تفاوت موسیقی زیرزمینی در ایران و غرب


تفاوت موسیقی زیرزمینی در ایران و غرب

موسیقی زیرزمینی مجموعه‌ای از موسیقی‌هایی است که بیش از آن که یک اثر هنری باشد، حاصل کار افرادی است که در مجاری رسمی مجموعه موسیقی یک کشور به علل مختلف، مورد استقبال واقع نشده‌اند. این نوع موسیقی، از سوی نظام حاکم به رسمیت شناخته نشده‌ و در مکان‌های غیررسمی همچون استودیوهای خانگی، به صورت مخفیانه و با مضامین اعتراض‌گونه تولید می‌شود. این موسیقی با ساختار هنجارشکنانه‌ای که دارد، از قابلیت تأثیرگذاری بر اقشار مختلف مردم به ویژه جوانان برخوردار است. به همین منظور گفت و گویی با دکتر مسعود کوثری، پژوهشگر ایرانی حوزه ارتباطات و فرهنگ و استادیار و مدیر گروه ارتباطات اجتماعی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران داشته‌ایم.

هدانا: موسیقی های زیر زمینی به چه موسیقی هایی اطلاق می‌شود و علت این اطلاق چیست؟

موسیقی آندر گراند یا زیر زمینی در ایران و خارج از ایران دو معنای متفاوت دارد. در خارج از ایران دو نقطه داریم که به بحث زیرزمینی بودن موسیقی مربوط می شود، یک بحث به جنگ جهانی دوم برمی گردد، بخشی از موسیقی فرانسوی که ضد آلمان بود یا با صلاح آلمانی ها هنگام اشغال فرانسه هماهنگ نبود به صورت زیر زمینی اجرا می شد.

منشأ دوم مفهوم آندرگراند در موسیقی غرب به آن نقطه برمی گردد که عده‌ای از تولید کننده های موسیقی تلاش دارند تا موسیقی خود را صرف  نظر از گرایش و سلایق کمپانی های موسیقی تولید کرده و مخاطب خاص خود را داشته باشند، بنابراین آندرگراند در اینجا به منزله آن بخش از موسیقی است که نمی خواهد با شرکت های بزرگ موسیقی کار کند و اسیر گرایش ها و سلایق این شرکت ها که طبیعتاً به دنبال سودزایی هرچه بیشتر هستند، باشند. آنها موسیقی که خود می پسندند را در استودیوهای کوچک اجرا و ضبط  می کنند و سپس به فروش می رسانند و از شرکت های تولید و توزیع مرسوم استفاده نمی‌کنند. آندرگراند در این حوزه مانند سینمای مستقل عمل می کند یعنی سینمایی که با ساختارهایی نظیر هالیوود و غیره کاری ندارد و به دنبال تولید هنری است.

موسیقی های تجاری مانند پاپ های مدونا، مایکل جکسون و دیگران از این نوع موسیقی به شمار می رود که بیشتر به دنبال گرایش هنری هستند و ممکن است مخاطب کم و حتی فروش محدودی داشته باشند.

در داخل کشور، به چه موسیقی‌هایی، عنوان موسیقی‌های زیر زمینی داده می‌شود؟

مفهوم زیر زمینی در ایران معنایی چند گانه دارد. چون به موسیقی های مخالف فرهنگ رسمی کشور و به گروه های کوچکی که برای خود تولید کرده و علاقه ای به دریافت مجوز رسمی ندارند، زیرزمینی گفته می‌شود. بنابراین مفهوم آندرگراند یا زیر زمینی در ایران بیشتر معطوف به موافق یا مخالف جریان رسمی فرهنگی بودن یا تائید شدن توسط این جریان اطلاق می شود و با مفهوم آندرگراند در غرب متفاوت است.

 

عموماً آثار تولید شده در حوزه موسیقی‌های زیرزمینی بیشتر مورد استقبال چه قشری است؟

در این زمینه نباید از مردم به صورت کلی صحبت کنیم چون موسیقی آندرگراند مخاطب‌های مختلفی دارند. مثلاً بیشتر جوانان و نوجوانان طرفدار موسیقی رپ هستند. در موسیقی راک بیشتر جوان هایی که تراز موسیقی بالاتری دارند و به نوعی در موسیقی داعیه آوانگارد بودن را دارند مشاهد می شود، موسیقی راک توسط دانشجویان موسیقی و کسانی که به وجهه هنری موسیقی توجه دارند حمایت می شود. اما پاپ زیر زمینی بخشی از موسیقی است که در میان توده ی مردم مخاطب بیشتری دارد.

عوامل گرایش مردم به این نوع موسیقی اعم از نوازندگی، خوانندگی و حتی مخاطب بودن در ایران چیست؟

دلیل گرایش مردم به این سبک موسیقی، این است که محتوای آن با زندگی روزمره مردم و مشکلات آن‌ها بیشتر در ارتباط است. البته علت گرایش‌ها لزوماً یکسان نیست و دلایل متفاوتی هم می‌تواند داشته باشد. در واقع می‌توان گفت هر نوع موسیقی یک طیف را پوشش می‌دهند.

منظور شما این است که طیف‌های مختلفی در موسیقی‌های زیرزمینی وجود دارد و هر کس به یک دلیل خاص گرایش به یک سبک خاص از آن دارد؟

بله. همین طور است. از یک سو، راکیست‌ها خیلی از رپیست‌ها و پاپیست‌ها را قبول ندارند و آن‌ها را جزء موسیقی خالتوری دانسته و دارای درون مایه های اعتراضی جدی نمی‌دانند و رپرها، راکیست ها و پاپ ها را قبول ندارند. بنابراین نوعی رقابت و مقابله بین این گرایش های زیر زمینی وجود دارد و آن‌ها به صورت چتری در آمده اند که هر کدام بخشی از جمعیت را جذب می کنند.

با توجه به تحقیق هایی که انجام داده ایم پاپ زیر زمینی بیشتر افراد میانسال به بالا را جذب می‌کند و در زندگی روزمره‌ مردم بیشتر جا دارد، جریان رپ بیشتر جوانان و نوجوانان را پوشش می دهد، راک هم بیشتر بخشی از موسیقی هنری ضد جریان رسمی را پوشش می دهد که توسط دانشجویان و آوانگاردهای موسیقی دنبال می شود. به همین علت یک نوع جریان ترکیبی در راک دیده می شود که گهگاه با درون مایه یا سازهای ایرانی و ترکیب سازغربی اجرا می شود.

متأسفانه ما شاهد این هستیم که این موسیقی‌ها در ایران بستر مناسبی برای ترویج قرقه‌های انحرافی مدرن از جمله شیطان پرستی شده است. به نظر شما علت این امر چیست؟

این یک ایده نادرست است که در جامعه ما وجود دارد. چون تنها برخی از شاخه های محدود و نادر راک، متال و هوی متال دنبال چنین ایده‌هایی هستند و بقیه گروه های زیر زمینی چنین ایده هایی ندارند، حتی اگر تقلید هم داشته باشند اما این ایده ها در آنها خیلی ریشه دار و بنیادی نیست. در این موسیقی‌ها، بیشتر نوعی هرج و مرج فکری دیده می شود، هرج و مرجی که همه نوع علائم و سنبل ها در آن وجود دارد. به نظر بنده این نگاه به این سبب است که در ایران توسط چند برنامه تلویزیونی، گرایش خاصی مانند هوی متال برجسته شده ولی موضوع  اصلی به نظرم این گرایش نیست و نوعی هرج و مرج فکری و گرفتن نشانه ها و علائم از همه جا دیده می شود که البته این موضوع بیشتر در رپ و راک دیده می شود.

در پاپ زیر زمینی بحث های جدی راجع به مبانی فکری و حتی مسائل جهانی دین دیده می شود. موضوع اصلی شیطان پرستی نیست بلکه این است که هیچ مکتب خاصی در اینها وجود ندارد و رگه هایی از جریان های مختلف در این ها می توان پیدا کرد. شیطان پرستی بخش کوچکی از موسیقی هوی متال است. مثلاً در پارتی هایی که برگزار می شود و موزیسین ها و آوازه خوان های راک و رپ هستند اگر نشانه هایی که از اینها در بازداشت های نیروی انتظامی گرفته می شود را ببینید، تعدد و تعارض نشانه های مختلفی دیده می شود که بیانگر نوعی هرج و مرج فکری است. در بین آن ها علائمی متعلق به شیطان پرست ها، صلیب مسیح و نشانه هایی متعلق به گروه نازی و هرچیزی که وجهه زینتی دارد دیده می شود. به عبارت دیگر بیشتر یک نوع درآمیختگی نشانه ها است تا یک گرایش قوی و فرقه ای خاص خاص.

نقد و ارزیابی شما نسبت به محتوای اشعار این موسیقی ها چیست؟

محتوای اشعار این موسیقی ها در این دوره ده، پانزده ساله متفاوت بوده. موسیقی رپ از درون مایه های جنسی شروع و به سمت اعتراض های سیاسی، اجتماعی کشیده شده است، در دوره آخر هم با برخوردی که با گروه های رپ شده بیشتر به یک نوع موسیقی مجلسی و لذت طلب تبدیل شده که فقط در عروسی ها، مجالس و پارتی کاربرد دارد و بسیار خطرناک است، یعنی یک نوع رپ تجاری که کاملاً لذت طلبانه است.

در راک که تلفیقی با موسیقی های سنتی با درون مایه های شعری که بیشتر گرایش های اعتراض اجتماعی دارند، کارهای هنری بیشتری دیده می شود ولی درون مایه پاپ زیرزمینی چندان فرقی با درون مایه های پاپ جاری ندارد و به مسائل عمومی جامعه بر می گردد. به عقیده بنده به لحاظ هنری تولیدات گروه راک دیرپا تر بوده و سال ها باقی خواهد ماند. به لحاظ قدرت هنری و ماندگاری، دو گروه دیگر به تدریج به سمت تجاری شدن هرچه بیشتر پیش خواهند رفت.

با توجه به لطمه‌های روحی، روانی و اجتماعی که این نوع موسیقی به اقشار مختلف، به ویژه جوانان ما وارد می‌کند، ارزیابی شما از اقدامات انجام شده تا به امروز از سوی نهادهای مختلف چیست؟

مسئله اصلی در جامعه ما تعریف نشدن و بلاتکلیفی نسبت به موسیقی است، ما موسیقی را نابود کرده و فضایی را برای چنین گرایش هایی به وجود آورده ایم یعنی مشکل اصلی به مسئولین نظام فرهنگی و رسمی کشور برمی گردد. به نظر بنده ترویج موسیقی جریان اصلی بهتر از رشد کردن موسیقی هایی است که همیشه در گوشه و بخش کوچکی از موسیقی بوده اند. متاسفانه به دلیل کوتاهی ما این موسیقی کوچک و حاشیه ای در حال تبدیل شدن به متن است، یعنی ما با تصمیم گیری و سیاست های نادرست خودمان حاشیه را به متن تبدیل کرده ایم.

درجامعه ما در رابطه با موسیقی باید تصمیم جدی گرفته شود، اگر کسی جوانان را دوست دارد و فکر می کند که اینها نباید از دست بروند باید برای توسعه موسیقی خوب تلاشی صورت بگیرد. در غیر این صورت روز به روز جریان های حاشیه تبدیل به متن موسیقی ما خواهند شد و موسیقی خوب با معیار های مختلف از بین خواهد رفت، بنابراین من مشکل را در در جوانان نمی بینم چراکه جوانان نیاز به ورزش، موسیقی، تفریح دارند.

جامعه ما باید این مسائل را روشن کند و اگر این اتفاق صورت نگیرد متاسفانه با دست خود به طرد جوانان و تبدیل کردن حاشیه به متن کمک کرده. با بند و بست های نظامی و انتظامی هم مسئله حل نمی شود کما اینکه ما با بازداشت ها و برخوردهای انتظامی تا حدودی توانسته ایم گروه های رپ را از هم بپاشیم و آن ها را وادار کنیم که خیلی علنی نشوند، اما مساله حل نشده است. در حدود یک دهه است که ما تلاش می کنیم اما همچنان این حاشیه در حال بزرگتر شدن است. این لیوان هرچه خالی تر شود چیز دیگری جای آن را پر می کند یعنی آن حاشیه تبدیل به متن می شود. مسئله اصلی این است که متاسفانه نیروهای فرهنگی، گروه های مختلف ذی نفوذ و سیاست‌گذاران فرهنگی به وفاق نرسیده اند و این بزرگترین خطر را برای جامعه ما فراهم آورده است. بنابراین انگشت اتهام را باید به سمت مسئولان فرهنگی و افرادی که دست اندرکارهستند گرفت که چرا این مسئله در جامعه به درستی حل نمی شود.

برخی علت ورود برخی جوانان به موسیقی های زیر زمینی را وجود ممیزی های سخت گیرانه در وزارت ارشاد و عدم صدور مجوز قانونی برای فعالیت این دسته جوانان می‌دانند، نظر شما در این باره چیست؟ برای آن که جوانان علاقمند به فعالیت در حوزه موسیقی جذب چنین گروه هایی نشوند، چه باید کرد؟

در این رابطه به چند دلیل می توان اشاره کرد، دلیل اول به مجوزها مربوط می شود، وقتی که ما کلاس های موسیقی که دستگاه های رسمی به آنها مجوز داده اند را می بندیم محدود می کنیم، این خود یک عامل است که ما هیچ تلاشی برای گسترش موسیقی خوب انجام نمی دهیم. وقتی که این تلاش صورت نگیرد طبیعتاً به گروه های زیر زمینی و شخصی در منازل کشانده می شود، یعنی درست است که ما در این مراکز رسمی ممکن است مواردی از خلاف عرف و شرع و موارد غیر اخلاقی داشته باشیم، هیچ کسی نقض کننده این نیست چرا که در هر جایی که جوانان باشند امکان بوجود آمدن چنین مسائلی است اما این نباید جریان اصلی را منتفی کند.

دوم، بحث بررسی، تحقیق، ترجمه و تولید کتاب در رابطه با موسیقی بسیار کم است. سوم، محل ها و مراکز پخش موسیقی دچار آسیب هستند. وقتی یک کنسرت می خواهد برگزار شود 10 بار آن را لغو کرده و مجوز می دهند و تکلیف کسی که بلیط خریده مشخص نیست و افراد نمی دانند که در نهایت این کنسرت برگزار می شود یا نه. این یک تعارض است، یعنی گروه های فشار قدرت دارند و هیچ سیاست درستی وجود ندارد که این ها مجموع مسائلی است که مانع از فعالیت موسیقی رسمی می شود؛ موسیقی که کنترلی بر آن وجود داشته و فضایی برای جوان های علاقمند است بنابراین طبیعی است که گرایش های حاشیه ای رشد خواهند کرد و موسیقی از عرصه عمومی جامعه به پَستوها و زیر زمین می خزد که هرچه بیشتراین اتفاق بیفتد موسیقی از عرصه ی عمومی جامعه بیرون‌تر خواهد رفت. برای مقابله با جذب جوانان به این گروه‌ها باید فرآیند آموزش تا اجرای موسیقی کشور را به صورت اصولی اصلاح و تقویت کنیم.

عوامل روحی و روانی گرایش جوانان به این موسیقی ها چیست؟

از جمله این عوامل این است که در همه ی دنیا سنین بین دوازده تا بیست سالگی سنینی است که جوانان به دنبال هیجان، ریتم تند و موضوعات متنوع می گردند و این یک خصلت جهانی است که مختص جوانان ایرانی نیست که ممکن است در این سنین موسیقی های موجود پاسخگو نباشند و جوانان به موسیقی های دیگر روی آورند، عامل دیگر فضاهای متعددی است که جوان ها در ورزش، پارک ها، ماشین و مسافرت تجربه می کنند ممکن است نیاز به موسیقی هایی با ژانرهای مختلفی داشته باشند. به عنوان سومین عامل می توان از گوشه گیری و انزوایی که در ایران در حال رشد است نام برد، این انزوا ناشی از سرخوردگی های اجتماعی همچون بیکاری، نبود درآمد و نبود آینده نشأت گیرد. این سرخوردگی به افسردگی یا به رادیکالیسم منجر خواهد شد که هر دوی آنها را در مصرف موسیقی ها می بینیم. افسردگی منجر به مواد مخدر، اعتیاد، پستوها و موسیقی تحقیر کننده می شود، در موسیقی رادیکالیسم نیز نوعی اعتراض و فحاشی دیده می شود که حتی از لحاظ اجتماعی ممکن است به یک نوع تخریب اموال عمومی و دولتی منجر شود. به هر حال این ها مساله هایی است که نباید بی تفاوت از کنار آن ها گذشت.

نقش دولت در سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها برای جلوگیری از ترویج چنین چیزهای  و راهنمایی جوانان علاقمند به حضور در عرصه های سالم موسیقی چیست؟

مسئولان فرهنگی در تصمیم گیری راجع به موسیقی باید وسعت دید به خرج دهند و بدانند که تحمیل موسیقی و اینکه فقط یک نوع موسیقی خاص را تجویز کنند اثری ندارد. همانطور که  می بینید سال هاست که موسیقی سنتی توسط مسئولان فرهنگی در حال تبلیغ و ترویج است اما حوزه های آن از لحاظ کیفیت بهتر که نشده، بدتر هم شده است. بنابراین در یک جریان رقابت سالم موسیقی سنتی رشد می کند، اگر نظر اساتید موسیقی سنتی را بپرسید آنها نیز از این وضع ناراضی بوده و معتقد هستند که موسیقی سنتی پیشرفتی نداشته است. باید یک رقابت سالم میان ژانرهای مختلف ایجاد شود که آنها کار خود را توسعه دهند و بخشی از نیازهای مردم را برطرف کنند. رقابت سالم، توسعه ظرفیت ها و توسعه مراکز آموزش عالی برای گسترش موسیقی سیاست هایی است که می تواند موسیقی خوب را در جامعه جای دهد.

نقش صدا و سیما، روحانیت و سایر نهادهای فرهنگی و مردم در این زمینه چیست؟

صدا و سیما نیز باید تکلیف خود را با این مساله روشن کند. چون صدا و سیما در این زمینه می تواند نقش مهمی داشته باشد. باید طی برنامه هایی موسیقی را به بحث بگذارند، در حال حاضر یکی از شبکه های صدا و سیما برنامه ای راجع به این موضوع پخش می کند ولی کافی نیست. چرا که در مورد موسیقی باید بحث و بررسی شده و مردم باید درباره کیفیت های موسیقی و اینکه چه نیازهایی وجود دارد، نظر دهند و به جای نفی شدن و کنار گذاشتن موسیقی، آن را به بحث بگذارند. هیچ راهی برای رشد جامعه جز بحث وجود ندارد. این کار باید از رسانه هایی مانند صدا و سیما شروع شود، چرا که حتی با گذشت سالها لاجرم باید به این سمت حرکت کرده و چنین فضایی را در جامعه به وجود آوریم تا شاهد برنامه های خوب و با کیفیت در کشور باشیم، البته باید با علما و روحانیونی که نظر خاصی در این مورد دارند نیز گفتگوی بیشتری صورت گیرد. در این زمینه، با توجه به ذهن پویای شخصیت‌ها و نهادهای مربوط، امکان بروز و اظهار اندیشه های جدید وجود دارد تا از این بن بستی که در جامعه دچار آن شده ایم به نحوی رهایی یابیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *