیشرفت و ترقى بجز تاسى به آنان راه دیگرى ندارد. از نوشته‏هاى منتسکیو و ماکس وبر گرفته تا نوشته‏هاى امثال ایلین‏سگال و تا برسد به لرنر و پوپر همه مشتمل بر تحقیر شرق بویژه مسلمانان و ارائه تاریخ و فرهنگ غربى به عنوان راه حل نجات از عقب ماندگى است.

الگوى لرنر، الگوى توسعه بخشى ارتباطات، سیاست‏حقوق بشر و. . . همه حاکى از این اندیشه غربى است که جهان چاره‏اى بجز غربى شدن و پذیرش الگوى توسعه غربى ندارد. اندیشه‏هاى عصر باصطلاح روشنگرى، خودگرایى، لیبرالیسم غربى، تکثرگرایى پایه فلسفى تمامى الگوهاى توسعه‏اند. راه نیل به خوشبختى و رفاه، تسلط هرچه بیشتر بر طبیعت طبق اسلوب غرب است. لذت جویى و دنیاپرستى در مرکز این اندیشه قرار مى‏گیرد.

دانیل لرنر در نظریات خود بر تغیر رفتار فردى تاکید مى‏کند که مفهوم آن بیگانه شدن از هویت‏خویش و پذیرش فرهنگ بیگانه است. والبته در بطن تمامى این نظریه‏ها رشد و سلطه سرمایه‏دارى و تجارت غرب منظور شده است.

در این میان الگوى دیگرى هم براى توسعه مطرح شد که به حق دولت مستعجل بود، وآن الگوى مارکسیستى توسعه است. این نظریه که مبتنى بر جبر تاریخ و نهایتا وصول به جامعه‏اى با مالکیت اشتراکى وسایل تولید و حذف دولت است در عمل و از همان اوایل در کشور شوروى و اقمار آن با شکستهاى پیاپى مواجه و نهایتا منجر به سقوط حکومت کشورهاى مزبور شد.

باید در نظر داشت که الگوى مارکسیستى نیز که براى حرکت تاریخ مسیرى واحد قایل است‏براى کشورهاى در حال توسعه چیزى جز سلطه شوروى، بیگانه شدن با فرهنگ خودى و دیدن عالم از چشم سلطه‏گر، مفهومى نداشت.

در حال حاضر بخاطر اینکه فرهنگهاى بومى عالم هیچکدام به عنوان یک مکتب جهانى کامل و داراى ابعاد سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و. . . معرفى نشده‏اند و چنین ادعایى نیز نکرده‏اند و حداکثر با حفظ پاره‏اى از اشکال و رسوم بومى خود کما بیش الگوى غربى توسعه را پدیرفته‏اند و فرهنگ غربى بر بسیارى از نقاط عالم سیطره دارد مى‏توان تنها الگوى متفاوت با الگوى غربى را مکتب اسلام دانست که به عنوان یک مکتب جهانشمول، ابدى و کامل در برابر غرب ایستاده است. آراء و اندیشه‏هاى امام خمینى بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران به عنوان تبلور اسلام راستین نماینده نگرشى این مکتب و الگوهاى آن است.

برخورد امام در کلیت‏خود، کثرت گرایى غربى را که توسعه و مدرنیزاسیون تبلور آن بود به مبارزه فراخواند. درس امام در این محور این بود: لذت انگارى فلسفه زندگى نیست، حب و بغض در دنیا در ارتباط با خداوند متعال معنا دارد و این معنا یعنى شلیک تیر خلاص به دار و ندار اندیشه لذت انگارانه غرب (9)

در اسلام تسلط بر طبیعت و عمران و آبادى و رفاه نفى نمى‏شود، لاکن جهت آن تغییر مى‏یابد واین تغییر جهت است که تفاوتهاى اساسى توسعه اسلامى را با توسعه غربى نشان مى‏دهد.

توسعه شاهنشاهى:

الف- زمینه‏هاى توسعه:

همانطورى که اشاره شد اولین برناه عمرانى کشور به نام برنامه هفت‏ساله در سال 1327ه. ش آغاز شد. آیا قبل از آن هیچ اقدام عمرانى براى کشور انجام نشده بود؟ مى‏دانیم که چنین نیست و شاهان و سلاطین اقداماتى براى احیاء و آبادانى و ترقى کشور خود هرچند کم و محدود انجام داده‏اند. هنوزاقدامات بسیارى از سلاطین گذشته مانند آثار زمان شاه عباس یا کریم خان زند عملا قابل استفاده است. در زمان رضاخان نیز اقدامات عمرانى صورت گرفته است از قبیل احداث راه آهن سراسرى، نظام جدید ارتش، دادگسترى و. . . اما باید دید این اقدامات در چه زمینه‏هایى و براى چه مقاصدى انجام گرفته است. آیا این فعالیتها که اسباب نظم و ترتیب در کارها، ایجاد مشاغل جدید، بالابردن تولید و درآمد و . . . شده است در حوزه یک حکومت مشروطه و براى ترقى مملکت و مردم صورت گرفته یا در حوزه یک حکومت مطلقه تابع بیگانه؟ تفاوت اساسى در همین نکته است. رضاخان و پسرش اگر دیکتاتورهایى تابع سیاستهاى خارجى باشند نمى‏توانند اقداماتى اصلاحى براى مملکت تدارک ببینند که حتى کوچکترین برخوردى با منافع ارباب داشته باشد. البته امروز پاسخ براى ما روشن است و ما رضاخان را سرفصل استعمار نو در کشورمان مى‏دانیم هرچند موقعیت ایران و سابقه فرهنگى – مذهبى آن هرگز به استعمار اجازه استعمار مستقیم و خشنى را که در نقاط دیگر دنیا مرسوم بود، نداد لاکن غارت کشور از طریق حکومت پهلوى طى دهها سال ادامه یافت که یکى از شواهد روشن آن قراردادهاى نفتى است که در زمان رضاخان و پسرش منعقد شده است. راه آهن سراسرى ایجاد مى‏شود ولى به شهرهاى آباد و مراکز تجارى ایران مانند شیراز و اصفهان کارى ندارد. شمال را به جنوب وصل مى‏کند تا انگلیس به مرزهاى روسیه و نیز پشت جبهه شرق در جنگ دسترسى سریع داشته باشد. نظام جدید آموزشى تنظیم و اجرا مى‏شود تا مردم از نظام سنتى – مذهبى خود که مانع عمده‏اى بر سر راه غرب است دست‏بشویند.

با این همه بهتر است قبل از استناد به قول دیگران مانند چرچیل و آیرون ساید (10) و اسناد لانه جاسوسى نگاهى به نوشته‏هاى آخرین شاه ایران بیاندازیم، ببینیم او که دم از اصلاحات و توسعه و تمدن بزرگ مى‏زند چه مى‏گوید. مى‏دانیم که شاه در طول عمر خود چهار کتاب نوشته است. ماموریت‏براى وطنم، انقلاب سفید (در این کتاب از روحانیت‏بزشتى نام مى‏برد و مردم مسلمان و انقلابى را عوامل سرخ و سیاه یعنى وابسته به شوروى و مذهب به قول او ارتجاعى معرفى مى‏کند) ، تمدن بزرگ (در این کتاب ادعاى او این است که او ایران را به دروازه‏هاى تمدن بزرگ رسانده است) و آخرین کتاب وى به نام پاسخ به تاریخ که بعد از سقوط در خارج از کشور نوشته شده است. البته بعضى‏ها نقل مى‏کنند که این کتابها را دیگران براى او نوشته‏اند ولى به هر حال به دستور او و با تصویب او بوده و بنام اوست. هیچ اعتراضى هم از طرف خود یا وابستگانش نسبت‏به صحت استناد کتابها به شخص وى بعمل نیامده است.

تمامى متن این چهار کتاب شاهد قطعى است که در زمان سلطه او و پدرش بر کشور هرگز حکومت مشروطه وجود نداشته است. هرچه بوده قدرت مطلقه منحص او بوده که تحت الگوهاى غربى و در محدوده منافع غرب ویه آمریکا و انگلیس عمل مى‏کرده است. دو جمله از آخرین کتاب او که در واقع جمع‏بندى ماهیت تمامى حکومت اوست و نیاز به تفسیر دیگرى ندارد در پى مى‏آید. اکنون که ایران در حال ویرانى است و رو به نابودى مى‏رود اندک اندک جهان غرب به سهم و نقش ما در حفظ تعادل بین‏المللى و تعلق ما به دنیاى آزاد هنگامى که من در راس امور بودم پى مى‏برد. (11)

در حالى که کاخ سفید پشتیبانى جدى خود را از من تاکید مى‏کرد، مشاوران نزدیک رئیبس جمهور مرا ترغیب به شدت عمل در برابر مخالفان مى‏کردند سفیر آمریکا در پاسخ سؤال من که تایید رسمى این مطلب را مى‏خواستم مى‏گفت دستورى در این زمینه به من نرسیده است. (12)

شاه در آخرین مصاحبه خود با کاترین گراهام در آخرین جمله مى‏گوید: شاید ما اشتابه مى‏کردیم و سرعت پیشرفت مابراى جامعه قابل هضم نبود. (13)

جالب اینجاست که داریوش همایون آخرین وزیر اطلاعات نظام شاهنشاهى که چاپ نامه منسوب به او در روزنامه اطلاعات انرژى متراکم انقلاب اسلامى را علیه نظام شاهنشاهى به انفجار کشانید، در کتاب نگاه از بیرون ضمن توضیح اینکه نامه مزبور از دربار رسیده بود وا و نمى‏وانست کارى کند چون کسى حق اظهار نظر نداشت، درباره توسعه شاهنشاهى توضیحات مفصلى دارد و آن را به لحاظ اینکه ظاهرى و غیر واقعى بود به باد انتقاد مى‏گیرد. (14) دوستان و حامیان خارجى شاه نیز علیرغم اینکه عمرى از او (نه از او که به وسیله او از ثروت ملى کشور ما) منتفع مى‏شدند. مانند بسیارى از دولتمردان آمریکایى همچون هنرى کیسینجر ، سایروس ونس و برژینسکى یا امثال آنتونى پارسونز. . . (آخرین سفیر انگلیس در زمان شاه) وقتى در دفاع شاه مطلب مى‏نویسد و توسعه و ترقى زمان او را که تابع الگوى غرب بود مى‏ستایند از ذکر دو نکته اساسى نمى‏توانند خوددارى کنند:

1- فساد فراگیر

2- سرکوب خشن و مداوم. (15)

ب- مدارک، اسناد و آمار:

براى تکمیل بحث در این بخش لازم است‏به بعضى از مدارک و اسناد و آمار که شاخصهایى از توسعه شاهنشاهى است نظرى بیاندازیم:

در آستانه انقلاب اسلامى تعداد نفرات ارتش به 700 هزار و کارمندان دولت‏به 800 هزار رسیده است. (16)

در سال 1977 واردات مواد غذایى به 6/2 میلیارد دلار افزایش یافته است. (17)

نیروى کار روستایى از 77 درصد کل به 32 درصد کاهش یافته است. (18) (در دو دهه 1960 و 1970 میلیونها نفر به شهر آمده‏اند تا نیروى کار ارزان در اختیار صنایع مونتاژ قرار گیرد) .

خانواده پهلوى سهام 207 شرکت اعم از هتلدارى، کشاورزى، اتومبیل سازى، و. . . را در اختیار دارند. (19)

نفت و گاز که در سال 1963، 77 درصد کل صادرات است در سال 1978 به رقم باور نکردنى 98 درصد رسیده است. (20)

بیسوادى 65 تا 70 درصد از هند بیشتر است. (21)

بودجه ارتش و ساواک در 79 – 1978 حدود 10 میلیارد دلار است. (22)

عفو بین المللى زندانیان سیاسى را در سال 1975 از 25 هزار تا 100 هزار نفر برآورد مى‏کند. دادگاه معتبرى وجود ندارد و شکنجه خارج از حد تصور است. (23)

از سال 1973 تا 1978 شاه – عمدتا از آمریکا – 36000 میلیون دلار اسلحه خریده است در حالیکه از 66000 روستا قریب 63000 روستا فاقد راه ارتباطى و لوله‏کشى آب بوده و پایتخت فاضلاب ندارد. (24)

بیش از 200 شرکت امریکایى در تهران دفتر دارند. (25)

تعداد آمریکائیان در 1976 اقلا حدود 24 هزار نفر است که این تعداد تا اواخر کومت‏شاه تا 50 هزار و بیشتر هم ذکر شده است. (26) بسیارى از آنان مستشاران نظامى هستند و در مراکزى مانند بل هلى‏کوپتر فعالیت دارند.

– در دیماه 1357 پس از فرار شاه نیویورک تایمز نوشت: ثروت شاه فقط با کسانى چون راکفلر، فهد و خانواده الصباح (امیرکویت) قابل قیاس است. و از قول بانکداران آمریکایى مى‏افزاید: 2 هزار تا 4 هزار میلیون دلار پولى که در دو سال آخر انقلاب به آمریکا منتقل شده[فقط به امریکا و در دو سال پایان عمر حکومت پهلوى] بیشتر مربوط به شاه و خانواده سلطنتى است. (27)

ارزش املاک شاه در استرالیا، ایتالیا، سوئیس، فرانسه و آمریکا بیش از 20 میلیارد دلار است (28) [در سال 57]

(اما در طول دوران مبارزه از سال 42 به بعد مکرر به ویران شدن مملکت و خون دلى که براى نجات آن لازم است اشاره مى‏کنند. )

– از ولخرجیهاى جشنهاى شاهانه هرچه بگوییم کم گفته‏ایم، در سال 1971 جشنهاى دو هزار و پانصد ساله، چادرهاى زربفت مربوط به شاهان فرانسه، کیک 33 کیلویى براى فرح، خوراکهاى طاووس سرخ شده، گل از فرانسه آشپز از فرانسه، مشروبات فراوان خارجى و هزاران فساد و تباهى در اطراف آن، همه و همه به خاطر جشن شاهنشاهى و بدون هیچ هدف معقول و لازمى. گزارشهاى این جشن که در بعضى جراید مانند شماره 5 و 6 مجله حضور به آن اشاره شده سرسام آور است.

در اواخر ماه مه 1978 ویلیام سولیوان سفیر آمریکا گزارش داده بود که ایران هنوز از ثبات برخوردار است و بعد از جمعه خونین کارتر تلفنى از شاه حمایت مى‏کند. (29)

فحشا در کشور بیداد مى‏کند. خاندان سلطنتى همه فاسد و زناکارند. شاه به هنرپیشه آمریکایى گریس‏کلى و همچنین یک دختر آمریکایى که ملکه زیبایى جهان شده است‏به هر یک مبلغ یک میلیون دلار جواهر هدیه مى‏کند! کتاب دو جلدى خاطرات فردوست و مدارک ارائه شده در این کتابها عمق فساد خاندان سلطنتى و دستگاههاى اجرایى کشور را بر ملا مى‏سازد.

– کاخ جوانان، دختر شایسته، جشن هنر و. . . صدها برنامه دیگر همه دست‏به دست هم داده‏اند تا ریشه اعتقادات مذهبى مردم را از بیخ نابود کنند، اعتیاد نیز عامل مخرب دیگرى است که سرنخ اصلى آن دست دربار است.

در اسناد لانه جاسوسى آمده است که ایران مهمترین خریدار اسلحه، شاه دوست وفادار امریکا و ایران بازار پر رونق کالاهاى آمریکایى است و همچنین سوپاپ اطمینان اجراى تهدید اعراب مبنى بر عدم ارسال نفت‏به غرب. در این اسناد بر اهمیت جغرافیایى و سوق‏الجیشى ایران از نظر امنیت ملى آمریکا تاکید شده است. (30) در یکى از این اسناد در سال 1351 آمده است روحانیت نفوذ سیاسى عمده‏اى نداشته و در 10 سال گذشته مدام در حال عقب‏نشینى بوده است و در مقابل سیر در حال رشد یک کشور مادى که بیش از اندازه مجذوب غرب شده قدرت عمل خود را از دست داده است. (31)

و در سال 1352 مى‏گوید در ایران مخالف سازمان یافته‏اى – چه کمونیست و چه غیر کمونیست – وجود ندارد. سرکوب مداوم و رخنه مؤثر از عوامل این امر شناخته شده است. (32)

رهنورد کوچه‏هاى بى‏چراغ هیچکس جز گزمه بیدار نیست تا بگرید بنده آواره بخت دامنى جز نرده تبدار نیست. (33)

– برژینسکى د رکتاب قدرت و اصول مى‏نویسد: اگر سازمانهاى اطلاعاتى ما روشن مى‏ساختند که سیستم حکومت‏شاه چنان به شخص او متکى شده که تعیین سیستم جانشینى براى او نیازمند زمان است، ما بهتر مى‏توانستیم خود را براى مقابله با این بحران آماده کنیم. (34)

– فردوست درانتهاى کتابش مى‏نویسد ریاست جمهور در نماز جمعه، طاغوت را شرح دادند. همه را نوشتم که با وضع محمدرضا تطبیق داشت. محمدرضا یک طاغوت، یک فرد مستبد بود و آنچه کاشته بود درو کرد (35)

شنیدم که در وقت نزع روان

چنین گفت هرمز به نوشیروان

که خاطر نگه دار و درویش باش

نه در بند آسایش خویش باش

نیاساید اندر دیار تو کس

چو آسایش خویش خواهى و بس

نیاید به نزدیک دانا پسند

شبان خفته و گرگ در گوسفند

مکن تاتوانى دل خلق ریش

وگر مى‏کنى مى‏کنى بیخ خویش

فراخى در آن شهر و کشور مخواه

که دلتنگ بینى رعیت ز شاه

دگر کشور آباد بیند بخواب

که دارد دل اهل کشور خراب (36)

در واقع زیر رنگ و لعابى از تمدن غرب کشورى غارت شده و مردمى زجر کشیده و تحت‏ستم جان مى‏باختند.

و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها (37)

گنج‏بى‏پایان

آراء و اندیشه‏هاى امام خمینى کلید حل مشکلات جهان اسلام است. هرچند این موضوع براى بسیارى از مسلمانان و متفکران جهان اسلام کاملا روشن است لاکن ترفندهاى مداوم استکبار جهانى و دشمنان اسلام ناب محمدى که هدفى جز تضعیف و نهایتا به فراموشى سپردن الگوهاى عملى، رهایى بخش و انسان ساز اندیشه و راه و روش امام را ندارند بعضا در اذهان مفرض یا جاهل و ساده لوح القاءگرایى مطلب است که امام خمینى پدیده‏اى تاریخى بود و با رحلت ایشان دوران وى نیز به سر آمده و مسایل را بایستى به صورتى دیگر حل و فصل کرد. آنان از عظمت اندیشه و عمل امام غافلند. آنان از خود نمى‏پرسند که چگونه هنوز اندیشه ابن سینا و غزلهاى حافظ مورد استفاده قرار مى‏گیرند و سرمشق مى‏شوند، چگونه راه وروش و آراء دانشمندان ومتفکران عالم حتى تا قرنها بعد الگوى کار وعمل است لاکن امام خمینى که توانست اسلام ناب محمدى را در عصر حاضر معرفى کند و دین خدا را به مرحله اجرا درآورد و رژیم ستمگر ریشه‏دارى را که مورد حمایت قدرتهاى مخرب عالم بود براندازد و در این عالم خاکى طرحى نو دراندازد نمى‏تواند مورد تقلید قرار گیرد؟

نه تنها دوران امام بسر نیامده بلکه در سحرگاه زندگى جاودان خویش است و کشور اسلامى ایران براى پاى بندى به اسلام ناب محمدى و حفظ استقلال و ارزشهاى معنوى خویش راهى جز پیمودن راه امام ندارد و هر انحراف کوچکى از این راه خداى ناکرده اسباب انحرافات بزرگتر و نهایتا سقوط در آتش خشم الهى است که این انقلاب محصل خون شهداست و مورد عنایت پروردگار عالم. درباره لزوم پیمودن راه امام در تمام ابعاد و نه فقط در مسایل مربوط به توسعه، فراوان مى‏توان استدلال کرد لاکن در اینجا بهتر است‏براى شاهد مثال نمونه کوچکى از نظریات ابراز شده درباره ایشان را – چه از طرف دوست و چه از طرف دشمن – بیاوریم که در واقع نوعى بازنگرى و امعان نظر نسبت‏به اندیشه و عمل آن حضرت است، و چه بهتر که به عنوان حسن آغاز، کلام مقام معظم رهبرى – شاگرد ارجمند مکتب امام و جانشین او مورد توجه قرار گیرد که امام خمینى گنج‏بى‏پایان است.

در اکثر قریب به اتفاق سخنرانیها و پیامهاى ایشان، یاد و نام امام خمینى علاوه بر تعظیم و تکریم به عنوان الگوى عملى و قاطع حل مشکلات مطرح شده است و با آنچنان جملاتى زیبا که جمع آورى این جملات کتاب بزرگى خواهد شد براى شناخت و معرفى هرچه بهتر بنیانگذار جمهورى اسلام ایران و تردیدى نیست که تمامى تلاش مقام معظم رهبرى، حاکمیت راه امام است: راه او راه ما، هدف او، هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست. (38)

بعد از بیان این جمله ژرف از کلام رهبر مسلمانان جهان ببینیم رهبر مسیحیان جهان (پاپ) درباره امام چه مى‏گوید: در مورد آیت الله خمینى و آنچه او در کشورش و بخش و سیعى از جهان انجام داد باید با احترامى عظیم و تفکرى عمیق اظهارنظر کرد. (39)

آیا مى‏توان بدون ایمانى بیکران به حقانیت دین پروردگار و شناختى عمیق از جامعه و مقتضیات زمان، عالم و آدم را این گونه دگرگون ساخت. با چند جمله دیگر و بدون نیاز به شرح و تفسیر، این بخش را به پایان مى‏رسانیم.

واشنگتن پست: آیت الله خمینى یکى از رهبران ریاضت کش و انعطاف ناپذیر اسلام بود که شاه ایران را برانداخت و آمریکا را تحقیر کرد. او محققى شگفت آور بود و سیاستمدارى زیرک. (40)

وزیر دفاع سوریه: راه امام خمینى راه رستگارى ملتهاى محروم است (41)

روسینیس پاپا استانیدس (نماینده سندیکاى کارگران یونان) : . . . عقیده دارم که امام خمینى نمرده است . . . اگر تفکر انسانى وجود داشته باشد همه رهبران دنیا از یونان و سایر کشورها روش رهبر داناى ایران را درک نموده و آن را الگویى براى خود قرار دهند. (42)

نشریه الدیار (لبنان) : امام خمینى همه معادلات سلطه‏گرى ریشه‏دار در دنیا را تغییر داد. (43)

رهبر مسلمانان غنا: . . . امام خمینى تا ابد زنده است و انفاس قدسیه‏اش در سراسر جهان طنین‏انداز خواهد بود (44)

هنرى پرشت (کاردار آمریکا در ایران در رژیم شاه) : ما تجربیات سختى از انقلاب اسلامى داشته‏ایم. تردیدى نیست که آیت الله خمینى یکى از مردان بزرگ تاریخ در این قرن بود. . . او مردى بود که شخصیتش درک نشد. (45)

نشریه السفیر (لبنان) : این پیرمرد با اراده سردمداران کاخ سفید را به پشت کیسه‏هاى شن و سنگرهاى بتونى کشاند و جنبش تغییر نظام را در شوروى سابق رعت‏بخشید. (46)

پدر آرنستو کاردینال (روحانى مسیحى و مبارز نیکاراگوئه) : . . . خداوند همه ما را موفق بدارد که راه و خط امام خمینى را ادامه دهیم. (47)

یاکوب بلازویچ (از کمیته مرکزى اتحادیه کمونیستى یوگسلاوى) : برخى از ما در نابینایى سیاسى خود حقایقى مانند سرنگونى شاه و اخراج آمریکا را در این انقلاب نمى‏بینند. بیش ازصد سال است که این مارکسیسم کاذب ما، در راههاى ضعیف انقلاب حرکت مى‏کند. (48)

پروفسور حامد الگار: امام خمینى تجلى تمام ابعاد اسلام است. (49)

مجله هفتگى پروفیل (چاپ وین) : هر رهبر انقلابى که عملکرد و گفته‏هاى آیت الله خمینى را نصب العین خودش قرار دهد قادر به تغییر سیستم غربى به یک جامعه اسلامى خواهد بود. (50)

بى‏نظیر بوتو: پیامهاى امام خمینى در آینده نیز چراغ هدایت مسلمانا ن است و ملتهاى مسلمان در آینده نیز از پرتو نورانى افکار و اندیشه‏هاى والاى حضرت امام استفاده خواهند کرد. (51)

ویلیام لوئیس و مایکل لدین در کتاب شکست رسواى آمریکا: نگاهى به رویدادهاى گذشته نشان مى‏دهد تا بروشنى دریابیم که آیت الله خمینى اهمیت استراتژیکى ایران را در معامله خاورمیانه بهتر از پرزیدنت کارتر ارزیابى کرده است. از این پس مسلم است که ممالکى از مصر و اسرائیل گرفته تا عربستان سعودى و عراق و امارات خلیج فارس باید پى آمدهاى انقلاب ایران را تحمل کنند. (52)

روزنامه لاسوئیس (چاپ ژنو) : میلیونها مسلمان شیعه در مرگ آیت الله خمینى به سوگ نشستند اما غرب بیش از آنکه متاثر و متاسف باشد احساس آسودگى مى‏کند. (53)

بى بى‏سى: صرف نظر از اندوهى که ممکن است از مرگ هر انسانى پیدا شود و یا احترامى که ما در غرب براى مردممان قائلیم این را نباید ناگفته گذاشت که در مغرب زمین کسان بسیارى هستند که پس از درگذشت آیت الله نفس راحتى خواهند کشید و خوشحال خواهند شد که آیت الله دیگر زنده نیست. (54)

ژنرال هایزر (درباره تصمیم امام خمینى به بازگشت‏به ایران علیرغم تمام تمهیدات جهانى غرب براى جلوگیرى از این امر) : خطر بالقوه اصلى که به فاجعه‏اى براى آمریکا منجر مى‏شد بازگشت‏سریع خمینى به ایران بود. (55)

البته متفکران و دانشمندان و سیاستمداران و سایرین، چه در داخل و منطقه و چه خارج ایران و در سطح جهان درباره امام خمینى بسیار گفته و نوشته‏اند که حتى دسترسى به تمامى آنها کار بسیار دشوارى است. تاکنون برابر آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى صدها کتاب (بیش از دو هزار جلد) در ایران و جهان و بیش از 700 رساله کارشناسى ارشد و دکترى در داخل و خارج درباره امام خمینى و انقلاب اسلامى برشته تحریر درآمده است که این روند همچنان ادامه دارد. (56)

اندیشه‏هاى امام خمینى حتى از طرف دشمنان ایشان مورد تحقیق و تقلید قرار مى‏گیرد چنانکه بعضى از متفکران اشاره کرده‏اند حتى برژینسکى معاونت امنیت ملى کارتر نظریه خود را از آراء امام خمینى اخذ کرده است. (57) (نظریه او درباره جنگ دوم جهانى مبتنى است‏بر جمله معروف امام خمینى (خون بر شمشیر پیروز است) با این وجود بعضى از متفکران اعم از نویسندگان داخلى و خارجى اعتقاد دارند که امام نه تنها در میان دشمنان که در میان دوستان هم غریب است.

نکته مهم دیگرى که باید بدان توجه کرد این است که علیرغم بررسى مسایل گوناگون اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و. . . از دیدگاه امام خمینى و برگزارى نشستهاى مهمى چون سمینار بررسى سیره عملى و نظرى امام، امام و عاشورا، سمینار بررسى نظریات اقتصادى امام، سمینار اندیشه‏هاى دفاعى امام و. . . که هر ساله برگزار مى‏شود و در خارج از کشور نیز به مناسبت پیروزى انقلاب اسلامى، رحلت امام و. . . مجلاسى برپا مى‏گردد، اگر بخواهیم حضرت امام را در مقوله‏هایى مانند اقتصاد، سیاست، توسعه و . . . هرچند که در آنها صاحب نظر بوده‏اند، محدود کنیم، در واقع از شناخت‏حقیقت دور افتاده‏ایم.

اندیشه و سیره امام خمینى، یعنى راه امام خمینى، راه اسلام ناب محمدى است که همه علوم مى‏توانند در قالب و مسیر آن شکل متفاوت دیگرى با آنچه تاکنون بوده‏اند بخود گیرند و در واقع از مسیر کفر و ضلالت‏به مسیر حق تغییر جهت دهند. بنابراین وقتى جنبه‏هاى گوناگون زندگى اجتماعى مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ ، هنر و. . . را از دیدگاه امام مورد تحقیق قرار مى‏دهیم در واقع مى‏خواهیم ببینیم این گونه معارف بشرى چگونه و در چه جهتى با چه اهدافى، با چه شرایط و تناسب و میزانى مى‏تواند در مسیر حق یعنى همان مسیر وصول به آن جامعه متعالى مکتب اسلام ناب محمدى قرار گیرد و به پیش رود، همان گونه که بدون نام امام این انقلاب در هیچ جاى جهان شناخته نمى‏شود، بدون توجه به سیره و اندیشه‏هاى ایشان نیز که مورد تاکید مداوم مقام معظم رهبرى است، در هیچ زمینه‏اى جمهورى اسلامى که میراث رنج و تلاش و استقامت طولانى اوست موفقیت مطلوب را بدست نخواهد آورد. لذا مطالعه دقیق و عمیق نظریات امام در هر برنامه‏ریزى اجتماعى – و حتى شخصى – در جمهورى اسلامى پیش شرط موفقیت است. زیرا که امام خمینى تجسم اسلام ناب محمدى در عصر اکنون است.

علاوه بر این توجه دقیق به این نکته ضرورى است که نظریات حضرت امام چند بعدى است و کلیتى غیر قابل تفکیک را تشکیل مى‏دهد. همچنان که قرآن چنین است، همچنان که سنت پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) چنین است. همچنان که نظریات انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام چنین بوده است و امام نیز شاگرد و وارث این مکتب است لذا وقتى مثلا درباره نظریات امام در زمینه اقتصاد یا توسعه بررسى و تحقیق مى‏کنیم بایستى در نظر داشته باشیم که این نظریات از نظریات ایشان درباره سیاست هنر یا عرفان جدا نیست.

نظریات وسیره امام در مجموع کلیت و تناسبى یکپارچه دارد که بدون در نظر داشتن آن تحقیق و بررسى در زمینه‏هاى خاص به اهداف کامل خود نخواهد رسید. اسلام یک مکتب یکپارچه و تمام و کمال است و براى اجراى هر بعدى تمام ابعاد آن بایستى لحاظ شود و گرنه حاصل همان نومن ببعض و نکفر ببعض در مى‏آید.

اصول توسعه از دیدگان امام خمینى:

قبل از ورود به این مبحث‏یادآورى چند نکته علاوه بر آنچه درباره یکپارچگى نظریات امام و لزوم منظور داشتن آن به عنوان کلیتى غیر قابل تجزیه و انفکاک در پایان بخش قبل ذکر شد – ضرورى است.

اول – امام خمینى کلمه توسعه را در پیامها و بیانات خود بکار نبرده‏اند، اگر هم باشد بسیار نادراست. آن حضرت بیشتر از عباراتى نظیر بازسازى، نوسازى، تعمیر، بناکردن، ساختن، آباد کردن استفاده کرده‏اند.

دوم – در نظر امام بازسازى و آباد کردن کشور بدون احیاء فرهنگ اصیل اسلامى، زدودن آثار طاغوت از جامعه و ترقى در سایر زمینه‏ها مانند عدالت اجتماعى، آموزش و پرورش، خودسازى، تقوا و. . . میسر نیست. همانطور که اشاره شد توسعه از نظر معظم له امرى فراگیر و همه جانبه است و تمامى عرصه‏هاى حیات آدمى را در بر مى‏گیرد که این معنى خیلى وسیعتر و عمیق‏تر از مفهوم توسعه در ادبیات کارشناسان فن است. آنان علیرغم اینکه در دهه‏هاى اخیر توسعه را علاوه بر مفهوم اقتصادى شامل سایر عرصه‏ها مانند سیاست، آموزش، و غیره مى‏دانند، لاکن هرگز هیچکدام به خودسازى و ارتباط با خداوند متعال و لحاظ کردن توسعه به عنوان یک تکلیف شرعى نمى‏پردازند. در آراء حضرت امام تمامى این مفاهیم منظور شده است.

بنابراین در آراء ایشان امر توسعه داراى مقدماتى لازم و منظور داشتن شرایط و اقداماتى همگام و توام با مدیریت توسعه ضرورى و اجتناب ناپذیر است.

سوم – تقسیم بندى اصول توسعه و لواحق آن که در این مقاله بیان مى‏شود از پیامها و بیانات حضرت امام در زمانهاى مختلف و بصورتى کلى استخراج شده است، طبعا مى‏تواند به صورتهاى گوناگونى طبقه‏بندى و بررسى شود. لاکن در هر صورت این تقسیم‏بندى‏ها به منظور درک بهتر اندیشه معظم له بوده است و همواره امکان طبقه‏بندى و درک عمیق‏تر نظریات چنان شخصیتى وجود دارد.

با توجه به نکات مزبور محورهاى توسعه از دیدگاه حضرت امام در 5 اصل معرفى مى‏شود

  1. معنویت
  2. استقلال (فکرى و عملى)
  3. مردمى بودن یا اتحاد همه مردم در امر توسعه
  4. عدالت
  5. تغییر وضع محرومین و مستضعفین.

سعى مى‏شود حتى الامکان نمونه‏هایى از کلام امام بدون تو ضیح زاید نقل شود. تا تصویرى روشن از نظریات ایشان در موارد مذکور بدست داده باشیم:

1- معنویت:

از دیدگاه حضرت امام معنویت، اساس هر حرکت و تحرک بشرى است و بدون اعتقاد و ایمان، اعمال بشر اساسا ناقص و ابتر خواهد بود.

اگر ایمان وارد قلب شود، کارها اصلاح مى‏شود. (58)

اگر جنبه ایمان مردم تقویت‏شد، همه امور براحتى انجام مى‏شود. (59)

ارزشهاى معنوى ارزشهاى همیشگى است. (60)

من نمى‏توانم باور کنم که کسى مبادى معنوى نداشته باشد و براى مردم کوشش کند.

همه بدبختى‏ها از ضعف ایمان و سستى یقین است (61)

اگر ایمان به خدا و عمل براى خدا در فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و سایر شوون زندگى بشر وارد شود، پیچیده‏ترین مشکلات امروزى جهان به آسانى حل مى‏شود. (62)

جنبه‏هاى عمده این معنویت‏براى سازندگى و توسعه از قرار ذیل است:

الف: اتکال به خداوند

با اتکال به خداوند عظیم است که مى‏توانیم آشفتگى‏هاى این مملکت را و خرابیهاى این مملکت را بازسازى کنیم. (63)

ب: حفظ ارزشها:

مسایل اقتصادى و مادى اگر لحظه‏اى مسئولین را از وظیفه‏اى که بر عهده دارند منصرف کند خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین است. (64)

آن روزى که مجلسیان، خوى کاخ نشینى پیدا کنند. . . و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند. آن روزى است که ما براى کشورمان باید فاتحه بخوانیم. (65)

باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند. (66)

ج: خودسازى:

ما باید در هر قدمى که براى پیروزى پیش مى‏رویم، هر قدمى که براى ساختن کشورمان پیش مى‏رویم، چند قدمى براى ساختن خودمان، براى پیروزى بر نفس خودمان، براى پیروزى بر شیطان باطنى خودمان قدم برداریم. (67)

د: قیام براى خدا و رضاى او

بدون هیچ اغراض شخصیه قیام کنیم و این کشور را از سر، و از نو بسازیم. (68)

ه: تکلیف شرعى:

از نظر حضرت امام توسعه کشور یک تکلیف الهى، یک واجب الهى است و براى انجام آن با عزم و اراده تمام باید مشغول کار شد.

مهم این است که انسان در آن وقتى که وقت کار است تکلیفش را بداند. شما مى‏دانید که این مملکت احتیاج به کار دارد، احتیاج به بازسازى دارد. (69)

2- استقلال و آزادى:

حضرت امام به استقلال و بخصوص استقلال فکرى و فرهنگى بسیار بها مى‏دهند. بزرگترین فاجعه براى ملت ما این وابستگى فکرى است که گمان مى‏کنند همه چیز از غرب[است] و ما در همه ابعاد فقیر هستیم. (70)

این وابستگى فکرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشا اکثر بدبختى‏هاى ملتها و ملت ماست. (71)

اگر ما از وابستگى فکرى بیرون بیائیم همه وابستگى‏ها تمام مى‏شود. (72)

ما مى‏خواهیم زندگى فقیرانه داشته باشیم ولى آزاد و مستقل باشیم. (73)

آزادى یک نعمت‏بزرگ الهى است. (74)

ما مصائب را به خاطر رسیدن ملتمان به آزادى و استقلال تحمل خواهیم کرد. (75)

ما ارزش حیات را به آزادى و استقلال مى‏دانیم. (76)

قانون اسلام مسبب آزادیها و دموکراسى حقیقى است، و استقلال کشورها را نیز تامین مى‏کند. (77)

از نظر حضرت امام آزادى واقعى در اسلام است و آزادى غربى که موجب تباهى است، نه تنها آزادى نیست‏بلکه نوعى دیگر از وابستگى است.

آزادى به شکل غربى آن، که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. (78)

انحطاط و سقوط بشر، به علت‏سلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست. (79)

محورهاى اصلى استقلال و آزادى که در کلام حضرت امام بر آنها تاکید شده است از این قرار است:

الف: خودباورى (هویت و فرهنگ)

آن چیزى که ملتها را مى‏سازد فرهنگ صحیح است (80)

اگر فرهنگ درست‏بشود یک مملکت اصلاح مى‏شود (81)

اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى‏دهد، و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوچ و پوک و میان تهى است. (82)

اتکال به نفس بعد از اعتماد به خداوند منشا خیرات است. (83)

عمده این است که ما باور کنیم که خودمان مى‏توانیم. (84)

ما باید این را بفهمیم که همه چیز هستیم و از هیچکس کم نداریم. (85)

ژاپن همین معنا را مبتلا بود و بعد بیدار شد و اراده کرد و شد یک مملکت صنعتى که الان صنعت او مقابله مى‏کند با آمریکا (86)

هندوستان بیدار شد، با اینکه از همین نژادهایى بودند که غیر غربى بودند. (87)

ما روى پاى خود مى‏ایستیم و مطمئنا پیروزیم. (88)

ب: قناعت:

مردم بر سر دوراهى عزت و ذلت قرار داشته و باید تصمیم بگیرد، یا رفاه و مصرف گرایى و یا تحمل سختى و استقلال. (89)

از ورود کالاهاى مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیرى نمایید و مردم به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند (90)

خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. (91)

با زندگى اشرافى و مصرفى نمى‏توان ارزشهاى انسانى – اسلامى را حفظ کرد. (92)

یکى از ویژگیهاى بسیار مهم و شاخص حضرت امام اعتقاد و التزام عملى به تمام مطالبى بود که مى‏فرمودند. کما اینکه، درباره ساده زیستى و قناعت ایشان خانواده و نزدیکان معظم له خاطرات بسیارى نقل کرده‏اند از جمله اینکه حضرت امام هرگز باقى مانده آب لیوانى را که نوشیده بودند دور نمى‏ریختند بلکه کاغذ تمیزى روى آن قرار مى‏دادند و در دفعات بعد از آن استفاده مى‏کردند.

بد نیست در اینجا با توجه به اشاره‏اى که حضرت امام در یکى از فرمایشات خود به ژاپن داشتند از روش ژاپنى موتاى ناى یا روح قناعت ژاپنى نام ببریم. دولتى که با اتحاد و قناعت آنچنان تلاش و کار کردند تا به پایه امروز رسیدند ژاپن در شمار مهمترین تولید کنندگان کاغذ است‏حال آنکه مانند روسیه و کانادا منابع جنگلى وسیع ندارد. عمده تولید کاغذ آنها از بازیافتى‏هاست. در ژاپن تکه کاغذى دور انداخته نمى‏شود. براى صرفه جویى در انرژى – با توجه به کمبود انرژى در ژاپن – بجاى استفاده از وسایل گرم کننده لباس بیشترى مى‏پوشند و شبها دستگاههاى گرم کننده را خاموش مى‏کنند و بحاى آن از روانداز مناسب استفاده مى‏نمایند. چندى قبل در ژاپن به دنبال اختراعى بودند که از کیسه‏هاى مخصوص کوچکى – بدون نیاز به حرارت مرکزى و نظایر آن – براى گرم کردن بدن استفاده کنند. (93)

اسراف از جمله مسائلى است که در اسلام، شدیدا نهى شده است. در عین اینکه استفاده از مواهب دنیوى حلال منعى ندارد لاکن اسراف ضد ارزشى و شیطانى است: ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین. (94)

البته در کشور ما یکى از راههاى مبارزه با اسراف – و در واقع ساده‏ترین آنها – گران کردن اجناس مورد مصرف است. کمتر شاهد بوده‏ایم که تفکیکى میان انواع کالا و اجناس بعمل آید یا در کنار گران کردن آموزشهاى لازم و تلاشهاى تحقیقى براى رفع معضل کمبودها تدارک شود. آقاى مهندس موسوى، آخرین نخست وزیر کشور ایران طى خاطراتى که از فوت امام نقل کرده‏اند – به توجه و دقت امام خمینى نسبت‏به این مسایل اشاره مى‏کنند و اظهار مى‏دارند آن حضرت با گران کردن اجناس بویژه کالاهایى که مورد مصرف افراد کم درآمد جامعه بود بشدت مخالفت مى‏کردند. ایشان مى‏گویند یکبار که خدمت امام رسیدیم و توضیح دادیم که به دلایل وضع کشور و مسایل اقتصادى باید نان را اندکى گران کنیم، ایشان مخالفت کردند و نظرشان این بود که نان مصرف اصلى فقراست و نباید گران شود. ما توضیح دادیم که درست است فقرا قدرى مشکلتر مى‏توانند نان بدست‏بیاورند ولى در عوض اغنیا نیز کمتر اصراف مى‏کنند و لااقل بدون سوبسید پول نان خود را مى‏پردازند. آنگاه حضرت امام جمله بسیار زیبایى فرمودند که عمق و لطافت آن شگفت انگیز است و جمله ایشان کار را تمام کرد. ایشان فرمودند: اشکال ندارد، اغنیا نیز مهمان سفره فقرا باشند. (95)

ج: خودکفایى:

در روایات اسلامى به کار و فعالیت در جهت‏بى‏نیازى از دیگران ارزش بسیار داده شد تحمل و زحمت و رنج‏براى رسیدن به غنا و بى‏نیازى عبادت به شمار آمده است.

امام باقر (ع) در هواى بسیار گرم نامناسب در مزرعه خویش به کار مشغول بود. و در پاسخ معترض که کارکردن در سن پیرى را بر آن حضرت خرده مى‏گیرد و قصد موعظه آن حضرت را دارد، مى‏فرماید: من به قصد بى‏نیازى از تو و مردم کار مى‏کنم و این عبادت است و اگر در این حالت‏بمیرم در حال طاعت‏خداوند از دنیا رفته‏ام. (96)

امام خمینى اعتقاد دارند: اگر یک مملکت‏بخواهد مستقل باشد، اول شرط این است که احتیاج نداشته باشد به غیر. (97)

و شما باید به فکر این باشید که همه چیزتان را خودتان درست کنید. (98)

امام خمینى براى خودکفایى بر کشت و زرع نیز تاکید بخصوص دارند: الان مى‏دانید که ما محتاج به خارجیم راجع به مواد غذایى، باید خودمان این را جبران بکنیم، و این به همت کشاوزران ماست. (99)

و ایران مملکتى است که کشاورزى او باید کشاورزى غنى باشد. (100)

د: نیاز به تکنولوژى:

با توجه به عقب ماندگى دیرپاى کشور از لحاظ فن آورى وصنعت نسبت‏به جهان امروز نیاز به خارج امرى بدیهى مى‏نماید. در این شرایط چه باید کرد؟ چه چیزى و چگونه باید از خارج وارد شود یا مورد اقتباس قرار گیرد؟ حضرت امام در این باره مى‏فرمایند: احتیاج ما پس از این همه عقب ماندگى مصنوعى به صنعتهاى بزرگ کشورهاى خارجى حقیقتى است انکا رناپذیر. ولى این به آن معنى نیست که ما باید در علوم پیشرفته به یکى از دو قطب وابسته شویم. (101)

در برنامه صنعتى کردن مملکت هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمى‏رویم. ما در ایران صنایع مادر ایجاد خواهیم کرد و نوسازى را به بهترین وجه انجام خواهیم داد. (102)

ملاحظه مى‏شود که نظر ایشان صنعتهاى بزرگ وصنایع مادر است، نه هر صنعتى و هر وارداتى.

ما نیازهاى تکنولوژى خود را از هر منبعى که مفیدتر براى کشورمان باشد تامین خواهیم کرد. (103)

این مفیدتر براى کشور جاى تامل دارد. البته مى‏توان با توجه به مجموع نظریات امام به آسانى فهمید که مفیدتر براى کشور کدام منبع است و از کدام کشورها مى‏توان یارى گرفت.

ه: هوشیارى در اجراى برنامه‏ها:

نوسازى کشور با توجه به الگوهاى تحمیلى – تبلیغى غربى و اوضاع و شرایط کنونى جهان، کار ساده‏اى نیست. بسا که بعد از اجراى برنامه‏هاى طولانى تازه متوجه شویم که در تار و پود دام الگوهاى توسعه غرب گیر افتاده‏ایم. آن مرد الهى این روشن‏بینى‏هاى شگفت را داشت که انتهاى مسیرهاى بظاهر درست لاکن در باطن انحرافى را ببیند. باید دو چشم دیگر هم قرض کنیم و به اطراف خودمان و ملکت‏خودمان نگاه کنیم تا با دست‏خود ما دوباره به ما تحمیل نکنند. (104)

باید خودمان را نگه داریم. اگر این نشود و بعدا باز همان مسایل کم کم، با تدریج ، حوصله آنها زیاد است – با تدریج همین مسایل سابق بر ما تحمیل مى‏شود. (105)

دشمن بیدار و پر حوصله است. کارى جز سلطه‏گرى در عالم ندارد. او دنبال منافع خویش است. تمامى تاریخ معاصر شاهد این مدعاست که غرب بویژه آمریکا در پى تسلط بر جهان است و باکى از نابودى هیچ کشور و هیچ مردمى ندارد. مى‏خواهند شما را مایوس کنند آنهایى که منافع خودشان را از دست دادند یا در خطر مى‏بینند مى‏خواهند شما را مایوس کنند. مى‏خواهند شما را از قدرت خودتان مایوس کنند تا سست‏شوید و آنها به مقاصد خودشان برسند. 106

بد نیست نگاهى به یکى از شاخصه‏هاى توسعه دربرنامه اول بیاندازیم طبق برنامه اول توسعه مى‏بایستى صنایع مصرفى 2/4 درصد رشد داشته باشد که معادل 28 درصد رشد کرد و صنایع سرمایه‏اى مى‏باید به رشد 24 درصد مقرر شده و تصویب شده برسد، که رشد آن 9/5 درصد بود. معلوم است که صاحبان سرمایه به سودهاى کلان حتى تا صددرصد هم راضى نیستند و دنبال صنایع مصرفى مى‏روند که سودش گاه تا 200 درصد هم مى‏رسد. در حالى که عرصه تولید سرمایه‏اى سودى معادل 5 تا 10 درصد بیشتر ندارد. (107)

3- اتحاد همه نیروها براى سازندگى (ملت و دولت) :

یکى از رازهاى پیروزى انقلاب اسلامى اتحاد همه نیروها علیه نظام وابسته پهلوى بود. در واقع یکى از رازهاى رهبرى امام خمینى ایجاد روحیه اتحاد بین همه نیروها بود. امام خمینى تنها رهبرى است که در قرن معاصر موفق شده است همه مردم کشور – الا بعضى افراد وابسته به رژیم پهلوى – را زیر بالهاى خدایى واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا (108) جمع آورد. بدون این اساس محکم موفقیت امکانى ندارد. بر همه اقشار ملت ، در هر مقامى که هستیم واجب است – واجب الهى است – که با هم پیوسته باشیم و با هم یکدست و یکدل و یک جهت‏براى ساختن این ایران خراب. (109)

همه با همت والا براى خدا و براى رضاى ولى امر سلام الله علیه، همه با هم ست‏برادرى داده و این کشورى که خرابه شده و به دست ما دادند خودمان تعمیر کنیم. (110)

با اتکال به خدا و با وحدت کلمه و همت فرزندان این آب و خاک همه با هم به بازسازى کشور مى‏پردازیم. (111)

ما باید از سر، یک مملکتى را از سر بسازیم و این، نه دولت همچو کارى مى‏تواند بکند و نه بعض اقشار ملت، باید همه با هم دست‏به هم بدهند. (112)

براى ساختن ایران هم همه ملت‏باید شرکت کنند، کشاورز در حد کشاورزى، زارع در حد زارع بودن، اهل صنعت در حد صانع بودن وهمه اقشار ملت از دوست و غیر دوست گرفته، اینها با هم همکارى بکنند و برادرانه دست‏به هم بدهند و این خرابه‏اى که براى ما گذاشتند، از سر بسازند و آبادش کنند. (113)

چگونه همه ملت مى‏توانند متحد باشند، آیا مى‏شود مردم با زمینخواران و ساختمان‏خواران و ثروت اندوزان و تجارت پیشه‏گان طماع که هر روز حریص‏تر و گنده‏تر مى‏شوند متحد شوند؟

4: عدالت:

عدالت از نظر امام خمینى یکى از پایه‏هاى اساسى بناى توسعه است.

خروح از اعتدال و عدالت الهى و صراط مستقیم، انحراف است و اجتناب از آن وظیفه‏اى الهى. (114)

عدالت را اجرا کنید، عدالت را براى دیگران نخواهید[براى] خودتان هم بخواهید. (115)

عدالت در اسلام آنچنان اهمیت دارد که قرآن کریم قسط و عدل را هدف ارسال رسل و کتابهاى الهى معرفى مى‏کند. لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنامعهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط116

لذا توسعه‏اى که عدالت اجتماعى را مختل کند از نظر امام مردود است.

اهمیت عدالت از نظر امام چنین است من امیدوارم به فوز احدى الحسینین نایل شوم. یا پیشرفت مقصود در اقامه عدل و حق یا شهادت در راه آن که راه حق است. (117)

5: محرومین و مستضعفین:

از نظر حضرت امام هدف اصلى توسعه بعد از حفظ اسلام و کشور اسلامى محرومین و مستضعفین هستند و این یکى از بزرگترین تفاوتهاى الگوى توسعه از نظر امام با الگوى توسعه ملى کشورهاى دیگر است. طریق اسلامى این است که مستضعفین را حمایت کنند. (118)

گمان نمى‏کنم عبادتى بالاتر از خدمت‏به محرومین وجود داشته باشد. (119)

به همه در کوشش براى رفاه طبقات محروم وصیت مى‏کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگى به حال محرومان جامعه است. (120)

ما آن روزى عید داریم که مستمندان ما، مستضعفان ما به زندگى صحیح رفاهى و به تربیت صحیح اسلامى – انسانى برسند. (121)

اسلام براى مستضعفین آمده و اول نظرش به آنهاست. (122)

خدا نیاورد آن روزى که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما، پشت کرن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه‏دارها گردد. (123)

حضرت امام مکررا با خوى کاخ نشین مخالفت کرده‏اند و هدف توسعه را وصول به رضاى الهى ا ز طریق خدمت‏به محرومین و مستضعفین مى‏دانند.

بیاید به علم بپیوندید، بیاید تمام قلبها و تمام قدمها و تمام گفتار ما براى منافع این قشر مستضعف باشد. نگذارید خون شهیدان هدر برود. نگذارید این زاغه نشینان ما باز ادامه بدهند به زاغه نشینى. نگذارید ابر قدرتها باز به طمع بلعیدن ما بیفتند. (124)

و کلام آخر جمعبندى:

با عنایت‏به اهمیت توسعه و اینکه عقب ماندن مادى و معنوى در هر زمینه‏اى از کاروان پیشرفت‏بشرى علاوه بر اینکه خلاف عقل و شرع است‏به همان نسبت اسباب تضعیف استقلال و عزت حاصل از ایمان و انقلاب اسلامى و خون شهداى گرانقدر است، و اینکه الگوهاى غربى در کشور ما و در همه عالم جز شکست و وابستگى نتیجه‏اى ببار نیاورده، خصوصا اینکه – بر خلاف بسیارى از نقاط عالم که فاقد مکتب جامع و کامل داخلى براى پاسخگویى به نیازهاى توسعه هستند و از این رو با وجود رو آوردن به ویژگیهاى ملى و درونى همواره در پاره‏اى از جهات ناچار به پذیرش اصول غربى هستند – ایران اسلامى داراى مکتبى کامل و جهانى است که پاسخگوى تمامى نیازهاى بشرى مى‏باشد و علاوه بر آن از گنج‏بى‏پایان اندیشه‏ها و افکار امام خمینى بهره‏مند است، راه اساسى و صحیح توسعه، سرمشق قراردادن سیره و اندیشه حضرت امام است. آراء و اندیشه‏هاى امام خمینى صرفا مبانى نظرى توسعه را تامین نمى‏کند بلکه علاوه بر آن، با توجه به این موضوع که ایشان حدود 10 سال کشور توفانزده ایران را در سخترین شرایط اداره کردند و همواره مشکل گشاى دولت و مجلس و ارگانها و مردم بودند. رهنمودها و دستورات ایشان در شرایط گوناگون شکل اجراى این نظریات را نیز مشخص نموده است.

بنابراین ضرورى‏ترین اقدام تشکیل گروه‏هاى ویژه‏اى است که بتوانند با توجه به مبانى نظرى و عملى امام خمینى و آراء و سیره آن حضرت الگوهاى توسعه کشور را تنظیم و در واقع ادبیات انقلاب اسلامى را در عرصه توسعه و ارتباطات توسعه به رشته تحریر درآورند و این امر جز با کمک و همکارى مشترک حوزه و دانشگاه میسر نمى‏شود. همچنین به موازات آن برنامه‏هاى اجرایى کشور را ترکیب نموده و دائما چگونگى پیشرفت عملى برنامه‏ها را بر اساس این الگوها کنترل کنند و بخش ویژه‏اى در رسانه‏ها بدین امر اختصاص یابد تا مردم براى همیشه تصویرى پویا از چگونگى پیشرفت و رشد کشور خود پیش رو داشته باشند. انشاءالله

پى‏نوشتها:

  1. مولانا، حمید، گذر از نوگرایى، ترجمه یونس شکرخواه، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‏ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، پاییز 1371
  2. همان منبع، ص‏279
  3. همان منبع (نقل به مضمون)
  4. دکتر پناهى، محمد حسین، ضرورت ارزیابى علمى برنامه‏هاى توسعه و وضعیت آن در ایران، فصلنامه علوم اجتماعى، شماره‏هاى 3و4، ص‏84
  5. مهندس موسوى، میرحسین، مجموعه مقالات سمینار تحقیق و توسعه، سازمان پژوهشهاى علمى و صنعتى ایران، وزارت فرهنگ و آموزش عالى، تیرماه 1368، ص‏18
  6. همان منبع، نقل به مضمون، ص‏17

7و8. مهندس موسوى، میرحسین، سخنرانى در دانشگاه تربیت مدرس، به مناسبت هفته دفاع مقدس، 1/7/76

  1. شکرخواه ، یونس، تمدن اسلامى از دیدگاه امام خمینى، فصلنامه حضور، زمستان 76، شماره 22
  2. سرادموند آیرونساید فرمانده نیروهاى انگلیسى در شمال ایران بود. مراجعه کنید به خاطرات فردوست تحت عنوان ظهور و سقوط سلطنت پهلوى جلد دوم، تهران، انتشارات اطلاعات ، 1370

11و12و13و14. سید زاده، حمید – بررسى کتاب پاسخ به تاریخ، قم، چاپ مهدیه، تابستان 1370

  1. مراجعه کنید به مقالات خارجى انتهاى کتاب داستان انقلاب نوشته محمود طلوعى تهران، انتشارات علمى، پاییز 1370
  2. همان منبع، ص‏562

17و18و19و20و21و22و23. فوران، جان – انقلاب 79-1977: چالشى بر تئورى اجتماعى، فصلنامه حضور، شماره 18، زمستان 1375 از ص‏184 به بعد 24. طلوعى، محمود، داستان انقلاب، تهران، انتشارات علمى، پاییز 1370

  1. مجموعه اسناد لانه جاسوسى، بخش اول (ایران در بند) ، جلد 6، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسى آمریکا، زمستان 1369
  2. کوثر (مجموعه سخنرانیهاى حضرت امام خمینى) – جلد دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار ا مام خمینى، 1371
  3. همان منبع، ص‏504
  4. همان منبع، ص‏504
  5. فوران، جان – انقلاب 79-1977 چالشى بر تئورى اجتماعى ، فصلنامه حضور شماره 18، زمستان 1375، ص‏205

30 و 31و32. مجموعه اسناد لانه جاسوسى، بخش اول (ایران در بند) ، جلد 6، تهران مرکز نشر اسناد لانه جاسوسى امریکا، زمستان 1369

  1. نعمتى زاده، محمدرضا، فصل خاکستر (مجموعه شعر) ، بوشهر، نشر شروه، زمستان 1370
  2. طلوعى، محمود – داستان انقلاب، تهران، انتشارات علمى، پاییز1370
  3. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى – جلد دوم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370
  4. بوستان سعدى 37. قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 103
  5. فصلنامه حضور، خرداد 1372، ص‏11

39و40و41و42و43و44و45و46. مجله حوزه، سال هفتم، فروردین تا تیرماه 1369، شماره 38-37

47و48. امام و انقلاب در آئینه اندیشه جهان، تدوین روابط عمومى سازمان بهزیستى استان مازندران، قم، نشر مرتضى، بهمن ماه 1369

  1. فصلنامه حضور، شماره 20، تابستان 1376، ص‏38
  2. امام و انقلاب در آئینه اندیشه جهان، تدوین روابط عمومى سازمان بهزیستى استان مازندران، قم، نشر مرتضى، بهمن 1369

51و52و53 و54. فصلنامه حضور، شماره 1، خرداد 1370

  1. کوثر (مجموعه سخنرانیهاى حضرت امام خمینى) جلد دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1371
  2. آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1376
  3. دولت آبادى، فیروز، چهار انفجار در بستر تاریخ، فصلنامه حضور، مشاره 8، پاییز 1373

58و59و60و61و62. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372

  1. واحد کامپیوتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، کد 13-99

64و65و66. رهنمودهاى امام در جهت‏خودکفایى، مجله حوزه، سال هفتم، شماره 38و37، فروردین تا تیرماه 1369

67و68و69. واحد کامپیوتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، کد 13-99

70و71و72و73و74و75و76و77و87و79. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372

80و81و82 و83و84و85. همان منبع 86و87. صحیفه نور، جلد 14، مرکزر مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران ، شرکت‏سهامى چاپخانه وزارت ارشاد اسلامى، 1361

  1. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
  2. رهنمودهاى امام در جهت‏خودکفایى، مجله حوزه، سال هفتم، شماره 38-37، فرودین تا تیرماه 1369
  3. همان منبع 91و92. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
  4. مجله حوزه، سال هفتم، شماره 38- 37، فرودین تا تیرماه 1369
  5. قرآن کریم، سوره اسرا، آیه 27.
  6. نقل به مضمون از سخنرانى مهندس میر حسین موسوى در هفته دفاع مقدس در دانشگاه تربیت مدرس – 1/7/76
  7. رهنمودهاى امام در جهت‏خودکفایى، مجله حوزه، سال هفتم، شماره 38-37، فروردین تا تیرماه 1369
  8. صحیفه نور، جلد 10، تهیه و تنظیم از مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران، شرکت‏سهامى چاپخانه وزارت ارشاد اسلامى، 1361

98، 99و100. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372

  1. همان منبع 102. واحد کامپیوتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، کد76-19.
  2. همان منبع 104و105و106. صحیفه نور، جلد 10، تهیه و تنظیم از مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1361
  3. کیهان سال 1373، ص‏186
  4. قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 103
  5. واحد کامپیوتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، کد 13- 99

110 و 111و112و113. همان منبع 114 و115. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372

  1. قرآن کریم، سوره حدید، آیه 25
  2. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372

118 و119 و120 و121و 122و 123. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372

  1. صحیفه نور ، جلد 10، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران ، شرکت‏سهامى چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1361

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *