خوب کتاب “تنها دویدن” مرحوم نادر خلیلی رو خیلی وقت هستش که تموم کرده بودم، حتی قبل تر از کتاب “راسموس و مرد آواره” و حتی شاید باورتون نشه قبل تر ار کتاب” جنس ضعیف“. اما خوب به دلیل تحقیق کلاسیم و حتی اینکه کتاب رو به یکی از بچه های کلاس که از خوب روزگار ایشون هم در مورد کارهای نادر خلیلی تحقیق داشتند، قرض داده بودم و تا به امروز هم اثری از کتاب ندیدم! انتشار این پست به تاخیر افتاد.
کتاب: تنها دویدن – نوشته ی:نادر خلیلی (خاطرات و زندگینامه) – ناشر: نشر چشمه – تعداد صفحات: 320 صفحه
«تنها دویدن» گزارشِ کارها، فعالیتها وتجربههای معمارِ باذوقی است که در پیِ تحققِ آرزوهایش برای ساختنِ خانههایِ گِلی زیبا، راهیِ سفرهای جالبِ پژوهشی به روستاهای ایران میشود و با پشتکار و سعیِ مداوم تلاش میکند که طرحهایش را عملی کند و نشان دهد که با معجزهی عناصر خاک، آب، باد و آتش و با بهکارگیریِ خلاقانهی تلفیقی از شیوههای سنتی و مدرن، میتوان خانههای سرامیکیِ بادوام، ضدزلزله و زیبا بنا کرد.
خوب نوشتن راجب نادر خلیلی توضیح واجبات هست و نمیخوام از دوباره بگم که چقدر معماریش رو دوست دارم، چون اینها رو قبلا خیلی گفتم، ولی باید راجب تجربه خوندن این کتاب بگم، که واقعا جادویی و زیبا بود…مخوصا که تعدادی از اتفاقات این کتاب در نزدیکی محل زندگی ما رخ داده از جمله شهریار و جایی به اسم” قطعه چهار” که حوالی رودخانه شور رباط کریم هست. سرتاسر کتاب درس هست از زندگی و تجربیات استاد خلیلی. من خودم به شخصه عاشق خوندن رمان هستم ولی خاطرات رئال، یه چیز دیگست…حالا مخصوصا این خاطرات راجب معمار و معماری و سیستم های خانه سازی هم باشد، دیگه نور علی نور میشه… می خواستم یه خواهش کنم از معدود خواننده های روشن ضمیر این پست، که اگر کتابی در این سبک سراغ دارید به من معرفی کنید که ممنونتون می شوم.در ادامه به معرفی اجمالی این کتاب می پردازم و چند تا از داستان های کوتاه این کتاب رو که قبلا هم در بخش روزنوشت هام منتشر کرده بودم رو براتون می گذارم، پس در ادامه خواهشا همراه سعید باشید.
نادر خلیلی در جایی از کتاب می گویید:
«در نیمه راه زندگی از رقابت ها دست شستم و با گامهایی آرام با رویاهایم به راه افتادم، رویایی درباره ی ساختن یک خانه ی ساده ای که به دست انسان و با ارکان اصلی این جهان بنا شود. آب، باد، خاک و آتش. خانه ای با خاک و خشت و آتشی افروخته در آن که خشت ها در هم آمیزد و دیواره ای سنگ گونه پدید آورد و سرانجام این رویاهایم را در عالم حیقت لمس کردم بدون مسابقه دادن با کسی جز با خودم…»
زندگی حرفه ای
نادر خلیلی نویسنده ومهندس معمار، پس از پنج سال سفر و پژوهش با موتورسیکلت در روستاهای کویری ایران کتاب “تنها دویدن ” را نوشته است.
خلیلی، مبتکر خانه های سرامیکی(گلتافتن)، متولد سال 1315 تهران است که تحصیلات و تجربیات خود را در ایران، ترکیه و آمریکا کسب کرده است. او از سال 1975 به معماری خشتی علاقه مند شد و در برنامه توسعه کشورهای جهان سوم به عنوان مشاور در سازمان UNIDO یا سازمان توسعه ی صنعتی ملل متحد به فعالیت پرداخت.
در سال 1984 انجمن معماران آمریکا در ایالت کالیفرنیا جایزه «تبحر در فن آوری» را به خاطر ابداع خانه های سرامیکی به او اهداکرد همچنین مهندس خلیلی برنده ی جوایز « تکنولوژی ممتاز» از انستیتوی آرشیتکت های آمریکا و«طرح معماری» از سازمان هنرهای ملی آن کشور و دریافت کننده ی تقدیرنامه از سازمان ملل متحد جهت اسکان برای محرومین جهان در سال 1987 شده است، سالی که از سوی سازمان ملل به نام سال جهانی سرپناه نامگذاری شده بود.
طرح های پیش تاز خلیلی جهت اسکان بر روی کره ماه در سال 1984، بر اساس فلسفه یکتایی ارکان (آب، خاک، باد و آتش) و معماری و شهرسازی سنتی کویری ایران، چندین بار در کنفرانس های بین المللی فضایی ارائه و منتشر شده است.
خلیلی در بیش از 20 سال حضور مداوم خود در ایالت متحده، در بنیادها و مؤسسات مختلف( که اکثراً هم خودش بنیانگذار آنها بوده) مثل Geltaftan و مؤسسه هنر و معماری خاک کالیفرنیاCal-arth و… همواره دغدغه معماری خاک را داشته است،او همچنین سال ها به عنوان استاد در دانشگاه معماری و مشاورهنرهای سنتی سرخ پوستان تدریس کرده است. حضور خلیلی در ایران را می توان دوران آموختن از آموزه های معماری بومی ایران دانست.
کتابهای تنها دویدن و خانه های سرامیکی او در سطح جهانی منتشر و تجدید چاپ شده است.
این کتاب با عنوان تنها دویدن : از کویر ایران تا کره ماه، در سال 1370 منتشر شده است، موضوع داستان این کتاب از چهار سال پیش از انقلاب شروع شده و تا یک سال پس از انقلاب ادامه پیدا می کند . در ابتدا به زبان انگلیسی و در سال 1362 درآمریکا و کانادا توسط ناشران بین المللی (هارپر و رو) منتشر شد.
بعد از فاجعه ی بم پیشنهادی با عنوان ” ما بم را باز سازی می کینم” از سوی خلیلی به مسئولان ارائه شد که متأسفانه پیشنهادات وی مورد پیگیری و استفاده قرار نگرفت و نامه های او به سازمانهای ذی ربط بی جواب ماند.
پیشنهاد جالب خلیلی در روزنامه ی ایندیپندنت:
“1000 سرباز و 100 دانشجوی معماری در اختیار من قرار دهید، ما بم را دوباره خواهیم ساخت….”
بخش هایی از کتاب تنها دویدن….
خلیلی در پیشگفتار این کتاب می نویسد: این کتاب را در بیابان ها و روستاهای ایران، ابتدا به زبان انگلیسی نوشتم، زیرا آرزو داشتم سرزمین و فرهنگ افتخارآمیزی که در آن زاده و بزرگ شده ام در صحنه گسترده تری شناخته شود. آرزو داشتم بدانم بازتاب ایده ه و اندیشه هایم در سطح جهانی و فراتر از مرزهای وطنم چیست و در عین حال می خواستم برای پیشرفت این اندیشه ها از افکار و تجربیات پژوهشگران کشورهای دیگر کمک بگیرم.
او همچنین اشاره می کند که زمانی که در دشت ها و روستاهای ایران و در تنهایی فقط با خودم مسابقه می دادم و در درونم جست و جو می کردم، کتابهایی از این دست، می توانستند دلگرمی و الهام بیشتری به من بدهند. به همین دلیل فکر کردم شاید این کتاب با انتشار به فارسی بتواند مددکار پژوهشگران دیگری باشد….نشان بدهد که آنچه ما در این سرزمین داریم فقط شعر و ادب کهن و بناهای قدیمی نیست، بلکه فرهنگمان مرغزاریست مملو از نهال های جوان و پر ارزشی که اگر آنها را در ژرفای خود بشناسیم و پرورش دهیم در جهان معاصر و دنیای قرن بیست و یکم ،طالب و خریدار بسیار خواهند داشت.
او می نویسد که درسرزمین ایران بزرگانی بوده و هستند که اصل توازن ارکان را شناخته و در هنر و ادبیات و فلسفه و علوم، همچون کمیاگران، ارکان خاک، باد، آب و آتش را خمیرمایه ی کار خود ساخته اند. نه فقط کاربرد این عناصر چهارگانه که امکان کشف نهایتی درسرمنزل مقصود به نام «یکتایی ارکان»، و این بزرگترین درسی بوده است که از این استادان آموخته است.
از نظر خلیلی، قهرمانان این کتاب در حقیقت مردم سادده و زنده دل ایران هستند، کسانی که گنجینه سنت و فرهنگ غنی ما در دلشان نهفته است. او نتیجه ی همه کارهای چندین ساله ی خود را مدیون همین مردم می داند.
او رویای ساختن یک خانه ی ساده را داشته است، خانه ای با خاک و خشت و آتشی افروخته در آن، آتشی که خشت ها را در هم آمیزد و دیوارهایی سنگ گونه پدید آورد. خانه ای مانند یک کوره یا کوره ای مانند یک خانه، آراسته با لعاب های رنگین به زیبایی ابدی ظروف سفالین…. گرما و باران به این خانه صدمه ای نخواهند رساند، باد هم مشکلی نخواهد بود و حتی زلزله های ویرانگر نیز آسیبی نخواهند رسانید.
او معتقد است که یک کوزه گر ساده، راز گل را با انگشتانش حس می کند و ما می توانیم خاک را با احساس خود بفهمیم نه به وسیله ی منطق. همچنین او معتقد است که صنعتی شدن با همه ی زرق و برقش چشمان انسان را کور و او را از دیدن روح نهفته در خاک، عاجز کرده است. بتن و فولاد، جلوی پیشرفت خاک را گرفته اند. طاق و گنبد هایی که زاییده ی خاک و گل هستند با بتن و فولاد کپیه می شوند، در حالی که فرم ها و فضاهای زیبایی که می توانستن با خاک خلق شوند در برهه ای از تاریخ، رها شده اند.
او می نویسد: از زمانی که مقاومت مصالح، شناخته شده و محاسبات فنی، توسعه پیدا کرده است، هیچ مهندس یا معماری جرئت زدن یک طاق خشتی بیشتر از سه متر را ندارد… در حالی که طاق های شش متری و هشت متری شهر یزد هرگز بر اساس تئوری های ریاضی و فنی ساخته نشده، بلکه بر اساس آزادی روح و جرئت پرواز به آن سوی مرزهای سه متری به وجود آمده اند.
همچنین اشاره می کند که ما در شهرها نسلی از انسان های بی مهارت ولی پر ادعا و همه چیز بلد مکانیک، کارگر ساختمانی و تکنسین تولید می کنیم. آنها حتی پیش از آنکه ابزار را بشناسند، متخصص می شوند. در کارهایشان همیشه نوعی بی توجهی دیده می شود و همه آنها به نحوی برخورد می کنند که نشان دهند شأنشان خیلی بالاتر از کاری است که انجام می دهند. بی اهمیتی و بی تفاوتی نسبت به کاری که انجام می دهند، خسارت ها و تلفاتی که این متخصصان به اصطلاح صنعتی شده به بار می آورند اثری چنان عظیم خواهد داشت که در تاریخ ایران بی سابقه بوده است….
راستی در صنعتی شدن با این عجله ما چه می خواهیم به دست بیاوریم؟ آیا قبل از شناختن فرهنگ ماشین، این صنعتی شدن به دردمان خواهد خورد؟
او در مورد مردم و شهرها و احساسشان به آزمایش آب جوش و قورباغه اشاره می کند ؛ قورباغه ای را در کاسه ای پر از آب بر روی شعله آرامی از آتش گذاشته و آتش زیرکاسه را آرام آرام زیاد می کنیم به طوری که قورباغه گرمای تدریجی آب را احساس نمی کند و بدنش به حرارت آب عادت می کند. پس از ساعت ها بالاخره آب آن قدر گرم می شود تا به جوش می آید و قورباغه در حالی که هنوز به آرامی در آب شناور است در آب جوشان می میرد بدون اینکه بداند چه اتفاقی افتاده است. بالا بردن حرارت محیط قورباغه آن قدر آرام و تدریجی بوده است که او را تا نقطه ی مرگ به محیطش عادت داده است. و این مردم در این خیابان ها و در داخل ماشین هایشان درست مانند قورباغه، روح و بدنشان به آرامی به شلوغتر شدن محیط عادت کرده و تغییر در محیط خود را احساس نمی کنند و متوجه نیستند که برایشان چه اتفاقی می افتد، حتی تا نقطه ی مرگ.
او در مورد تجربه ی مردم کویر چنین می گوید: چادری که برای سقف کارگاهم در نظر گرفته بودم چهار نورگیر سقفی داشت اما اوستا رضای چادر ساز ، این نورگیرها را کوچکتر از اندازه هایی که به او داده بودم درست کرده بود. به او اعتراض کردم که داخل چادر تاریک خواهد بود اما او می گوید: به بزرگتر از این احتیاج نیست، همین ها کافی است به آسمان نگاه کن در اینجا نورخورشید اشعه ی خود را مثل سرنیزه به زمین می زند. بعد از اتمام کار که به داخل کارگاه می رویم و پیش خود اعتراف می کنم که به اندازه ی کافی نور وارد می شود، در واقع او در این صحرا نسبت به اشعه ی سوزان خورشید بسیار حساس تر از من است و به خوبی می داند که با آن چه باید بکند و اندازهی نورگیر چقدر باید باشد.
خلیلی بعد از اینکه در ایران به نتجه ای نمی رسد وبی توجهی سازمان ها ی داخل کشور او را مایوس می کند به آمریکا رفته و طرح هایش را در آنجا ارائه می کند و مسئولان ایرانی زمانی طرح های او را جدی می گیرند که یک مهندس بزرگ کانادایی که از فرهنگ و هنر ایران الهام می گرفته ، در این باره با مسئولان صحبت می کند. اما چون از این صحبت ها هم نتیجه ای نمی گیرد، تصیمیم می گیرد که ادامه راه را به تنهایی طی کرده و پژوهش هایش را به اتمام برساند؛ دوباره به کویر بازگشته و آزمایش هایش را از سر میگیرد.
او ایده ی خانه ی سرامیکی خود را با روش کوره های آجرپزی حاشیه ی کویر، می آزماید. قلعه ی مفید، که در حقیقت یک واحد روستایی کشاورزی است که اطرافش را با دیوارهای بلند محاصره کرده و فقط یک در بزرگ برای عبور دارد، اولین جایی است که ایده های خلیلی را به حقیقت تبدیل می کند. او اتاق های خشتی و گلی زیادی را که داخل محوطه ی قلعه برای سکونت رعایای مزرعه های اطراف ساخته شده بود با کمک علی آقا که یک کارگاه سرامیک سازی داشت ، به یک کوره سفال پزی تبدیل کرد و با به آتش کشیدن این اتاق ها خشت ها و ملات ها را همگی به آجر تبدیل کرد. دیوارها و سقفی بسیار محکم تر از آجر خالص؛ حتی مانند صخره سخت و محکم.
خانه های سیمانی
-خدا کند که شما از آنهایی نباشید که آن خانه های سیمانی را برای شهر بوئین زهرا بعد از زلزله ساختند. مردم آن جا آن خانه ها را طویله ی حیواناتشان کردند آن خانه ها برای حیوانات خوب بودند، چون انسان نمیتوانست داخل آن خانه ها دوام بیاورد. در تابستان مثل کوره داغ بود و در زمستان مثل یخچال.
بعد از چند ثانیه سکوت باز ادامه میدهد:
-من پسر عمویی دارم که در بوئین زهرا زندگی میکند و خانه اش را در اثر زلزله از دست داد.دولت بعد از زلزله، خانه هایی سیمانی که به قفس کبوتر می ماند، ساخت و به او هم یکی داد. ما وقتی برای دیدنش رفتیم به خاطر طرز ساخت خانه نمیدانستیم کجا باید کفش هایمان را در آوریم. اصلا معلوم نبود خانه از کجا شروع می شد. این خانه ها را چنان بغل هم ساخته بودند که انگار برای گاو و گوسفند ساخته شده بودند.
-بعدش چه شد؟
-پسر عموی من آن طرف حیاط همین خانه دو اتاق با خشت و گل ساخت و این خانه سیمانی رو طولیه بزغاله هایش کرد.
زمان در این ده
من به طرز چای خوردن یکی از روستاییان دقیق میشوم و به نامحدود بودن زمان در این ده میاندیشم. زمان در همهٔ شصت هزار روستای این کشور به همین آرامی میگذرد. او استکان چای و نعلبکی را بلند میکند، یک چهارم چای را در نعلبکی میریزد. استکان چای را پائین میگذارد. یک حبه قند برمیدارد و در دهانش میگذارد. چای را از نعلبکی مینوشد. برای مدتی صحبت میکند. سپس دوباره همین کار را تکرار میکند. برداشتن استکان، کمی چای ریختن در نعلبکی، نوشیدن، صحبت کردن و تکرار دوباره.
آشنایی با سیستم گلتافتن از زبان نادر خلیلی در این کتاب…
خلیلی می نویسد: روش پخت نیر به این شکل است: ما دو بشکه نفت بالای پشت بام قرار می دهیم تا به اندازه ی کافی فشار ایجاد شود و سپس مشعل را در زیر اتاق و در تونلی که له لیرون راه دارد قرار خواهیم داد. آن گاه بشکه های نفت را با لوله کشی به مشعل ها متصل می کنیم. دیگر هیچ! آن چه که اتفاق خواهد افتاد بسیار ساده است. نفت از ارتفاع 6 متری به داخل مشعل ها جریان پیدا خواهد کرد. ما مشعل ها را با چند تکه چوب، گرم می کنیم و نفتی که به داخل مشعل می رود با حرارت از مایع به حالت گاز در می آید که از سر پستانک های مشعل، مانند جت ، آتش به بیرون خواهد حهید و همین طور ککه نفت جریان پیدا می کند و مشعل داغ می شود، پستانک ها شعله ی آتش را پیوسته به داخل اتاق خواهند پاشید…. مدت پخت این اتاق 17 ساعت به طول می انجامد و دو روز هم طول می کشد تا اتاق به آرامی سرد شود، سپس درب اتاق را باز می کنند، اتاقی که به یک آجر یک پارچه تبدیل شده است. حتی ملات های بین خشت ها هم آجر شده بودند. آخرین بخش رویای خلیلی تبدیل این اتاق پخته به یک اتاق لعابی است ، که مایع لعاب محلی را با استفاده از سم پاش های کشاورزان و با همکاری آنها به در و دیوار وسقف می پاشند و هریک به رسم یادگاری جمله ای و یا اسم و فامیل خود را روی دیوارها می نویسند و همه سعی می کنند دیگران را نیز صدا کنند تا مطمئن باشند که آنها نیز مهمترین چیزی که در دنیا وجود دارد، یعنی اسم خودشان را بر روی دیوار بنویسند تا برای همیشه ثبت شود.
خلیلی بعد از گذشت 8 ساعت از پختن لعاب ها وبازکردن درب اتاق در توصیف احساس خود چنین می نویسد: اکنون زمان آن فرا رسیده است که ظروف سفالین خود را به اندازه های جدیدی بیافرینیم. از رحم یک کاسه سفالی گام بیرون گذاریم و به فضای اتاق وارد شویم.
اکنون زمان آن فرا رسیده که گامی در تاریخ به عقب برداریم و احساس پدرانمان را که سفال های لعابین را لمس می کردند، لمس کنیم….. اکنون دیگر زمان آن رسیده است که سفال ها، چینی ها و سرامیک های سنگ گونه ای بسازیم که نه تنها به اندازه ی حجم دست هایمان بلکه به گنجایش حجم زندگیمان باشند.
“جان کلام” در بخش پایانی کتاب…
خلیلی در بخش پایانی کتاب «جان کلام» می نویسد:
آیا در دنیای امروز، در پی آمال و آرزوها رفتن و تنها دویدن، یک دیوانگی است؟
آیا پس از سالها تلاش بسیار، اصرار ورزیدن بر آرمان هایی که بارها به بن بست خورده اند هنوز منطقی است؟
او اضهار می کند که عطش رویاهایش به قدری عظیم بوده اند که او را از خانه های ساده خشتی و گلی روستاهای وطنش به سوی کره ماه، مریخ و حتی دورتر کشانده است. اینها نه تنها به دلیل بلند پروازی بلکه نتیجه ی کشش درونی به سوی روح پنهان در وحدت انسان با عناصر آب، باد، خاک و آتش بوده است.
“امروزه نه تنها شور و هیجان خانه های سفالی، مرا تشویق به ادامه ی کار با دانشجویان و همکارانم می کند، بلکه بعد جدیدی نیز با نام «ابرخشت» در روش گلتافتن پیدا شده است که می تواند سرپناهی امن برای میلیون ها انسان که دسترسی به مواد اولیه ی سازه های سفالی ندارند به وجود آورد…..”
او همسفر «طلب» را به عنوان عنصر مشترک در میان همه ی انسان های پر امیدی که آرمانهایی همانند او داشته اند می داند. و «مولانا جلالدین رومی » با این ابیات بیان کرده است:
تو به هر حالی که باشی می طلب
آب می جو دائماً ای خشک لب
کان لب خشکت گواهی می دهد
کو به آخر بر سر منبع رسد
این طلب مفتاح مطلوبات تست
این سپاه و نصرت رایات تست
در قسمت های پایانی کتاب ” بازتاب بین المللی گلتافتن ” در بین سازمان ها و ارگانهای جهانی آورده شده و در قسمت “کارنامه” به کارنامه فنی گلتافتن در فن آوری زمین و فضا توسط نادر خلیلی ، دانشجویان و همکاران او اشاره شده است.
و در نهایت عکس هایی از 5 سال تنها دویدن نادر خلیلی در روستا ها و گداختن خانه های قلعه مفید و بناهای دیگر و… آورده شده است.
متن پشت جلد کتاب…
سرانجام این رویاهای را در عالم حیقت لمس کردم، بی آنکه با کسی به جز با خودم مسابقه دهم.
اسب ها هرگز با هم مسابقه نمی دهند ، ما انسان ها هستیم که آن ها را به مسابقه می کشیم. اسب ها هنگامی که آزاد و سرمستند به سرعت بادها می دوند.
زنبورهای عسل نیز از هم پیشی نمی گیرند، همگی از گل ها کام دل برمی گیرند و در پایان نیز کمتر از شهد گل نمی آفریینند.
بال های یک پرنده با هم رقابت نمی کنند که به پروازش درآورند، و پرندگان نیز در یک دسته و در زمان پرواز از هم جلو نمی زنند، ولی همه آن ها به اوج می رسند.
ما انسان ها نیز گله وار آفریده نشده ایم که با هم مسابقه زندگی دهیم، ما تک تک به وجود آمده ایم تا زیست کنیم و به اوج لایتناهی برسیم.
و انصافاًاین جمله چه بسیار برازنده اوست :
«آنان که به نظر خاک را کیمیا کنند»
طی سرچی که داشتم به نوشته ای از خانم صفیه واحدیان بر خوردم که واقعا جان کلام رو راجب این کتاب نوشته بودند، پس من هم عینا همان مطالب رو در نوشته مورد استفاده قرار دادم.
دانلود فایل pdf کتاب تنها دویدن
در این ساعت کتاب تنها دویدن نسخه pdf رو برای دانلود قرار میدم. این کتاب نسخه چاپی 1370 این کتاب هستش که به صورت پی دی اف به صورت عکس می باشد. خوندن این کتاب مفید رو به همه توصیه میکنم.
منابع:
خلیلی، نادر، تنها دویدن، 1384، نشرچشمه
سایت www.calearth.org
انجمن اینترنتی بام / نوشته ی صفیه واحدیان/ دانشجوی کارشناسی ارشد معماری/
تذکر: با تشکر از جناب آقای کوروش محمدی بابت تذکرشان در رابطه با نسخه و کیفیت کتاب، این کتاب نسخه چاپی 1370 هستش و کیفیت صفحات به مانند عکسی هستش که در بالا اورده شده، و به صورت عکس کپچر شده از صفحات کتاب به صورت کیفیت معمولی می باشد.