دیاگرام
فکر کردن به فضای معماری، مستقل از ابزار طراحی آن نیست. بدان معنا که هر ایده و تفکری در حوزه معماری نیاز به ابزارها و شرایطی دارد تا بتواند نمود عینی پیدا کند و همچنین قابل درک برای سایرین گردد. در این میان دیاگرام (زبانی ترسیمی برای نمایش نحوه صحیح سازماندهی فکر) به عنوان زیرشاخهای از تفکر گرافیکی، دارای اهمیت ویژه ایست. دیگرام بیانیست از سازماندهی فضایی، ارتباطی، فرمی و … که بهطور همزمان مجموعهای از اطلاعات را که نمایشگر تفکر در مورد آن است، بر روی کاغذ به نمایش میگذارند…
تعریف دیاگرام
بهعبارت دیگر دیاگرام، آنچه را که در تفکر گرافیکی شکل گرفته است بهصورت سازماندهی شده و همزمان، بر روی کاغذ نمایش میدهد. زبان گرافیکی و زبان نوشتاری هر دو در پی بیان ایده و تفکر هستند. اما تفاوت اصلی میان زبان گرافیکی (دیاگرام و اسکیس) و زبان نوشتاری (که با حروف نوشتاری شکل میگیرد) وجود دارد این است که در زبان نوشتاری، نماد منحصر به کلمات است. در حالیکه در زبان گرافیکی، نماد اعم از تصاویر، نشانهها، نماد، اعداد، علائم و … است. تفاوت دیگر این دو زبان در این است که زبان نوشتاری بسیار سریع تر و صریح است در آن نوعی سلسله مراتب، تقدم و تأخر ادراکی وجود دارد ولی در زبان گرافیکی، نمادها و ارتباطشان بهطور موازی و همزمان تصویر، بررسی و تحلیل میشود.
دیاگرام
رابرت مک کیم در کتاب تجاربی از تفکر بصری برای تفکر گرافیکی به عنوان تفکر بیرونی نسبت به تفکر درونی چند مزیت را ذکر میکند:
– درگیر نمودن مستقیم احساس انسان
– دستکاری در یک ساختار واقعی و اجازهی بروز حوادث شاد و غیرمترقبه
– به کارگیری تفکر در حوزهی حس بینایی، لامسه و حرکت بهعنوان خلق حسی از حضور ذهن، واقعیت و عمل
– زمینهسازی برای بروز ماهیت یک موضوع به روشنی یک فرم مرئی برای بررسی تحلیلی و انتقادی آن
تاریخچه دیاگرام در معماری
طبق یافتههای تاریخی، ویتکار در دهه پس از میلاد مسیح، از دیاگرامهای هندسی برای توضیح معماری دوره رنسانس استفاده میکرده است. دیاگرام عملکردی اولین بار در دهه دوم قرن بیستم توسط عملکردگرایان آلمانی، به خصوص گروپیوس مورد استفاده قرار گرفت. ساختمان مدرسه باهاوس اثر گروپیوس نمونهای از استفاده از این نوع دیاگرام است.
مدرسه باهاوس
بعد از جنگ جهانی دوم استفاده از دیاگرام رواج بیشتری یافت. در این دوره به کارگیری روشهای تحلیلی و علمی در رشتههای مختلف، شکل گرفت و ترسیم دیاگرام به عنوان روشی مؤثر در بررسی علوم انسانی، شهرسازی و معماری انگاشته شد.
از دهه شصت، آوانگاردهای نو، دیاگرامهای عملکردی پیشین را کنار گذاشته و به آن به عنوان وسیلهای برای تحلیل فرم و فضای پروژه توجه کردند. راسیونالیستهای جدید در ایتالیا نظیر جورجو گرسی و آلد روسی در دهه شصت و پست مدرنیستها در دهه هفتاد، فونکسیونالیسم و روشهای آن را مورد نقد قرار دادند. آنها معتقد بودند فرمهای معماری از عملکرد شکل نمیگیرند و پروژه تنها ترجمهی الگوی ارتباط کاربردی به زبان فرم نیست. البته این منتقدان توجه جنبش مدرن و عملکردگرایان را به مسائل فرمال را در نظر نمیگیرند. دیاگرام در معماری توسط طراحانی چون پیتر آیزمن، به روش خلق فرمهایی با ماهیت و شکل ظاهری متفاوت با آنچه در عصر مدرن شکل میگرفت، تبدیل شد، بهطوری که دیاگرام کاربریها، نقش فرعی یافت و دیاگرامهای فرم و فضا به ابزاری مهم و کاربردی در طراحی معماری مبدل شد.
پیترآیزمن
این روند در استفاده از دیاگرام تا جایی ادامه یافت که آن را به مهمترین ابزار توضیح و توجیه پروژه در معماری آوانگارد دهه ۹۰ تبدیل کرد.