نگاهی به اصول توسعه از دیدگاه امام خمینی(ره)
پیشگفتار
الف – درباره کلمه توسعه (development)
بعد از جنگ دوم جهانى کلمه توسعه ابتدا در میان پژوهشگران آمریکایى و سپس علیرغم مفهوم نارسا و گنگ آن در اروپا و سپس در تمام دنیا بکار رفت. وجود سازمان ملل و مؤسسات وابسته به آن که در مدارک و اسناد خود به نحو وسیعى از این واژه استفاده کردند در تثبیت آن به عنوان مفهومى جهانى مؤثر بوده است. تاکنون تعریف دقیقى از این واژه به عمل نیامده است. (1) اصطلاح توسعه امر تجزیه و تحلیل را براى همه کسانى که در صدد ترسیم مرزهاى آن هستند دشوار و وهمانگیز کرده است. معماى توسعه در تناقضات و ماهیت متضاد آن نهفته است. همه قلمرو توسعه گرفتار پارهاى از مشکلات معرفتشناختى و عملى است. . . این موضوع که چگونه مىتوان مفهوم توسعه را به عوامل تکنولوژیک اقتصادى – سیاسى و فرهنگى ربط داد کماکان از هنگام بروز و شکل گرفتن مجزاى این مفهوم به صورت یک معما باقى مانده است. (2)
به هر حال این کلمه با مفاهیمى نظیر پیشرفت، رشد اقتصادى، نوگرایى، دموکراسى، غربى شدن و خلاصه طیف وسیعى از تغییرات و فعالیتهاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى بکار رفته است. (3)
ب- مفهوم تاریخى توسعه:
1- (قدیم)
پروفسور حمید مولانا در کتاب گذر از نوگرایى واضع کلمه توسعه را ابن خلدون معرفى مىکند که براى اولین بار اصطلاح علم العمران را بکار برده است. البته خود پروفسور اشاره مىکند که از نظر ابن خلدون علم العمران همان جامعهشناسى است که مفهومى تاریخى دارد. هر چند به نظر مىرسد که این مفهوم یعنى جامعهشناسى – در واقع بررسى تطور تاریخى جوامع – با مفهوم توسعه – که در هر حال با برنامهریزى عالمانه عامرانه مدیران جامعه براى وصول به مقاصدى از قبل پیش بینى شده لازم است – چندان تطبیق نمىکند و جامعه شناسى اعم از آن است، معهذا از نظر استناد توسعه به مفهوم عمران، یعنى آباد کردن، سابقه تاریخى و قدیمى این مفهوم را مىرساند. باید گفت مفهوم عمران از لحظه هبوط بشر بر زمین بوجود آمده است. قرآن کریم در آیه 61 سوره هود مىفرماید: هو انشاکم من الارض واستعمرکم فیها یعنى اوستخدایى که شما را از خاک بیافرید و براى عمارت و آباد کردن زمین برگماشت.
در فرمان حضرت امیرالمومنین على علیه السلام به مالک اشتر نیز بر این مفهوم، یعنى عمارت و آبادانى زمین تاکید شده است. پیامبران الهى و ائمه معصومین علیهم السلام علاوه بر تاکید به آبادى و عمران خود نیز عملا دستبکار آبادانى زمین بودهاند که مورد رضاى پرورگار است.
2- (جدید)
مفهوم شیوا و رساى عمران در قرون جدید و با شکل گیرى و تثبیت پدیده هولناک استعمار که سیاهترین دوران تاریخ بشرى را شکل مىدهد، دگرگون مىشود. کلمه استعمار که هم خانواده کلمه عمران و به مفهوم طلب عمران و آبادى است معناى غارت و چپاول و کشتار و سلطه بیرحمانه و غیر انسانى به خود مىگیرد. امروزه حتى استعمارگران نیز از این مفهوم و از این پدیده به زشتى یاد مىکنند. استعمار در صورت اولیه خود تا پایان جنگ دوم جهانى نابود مىشود و تمامى مستعمرات – به جز بعضى نواحى غیر مسکونى یا کوچک که اهمیت استراتژیک دارد – آزاد مىشوند. استعمارگران که به بهانه تمدن بخشى و عمران و آبادى به کشورهاى دیگر وارد شدند و استعمار آفریدند اینک در سایه میراثخوار بزرگ، آمریکا قرار گرفتهاند که دیگر دم از استعمار نمىزند; لکن به صورتى نامرئى وارد کشورهاى دیگر مىشود و الگوهاى فرهنگ و توسعه غربى را تبلیغ مىکند، و اهداف او بىشک نتایجى بهتر از استعمار ندارد.
ج- اهمیت توسعه در عصر حاضر:
توسعه با همه تلقىها و برداشتهاى آن، یکى از مباحث عمده جهانى و یکى از وسیعترین عرصههاى تحقیق نظرى و عملى مطرح در دنیاست. بدرستى معلوم نیست چقدر کتاب و مقاله درباره این موضوع نوشته شده است، لکن نگاهى به اسناد و مدارک سازمان ملل و سایر سازمانهاى جهانى – مانند سازمان کنفرانس اسلامى، کشورهاى غیر متعهد، اتحادیه کشورهاى جنوب شرقى آسیا، کشورهاى اروپایى و . . . که اعم از اعلامیه و بیانیه و تصویب نامه و غیر از آن همچنین کتابها و نشریات مربوط، مىتواند تا حدودى نشانگر اهمیت موضوع و ابعاد درگیرى کشورها و مجامع علمى و کارشناسان عالم با این بحثباشد. در کشور ما نشریات متعددى مانند ماهنامه پژوهش و توسعه، مجموعه خبرى عصر توسعه، پژوهش در علم صنعت، اطلاعات سیاسى واقتصادى و. . . عمدتا به مباحث مربوط به توسعه مىپردازند و در نشریات دیگر نیز شاهد طرح آن هستیم. برنامههاى اقتصادى کلان کشور نیز با عناوین برنامه اول و دوم توسعه معرفى مىشود. علاوه بر اینها سمینارها و نشستهاى متعددى براى بررسى مسایل توسعه تشکیل شده و یا مىشود که خود بیانگر گوشههاى دیگرى از ابعاد اهمیت موضوع است. مانند سمینار تحقیق و توسعه در سال 68 و نخستین سمینار اسلام و توسعه در 1375 در دانشگاه شهید بهشتى.
اولین برنامه عمرانى هفتساله ایران در سال 1327 تصویب شد و سازمان برنامه و بودجه اساسا براى نظارت بر آن بوجود آمد که بعدا در برنامه پنجم صورت قانونى گرفت و طبق ماده 34 قانون برنامه و بودجه این سازمان مسئول ارزشیابى و نظارت بر برنامهها شد. (4)
در ایران حدود یک درصد تولید ناخالص ملى صرف تحقیق در برنامههاى توسعه مىشود. این رقم در کشورهاى در حال توصعه 2 درصد است، لاکن در کشورهاى پیشرفته بیش از 5/2 تا 3 درصد است . (5) و با توجه به تفاوت سطوح درآمد ملى اهمیت تحقیق در امر توسعه که براى غرب امرى استراتژیک است روشن مىشود. نمونههاى متعددى وجود دارد که نشان مىدهد چگونه کشورهاى صنعتى سلطهگر براى حفظ سلطه خود و عدم وابستگى حتى به مواد خام کشورهاى در حال توسعه چه تلاشى وسیع و چه سرمایهگذارى متمرکزى را بکار گرفتهاند. وقتى مسئله کانال سوئز در زمان عبدالناصر پیش آمد. غرب از ترس بسته شدن کانال بلافاصله به ساختن تانکرهاى نفتى غول آسا رو آورد که بعدا نقش عظیمى در انتقال مواد سوختى به غرب ایفا کرد و اثر سوق الجیشى کانال سوئز کاهش یافت.
در مورد معادن مس شیلى که تحتسلطه غرب بود، در زمان آلنده مشکلاتى پیش آمد و بخاطر آن پیشرفت صنعتى غرب تهدید شد. لذا غرب به توسعه تکنولوژى عظیم مس در ایران رو آورد که آن زمان در شمار اقمار آمریکا محسوب مىشد.
نمونه عینىتر مسئله نفت ایران بعد از پیروزى انقلاب اسلامى است که در پى آن مسئله کنترل سوخت در غرب مطرح و بلافاصله منابع جدید مورد اکتشاف واقع و تکنولوژى پیچیدهاى براى استفاده از این منابع (مانند قعر دریاها) که تا آن زمان بصرفه نبود، پدیدار شد. (6)
در حالى که توسعه به مفهوم پیشرفت و حفظ سلطه براى غرب بویژه آمریکا امرى حیاتى و استراتژیک محسوب مىشود ظاهرا در بعضى از کشورهاى در حال توسعه موضوعى عمدتا اقتصادى و روزمره به حساب مىآید و مثلا در مباحثبعضى سمینارها که بدان اشاره رفتبه فوریت و حیاتى بودن آن کمتر توجه شده است. البته توسعه داراى ابعاد متعددى از قبیل بعد سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و. . . است، اما اهمیت پارهاى از این ابعاد بخصوص بعد فرهنگى و نظامى که توان مقابله و دفاع را در عرصه اندیشه و عمل موجب مىشود بر کسى پوشیده نیست.
د- بحث نظرى:
در ابتدا لازم به ذکر است که هر چند مبانى نظرى مفاهیم توسعه در عالم را مىتوان به طبقات معدودى تقسیم بندى کرد، لاکن باتوجه به گستردگى و تنوع مباحث در کشورهاى مختلف آنچه در اینجا بیان مىشود عمدتا در ارتباط با کشور عزیز خودمان ایران است.
پس از تثبیتسلطه استعمارى – استکبارى غرب صنعتى بر جهان و تبعات سوم و زجرآلود ناشى از آن، متفکران کشورهاى تحتسلطه و مغلوب در برابر این پرسش قرار گرفتند که چگونه مىتوان مانند سلطهگران شد. چگونه مىتواند مانند آنان پیشرفته و قدرتمند شد؟ مطالعه تاریخ و ادبیات کشور ما بعد از جنگهاى ایران و روس همواره این دغدغه و این اندیشه را نمایان مىسازد. اولین سخنان را در این زمینه از زبان عباس میرزا داریم (7) و اینکه در رابطه با جهان غرب و این مساله که با تجدد و توسعه چگونه عمل کنیم (8) طبعا از نظر قدرت مسلطى که بنابر شیوع فرهنگ و آداب خویش دارد و هدفش محو سایر اصالتهاى فرهنگى است – به مردم کشورهاى حتسلطه امکان خودباورى و دفاع مىبخشد – چنین پرسشى مطلوب خواهد بود. عباس میرزا اولین گروه دانشجویان ایرانى را براى فراگیرى بعضى از علوم و متون لازم به اروپا گسیل داشت.
از طرف دیگر در عصر سلطه استعمار انگلیس بر جهان – عصر ویکتوریا – یکى از نخست وزیران معروف انگلیس به نام گلادستون مىگوید تا این کتاب [قرآن کریم] بر کشورهاى اسلامى حکومت مىکند ما نمىتوانیم بر آنان حکومت کنیم. نتیجه چنین نظر و چنان پرسش اندیشه افرادى مانند میرزاملکم خان ارضى و تقى زاده را شکل مىدهد که براى توسعه باید درها را بر روى خارج باز کرد و از فرق سر تا نوک پا فرنگى شد و تبعات آن را نیز پذیرفت.
به موازات این پرسش، پرسش دیگرى هم در کشور ما شکل گرفته است. چگونه مىتوان با حفظ هویت و اصالتخویش از سلطه غرب نجات یافت؟ چگونه مىتوان خود بود، مسلمان بود، ایرانى و شیعه بود و در عین حال وابسته و تحتسلطه نبود؟
مىتوان چهرههاى درخشانى همچون میرزاى شیرازى، سیدجمال اسد آبادى، شیخ فضل الله نورى ، مدرس و. . . را در قالب این پرسش دوم ملاحظه کرد. تاریخ جدید کشور ما و بسیارى از کشورهاى در حال توسعه صحنه نزاع این دو پرسش بوده است. اگر در عالم کشورى موفق به تغییر روابط سلطه شده یا این روابط را سست کرده بدون توجه به اصالتها و فرهنگ بومى خویش نبوده است. طبعا چنین اندیشهاى نفى الگوى جهانى توسعه را در پى دارد.
نظر استکبارى غرب البته این گونه نیست. متفکران غربى عمدتا بر این عقیدهاند که کاروان تمدن و دانش از غرب حرکت کرده و نهایتا در همانجا رحل اقامت افکنده و پیشرفت و ترقى بجز تاسى به آنان راه دیگرى ندارد. از نوشتههاى منتسکیو و ماکس وبر گرفته تا نوشتههاى امثال ایلینسگال و تا برسد به لرنر و پوپر همه مشتمل بر تحقیر شرق بویژه مسلمانان و ارائه تاریخ و فرهنگ غربى به عنوان راه حل نجات از عقب ماندگى است.
الگوى لرنر، الگوى توسعه بخشى ارتباطات، سیاستحقوق بشر و. . . همه حاکى از این اندیشه غربى است که جهان چارهاى بجز غربى شدن و پذیرش الگوى توسعه غربى ندارد. اندیشههاى عصر باصطلاح روشنگرى، خودگرایى، لیبرالیسم غربى، تکثرگرایى پایه فلسفى تمامى الگوهاى توسعهاند. راه نیل به خوشبختى و رفاه، تسلط هرچه بیشتر بر طبیعت طبق اسلوب غرب است. لذت جویى و دنیاپرستى در مرکز این اندیشه قرار مىگیرد.
دانیل لرنر در نظریات خود بر تغیر رفتار فردى تاکید مىکند که مفهوم آن بیگانه شدن از هویتخویش و پذیرش فرهنگ بیگانه است. والبته در بطن تمامى این نظریهها رشد و سلطه سرمایهدارى و تجارت غرب منظور شده است.
در این میان الگوى دیگرى هم براى توسعه مطرح شد که به حق دولت مستعجل بود، وآن الگوى مارکسیستى توسعه است. این نظریه که مبتنى بر جبر تاریخ و نهایتا وصول به جامعهاى با مالکیت اشتراکى وسایل تولید و حذف دولت است در عمل و از همان اوایل در کشور شوروى و اقمار آن با شکستهاى پیاپى مواجه و نهایتا منجر به سقوط حکومت کشورهاى مزبور شد.
باید در نظر داشت که الگوى مارکسیستى نیز که براى حرکت تاریخ مسیرى واحد قایل استبراى کشورهاى در حال توسعه چیزى جز سلطه شوروى، بیگانه شدن با فرهنگ خودى و دیدن عالم از چشم سلطهگر، مفهومى نداشت.
در حال حاضر بخاطر اینکه فرهنگهاى بومى عالم هیچکدام به عنوان یک مکتب جهانى کامل و داراى ابعاد سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و. . . معرفى نشدهاند و چنین ادعایى نیز نکردهاند و حداکثر با حفظ پارهاى از اشکال و رسوم بومى خود کما بیش الگوى غربى توسعه را پدیرفتهاند و فرهنگ غربى بر بسیارى از نقاط عالم سیطره دارد مىتوان تنها الگوى متفاوت با الگوى غربى را مکتب اسلام دانست که به عنوان یک مکتب جهانشمول، ابدى و کامل در برابر غرب ایستاده است. آراء و اندیشههاى امام خمینى بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران به عنوان تبلور اسلام راستین نماینده نگرشى این مکتب و الگوهاى آن است.
برخورد امام در کلیتخود، کثرت گرایى غربى را که توسعه و مدرنیزاسیون تبلور آن بود به مبارزه فراخواند. درس امام در این محور این بود: لذت انگارى فلسفه زندگى نیست، حب و بغض در دنیا در ارتباط با خداوند متعال معنا دارد و این معنا یعنى شلیک تیر خلاص به دار و ندار اندیشه لذت انگارانه غرب (9)
در اسلام تسلط بر طبیعت و عمران و آبادى و رفاه نفى نمىشود، لاکن جهت آن تغییر مىیابد واین تغییر جهت است که تفاوتهاى اساسى توسعه اسلامى را با توسعه غربى نشان مىدهد.
توسعه شاهنشاهى:
الف- زمینههاى توسعه:
همانطورى که اشاره شد اولین برناه عمرانى کشور به نام برنامه هفتساله در سال 1327ه. ش آغاز شد. آیا قبل از آن هیچ اقدام عمرانى براى کشور انجام نشده بود؟ مىدانیم که چنین نیست و شاهان و سلاطین اقداماتى براى احیاء و آبادانى و ترقى کشور خود هرچند کم و محدود انجام دادهاند. هنوزاقدامات بسیارى از سلاطین گذشته مانند آثار زمان شاه عباس یا کریم خان زند عملا قابل استفاده است. در زمان رضاخان نیز اقدامات عمرانى صورت گرفته است از قبیل احداث راه آهن سراسرى، نظام جدید ارتش، دادگسترى و. . . اما باید دید این اقدامات در چه زمینههایى و براى چه مقاصدى انجام گرفته است. آیا این فعالیتها که اسباب نظم و ترتیب در کارها، ایجاد مشاغل جدید، بالابردن تولید و درآمد و . . . شده است در حوزه یک حکومت مشروطه و براى ترقى مملکت و مردم صورت گرفته یا در حوزه یک حکومت مطلقه تابع بیگانه؟ تفاوت اساسى در همین نکته است. رضاخان و پسرش اگر دیکتاتورهایى تابع سیاستهاى خارجى باشند نمىتوانند اقداماتى اصلاحى براى مملکت تدارک ببینند که حتى کوچکترین برخوردى با منافع ارباب داشته باشد. البته امروز پاسخ براى ما روشن است و ما رضاخان را سرفصل استعمار نو در کشورمان مىدانیم هرچند موقعیت ایران و سابقه فرهنگى – مذهبى آن هرگز به استعمار اجازه استعمار مستقیم و خشنى را که در نقاط دیگر دنیا مرسوم بود، نداد لاکن غارت کشور از طریق حکومت پهلوى طى دهها سال ادامه یافت که یکى از شواهد روشن آن قراردادهاى نفتى است که در زمان رضاخان و پسرش منعقد شده است. راه آهن سراسرى ایجاد مىشود ولى به شهرهاى آباد و مراکز تجارى ایران مانند شیراز و اصفهان کارى ندارد. شمال را به جنوب وصل مىکند تا انگلیس به مرزهاى روسیه و نیز پشت جبهه شرق در جنگ دسترسى سریع داشته باشد. نظام جدید آموزشى تنظیم و اجرا مىشود تا مردم از نظام سنتى – مذهبى خود که مانع عمدهاى بر سر راه غرب است دستبشویند.
با این همه بهتر است قبل از استناد به قول دیگران مانند چرچیل و آیرون ساید (10) و اسناد لانه جاسوسى نگاهى به نوشتههاى آخرین شاه ایران بیاندازیم، ببینیم او که دم از اصلاحات و توسعه و تمدن بزرگ مىزند چه مىگوید. مىدانیم که شاه در طول عمر خود چهار کتاب نوشته است. ماموریتبراى وطنم، انقلاب سفید (در این کتاب از روحانیتبزشتى نام مىبرد و مردم مسلمان و انقلابى را عوامل سرخ و سیاه یعنى وابسته به شوروى و مذهب به قول او ارتجاعى معرفى مىکند) ، تمدن بزرگ (در این کتاب ادعاى او این است که او ایران را به دروازههاى تمدن بزرگ رسانده است) و آخرین کتاب وى به نام پاسخ به تاریخ که بعد از سقوط در خارج از کشور نوشته شده است. البته بعضىها نقل مىکنند که این کتابها را دیگران براى او نوشتهاند ولى به هر حال به دستور او و با تصویب او بوده و بنام اوست. هیچ اعتراضى هم از طرف خود یا وابستگانش نسبتبه صحت استناد کتابها به شخص وى بعمل نیامده است.
تمامى متن این چهار کتاب شاهد قطعى است که در زمان سلطه او و پدرش بر کشور هرگز حکومت مشروطه وجود نداشته است. هرچه بوده قدرت مطلقه منحص او بوده که تحت الگوهاى غربى و در محدوده منافع غرب ویه آمریکا و انگلیس عمل مىکرده است. دو جمله از آخرین کتاب او که در واقع جمعبندى ماهیت تمامى حکومت اوست و نیاز به تفسیر دیگرى ندارد در پى مىآید. اکنون که ایران در حال ویرانى است و رو به نابودى مىرود اندک اندک جهان غرب به سهم و نقش ما در حفظ تعادل بینالمللى و تعلق ما به دنیاى آزاد هنگامى که من در راس امور بودم پى مىبرد. (11)
در حالى که کاخ سفید پشتیبانى جدى خود را از من تاکید مىکرد، مشاوران نزدیک رئیبس جمهور مرا ترغیب به شدت عمل در برابر مخالفان مىکردند سفیر آمریکا در پاسخ سؤال من که تایید رسمى این مطلب را مىخواستم مىگفت دستورى در این زمینه به من نرسیده است. (12)
شاه در آخرین مصاحبه خود با کاترین گراهام در آخرین جمله مىگوید: شاید ما اشتابه مىکردیم و سرعت پیشرفت مابراى جامعه قابل هضم نبود. (13)
جالب اینجاست که داریوش همایون آخرین وزیر اطلاعات نظام شاهنشاهى که چاپ نامه منسوب به او در روزنامه اطلاعات انرژى متراکم انقلاب اسلامى را علیه نظام شاهنشاهى به انفجار کشانید، در کتاب نگاه از بیرون ضمن توضیح اینکه نامه مزبور از دربار رسیده بود وا و نمىوانست کارى کند چون کسى حق اظهار نظر نداشت، درباره توسعه شاهنشاهى توضیحات مفصلى دارد و آن را به لحاظ اینکه ظاهرى و غیر واقعى بود به باد انتقاد مىگیرد. (14) دوستان و حامیان خارجى شاه نیز علیرغم اینکه عمرى از او (نه از او که به وسیله او از ثروت ملى کشور ما) منتفع مىشدند. مانند بسیارى از دولتمردان آمریکایى همچون هنرى کیسینجر ، سایروس ونس و برژینسکى یا امثال آنتونى پارسونز. . . (آخرین سفیر انگلیس در زمان شاه) وقتى در دفاع شاه مطلب مىنویسد و توسعه و ترقى زمان او را که تابع الگوى غرب بود مىستایند از ذکر دو نکته اساسى نمىتوانند خوددارى کنند:
1- فساد فراگیر
2- سرکوب خشن و مداوم. (15)
ب- مدارک، اسناد و آمار:
براى تکمیل بحث در این بخش لازم استبه بعضى از مدارک و اسناد و آمار که شاخصهایى از توسعه شاهنشاهى است نظرى بیاندازیم:
در آستانه انقلاب اسلامى تعداد نفرات ارتش به 700 هزار و کارمندان دولتبه 800 هزار رسیده است. (16)
در سال 1977 واردات مواد غذایى به 6/2 میلیارد دلار افزایش یافته است. (17)
نیروى کار روستایى از 77 درصد کل به 32 درصد کاهش یافته است. (18) (در دو دهه 1960 و 1970 میلیونها نفر به شهر آمدهاند تا نیروى کار ارزان در اختیار صنایع مونتاژ قرار گیرد) .
خانواده پهلوى سهام 207 شرکت اعم از هتلدارى، کشاورزى، اتومبیل سازى، و. . . را در اختیار دارند. (19)
نفت و گاز که در سال 1963، 77 درصد کل صادرات است در سال 1978 به رقم باور نکردنى 98 درصد رسیده است. (20)
بیسوادى 65 تا 70 درصد از هند بیشتر است. (21)
بودجه ارتش و ساواک در 79 – 1978 حدود 10 میلیارد دلار است. (22)
عفو بین المللى زندانیان سیاسى را در سال 1975 از 25 هزار تا 100 هزار نفر برآورد مىکند. دادگاه معتبرى وجود ندارد و شکنجه خارج از حد تصور است. (23)
از سال 1973 تا 1978 شاه – عمدتا از آمریکا – 36000 میلیون دلار اسلحه خریده است در حالیکه از 66000 روستا قریب 63000 روستا فاقد راه ارتباطى و لولهکشى آب بوده و پایتخت فاضلاب ندارد. (24)
بیش از 200 شرکت امریکایى در تهران دفتر دارند. (25)
تعداد آمریکائیان در 1976 اقلا حدود 24 هزار نفر است که این تعداد تا اواخر کومتشاه تا 50 هزار و بیشتر هم ذکر شده است. (26) بسیارى از آنان مستشاران نظامى هستند و در مراکزى مانند بل هلىکوپتر فعالیت دارند.
– در دیماه 1357 پس از فرار شاه نیویورک تایمز نوشت: ثروت شاه فقط با کسانى چون راکفلر، فهد و خانواده الصباح (امیرکویت) قابل قیاس است. و از قول بانکداران آمریکایى مىافزاید: 2 هزار تا 4 هزار میلیون دلار پولى که در دو سال آخر انقلاب به آمریکا منتقل شده[فقط به امریکا و در دو سال پایان عمر حکومت پهلوى] بیشتر مربوط به شاه و خانواده سلطنتى است. (27)
ارزش املاک شاه در استرالیا، ایتالیا، سوئیس، فرانسه و آمریکا بیش از 20 میلیارد دلار است (28) [در سال 57]
(اما در طول دوران مبارزه از سال 42 به بعد مکرر به ویران شدن مملکت و خون دلى که براى نجات آن لازم است اشاره مىکنند. )
– از ولخرجیهاى جشنهاى شاهانه هرچه بگوییم کم گفتهایم، در سال 1971 جشنهاى دو هزار و پانصد ساله، چادرهاى زربفت مربوط به شاهان فرانسه، کیک 33 کیلویى براى فرح، خوراکهاى طاووس سرخ شده، گل از فرانسه آشپز از فرانسه، مشروبات فراوان خارجى و هزاران فساد و تباهى در اطراف آن، همه و همه به خاطر جشن شاهنشاهى و بدون هیچ هدف معقول و لازمى. گزارشهاى این جشن که در بعضى جراید مانند شماره 5 و 6 مجله حضور به آن اشاره شده سرسام آور است.
در اواخر ماه مه 1978 ویلیام سولیوان سفیر آمریکا گزارش داده بود که ایران هنوز از ثبات برخوردار است و بعد از جمعه خونین کارتر تلفنى از شاه حمایت مىکند. (29)
فحشا در کشور بیداد مىکند. خاندان سلطنتى همه فاسد و زناکارند. شاه به هنرپیشه آمریکایى گریسکلى و همچنین یک دختر آمریکایى که ملکه زیبایى جهان شده استبه هر یک مبلغ یک میلیون دلار جواهر هدیه مىکند! کتاب دو جلدى خاطرات فردوست و مدارک ارائه شده در این کتابها عمق فساد خاندان سلطنتى و دستگاههاى اجرایى کشور را بر ملا مىسازد.
– کاخ جوانان، دختر شایسته، جشن هنر و. . . صدها برنامه دیگر همه دستبه دست هم دادهاند تا ریشه اعتقادات مذهبى مردم را از بیخ نابود کنند، اعتیاد نیز عامل مخرب دیگرى است که سرنخ اصلى آن دست دربار است.
در اسناد لانه جاسوسى آمده است که ایران مهمترین خریدار اسلحه، شاه دوست وفادار امریکا و ایران بازار پر رونق کالاهاى آمریکایى است و همچنین سوپاپ اطمینان اجراى تهدید اعراب مبنى بر عدم ارسال نفتبه غرب. در این اسناد بر اهمیت جغرافیایى و سوقالجیشى ایران از نظر امنیت ملى آمریکا تاکید شده است. (30) در یکى از این اسناد در سال 1351 آمده است روحانیت نفوذ سیاسى عمدهاى نداشته و در 10 سال گذشته مدام در حال عقبنشینى بوده است و در مقابل سیر در حال رشد یک کشور مادى که بیش از اندازه مجذوب غرب شده قدرت عمل خود را از دست داده است. (31)
و در سال 1352 مىگوید در ایران مخالف سازمان یافتهاى – چه کمونیست و چه غیر کمونیست – وجود ندارد. سرکوب مداوم و رخنه مؤثر از عوامل این امر شناخته شده است. (32)
رهنورد کوچههاى بىچراغ هیچکس جز گزمه بیدار نیست تا بگرید بنده آواره بخت دامنى جز نرده تبدار نیست. (33)
– برژینسکى د رکتاب قدرت و اصول مىنویسد: اگر سازمانهاى اطلاعاتى ما روشن مىساختند که سیستم حکومتشاه چنان به شخص او متکى شده که تعیین سیستم جانشینى براى او نیازمند زمان است، ما بهتر مىتوانستیم خود را براى مقابله با این بحران آماده کنیم. (34)
– فردوست درانتهاى کتابش مىنویسد ریاست جمهور در نماز جمعه، طاغوت را شرح دادند. همه را نوشتم که با وضع محمدرضا تطبیق داشت. محمدرضا یک طاغوت، یک فرد مستبد بود و آنچه کاشته بود درو کرد (35)
شنیدم که در وقت نزع روان
چنین گفت هرمز به نوشیروان
که خاطر نگه دار و درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش خواهى و بس
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
مکن تاتوانى دل خلق ریش
وگر مىکنى مىکنى بیخ خویش
فراخى در آن شهر و کشور مخواه
که دلتنگ بینى رعیت ز شاه
دگر کشور آباد بیند بخواب
که دارد دل اهل کشور خراب (36)
در واقع زیر رنگ و لعابى از تمدن غرب کشورى غارت شده و مردمى زجر کشیده و تحتستم جان مىباختند.
و کنتم على شفا حفره من النار فانقذکم منها (37)
گنجبىپایان
آراء و اندیشههاى امام خمینى کلید حل مشکلات جهان اسلام است. هرچند این موضوع براى بسیارى از مسلمانان و متفکران جهان اسلام کاملا روشن است لاکن ترفندهاى مداوم استکبار جهانى و دشمنان اسلام ناب محمدى که هدفى جز تضعیف و نهایتا به فراموشى سپردن الگوهاى عملى، رهایى بخش و انسان ساز اندیشه و راه و روش امام را ندارند بعضا در اذهان مفرض یا جاهل و ساده لوح القاءگرایى مطلب است که امام خمینى پدیدهاى تاریخى بود و با رحلت ایشان دوران وى نیز به سر آمده و مسایل را بایستى به صورتى دیگر حل و فصل کرد. آنان از عظمت اندیشه و عمل امام غافلند. آنان از خود نمىپرسند که چگونه هنوز اندیشه ابن سینا و غزلهاى حافظ مورد استفاده قرار مىگیرند و سرمشق مىشوند، چگونه راه وروش و آراء دانشمندان ومتفکران عالم حتى تا قرنها بعد الگوى کار وعمل است لاکن امام خمینى که توانست اسلام ناب محمدى را در عصر حاضر معرفى کند و دین خدا را به مرحله اجرا درآورد و رژیم ستمگر ریشهدارى را که مورد حمایت قدرتهاى مخرب عالم بود براندازد و در این عالم خاکى طرحى نو دراندازد نمىتواند مورد تقلید قرار گیرد؟
نه تنها دوران امام بسر نیامده بلکه در سحرگاه زندگى جاودان خویش است و کشور اسلامى ایران براى پاى بندى به اسلام ناب محمدى و حفظ استقلال و ارزشهاى معنوى خویش راهى جز پیمودن راه امام ندارد و هر انحراف کوچکى از این راه خداى ناکرده اسباب انحرافات بزرگتر و نهایتا سقوط در آتش خشم الهى است که این انقلاب محصل خون شهداست و مورد عنایت پروردگار عالم. درباره لزوم پیمودن راه امام در تمام ابعاد و نه فقط در مسایل مربوط به توسعه، فراوان مىتوان استدلال کرد لاکن در اینجا بهتر استبراى شاهد مثال نمونه کوچکى از نظریات ابراز شده درباره ایشان را – چه از طرف دوست و چه از طرف دشمن – بیاوریم که در واقع نوعى بازنگرى و امعان نظر نسبتبه اندیشه و عمل آن حضرت است، و چه بهتر که به عنوان حسن آغاز، کلام مقام معظم رهبرى – شاگرد ارجمند مکتب امام و جانشین او مورد توجه قرار گیرد که امام خمینى گنجبىپایان است.
در اکثر قریب به اتفاق سخنرانیها و پیامهاى ایشان، یاد و نام امام خمینى علاوه بر تعظیم و تکریم به عنوان الگوى عملى و قاطع حل مشکلات مطرح شده است و با آنچنان جملاتى زیبا که جمع آورى این جملات کتاب بزرگى خواهد شد براى شناخت و معرفى هرچه بهتر بنیانگذار جمهورى اسلام ایران و تردیدى نیست که تمامى تلاش مقام معظم رهبرى، حاکمیت راه امام است: راه او راه ما، هدف او، هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست. (38)
بعد از بیان این جمله ژرف از کلام رهبر مسلمانان جهان ببینیم رهبر مسیحیان جهان (پاپ) درباره امام چه مىگوید: در مورد آیت الله خمینى و آنچه او در کشورش و بخش و سیعى از جهان انجام داد باید با احترامى عظیم و تفکرى عمیق اظهارنظر کرد. (39)
آیا مىتوان بدون ایمانى بیکران به حقانیت دین پروردگار و شناختى عمیق از جامعه و مقتضیات زمان، عالم و آدم را این گونه دگرگون ساخت. با چند جمله دیگر و بدون نیاز به شرح و تفسیر، این بخش را به پایان مىرسانیم.
واشنگتن پست: آیت الله خمینى یکى از رهبران ریاضت کش و انعطاف ناپذیر اسلام بود که شاه ایران را برانداخت و آمریکا را تحقیر کرد. او محققى شگفت آور بود و سیاستمدارى زیرک. (40)
وزیر دفاع سوریه: راه امام خمینى راه رستگارى ملتهاى محروم است (41)
روسینیس پاپا استانیدس (نماینده سندیکاى کارگران یونان) : . . . عقیده دارم که امام خمینى نمرده است . . . اگر تفکر انسانى وجود داشته باشد همه رهبران دنیا از یونان و سایر کشورها روش رهبر داناى ایران را درک نموده و آن را الگویى براى خود قرار دهند. (42)
نشریه الدیار (لبنان) : امام خمینى همه معادلات سلطهگرى ریشهدار در دنیا را تغییر داد. (43)
رهبر مسلمانان غنا: . . . امام خمینى تا ابد زنده است و انفاس قدسیهاش در سراسر جهان طنینانداز خواهد بود (44)
هنرى پرشت (کاردار آمریکا در ایران در رژیم شاه) : ما تجربیات سختى از انقلاب اسلامى داشتهایم. تردیدى نیست که آیت الله خمینى یکى از مردان بزرگ تاریخ در این قرن بود. . . او مردى بود که شخصیتش درک نشد. (45)
نشریه السفیر (لبنان) : این پیرمرد با اراده سردمداران کاخ سفید را به پشت کیسههاى شن و سنگرهاى بتونى کشاند و جنبش تغییر نظام را در شوروى سابق رعتبخشید. (46)
پدر آرنستو کاردینال (روحانى مسیحى و مبارز نیکاراگوئه) : . . . خداوند همه ما را موفق بدارد که راه و خط امام خمینى را ادامه دهیم. (47)
یاکوب بلازویچ (از کمیته مرکزى اتحادیه کمونیستى یوگسلاوى) : برخى از ما در نابینایى سیاسى خود حقایقى مانند سرنگونى شاه و اخراج آمریکا را در این انقلاب نمىبینند. بیش ازصد سال است که این مارکسیسم کاذب ما، در راههاى ضعیف انقلاب حرکت مىکند. (48)
پروفسور حامد الگار: امام خمینى تجلى تمام ابعاد اسلام است. (49)
مجله هفتگى پروفیل (چاپ وین) : هر رهبر انقلابى که عملکرد و گفتههاى آیت الله خمینى را نصب العین خودش قرار دهد قادر به تغییر سیستم غربى به یک جامعه اسلامى خواهد بود. (50)
بىنظیر بوتو: پیامهاى امام خمینى در آینده نیز چراغ هدایت مسلمانا ن است و ملتهاى مسلمان در آینده نیز از پرتو نورانى افکار و اندیشههاى والاى حضرت امام استفاده خواهند کرد. (51)
ویلیام لوئیس و مایکل لدین در کتاب شکست رسواى آمریکا: نگاهى به رویدادهاى گذشته نشان مىدهد تا بروشنى دریابیم که آیت الله خمینى اهمیت استراتژیکى ایران را در معامله خاورمیانه بهتر از پرزیدنت کارتر ارزیابى کرده است. از این پس مسلم است که ممالکى از مصر و اسرائیل گرفته تا عربستان سعودى و عراق و امارات خلیج فارس باید پى آمدهاى انقلاب ایران را تحمل کنند. (52)
روزنامه لاسوئیس (چاپ ژنو) : میلیونها مسلمان شیعه در مرگ آیت الله خمینى به سوگ نشستند اما غرب بیش از آنکه متاثر و متاسف باشد احساس آسودگى مىکند. (53)
بى بىسى: صرف نظر از اندوهى که ممکن است از مرگ هر انسانى پیدا شود و یا احترامى که ما در غرب براى مردممان قائلیم این را نباید ناگفته گذاشت که در مغرب زمین کسان بسیارى هستند که پس از درگذشت آیت الله نفس راحتى خواهند کشید و خوشحال خواهند شد که آیت الله دیگر زنده نیست. (54)
ژنرال هایزر (درباره تصمیم امام خمینى به بازگشتبه ایران علیرغم تمام تمهیدات جهانى غرب براى جلوگیرى از این امر) : خطر بالقوه اصلى که به فاجعهاى براى آمریکا منجر مىشد بازگشتسریع خمینى به ایران بود. (55)
البته متفکران و دانشمندان و سیاستمداران و سایرین، چه در داخل و منطقه و چه خارج ایران و در سطح جهان درباره امام خمینى بسیار گفته و نوشتهاند که حتى دسترسى به تمامى آنها کار بسیار دشوارى است. تاکنون برابر آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى صدها کتاب (بیش از دو هزار جلد) در ایران و جهان و بیش از 700 رساله کارشناسى ارشد و دکترى در داخل و خارج درباره امام خمینى و انقلاب اسلامى برشته تحریر درآمده است که این روند همچنان ادامه دارد. (56)
اندیشههاى امام خمینى حتى از طرف دشمنان ایشان مورد تحقیق و تقلید قرار مىگیرد چنانکه بعضى از متفکران اشاره کردهاند حتى برژینسکى معاونت امنیت ملى کارتر نظریه خود را از آراء امام خمینى اخذ کرده است. (57) (نظریه او درباره جنگ دوم جهانى مبتنى استبر جمله معروف امام خمینى (خون بر شمشیر پیروز است) با این وجود بعضى از متفکران اعم از نویسندگان داخلى و خارجى اعتقاد دارند که امام نه تنها در میان دشمنان که در میان دوستان هم غریب است.
نکته مهم دیگرى که باید بدان توجه کرد این است که علیرغم بررسى مسایل گوناگون اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و. . . از دیدگاه امام خمینى و برگزارى نشستهاى مهمى چون سمینار بررسى سیره عملى و نظرى امام، امام و عاشورا، سمینار بررسى نظریات اقتصادى امام، سمینار اندیشههاى دفاعى امام و. . . که هر ساله برگزار مىشود و در خارج از کشور نیز به مناسبت پیروزى انقلاب اسلامى، رحلت امام و. . . مجلاسى برپا مىگردد، اگر بخواهیم حضرت امام را در مقولههایى مانند اقتصاد، سیاست، توسعه و . . . هرچند که در آنها صاحب نظر بودهاند، محدود کنیم، در واقع از شناختحقیقت دور افتادهایم.
اندیشه و سیره امام خمینى، یعنى راه امام خمینى، راه اسلام ناب محمدى است که همه علوم مىتوانند در قالب و مسیر آن شکل متفاوت دیگرى با آنچه تاکنون بودهاند بخود گیرند و در واقع از مسیر کفر و ضلالتبه مسیر حق تغییر جهت دهند. بنابراین وقتى جنبههاى گوناگون زندگى اجتماعى مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ ، هنر و. . . را از دیدگاه امام مورد تحقیق قرار مىدهیم در واقع مىخواهیم ببینیم این گونه معارف بشرى چگونه و در چه جهتى با چه اهدافى، با چه شرایط و تناسب و میزانى مىتواند در مسیر حق یعنى همان مسیر وصول به آن جامعه متعالى مکتب اسلام ناب محمدى قرار گیرد و به پیش رود، همان گونه که بدون نام امام این انقلاب در هیچ جاى جهان شناخته نمىشود، بدون توجه به سیره و اندیشههاى ایشان نیز که مورد تاکید مداوم مقام معظم رهبرى است، در هیچ زمینهاى جمهورى اسلامى که میراث رنج و تلاش و استقامت طولانى اوست موفقیت مطلوب را بدست نخواهد آورد. لذا مطالعه دقیق و عمیق نظریات امام در هر برنامهریزى اجتماعى – و حتى شخصى – در جمهورى اسلامى پیش شرط موفقیت است. زیرا که امام خمینى تجسم اسلام ناب محمدى در عصر اکنون است.
علاوه بر این توجه دقیق به این نکته ضرورى است که نظریات حضرت امام چند بعدى است و کلیتى غیر قابل تفکیک را تشکیل مىدهد. همچنان که قرآن چنین است، همچنان که سنت پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) چنین است. همچنان که نظریات انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام چنین بوده است و امام نیز شاگرد و وارث این مکتب است لذا وقتى مثلا درباره نظریات امام در زمینه اقتصاد یا توسعه بررسى و تحقیق مىکنیم بایستى در نظر داشته باشیم که این نظریات از نظریات ایشان درباره سیاست هنر یا عرفان جدا نیست.
نظریات وسیره امام در مجموع کلیت و تناسبى یکپارچه دارد که بدون در نظر داشتن آن تحقیق و بررسى در زمینههاى خاص به اهداف کامل خود نخواهد رسید. اسلام یک مکتب یکپارچه و تمام و کمال است و براى اجراى هر بعدى تمام ابعاد آن بایستى لحاظ شود و گرنه حاصل همان نومن ببعض و نکفر ببعض در مىآید.
اصول توسعه از دیدگان امام خمینى:
قبل از ورود به این مبحثیادآورى چند نکته علاوه بر آنچه درباره یکپارچگى نظریات امام و لزوم منظور داشتن آن به عنوان کلیتى غیر قابل تجزیه و انفکاک در پایان بخش قبل ذکر شد – ضرورى است.
اول – امام خمینى کلمه توسعه را در پیامها و بیانات خود بکار نبردهاند، اگر هم باشد بسیار نادراست. آن حضرت بیشتر از عباراتى نظیر بازسازى، نوسازى، تعمیر، بناکردن، ساختن، آباد کردن استفاده کردهاند.
دوم – در نظر امام بازسازى و آباد کردن کشور بدون احیاء فرهنگ اصیل اسلامى، زدودن آثار طاغوت از جامعه و ترقى در سایر زمینهها مانند عدالت اجتماعى، آموزش و پرورش، خودسازى، تقوا و. . . میسر نیست. همانطور که اشاره شد توسعه از نظر معظم له امرى فراگیر و همه جانبه است و تمامى عرصههاى حیات آدمى را در بر مىگیرد که این معنى خیلى وسیعتر و عمیقتر از مفهوم توسعه در ادبیات کارشناسان فن است. آنان علیرغم اینکه در دهههاى اخیر توسعه را علاوه بر مفهوم اقتصادى شامل سایر عرصهها مانند سیاست، آموزش، و غیره مىدانند، لاکن هرگز هیچکدام به خودسازى و ارتباط با خداوند متعال و لحاظ کردن توسعه به عنوان یک تکلیف شرعى نمىپردازند. در آراء حضرت امام تمامى این مفاهیم منظور شده است.
بنابراین در آراء ایشان امر توسعه داراى مقدماتى لازم و منظور داشتن شرایط و اقداماتى همگام و توام با مدیریت توسعه ضرورى و اجتناب ناپذیر است.
سوم – تقسیم بندى اصول توسعه و لواحق آن که در این مقاله بیان مىشود از پیامها و بیانات حضرت امام در زمانهاى مختلف و بصورتى کلى استخراج شده است، طبعا مىتواند به صورتهاى گوناگونى طبقهبندى و بررسى شود. لاکن در هر صورت این تقسیمبندىها به منظور درک بهتر اندیشه معظم له بوده است و همواره امکان طبقهبندى و درک عمیقتر نظریات چنان شخصیتى وجود دارد.
با توجه به نکات مزبور محورهاى توسعه از دیدگاه حضرت امام در 5 اصل معرفى مىشود
- معنویت
- استقلال (فکرى و عملى)
- مردمى بودن یا اتحاد همه مردم در امر توسعه
- عدالت
- تغییر وضع محرومین و مستضعفین.
سعى مىشود حتى الامکان نمونههایى از کلام امام بدون تو ضیح زاید نقل شود. تا تصویرى روشن از نظریات ایشان در موارد مذکور بدست داده باشیم:
1- معنویت:
از دیدگاه حضرت امام معنویت، اساس هر حرکت و تحرک بشرى است و بدون اعتقاد و ایمان، اعمال بشر اساسا ناقص و ابتر خواهد بود.
اگر ایمان وارد قلب شود، کارها اصلاح مىشود. (58)
اگر جنبه ایمان مردم تقویتشد، همه امور براحتى انجام مىشود. (59)
ارزشهاى معنوى ارزشهاى همیشگى است. (60)
من نمىتوانم باور کنم که کسى مبادى معنوى نداشته باشد و براى مردم کوشش کند.
همه بدبختىها از ضعف ایمان و سستى یقین است (61)
اگر ایمان به خدا و عمل براى خدا در فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و سایر شوون زندگى بشر وارد شود، پیچیدهترین مشکلات امروزى جهان به آسانى حل مىشود. (62)
جنبههاى عمده این معنویتبراى سازندگى و توسعه از قرار ذیل است:
الف: اتکال به خداوند
با اتکال به خداوند عظیم است که مىتوانیم آشفتگىهاى این مملکت را و خرابیهاى این مملکت را بازسازى کنیم. (63)
ب: حفظ ارزشها:
مسایل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که بر عهده دارند منصرف کند خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین است. (64)
آن روزى که مجلسیان، خوى کاخ نشینى پیدا کنند. . . و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند. آن روزى است که ما براى کشورمان باید فاتحه بخوانیم. (65)
باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند. (66)
ج: خودسازى:
ما باید در هر قدمى که براى پیروزى پیش مىرویم، هر قدمى که براى ساختن کشورمان پیش مىرویم، چند قدمى براى ساختن خودمان، براى پیروزى بر نفس خودمان، براى پیروزى بر شیطان باطنى خودمان قدم برداریم. (67)
د: قیام براى خدا و رضاى او
بدون هیچ اغراض شخصیه قیام کنیم و این کشور را از سر، و از نو بسازیم. (68)
ه: تکلیف شرعى:
از نظر حضرت امام توسعه کشور یک تکلیف الهى، یک واجب الهى است و براى انجام آن با عزم و اراده تمام باید مشغول کار شد.
مهم این است که انسان در آن وقتى که وقت کار است تکلیفش را بداند. شما مىدانید که این مملکت احتیاج به کار دارد، احتیاج به بازسازى دارد. (69)
2- استقلال و آزادى:
حضرت امام به استقلال و بخصوص استقلال فکرى و فرهنگى بسیار بها مىدهند. بزرگترین فاجعه براى ملت ما این وابستگى فکرى است که گمان مىکنند همه چیز از غرب[است] و ما در همه ابعاد فقیر هستیم. (70)
این وابستگى فکرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشا اکثر بدبختىهاى ملتها و ملت ماست. (71)
اگر ما از وابستگى فکرى بیرون بیائیم همه وابستگىها تمام مىشود. (72)
ما مىخواهیم زندگى فقیرانه داشته باشیم ولى آزاد و مستقل باشیم. (73)
آزادى یک نعمتبزرگ الهى است. (74)
ما مصائب را به خاطر رسیدن ملتمان به آزادى و استقلال تحمل خواهیم کرد. (75)
ما ارزش حیات را به آزادى و استقلال مىدانیم. (76)
قانون اسلام مسبب آزادیها و دموکراسى حقیقى است، و استقلال کشورها را نیز تامین مىکند. (77)
از نظر حضرت امام آزادى واقعى در اسلام است و آزادى غربى که موجب تباهى است، نه تنها آزادى نیستبلکه نوعى دیگر از وابستگى است.
آزادى به شکل غربى آن، که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. (78)
انحطاط و سقوط بشر، به علتسلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست. (79)
محورهاى اصلى استقلال و آزادى که در کلام حضرت امام بر آنها تاکید شده است از این قرار است:
الف: خودباورى (هویت و فرهنگ)
آن چیزى که ملتها را مىسازد فرهنگ صحیح است (80)
اگر فرهنگ درستبشود یک مملکت اصلاح مىشود (81)
اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مىدهد، و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوچ و پوک و میان تهى است. (82)
اتکال به نفس بعد از اعتماد به خداوند منشا خیرات است. (83)
عمده این است که ما باور کنیم که خودمان مىتوانیم. (84)
ما باید این را بفهمیم که همه چیز هستیم و از هیچکس کم نداریم. (85)
ژاپن همین معنا را مبتلا بود و بعد بیدار شد و اراده کرد و شد یک مملکت صنعتى که الان صنعت او مقابله مىکند با آمریکا (86)
هندوستان بیدار شد، با اینکه از همین نژادهایى بودند که غیر غربى بودند. (87)
ما روى پاى خود مىایستیم و مطمئنا پیروزیم. (88)
ب: قناعت:
مردم بر سر دوراهى عزت و ذلت قرار داشته و باید تصمیم بگیرد، یا رفاه و مصرف گرایى و یا تحمل سختى و استقلال. (89)
از ورود کالاهاى مصرف ساز و خانه برانداز جلوگیرى نمایید و مردم به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند (90)
خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. (91)
با زندگى اشرافى و مصرفى نمىتوان ارزشهاى انسانى – اسلامى را حفظ کرد. (92)
یکى از ویژگیهاى بسیار مهم و شاخص حضرت امام اعتقاد و التزام عملى به تمام مطالبى بود که مىفرمودند. کما اینکه، درباره ساده زیستى و قناعت ایشان خانواده و نزدیکان معظم له خاطرات بسیارى نقل کردهاند از جمله اینکه حضرت امام هرگز باقى مانده آب لیوانى را که نوشیده بودند دور نمىریختند بلکه کاغذ تمیزى روى آن قرار مىدادند و در دفعات بعد از آن استفاده مىکردند.
بد نیست در اینجا با توجه به اشارهاى که حضرت امام در یکى از فرمایشات خود به ژاپن داشتند از روش ژاپنى موتاى ناى یا روح قناعت ژاپنى نام ببریم. دولتى که با اتحاد و قناعت آنچنان تلاش و کار کردند تا به پایه امروز رسیدند ژاپن در شمار مهمترین تولید کنندگان کاغذ استحال آنکه مانند روسیه و کانادا منابع جنگلى وسیع ندارد. عمده تولید کاغذ آنها از بازیافتىهاست. در ژاپن تکه کاغذى دور انداخته نمىشود. براى صرفه جویى در انرژى – با توجه به کمبود انرژى در ژاپن – بجاى استفاده از وسایل گرم کننده لباس بیشترى مىپوشند و شبها دستگاههاى گرم کننده را خاموش مىکنند و بحاى آن از روانداز مناسب استفاده مىنمایند. چندى قبل در ژاپن به دنبال اختراعى بودند که از کیسههاى مخصوص کوچکى – بدون نیاز به حرارت مرکزى و نظایر آن – براى گرم کردن بدن استفاده کنند. (93)
اسراف از جمله مسائلى است که در اسلام، شدیدا نهى شده است. در عین اینکه استفاده از مواهب دنیوى حلال منعى ندارد لاکن اسراف ضد ارزشى و شیطانى است: ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین. (94)
البته در کشور ما یکى از راههاى مبارزه با اسراف – و در واقع سادهترین آنها – گران کردن اجناس مورد مصرف است. کمتر شاهد بودهایم که تفکیکى میان انواع کالا و اجناس بعمل آید یا در کنار گران کردن آموزشهاى لازم و تلاشهاى تحقیقى براى رفع معضل کمبودها تدارک شود. آقاى مهندس موسوى، آخرین نخست وزیر کشور ایران طى خاطراتى که از فوت امام نقل کردهاند – به توجه و دقت امام خمینى نسبتبه این مسایل اشاره مىکنند و اظهار مىدارند آن حضرت با گران کردن اجناس بویژه کالاهایى که مورد مصرف افراد کم درآمد جامعه بود بشدت مخالفت مىکردند. ایشان مىگویند یکبار که خدمت امام رسیدیم و توضیح دادیم که به دلایل وضع کشور و مسایل اقتصادى باید نان را اندکى گران کنیم، ایشان مخالفت کردند و نظرشان این بود که نان مصرف اصلى فقراست و نباید گران شود. ما توضیح دادیم که درست است فقرا قدرى مشکلتر مىتوانند نان بدستبیاورند ولى در عوض اغنیا نیز کمتر اصراف مىکنند و لااقل بدون سوبسید پول نان خود را مىپردازند. آنگاه حضرت امام جمله بسیار زیبایى فرمودند که عمق و لطافت آن شگفت انگیز است و جمله ایشان کار را تمام کرد. ایشان فرمودند: اشکال ندارد، اغنیا نیز مهمان سفره فقرا باشند. (95)
ج: خودکفایى:
در روایات اسلامى به کار و فعالیت در جهتبىنیازى از دیگران ارزش بسیار داده شد تحمل و زحمت و رنجبراى رسیدن به غنا و بىنیازى عبادت به شمار آمده است.
امام باقر (ع) در هواى بسیار گرم نامناسب در مزرعه خویش به کار مشغول بود. و در پاسخ معترض که کارکردن در سن پیرى را بر آن حضرت خرده مىگیرد و قصد موعظه آن حضرت را دارد، مىفرماید: من به قصد بىنیازى از تو و مردم کار مىکنم و این عبادت است و اگر در این حالتبمیرم در حال طاعتخداوند از دنیا رفتهام. (96)
امام خمینى اعتقاد دارند: اگر یک مملکتبخواهد مستقل باشد، اول شرط این است که احتیاج نداشته باشد به غیر. (97)
و شما باید به فکر این باشید که همه چیزتان را خودتان درست کنید. (98)
امام خمینى براى خودکفایى بر کشت و زرع نیز تاکید بخصوص دارند: الان مىدانید که ما محتاج به خارجیم راجع به مواد غذایى، باید خودمان این را جبران بکنیم، و این به همت کشاوزران ماست. (99)
و ایران مملکتى است که کشاورزى او باید کشاورزى غنى باشد. (100)
د: نیاز به تکنولوژى:
با توجه به عقب ماندگى دیرپاى کشور از لحاظ فن آورى وصنعت نسبتبه جهان امروز نیاز به خارج امرى بدیهى مىنماید. در این شرایط چه باید کرد؟ چه چیزى و چگونه باید از خارج وارد شود یا مورد اقتباس قرار گیرد؟ حضرت امام در این باره مىفرمایند: احتیاج ما پس از این همه عقب ماندگى مصنوعى به صنعتهاى بزرگ کشورهاى خارجى حقیقتى است انکا رناپذیر. ولى این به آن معنى نیست که ما باید در علوم پیشرفته به یکى از دو قطب وابسته شویم. (101)
در برنامه صنعتى کردن مملکت هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمىرویم. ما در ایران صنایع مادر ایجاد خواهیم کرد و نوسازى را به بهترین وجه انجام خواهیم داد. (102)
ملاحظه مىشود که نظر ایشان صنعتهاى بزرگ وصنایع مادر است، نه هر صنعتى و هر وارداتى.
ما نیازهاى تکنولوژى خود را از هر منبعى که مفیدتر براى کشورمان باشد تامین خواهیم کرد. (103)
این مفیدتر براى کشور جاى تامل دارد. البته مىتوان با توجه به مجموع نظریات امام به آسانى فهمید که مفیدتر براى کشور کدام منبع است و از کدام کشورها مىتوان یارى گرفت.
ه: هوشیارى در اجراى برنامهها:
نوسازى کشور با توجه به الگوهاى تحمیلى – تبلیغى غربى و اوضاع و شرایط کنونى جهان، کار سادهاى نیست. بسا که بعد از اجراى برنامههاى طولانى تازه متوجه شویم که در تار و پود دام الگوهاى توسعه غرب گیر افتادهایم. آن مرد الهى این روشنبینىهاى شگفت را داشت که انتهاى مسیرهاى بظاهر درست لاکن در باطن انحرافى را ببیند. باید دو چشم دیگر هم قرض کنیم و به اطراف خودمان و ملکتخودمان نگاه کنیم تا با دستخود ما دوباره به ما تحمیل نکنند. (104)
باید خودمان را نگه داریم. اگر این نشود و بعدا باز همان مسایل کم کم، با تدریج ، حوصله آنها زیاد است – با تدریج همین مسایل سابق بر ما تحمیل مىشود. (105)
دشمن بیدار و پر حوصله است. کارى جز سلطهگرى در عالم ندارد. او دنبال منافع خویش است. تمامى تاریخ معاصر شاهد این مدعاست که غرب بویژه آمریکا در پى تسلط بر جهان است و باکى از نابودى هیچ کشور و هیچ مردمى ندارد. مىخواهند شما را مایوس کنند آنهایى که منافع خودشان را از دست دادند یا در خطر مىبینند مىخواهند شما را مایوس کنند. مىخواهند شما را از قدرت خودتان مایوس کنند تا سستشوید و آنها به مقاصد خودشان برسند. 106
بد نیست نگاهى به یکى از شاخصههاى توسعه دربرنامه اول بیاندازیم طبق برنامه اول توسعه مىبایستى صنایع مصرفى 2/4 درصد رشد داشته باشد که معادل 28 درصد رشد کرد و صنایع سرمایهاى مىباید به رشد 24 درصد مقرر شده و تصویب شده برسد، که رشد آن 9/5 درصد بود. معلوم است که صاحبان سرمایه به سودهاى کلان حتى تا صددرصد هم راضى نیستند و دنبال صنایع مصرفى مىروند که سودش گاه تا 200 درصد هم مىرسد. در حالى که عرصه تولید سرمایهاى سودى معادل 5 تا 10 درصد بیشتر ندارد. (107)
3- اتحاد همه نیروها براى سازندگى (ملت و دولت) :
یکى از رازهاى پیروزى انقلاب اسلامى اتحاد همه نیروها علیه نظام وابسته پهلوى بود. در واقع یکى از رازهاى رهبرى امام خمینى ایجاد روحیه اتحاد بین همه نیروها بود. امام خمینى تنها رهبرى است که در قرن معاصر موفق شده است همه مردم کشور – الا بعضى افراد وابسته به رژیم پهلوى – را زیر بالهاى خدایى واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا (108) جمع آورد. بدون این اساس محکم موفقیت امکانى ندارد. بر همه اقشار ملت ، در هر مقامى که هستیم واجب است – واجب الهى است – که با هم پیوسته باشیم و با هم یکدست و یکدل و یک جهتبراى ساختن این ایران خراب. (109)
همه با همت والا براى خدا و براى رضاى ولى امر سلام الله علیه، همه با هم ستبرادرى داده و این کشورى که خرابه شده و به دست ما دادند خودمان تعمیر کنیم. (110)
با اتکال به خدا و با وحدت کلمه و همت فرزندان این آب و خاک همه با هم به بازسازى کشور مىپردازیم. (111)
ما باید از سر، یک مملکتى را از سر بسازیم و این، نه دولت همچو کارى مىتواند بکند و نه بعض اقشار ملت، باید همه با هم دستبه هم بدهند. (112)
براى ساختن ایران هم همه ملتباید شرکت کنند، کشاورز در حد کشاورزى، زارع در حد زارع بودن، اهل صنعت در حد صانع بودن وهمه اقشار ملت از دوست و غیر دوست گرفته، اینها با هم همکارى بکنند و برادرانه دستبه هم بدهند و این خرابهاى که براى ما گذاشتند، از سر بسازند و آبادش کنند. (113)
چگونه همه ملت مىتوانند متحد باشند، آیا مىشود مردم با زمینخواران و ساختمانخواران و ثروت اندوزان و تجارت پیشهگان طماع که هر روز حریصتر و گندهتر مىشوند متحد شوند؟
4: عدالت:
عدالت از نظر امام خمینى یکى از پایههاى اساسى بناى توسعه است.
خروح از اعتدال و عدالت الهى و صراط مستقیم، انحراف است و اجتناب از آن وظیفهاى الهى. (114)
عدالت را اجرا کنید، عدالت را براى دیگران نخواهید[براى] خودتان هم بخواهید. (115)
عدالت در اسلام آنچنان اهمیت دارد که قرآن کریم قسط و عدل را هدف ارسال رسل و کتابهاى الهى معرفى مىکند. لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنامعهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط116
لذا توسعهاى که عدالت اجتماعى را مختل کند از نظر امام مردود است.
اهمیت عدالت از نظر امام چنین است من امیدوارم به فوز احدى الحسینین نایل شوم. یا پیشرفت مقصود در اقامه عدل و حق یا شهادت در راه آن که راه حق است. (117)
5: محرومین و مستضعفین:
از نظر حضرت امام هدف اصلى توسعه بعد از حفظ اسلام و کشور اسلامى محرومین و مستضعفین هستند و این یکى از بزرگترین تفاوتهاى الگوى توسعه از نظر امام با الگوى توسعه ملى کشورهاى دیگر است. طریق اسلامى این است که مستضعفین را حمایت کنند. (118)
گمان نمىکنم عبادتى بالاتر از خدمتبه محرومین وجود داشته باشد. (119)
به همه در کوشش براى رفاه طبقات محروم وصیت مىکنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگى به حال محرومان جامعه است. (120)
ما آن روزى عید داریم که مستمندان ما، مستضعفان ما به زندگى صحیح رفاهى و به تربیت صحیح اسلامى – انسانى برسند. (121)
اسلام براى مستضعفین آمده و اول نظرش به آنهاست. (122)
خدا نیاورد آن روزى که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما، پشت کرن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد. (123)
حضرت امام مکررا با خوى کاخ نشین مخالفت کردهاند و هدف توسعه را وصول به رضاى الهى ا ز طریق خدمتبه محرومین و مستضعفین مىدانند.
بیاید به علم بپیوندید، بیاید تمام قلبها و تمام قدمها و تمام گفتار ما براى منافع این قشر مستضعف باشد. نگذارید خون شهیدان هدر برود. نگذارید این زاغه نشینان ما باز ادامه بدهند به زاغه نشینى. نگذارید ابر قدرتها باز به طمع بلعیدن ما بیفتند. (124)
و کلام آخر جمعبندى:
با عنایتبه اهمیت توسعه و اینکه عقب ماندن مادى و معنوى در هر زمینهاى از کاروان پیشرفتبشرى علاوه بر اینکه خلاف عقل و شرع استبه همان نسبت اسباب تضعیف استقلال و عزت حاصل از ایمان و انقلاب اسلامى و خون شهداى گرانقدر است، و اینکه الگوهاى غربى در کشور ما و در همه عالم جز شکست و وابستگى نتیجهاى ببار نیاورده، خصوصا اینکه – بر خلاف بسیارى از نقاط عالم که فاقد مکتب جامع و کامل داخلى براى پاسخگویى به نیازهاى توسعه هستند و از این رو با وجود رو آوردن به ویژگیهاى ملى و درونى همواره در پارهاى از جهات ناچار به پذیرش اصول غربى هستند – ایران اسلامى داراى مکتبى کامل و جهانى است که پاسخگوى تمامى نیازهاى بشرى مىباشد و علاوه بر آن از گنجبىپایان اندیشهها و افکار امام خمینى بهرهمند است، راه اساسى و صحیح توسعه، سرمشق قراردادن سیره و اندیشه حضرت امام است. آراء و اندیشههاى امام خمینى صرفا مبانى نظرى توسعه را تامین نمىکند بلکه علاوه بر آن، با توجه به این موضوع که ایشان حدود 10 سال کشور توفانزده ایران را در سخترین شرایط اداره کردند و همواره مشکل گشاى دولت و مجلس و ارگانها و مردم بودند. رهنمودها و دستورات ایشان در شرایط گوناگون شکل اجراى این نظریات را نیز مشخص نموده است.
بنابراین ضرورىترین اقدام تشکیل گروههاى ویژهاى است که بتوانند با توجه به مبانى نظرى و عملى امام خمینى و آراء و سیره آن حضرت الگوهاى توسعه کشور را تنظیم و در واقع ادبیات انقلاب اسلامى را در عرصه توسعه و ارتباطات توسعه به رشته تحریر درآورند و این امر جز با کمک و همکارى مشترک حوزه و دانشگاه میسر نمىشود. همچنین به موازات آن برنامههاى اجرایى کشور را ترکیب نموده و دائما چگونگى پیشرفت عملى برنامهها را بر اساس این الگوها کنترل کنند و بخش ویژهاى در رسانهها بدین امر اختصاص یابد تا مردم براى همیشه تصویرى پویا از چگونگى پیشرفت و رشد کشور خود پیش رو داشته باشند. انشاءالله
پىنوشتها:
- مولانا، حمید، گذر از نوگرایى، ترجمه یونس شکرخواه، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، پاییز 1371
- همان منبع، ص279
- همان منبع (نقل به مضمون)
- دکتر پناهى، محمد حسین، ضرورت ارزیابى علمى برنامههاى توسعه و وضعیت آن در ایران، فصلنامه علوم اجتماعى، شمارههاى 3و4، ص84
- مهندس موسوى، میرحسین، مجموعه مقالات سمینار تحقیق و توسعه، سازمان پژوهشهاى علمى و صنعتى ایران، وزارت فرهنگ و آموزش عالى، تیرماه 1368، ص18
- همان منبع، نقل به مضمون، ص17
7و8. مهندس موسوى، میرحسین، سخنرانى در دانشگاه تربیت مدرس، به مناسبت هفته دفاع مقدس، 1/7/76
- شکرخواه ، یونس، تمدن اسلامى از دیدگاه امام خمینى، فصلنامه حضور، زمستان 76، شماره 22
- سرادموند آیرونساید فرمانده نیروهاى انگلیسى در شمال ایران بود. مراجعه کنید به خاطرات فردوست تحت عنوان ظهور و سقوط سلطنت پهلوى جلد دوم، تهران، انتشارات اطلاعات ، 1370
11و12و13و14. سید زاده، حمید – بررسى کتاب پاسخ به تاریخ، قم، چاپ مهدیه، تابستان 1370
- مراجعه کنید به مقالات خارجى انتهاى کتاب داستان انقلاب نوشته محمود طلوعى تهران، انتشارات علمى، پاییز 1370
- همان منبع، ص562
17و18و19و20و21و22و23. فوران، جان – انقلاب 79-1977: چالشى بر تئورى اجتماعى، فصلنامه حضور، شماره 18، زمستان 1375 از ص184 به بعد 24. طلوعى، محمود، داستان انقلاب، تهران، انتشارات علمى، پاییز 1370
- مجموعه اسناد لانه جاسوسى، بخش اول (ایران در بند) ، جلد 6، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسى آمریکا، زمستان 1369
- کوثر (مجموعه سخنرانیهاى حضرت امام خمینى) – جلد دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار ا مام خمینى، 1371
- همان منبع، ص504
- همان منبع، ص504
- فوران، جان – انقلاب 79-1977 چالشى بر تئورى اجتماعى ، فصلنامه حضور شماره 18، زمستان 1375، ص205
30 و 31و32. مجموعه اسناد لانه جاسوسى، بخش اول (ایران در بند) ، جلد 6، تهران مرکز نشر اسناد لانه جاسوسى امریکا، زمستان 1369
- نعمتى زاده، محمدرضا، فصل خاکستر (مجموعه شعر) ، بوشهر، نشر شروه، زمستان 1370
- طلوعى، محمود – داستان انقلاب، تهران، انتشارات علمى، پاییز1370
- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى – جلد دوم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370
- بوستان سعدى 37. قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 103
- فصلنامه حضور، خرداد 1372، ص11
39و40و41و42و43و44و45و46. مجله حوزه، سال هفتم، فروردین تا تیرماه 1369، شماره 38-37
47و48. امام و انقلاب در آئینه اندیشه جهان، تدوین روابط عمومى سازمان بهزیستى استان مازندران، قم، نشر مرتضى، بهمن ماه 1369
- فصلنامه حضور، شماره 20، تابستان 1376، ص38
- امام و انقلاب در آئینه اندیشه جهان، تدوین روابط عمومى سازمان بهزیستى استان مازندران، قم، نشر مرتضى، بهمن 1369
51و52و53 و54. فصلنامه حضور، شماره 1، خرداد 1370
- کوثر (مجموعه سخنرانیهاى حضرت امام خمینى) جلد دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1371
- آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1376
- دولت آبادى، فیروز، چهار انفجار در بستر تاریخ، فصلنامه حضور، مشاره 8، پاییز 1373
58و59و60و61و62. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
- واحد کامپیوتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، کد 13-99
64و65و66. رهنمودهاى امام در جهتخودکفایى، مجله حوزه، سال هفتم، شماره 38و37، فروردین تا تیرماه 1369
67و68و69. واحد کامپیوتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، کد 13-99
70و71و72و73و74و75و76و77و87و79. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
80و81و82 و83و84و85. همان منبع 86و87. صحیفه نور، جلد 14، مرکزر مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران ، شرکتسهامى چاپخانه وزارت ارشاد اسلامى، 1361
- امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
- رهنمودهاى امام در جهتخودکفایى، مجله حوزه، سال هفتم، شماره 38-37، فرودین تا تیرماه 1369
- همان منبع 91و92. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
- مجله حوزه، سال هفتم، شماره 38- 37، فرودین تا تیرماه 1369
- قرآن کریم، سوره اسرا، آیه 27.
- نقل به مضمون از سخنرانى مهندس میر حسین موسوى در هفته دفاع مقدس در دانشگاه تربیت مدرس – 1/7/76
- رهنمودهاى امام در جهتخودکفایى، مجله حوزه، سال هفتم، شماره 38-37، فروردین تا تیرماه 1369
- صحیفه نور، جلد 10، تهیه و تنظیم از مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران، شرکتسهامى چاپخانه وزارت ارشاد اسلامى، 1361
98، 99و100. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
- همان منبع 102. واحد کامپیوتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، کد76-19.
- همان منبع 104و105و106. صحیفه نور، جلد 10، تهیه و تنظیم از مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1361
- کیهان سال 1373، ص186
- قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 103
- واحد کامپیوتر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، کد 13- 99
110 و 111و112و113. همان منبع 114 و115. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
- قرآن کریم، سوره حدید، آیه 25
- امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
118 و119 و120 و121و 122و 123. امام خمینى، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، بهار 1372
- صحیفه نور ، جلد 10، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، تهران ، شرکتسهامى چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1361