دانلود مقاله فلسفه هنر


دانلود مقاله فلسفه هنر

دانلود مقاله فلسفه هنر

این سخنرانی را فلسفه ی هنر «مسیحی و شرقی» نام نهاده ایم؛ زیرا منظور ما معرفی یک نظام عقیدتی جامع و جهانی است؛ نظامی که نه فلسفه های هنر اومانیستی را می توان با آن قیاس کرد و نه می توان میان آنها صلح و آشتی برقرار نمود، بلکه تنها رابطه ی موجود میان شان، تضاد و تعارض است؛ و آن را فلسفه ی «راستین» (True) خوانده ایم، چون هم معتبر و مقتدر است و هم استوار و پایدار. بی جا نخواهد بود اگر اعلام کنم که به آنچه بیان خواهم نمود باور دارم: چه حد مطالعه ی هر موضوعی، به دوام و پایمردی یا عقب نشینی و وادهی مطالعه کننده ی آن موضوع بستگی دارد. وابستگی ایمان و ادراک امری است که در مباحث نظری هنر ـ همچون دیگر مباحث اصول اعتقادی ـ جریان دارد.
فعالیت های انسانی یا از نوع ساخته (making) است یا از سنخ عمل (doing). هر دو مورد ـ می بایست در سیر حیاتی معنوی تصفیه و اصلاح شوند. ساخته ها توسط «هنر» اداره می شوند و اعمال توسط «تدبیر». به منظور درک منطقی مطالب، تفاوت مشخص میان «هنر» و «تدبیر» نیز ارائه شده است: ولی به رغم ارائه این وجه تمایز، نباید فراموش کنیم که انسان در تمامیت خود انسان است، و نمی توان او را صرفا براساس آنچه می سازد تعریف نمود؛ هنرمند «از طریق هنر و با میل و رضایت» کار می کند. (فلسفه ی هنر مسیحی و شرقی یا فلسفه ی راستین هنر ـ 44)
حتی اگر فرض کنیم هنرمندی ازانجام معصیتی در کار هنری خود سرباز زند، به عنوان یک انسان می بایست این خودداری را از روی اراده و خواست بر اجتناب از گناه انجام دهد.
ما نمی توانیم هنرمند را از انجام مسئولیت اخلاقی اش معاف سازیم و گناه را برگردن سفارش دهنده ی اثر بیندازیم، مگر اینکه هنرمند به طریقی مجبور به انجام آن شده باشد؛ چرا که هنرمند معمولا یا کارفرمای خودش است و به کاری که خود می خواهد می پردازد، یا اینکه به نحوی از انحاء ـ حال بر اساس عرف یا به رغبت ـ با خواست و اراده ی کارفرما موافق می گردد. در این صورت نیز اراده ی کارفرما همان اراده ی مجری خواهد بود، و هنرمند فقط به حسن انجام کار همت می گمارد: اگر انگیزه ی دیگری کار او را تحت تاثیر قرار دهد جایگاه خود را در نظام اجتماعی از دست خواهد داد. تولید برای مصرف است نه برای سود. هنرمند نوع خاصی از انسان نیست، بلکه هر انسانی چنانچه در رشته ای هنرمند نباشد، یعنی تخصص و حرفه ای نداشته باشد، موجودی است بیهوده و بی مصرف. این را که فرد در چه رشته ای هنرمند باید باشد: نجاری، نقاشی، وکالت، زراعت یا کشیشی، طبیعت و ذات فرد تعیین می کند. به سخن دیگر، شخص این استعداد را از تولد به همراه دارد. تنها افرادی که مجازند خود را از انجام فعالیت های سازنده معاف دارند زهاد هستند؛ آنها با کناره گیری ازاجتماع ]و استعفای عملی از عضویت جامعه[ وابستگی های خود را نیز به هر چیزی که می توان ]در مقیاس اجتماعی[ به آن وابسته شد رها کرده اند و گوشه عزلت اختیار نموده اند، و الا کسی که هنرمند نباشد حق اشغال هیچ مسند اجتماعی را ندارد. (فقه ی هنر مسیحی و شرقی، یا فلسفه ی راستین هنر ـ 45)
به طور کلی کاربرد هنر را می توان در راستای مصلحت انسان، خیر اجتماع، و در برخی موارد مفید برای نیازهای خاص، توصیف نمود. همه ی این اجناس (تولیدات هنری) با نیازهای انسانی ارتباط دارند: یعنی آنچه در جامعه ای مشخص تولید می شود کلیدی است برای شناخت انگیزه های حیات درآن جامعه؛ به عبارت دیگر تولیدات یک اجتماع بهتر از دیگر نمودها معرف آن جامعه می باشند. در جامعه ی سنتی هیچ تردیدی در خصوص انگیزه و غایت هنر وجود ندارد: هنگامی که تصمیم بر ساخته شدن چیزی گرفته شد، تنها از طریق هنر است که آن شی را می توان به مناسب ترین وجه تولید نمود. بدون هنر اشیاء به مصرف مطلوب شان نخواهند رسید: یا به عبارتی، اگر اشیاء به طریق مطلوب ساخته نشوند فایده ی مطلوبی نخواهند داشت. (فلسفه هنر مسیحی و شرقی یا فلسفه ی راستین هنر ـ 45)
هنرمند ]سنتی[ چیزی تولید می کند که به کار گرفته شود؛ صرف لذت بردن، در این نگرش، کاربرد انگاشته نمی شود. (فلسفه هنر مسیحی و شرقی یا فلسفه ی راستین هنر ـ 46)
در فلسفه ای که منظور نظر ماست تنها زندگی های فعال و معنوی هستند که انسان به شمار می آیند؛ آن نوع از زندگانی را که در آن صرفا راه لذت پیموده می شود و غایت آن نیز لذت، مادون مرتبه ی انسانی است، هر جانوری می شناسد و به دنبال آن روان است. مقصود ما نفی «لذت» و حذف آن از «حیات» نیست، بلکه قصد ما مخالفت با نگرشی است که درآن «لذت» محور گشته و اشتغال مداوم به آن «انسان» را از مسیر اصلی «حیات» به انحراف می کشاند. «حیات» در «عملکرد موزون» خود به طور طبیعی مولد لذت است، و همین لذت موجب کمال نظام هستی می گردد. همین مضمون را می توان به مقوله ی لذایذ مصرف (the pleasures of use) یا درک مقوله ی مصرف (understanding of use) تعمیم داد. (فلسفه هنر مسیحی و شرقی یا فلسفه ی راستین هنر ـ 47)
گرچه اشتغال هنر، ساختن (Manufacture) است ولی مسئولیت هنر ]تنها[ به تولید منحصر نمی شود، بلکه هنر رسالت خطیر تعلیم انسانها را، در بالاترین حد ممکن، به عهده دارد. (فلسفه هنر مسیحی و شرقی یا فلسفه ی راستین هنر ـ 48)

خلاصه چهار فصل انتخابی از کتاب فلسفه ی هنر مسیحی و شرقی
نویسنده : آناندا کومارا سوامی
فصل :2 فلسفه ی هنر مسیحی و شرقی،یا فلسفه ی راستین هنر
فصل 5 : زیبایی و حقیقت
فصل 6 : ماهیت هنر عهد میانه
فصل 7 :مفهوم سنتی صورت نگاری آرمانی

این فایل ورد در 30 صفحه به خدمتتون ارئه میشود.