آداب و رسوم خراسان
- چهارشنبه سوری
- نوروز
- آبستنی و زایمان
- ختنهسوران
- عروسی
- مرگ و عزا
- شب چله
- چهارشنبه سورى
بختگشائی
شب چهارشنبهٔ آخر سال، يکى از شبهاى بسيار دلپذير و شيرين ايرانى است. در اين شب مردم شادىها مىکنند و مجالس سور و سرور برپا مىسازند و آداب و مراسم مخصوصى انجام مىدهند که از هر جهت دلانگيز و زيبا است. اين آداب و مراسم در هر نقطه و در هر شهرى رنگى مخصوص به خود مىگيرد و مطابق ذوق و سليقهٔ اهالى هر محل بهطرز خاصى اجراء مىگردد. در اين شب در تمام شهرها و دهات، ايرانيان آتش مىافروزند و با خواندن اشعار شيرين و گرفتن فال و انجام مراسم ديگر نحوست و بدبختى و پليدى را از خود دور مىسازند و در عوض خوشبختى و تندرستى و طالع نيک براى خود آرزو مىکنند. از آنجا که آتش از قديمالايام در نزد ايرانيان مقدس و مظهر فروغ يزدان بوده، ايرانيان معتقد هستند که قبل از تحويل سال بايد آتش افروخت و زشتى و پليدىهاى سال کهنه را سوزانيد و مسکن خود را از نحوست پاک نمود. اما در باب اينکه چرا ايرانيان شب چهارشنبه را براى اينکار انتخاب کردهاند، روايات مختلفى هست، ولى آنچه در خراسان بيشتر مشهور مىباشد و تقريباً اکثر خراسانىها به آن معتقد هستند اين است که مختار سردار معروف عرب وقتى از زندان خلاصى يافت و به خونخواهى شهداى کربلا قيام کرد براى اينکه موافق و مخالف را از هم تميز دهد و برکفار بتازد دستور داد که شيعيان بر بالاى بام خانهٔ خود آتش روشن کنند و اين شب مصادف بود با شب چهارشنبهٔ آخر سال و از آن به بعد مرسوم شد که ايرانيان مراسم آتشافروزى را در شب چهارشنبهٔ آخر سال اجراء کنند.
به عقيدهٔ استاد پور داود افتادن اين آتشآفروزى به شب چهارشنبهٔ آخر سال علت ديگرى داشته است. وى در اينباره مىنويسد: ”آتشافروزى ايرانيان در پيشانى نوروز از آئين ديرين است و همهٔ جشنهاى باستانى با آتش که فروغ ايزدى است پيشباز مىشود… شک نيست که افتادن اين آتشافروزى به شب آخرين چهارشنبهٔ سال پس از اسلام است. چه ايرانيان شنبه و آدينه نداشتند، هر يک از دوازده ماه نزد آنان بىکم و بيش سى روز بود و هر روز به نام يکى از ايزدان خوانده مىشد، چون هرمزد روز ـ بهمن روز ـ ارديبهشت روز و جز اينها. روز چهارشنبه يا يومالاربعاء نزد عربها روز شوم و نحسى است جا حظ در المحاسن و الاضداد (چاپ مصر ۱۳۵۰ ص ۲۷۷) آورده: ”والاربعاء يوم ضنک و نحس“. شعر منوچهرى گوياى همين روز تنگى و سختى و شومى است:
چهارشنبه که روز بلا است باده بخور بسا تکين مىخور تا به عافيت گذرد
اين است که ايرانيان آئين آتشافروزى پايان سال خود را به شب آخرين چهارشنبه انداختند تا پيشآمد سال نو از آسيب روز پليدى چون، چهارشنبه برکنار ماند. (استاد پور داود، اناهيتا، به کوشش مرتضى گرجي، از انتشارات اميرکبير سال ۱۳۴۳ ص ۷۳ و ۷۴).
آداب چهارشنبه سورى بر دو قسم است:يکى آداب عمومى که همه در آن شرکت مىکنند و مهمترين آنها آتش افروزى در شب مزبور مىباشد و ديگر آداب خصوصى که مخصوص زنها است و مردها حق شرکت در آنرا ندارند.
اول مراسم عمومى ـ خراسانىها در شب چهارشنبه سورى نزديک عروب آفتاب هفت بوته (يا سه بوته) آتش در وسط کوچه و يا در صحن حياط گذاشته و به اصطلاح خودشان ”بته روشن مىکنند“ سپس پير و جوان و کوچک و بزرگ از روى بوتههاى آتش مىپرند و براى دفع پليدىها اين شعر را مىخوانند: زردى ما از تو سرخى تو از ما
زنهائى که بچهٔ کوچک و شيرخوار دارند، بچههاى قنداقى را در بغل گرفته شادىکنان و قهقهزنان آنها را از روى آتش رد مىکنند. در دهات اطراف خراسان در موقع پريدن از روى آتش مىگويند:
آلا٭ بدر بلا بدر دزد حيز از دها٭ بدر
”آلا“ يعنى آلها و آل، زنى است بساير لاغر و قد بلند و سرخروى که بينى او از گل و کار او دزديدن جگر زائوها است (از عقايد کلثوم ننه).
٭ (deha) يعنى دهها.
پس از آن آتش را مىگذارند تا آخر بسوزد زيرا خاموش کردن آتش و فوت کردن به آنرا بد مىدانند. وقتى آتش تا آخر سوخت و خاکستر شد يکى از اعضاء خانواده خاکستر آن را برمىدارد مىبرد سر چهار راه مىريزد تا باد ببرد.٭ اين مراسم تقريباً در تمام ايران با مختصر تفاوتى اجراء مىشود و تفاوت آن بيشتر در شعرى است که موقع پريدن از روى آتش خوانده مىشود. پس از مراسم آتشافروزى براى دفع قضا و بلا مقدارى ذغال (که علامت سياهبختى است) و اندکى نمک (که علامت شورچشمى است) و يک سکهٔ دهشاهى (کوچکترين سکهٔ رايج کشور ـ علامت تنگدستي) در کوزهٔ سفالينى که قبلاً براى اين کار تهيه کردهاند انداخته و هر يک از افراد خانواده يکبار کوزه را دور سر مىچرخاند و نفر آخرى آن کوزه را به بالاى بام مىبرد و از آنجا به ميان کوچه پرتاب کرده مىگويد:
”درد و بِلايِ خَنَهْ رَهْ رِخْتُمْ به تويِ کوچه٭“ و به اين طريق سياهبختى و شورچشمى و تنگدستى را از خانهٔ خود دور مىسازند.
بعضى از خانوادهها عقيده دارند که خاکستر اين آتش را بايد يک دختر نابالغ جمع کند و سر چهارراه بريزد سپس به در منزل آمده و در بزند. اهل خانه از او مىپرسند: کيه؟ جواب مىدهد: منم، مىپرسند: از کجا مىآئي؟ مىگويد: از عروسي. مىپرسند: چه آوردهاي؟ جواب مىدهد: تندرستي! و به اين طريق عقيده دارند که پليدىها را دور کرده و در عوض شادى و تندرستى براى خود فراهم کردهاند. ٭ dardo belây xana ra rextom be tuye kuča = درد و بلاى خانه را ريختم توى کوچه. وقتى مراسم شکستن کوزه پايان يافت اهل خانه دور هم جمع مىشوند و شادى مىکنند و آجيل و شيرينى مىخورن. اين آجيل که به آجيل چهارشنبه سورى يا آجيل بىنمک موسوم است تشکيل مىشود از انجير و کشمش و خرما و توت خشکه و فندق و پسته و بادام خام و امثال آنها و معتقد هستند که خوردن آجيل بىنمک در شب چهارشنبهٔ آخر سال شگون دارد.
خراسانىها در شب چهارشنبهٔ آخر سال آنچه کوزهٔ کهنه در خانه دارند مىشکنند و بهجاى آن کوزهٔ نو مىخرند و نيز براى تکميل عيش و سرور خود در صورت داشتن استطاعت چهار رنگ پلو درست مىکنند که عبارت است از:
”رشتهپلو ـ عدسپو ـ زرشکپلو ـ ماشپلو“ و مقدارى از آنرا براى اقوام نزديک خود مانند دختر و نوه و عروس که در خانهٔ ديگرى مسکن داشته باشند مىفرستند.
دوم مراسم خصوصى ـ در اين شب مراسم ديگرى هم اجراء مىشود که خصوصى است و بهوسيلهٔ زنها انجام مىگردد و مردان حق شرکت در آنرا ندارند. مراسم خصوصى زنها بيشتر مربوط به گرفتن حاجت و بختگشائى دختران و رفع درد و بلا است.
اگر خانوادهاي، مريض و ناخوش داشته باشد يکى از زنهاى آن خانواده اول شب، چادر رختخوابى بهسر مىکند و به نيت شفاى مريض يک ملاقه (چنانکه خوانندگان مىدانند اين لغت در اصل عربى و صحيح آن ”ملعقه“ است) بهدست مىگيرد و به در خانهٔ همسايه مىرود و بدون آنکه کلمهاى صحبت کند چهار مرتبه با ملاقه به در مىکوبد. صاحبخانه ملاقهٔ او را مىگيرد و مقدارى خوراکى توى آن ريخته براى آن زن مىآورد. آن زن خوراکىها را به منزل مىبرد و به مريض مىخوراند و معتقد است که مريض بدين وسيله شفا خواهد يافت.
ممکن است صاحبخانه بهجاى خوراکى مقدارى برنج و حبوبات خام توى ملاقهٔ آن زن بريزد در اينصورت آن زن از برنج و حبوبات خام ديگرى که بهدست آورده غذائى مىپزد و به مريض مىخوراند.
در صورتىکه صاحبخانه خود مريض باشد يا سفرى داشته باشد از دادن خوراکى به آن زن خوددارى مىکند و با گفتن عباراتى از قبيل ”ناخوش داريم“ يا ”سفرى داريم“ جواب رد به او مىدهد زيرا معتقد است که دادن خوراکى به ”ملاقه زن“ براى ناخوش يا سفر کردهٔ او نحوست دارد و موجب خطر است.
ديگر از آدابى که در شب چهارشنبه سورى در خراسان مرسوم است، فالگوش ايستادن زنان در سر چهارراه و فال گرفتن آنها به حال اجتماع در اتاق است. رسم اول که براى حل مشکلات تقريباً در تمام ايران با اندکى تغيير و تفاوت معمول مىباشد، به اين طريق انجام مىگيرد که زنها يکى دو ساعت از شب گذشته چادر بهسر کرده سر يک چهارراهى مىروند و کليدى زير پاى خود مىگذارند و کنار يک ديوار رو به قبله مىنشينند و گوش به گفتگوى عابرين مىدهند. اگر حرف خوب بشنوند مشکل آنها حل خواهد شد و به مراد خود خواهند رسيد و اگر حرف بد بشنوند مشکل آنها حل نخواهد شد و به مراد خود نخواهند رسيد.
اما فال گرفتن در اتاق که تقريباً اختصاص به خراسان دارد به اين طريق انجام مىگردد که در شب چهارشنبهٔ آخر سال زنان محله در اتاقى جمع شده کوزهاى در وسط اتاق مىگذارند. بعد هر يک نيت کرده چيزى مانند انگشتر و انگشتوانه و امثال آنها در کوزه مىاندازند. صاحبِ خانه کوزه را در تنور مىگذارد و سر تنور را مىپوشاند.
صبح زود زنها مجدداً در همان اتاق جمع مىشوند. آنگاه صاحبخانه کوزه را به اتاق مىآورد و دختر نابالغى را بر سر کوزه مىنشاند. آنوقت هر يک از زنها به نوبت يک ”چاربيتو“٭ مىخواند و بلافاصله دختر دست در ميان کوزه مىبرد و يکى از اشياء درون کوزه را بيرون مىآورد. هر چهار بيتوئى که قبل از درآوردن شيئى بهوسيلهٔ يکى از زنان خوانده شده است جواب نيت صاحب همان شيئى است، به اين طريق دختر نابالغ تمام اشياء کوزه را يکيک بيرون مىآرود و جواب نيت هر يک از زنها از روى شعرى که قبلاً خوانده شده است معلوم مىگردد. و …
مشاهده بقیه موارد و دریافت فایل: آداب و رسوم خراسان